چرا امام جواد(ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟
برچسپ ها: ازدواج ، امام ، السلام ، چرا ، با ، علیه ، جواد ، کرد ، مامون ، دختر
* با وجود اینکه امام جواد(ع) در سنین کودکی به امامت رسیدند، شیعیان برای پذیرفتن مقام امامت ایشان دچار شبهه نشدند؟ زمینه های پذیرش چنین امری و زمینه سازی برای ارتقای ظرفیت درک انسان ها و به خصوص شیعیان چگونه اتفاق افتاد؟
امامت امام جواد علیه السلام در سن کودکی امتحان الهی بود که از شیعیان گرفته شد؛ اما باید دانست که بحث امامت امام جواد علیه السلام در سنین کودکی شاید برای عده ای که آشنا با معارف الهی نیستند مقداری سخت و غیرقابل درک باشد؛ اما افرادی که با معارف دینی آشنا هستند و در قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی غور کرده و با تفکر و تدبر تلاوت کرده اند، نه آنکه فقط قرآن را قرائت کرده و از آن بگذرند، مشاهده می کنند که در گذشته و قبل از اسلام هم چنین رویدادهایی اتفاق افتاده است. از جمله آنکه حضرت یحیی علیه السلام هم در کودکی به پیامبری رسید، چنانکه خداوند متعال در این باره می فرماید: «یا یَحْیی خُذِ الْکتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکمَ صَبِیًّا» به این معنا که «ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوت بگیر و به او در کودکی حکمت و نبوت عطا کردیم». به این ترتیب حضرت یحیی علیه السلام در شرایطی حکم بزرگ و مسئولیت عظیم نبوت را بر عهده گرفت که کودک بود.
باید دانست که بحث امامت امام جواد علیه السلام در سنین کودکی شاید برای عده ای که آشنا با معارف الهی نیستند مقداری سخت و غیرقابل درک باشد. زیرا حضرت یحیی علیه السلام نیز در کودکی به پیامبری رسید، چنانکه خداوند متعال در این باره می فرماید: «یا یَحْیی خُذِ الْکتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکمَ صَبِیًّا» به این معنا که «ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوت بگیر و به او در کودکی حکمت و نبوت عطا کردیم».
همچنین حضرت عیسی علیه السلام در گهواره فرمود: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا» به این معنا که «من بنده خدای یکتا هستم که به من کتاب داده و من را نبی قرار داده است.» یعنی آن حضرت در لحظه تولد، مسئولیت و مقام نبوت را بر عهده داشت و در حالی که در گهواره بود، به آن مقام اشاره و آن را به مردم اعلام کرد.
وقتی علم و حکمت خداوند بر این قرار می گیرد که حضرت عیسی علیه السلام در بدو تولد پیامبر باشد و یا حضرت یحیی علیه السلام در کودکی به این مقام برسد، جای تعجب ندارد که جانشین پیامبر یعنی امام جواد علیه السلام در سن هشت سالگی به مقام رفیع امامت رسیده و علم و حکمت را از خداوند دریافت کرده باشد. اگر انسان با تفکر، تأمل و دقت به آیات قرآن نگاه کند می تواند به این نکته پی برده و آن را درک کند.
* در زمانی که امام جواد علیه السلام به امامت رسیدند، رویکرد مردم به ویژه شیعیان به امامت آن حضرت چگونه بود؟
بعد از شهادت امام رضا علیه السلام وقتی امام جواد علیه السلام به امامت رسیدند، افرادی که به ظاهر دین دار و مسلمان بودند اما معرفت به معارف دینی نداشتند با سؤال و شبهه مواجه شدند که در نهایت عده ای انکار کردند و منحرف شدند ولی افرادی که با معارف دینی، احکام و آموزه های قرآنی و معارف الهی آشنا بودند و در هر مسئله ای با تدبر و تفکر و تعقل وارد می شدند، به ظاهر اموری مثل امامت در خردسالی نگاه نمی کردند بلکه به بیشتر به باطن و اصل مطلب توجه داشتند. برای این عده هیچ تعجب و ابهامی به وجود نیامد و امامت امام جواد علیه السلام در سن هشت سالگی مسئله و رویداد غیرمنتظره ای به حساب نمی آمد.
* موضوع امامت امام جواد علیه السلام از قبل توسط ائمه پیشین از جمله امام رضا علیه السلام برای شیعیان تبیین شده بود؟
بله؛ حتی قبل از تولد امام جواد علیه السلام این موضوع تبیین شده بود. قبل از میلاد آن امام بزرگوار، به این دلیل که امام رضا علیه السلام تا سن حدود پنجاه سالگی صاحب فرزند نشده بودند، عده ای از مردم نادان به ایشان ابتر می گفتند و به این ترتیب منکر امامت آن حضرت بودند، با این توجیه که می گفتند اگر امام رضا علیه السلام امام هشتم است باید پدر امام نهم باشد و از آنجایی که امام رضا علیه السلام دیر صاحب فرزند شدند و امام جواد علیه السلام در حدود هشت سال آخر عمرشان به ایشان داده شد، آن ها امامت آن حضرت را انکار می کردند. به این ترتیب افراد زیادی در سیزده سال امامت امام رضا علیه السلام یعنی دوران قبل از میلاد امام جواد علیه السلام شک کرده بودند. آن ها حتی مرتکب جسارتی شدند که مشرکین نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله می کردند، یعنی به امام رضا علیه السلام لقب ابتر بودن دادند.
اما زمانی که امام جواد علیه السلام به دنیا آمدند، امام رضا علیه السلام بالاتر از آن را فرمودند که «نه تنها او امام است، بلکه او کوثر ثانی است.» یعنی همان طور که با وجود حضرت زهرا سلام الله علیها کنایه ای که وجود مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان ابتر می زدند، از بین رفت، با وجود حضرت جواد علیه السلام نیز ابتر بودن امام رضا علیه السلام هم از بین رفت.
بنابراین تعابیری که امام رضا علیه السلام درباره امام جواد علیه السلام دارند، فراتر از بحث امامت و ولایت حضرت جواد علیه السلام است. به قدری که لقب کوثر ثانی را به آن حضرت دادند.
* به شباهت میان نبوت حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهماالسلام و امامت امام جواد علیه السلام در کودکی اشاره کردید. در ماجرای نبوت آن بزرگان شاهد معجزات و کرامت هایی هستیم که مسئله نبوت را تائید می کند. آیا امام جواد علیه السلام نیز صاحب معجزه و کرامت بودند و یا علم و حکمت ایشان مؤید امامت آن حضرت بود؟
در پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که در هر دوره ای از دوران انبیاء و اولیاء الهی به نسبت سطح درک و اندیشه و ظرفیت تعقل و فکر انسان ها، نبوت و امامت نشان داده و ثابت می شود. در دوران حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهماالسلام باید آن بزرگان نشانه الهی و معجزه ای می آوردند تا ثابت کننده نبوت و پیامبری ایشان باشد. از جمله در زمان حضرت عیسی علیه السلام چون کوری و بیماری های دیگر میان مردم رواج داشت، خداوند متعال معجزه آن حضرت را در موارد حسی از جمله علاج بیماران و شفا دادن کور مادرزاد قرار داد؛ اما زمان امامت امام جواد علیه السلام سطح درک و تعقل بشر بالاتر رفته بود. به همین دلیل علم و حکمت آن حضرت مؤید امامت ایشان بود. نمونه این اتفاق را می توان در ماجرایی پیدا کرد که شخصی روایت کرده که به امام رضا علیه السلام مراجعه کردم تا پاسخ سؤالی را ز ایشان بگیرم و مشکلی را برای من حل کنند. آن حضرت من را به امام جواد علیه السلام ارجاع داد، این در حالی بود که امام جواد علیه السلام آن زمان کودکی در گهواره بودند. همین که به آن حضرت متوجه شدم، امام جواد علیه السلام مشکل من را حل کردند. از این اتفاق تعجب کردم که چگونه کودکی می تواند چنین مسئله ای را پاسخ داده و این گونه مشکلی را حل کند. مردی که به امور مسلمانان از سوی امام رضا علیه السلام رسیدگی می کرد، وقتی تعجب من را دید گفت «او امام است، هرچند که در ظاهر کودک است اما به حکمت الهی راه داشته و عجیب نیست که علم امامت در خردسالی از ایشان دیده شود.» این گونه نشانه ها، معجزات و غرایب از امام جواد علیه السلام در کتاب اثبات الهداه اثر شیخ حر عاملی که از محدثان بزرگ شیعه است، گردآوری شده است.
* یکی دیگر از شبهات در خصوص دوران زندگی امام جواد علیه السلام، پیوند خویشاوندی آن حضرت با مأمون عباسی است؛ یعنی کسی که اما رضا علیه السلام را به شهادت رساند، پدر همسر امام جواد علیه السلام شد. در اینجا این سؤال مطرح می شود که چرا امام جواد علیه السلام این ازدواج را پذیرفتند؟ و چه امری ایشان را به قبول چنین امر مشکلی وادار می کرد؟
برای پاسخ به این پرسش باید توجه داشت که بعد از شهادت امام رضا علیه السلام جامعه به دلیل ظلمی که مأمون به آن امام مظلوم وارد کرده بود و در نهایت ایشان را غریبانه به شهادت رسانده بود، دچار آشفتگی شده بود. درواقع مأمون متهم اصلی و ردیف اول شهادت امام هشتم محسوب می شد؛ بنابراین او احساس خطر کرد که مبادا قدرت و حکومت خود را از دست بدهد. به این ترتیب همان گونه که سال ها قبل امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو تبعید کرده و آن حضرت را به پذیرش ولایتعهدی مجبور کرده بود، این بار نیز فرزند آن امام بزرگوار یعنی امام جواد علیه السلام را تحت الحفظ به مرکز حکومت خود فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد تا ازدواج با دخترش، ام فضل را قبول کند. امام جواد علیه السلام برای حفظ کیان جامعه اسلامی و در امان ماندن شیعیان و نه از روی خواست قلبی و طیب خاطر، با این وصلت موافقت کردند.
* اگر امام جواد علیه السلام ازدواج با دختر مأمون ملعون را قبول نمی کردند، چه اتفاقی می افتاد؟
مأمون همان طور که سال ها قبل امام رضا علیه السلام را تهدید کرده بود که اگر ولایتعهدی را قبول نکنند، آن حضرت و شیعیان، علویان و سادات را به شهادت خواهد رساند، این بار نیز امام جواد علیه السلام را تهدید کرد که اگر ازدواج با دخترش را قبول نکند، آن حضرت را به شهادت خواهد رساند و شیعیان و سادات را از بین خواهد برد. درواقع مأمون برای خواباندن شورش مردم، امام جواد علیه السلام را ناچار به ازدواج با دختر خود کرد.
*با این توضیحات، امام جواد علیه السلام به این وصلت رضایت نداشتند.
همین طور است. یکی از شیعیان و اصحاب امام جواد علیه السلام روایت کرده که یک بار برای دیدار آن حضرت به خدمت ایشان رسیدم، اما به دلیل حضور مأموران حفاظتی و نیروهای مأمون مدت زیادی در انتظار دیدار آن حضرت ماندم. وقتی شکوه و عظمت کاخ مأمون را دیدم که امام جواد علیه السلام در آن به سر می بردند، اظهار تعجب کردم و گمان بردم با وجود این بارگاه و کاخ شاید آن حضرت به مدینه برنگردند. امام جواد علیه السلام که متوجه تعجب و گمان من شده بودند، با اندوه و غمی که در چهره مبارک ایشان نمایان شده بود فرمودند: «به خدا قسم خوردن نان و نمک در کنار خاندان و آل محمد صلی الله علیه و آله در مدینه برای من از این قصر و شکوه آن بسیار خوشایندتر است.» آن حضرت به صراحت اعلام کردند این قصری که مأمون من را به آن تبعید کرده، در نزد من در حکم زندان است و هرچند هم که زرین و از طلا باشد باز هم زندان است که من را در آن اسیر کرده است؛ اما آن حضرت برای حفظ موقعیت شیعه سکوت کرده و ظلم مأمون را با صبر و بردباری گذراندند.
مصاحبه شونده : ریاضت، محمود
منبع : تسنیم