برگی از دفتر فضائل امام حسن عسکری علیه السلام
برچسپ ها: شهادت ، امام ، حسن ، عسکری ، فضاِیل
حضرت امام عسکری علیه السّلام در یک نگاه
امام حسن عسکری علیه السّلام سیزدهمین معصوم و یازدهمین امام از امامان اهل بیت علیهم السّلام پس از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله می باشد.
آن حضرت در سایه پدر بزرگوار خود حضرت امام هادی علیه السّلام رشد و پرورش یافته و در دانش و زهد و پرهیزگاری سرآمد مردم روزگار خویش گردید. حضرتش مدت بیست و دو یا بیست و سه سال از عمر شریف خود را در کنار پدر به سر برده و در طول این مدت میراث امامت و نبوت را از وی دریافت نمود.
آن حضرت از نظر علم و عمل، رهبری و مجاهدت، و خیرخواهی برای امت جد خود حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و اله بسان پدران بزرگوار خود بود.
شایستگی حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام برای امامت و پیشوایی مسلمین از زمان حیات پدر بزرگوارش حضرت امام هادی علیه السّلام در میان مردم به ظهور و بروز رسیده و در نزد اصحاب خاص امام هادی علیه السّلام و عامه مسلمانان این مسأله به اثبات رسیده بود که آن حضرت پس از پدر بزرگوار خود امام مفترض الطاعه در میان مسلمانان است.
امام حسن عسکری علیه السّلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود مسئولیت امامت و پیشوایی مسلمانان را به عهده گرفت و امامت آن حضرت حدود شش سال به طول انجامید؛ شش سالی که در طول آن، حضرتش در سخت ترین شرایط و ناگوارترین روزهایی که بر اهل بیت رسالت می گذشت، متحمّل مسئولیت های بزرگی بود. زیرا حاکمان عبّاسی که حریص ترین مردم برای حفظ و نگهداری حکومت و قدرت بودند دیگر می دانستند که مهدی اهل بیت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله از فرزندان حضرت علی و حضرت امام حسین علیهما السّلام می باشد. آنان دائما مترصّد بودند تا آن حضرت را به چنگ آورند. آنان مانند سایر مردم منتظر روزی بودند که او را ببینند؛ البته نه به این منظور که می خواستند زمام امور حکومت را به دست او بسپارند، بلکه با این هدف که شاید بتوانند این آخرین امید مستضعفان زمین را نابود نمایند.
حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام استاد دانشمندان، الگوی عابدان و رهبر مبارزان سیاسی و عقیدتی زمان خویش بود. آن حضرت به رغم دشمنی هیأت حاکم با اهل بیت پیامبر علیهم السّلام و تعقیب و پیگرد حکومت نسبت به آنان و پیروانشان همواره مورد توجّه عموم مردم بوده و محبّت و ولایت مردم نسبت به آن بزرگوار روزبه روز سرعت بیشتری پیدا می کرد. چنان که در رابطه با پدر و جد بزرگوارش که هر دو به لقب ابن الرّضا علیهم السّلام معروف بودند نیز همین محبوبیت وجود داشته است.
دستگاه حکومت عبّاسی علاوه بر مجبور کردن آن حضرت به اقامت در شهر سامرّا آن حضرت را مجبور کرده بود که هفته ای دو روز در دار الخلافه عبّاسی حضور به هم رساند.
تاریخ نویسان حضور مردم را در روز رفتن امام حسن عسکری علیه السّلام به دار الخلافه این چنین شرح کرده اند:
«خیابان پر از جمعیت و ازدحام چارپایان گردیده بود به گونه ای که کسی توانایی راه رفتن نداشت و کسی هم نمی توانست خود را در میان آن جمعیت وارد نماید. هنگامی که امام علیه السّلام وارد خیابان شدند صداها خوابید و در هنگام ورود و خروج از دار الخلافه مردم برای آن حضرت راه باز کردند»
حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در تمامی طول زندگی حتی در زمانی که در زندان حکومت عبّاسی قرار داشته دو نفر از افراد شرور مأمور نگهداری از آن حضرت بودند، همواره در عبادت و بندگی خدا سخت کوش بودند، به گونه ای که با رفتار و کردار خود توانستند تغییری اساسی در زندگی و روش آن دو مرد شرور ایجاد کنند؛ چندان که آن دو تن از نظر عبادت و نماز به درجه بالایی دست یافتند. آن حضرت هنگامی که به آن دو مرد نگاه می کردند اندام آن ها به لرزه می آمد و ترسی در دل آن ها حاصل می شد که توانایی غلبه بر آن را نداشتند.
حکومت عبّاسی حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام را دائما تحت تعقیب و مراقبت کامل قرار داده، با جاسوسان متعدّد ایشان را محاصره کرده بود. این جاسوسان همه تحرّکات امام حسن عسکری علیه السّلام را تحت نظر داشتند تا بدین وسیله بتوانند فعالیت های علمی و سیاسی آن حضرت را مختل کرده، آن حضرت را از پرداختن به رهبری در میان طبقات جامعه باز دارند.
به همین سبب بود که حضرت امام حسن عسکری همچون پدران بزرگوار خود علیهم السّلام همواره به کارهای سری و مخفیانه اهمیت خاصی می دادند.
مضافا بر این که ایشان در تحکیم سازمان وکلا نیز تلاش می نمودند تا بدین وسیله در چنان شرایط دشواری بتوانند مسئولیت رهبری خود را به شکل کامل ادا نمایند. در نتیجه همین فعالیت ها بود که آن حضرت موفّق شد همه تلاش های دشمنان را در راه نابود کردن نام و راه اهل بیت علیهم السّلام به شکست و ناکامی بکشاند.
حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام همچون پدران بزرگوار خود علیهم السّلام برای مقابله با ستم، ترور، بازی با قدرت سیاسی و به بازی گرفتن مقدّرات و مصالح امت اسلام توسط حکومت عباسی، وارد معرکه مبارزه سیاسی گردید. آن حضرت توانست از اصول شریعت و ارزش های رسالت اسلامی به بهترین نحو محافظت کرده و به بهترین وجهی زمینه را برای عصر غیبت که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و پیشوایان از اهل بیت آن حضرت علیهم السّلام خبر از حتمی بودن و ضرورت آن داده بودند، آماده نماید.
مکتب اهل بیت در عصر امام حسن عسکری علیه السّلام و به همت گروه یاران آن حضرت، ناقلان حدیث و دانشجویان مکتبش آکنده از دانش، دعوت به خط اهل بیت علیهم السّلام و دفاع از شریعت اسلام بود.
حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام علی رغم سختی شرایط سیاسی زمان خود در فرآیند دفاع از شریعت اسلام، مبارزه با بدعت ها و هدایت گمراهان و تردیدگران و جذب آن ها به سوی دایره دین، با جدیت تمام به فعالیت می پرداختند.
حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در مدّت امامت بسیار کوتاه خود با معتزّ، مهتدی و معتمد عبّاسی هم عصر بوده، از سوی هریک از این خلفا متحمّل شدیدترین رنج و فشار و پیگرد و ترور گردید. چنان که بارها و بارها دستگیر و به زندان افتاد.
معتمد عبّاسی که خود در میان امت اسلام محبوبیتی نداشت از این که می دید امت اسلام از شیعه و سنّی یکپارچه بر تعظیم و بزرگداشت و احترام حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام اجماع کرده و آن حضرت را در فضیلت بر همه علویان و عبّاسیان برتر می دانند بسیار خشمگین بود و به همین جهت تصمیم گرفت تا آن حضرت را ترور کرده و به شهادت برساند. این گونه بود که در توطئه ای شوم سمّی به آن حضرت خورانید و آن حضرت در سنّی کمتر از 30 سال به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
پس سلام بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که در راه رسالت پروردگار خود به جهاد پرداخت و روزی که به شهادت رسید و روزی که برانگیخته خواهد شد.
برداشت هایی از شخصیت حضرت امام عسکری علیه السّلام
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام گذشته از روایات بسیاری که از حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله در ترغیب امت به تمسّک به آنان و گرفتن دین و دانش از آن بزرگواران وارد شده است؛ به دلیل آراستگی به درجات بالایی از دانایی، فضیلت، تقوی و عبادت، جایگاه بلندی را در دل و جان امت اسلام اشغال نموده اند. چنان که به خوبی نیز می دانیم، قرآن کریم دوستی اهل بیت و ولایت آن ها را به عنوان اجر و پاداش رسالت حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله دانسته و فرموده است: قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی؛ بگو: «به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان».
اما حاکمان و خلفایی که با زور و شمشیر بر گرده امت اسلام سوار شده بودند با وسایل و راه های مختلف سعی در خاموش کردن نور هدایت ائمّه اطهار علیهم السّلام و دور کردن امت از آنان داشته و سرانجام، اقدامات خود را با کشتن آن بزرگواران با شمشیر یا سم تکمیل می نمودند.
اما با همه دشمنی هایی که این حاکمان منحرف از خط پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله با اهل بیت عصمت و طهارت انجام دادند، این رفتار خصمانه باعث نمی شد تا ائمّه اطهار علیهم السّلام از ارشاد این حاکمان، خیرخواهی و حل بسیاری از معضلات که دولت اسلامی بعد از وفات حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله تا زمان حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در امتداد تاریخ خود با آن روبرو بوده است خودداری نمایند.
البتّه بسیاری از موضع گیری ها و سیره آن بزرگواران از دید ما پنهان مانده است. این مطلب یا به دلیل ترس مردم از دستگاه حکومتی بوده یا به این دلیل که تاریخ نگارانی که تاریخ اسلام را نوشته اند آن را با ذهنیتی اموی و قلمی عبّاسی نگاشته اند. چراکه این تاریخ نگاران بر سر سفره همان حاکمان مستبدّ زندگی می کرده اند.
حال پاره ای از نظریات معاصران حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام و برداشت های آنان از شخصیت مثال زدنی آن حضرت را که در عصر خود از همه رجال و دانشمندان امت اسلام برتری و تفوّق یافته بود، نقل می نماییم.
1- معتمد عبّاسی
مقام و منزلت حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام به حدّی در نزد خواصّ و عوام مشهور بوده که حتّی خلفای زمان خویش را نیز به اعتراف به قدر و منزلت والای خود وادار می کردند.
روایت شده که جعفر بن علی فرزند حضرت امام هادی علیه السّلام و برادر حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام روزی از معتمد عبّاسی خواست که وی را به مقام امامت بگمارد و پس از برادرش حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام مقام آن حضرت را به وی اعطا نماید. معتمد عبّاسی به وی پاسخ داد:
«بدان که مقام و منزلت برادر تو به واسطه نزدیکی به ما و دستگاه سلطنت حاصل نشده است، بلکه فقط به واسطه نزدیکی به خداوند عزّ و جلّ می باشد.
ما بسیار می کوشیم تا قدر و منزلت او را پایین آورده او را از مقام و مرتبه خود بازداریم. اما خداوند متعال اراده فرموده تا رفعت شأن وی را روزبه روز افزایش دهد. چراکه وی دارای صیانت نفس، حسن رویه، دانش و عبادت می باشد. حال اگر تو در نزد پیروان و شیعیان برادرت به چنین درجه ای رسیده ای حاجتی به ما نداری و اگر در نزد آنان به چنین درجه و منزلتی نرسیده ای و آنچه در برادر توست در تو موجود نمی باشد ما نمی توانیم از این جهت تو را بی نیاز کنیم»[1].
2- شهادت پزشک دربار عبّاسی بر فضیلت امام عسکری علیه السّلام
بختیشوع، درخشانترین شخصیت طبّی زمان حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام و پزشک خانواده هیأت حاکم بوده است، روزی حضرت امام حسن عسکری به پزشک احتیاج پیدا کردند. پس از بختیشوع خواستند تا یکی از شاگردان خود را به نزد آن حضرت فرستاده و حاجت آن حضرت را برآورده نماید، بختیشوع یکی از شاگردان خود را طلبیده و او را سفارش کرد که امام علیه السّلام را معالجه نماید. وی قدر و منزلت بلند و جایگاه رفیع امام عسکری علیه السّلام را به شاگرد خود گوشزد نموده و به او گفت: «ابن الرّضا از من خواسته است تا کسی را به نزد او بفرستم. به نزد او برو و بدان که در روزگار ما او داناترین مردم زیر آسمان است. پس بر حذر باش که در آنچه تو را بدان امر می کند با او مخالفت نمایی»[2].
3- احمد بن عبید اللّه بن خاقان
وی کارگزار خراج و حاکم روستاهای منطقه قم بوده و پدرش عبید اللّه بن خاقان یکی از بارزترین شخصیت های سیاسی دربار و وزیر معتمد عبّاسی بوده است. احمد بن عبید اللّه بن خاقان دشمن ترین بندگان خدا نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام بوده است. وقتی در رابطه با افرادی از آل ابی طالب که ساکن سامرّا می باشند و قدر و منزلت هر کدام از آنان در نزد هیأت حاکم سخن به میان آمد، احمد بن عبید اللّه گفت: «من از میان علویانی که در سامرا زندگی می کنند مردی را به مانند حسن بن علی بن محمّد بن علی الرّضا علیهم السّلام نه دیده، نه شنیده و نه شناخته ام؛ کسی که بسان او دارای هدایت، وقار، عفت، تیزهوشی و عقل بوده هم در نزد خاندان خود و هم نزد هیأت حاکم و همه بنی هاشم دارای کرامت باشد؛ بنی هاشم او را بر پیران و بزرگان و صاحب منصبان خود مقدّم بدارند، و فرماندهان و وزیران و کاتبان و عوام مردم همه به او ارادت داشته باشند».
همین احمد بن عبید اللّه بن خاقان قضیه ای را نقل می کند که خود در مجلس پدرش شاهد آن بوده است. در آن مجلس حاجبان وارد شده و به عبید اللّه بن خاقان گفتند: ابن الرّضا (امام عسکری علیه السّلام) بر در خانه ایستاده است.
عبید اللّه با صدایی بلند گفت: به او اجازه ورود بدهید، احمد گوید: من از آنچه از آنان شنیدم تعجّب کردم که آنان چگونه چنین جسارتی کرده اند که مردی را در حضور پدر من با کنیه نام ببرند. چراکه جز خلیفه یا ولیعهد و یا کسی را که در این رابطه دستوری مستقیم از خلیفه برای او صادر شده باشد به کنیه یاد نمی کردند، ناگاه دیدم که مردی گندمگون، درشت چشم، خوش قامت، زیباروی، خوش اندام و کم سن وسال وارد شد. هنگامی که نگاه پدرم به او افتاد از جا برخاسته و چند گام به سوی او رفت. من تا آن روز ندیده بودم که پدرم با احدی از بنی هاشم و حتی فرماندهان و ولیعهدان چنین عملی انجام دهد. هنگامی که او وارد شد پدرم با وی معانقه کرده، او را در آغوش کشیده، صورت و شانه های وی را بوسیده، دستش را گرفت و او را در مصلّای خود نشانید.
احمد گوید: پس از این ماجرا هنگامی که پدرم بعد از نماز نشست، من به نزد او رفته و در برابرش نشستم. پدرم گفت: ای احمد آیا چیزی از من می خواهی؟ گفتم: آری، ای پدر اگر اجازه بدهی آن را از تو بخواهم. پدرم گفت: اجازه دادم ای فرزند، آنچه می خواهی بگو.
گفتم: ای پدر، این مردی که هنگام ظهر به نزد تو آمد و این گونه با اجلال و اکرام و احترام با او رفتار نموده و خود و پدر و مادرت را فدای او کردی چه کسی بود؟
پدرم در پاسخ من گفت: پسرم، او امام رافضیان بود. او ابن الرّضا بود، سپس لختی سکوت کرده و گفت: پسرم اگر خلافت از خلفای بنی عبّاس زایل گردد هیچ یک از بنی هاشم به جز این مرد شایستگی و استحقاق تصدّی این مقام را ندارد. اما این مرد به خاطر فضیلت، عفاف، هدایت، صیانت نفس، زهد، عبادت، اخلاق والا و صلاحیت همه جانبه ای که دارد مستحق این مقام می باشد اگر پدر او را دیده بودی، هر آینه مردی را می دیدی جلیل، عاقل، خیر و اهل فضل [3].
4- کاتب معتمد خلیفه عباسی
از ابو جعفر احمد قصیر بصری روایت شده است که گفت: ما در نزد سید و مولای خود ابو محمّد علیه السّلام (امام حسن عسکری علیه السّلام) بودیم که خادمی از دستگاه حکومت که دارای مقام بالایی بود وارد شد و به امام عسکری علیه السّلام عرضه داشت: امیر المؤمنین تو را سلام می فرستد و می گوید: انوش نصرانی به ما نامه ای نوشته و خواسته است تا دو پسر او را تطهیر کنی. وی از ما خواسته تا از تو بخواهیم که سوار بر مرکب شده به خانه وی رفته و برای سلامتی و زنده ماندن پسر او دعا کنی. من نیز دوست می دارم که تو این کار را به انجام برسانی البته ما بدان سبب تو را برای انجام این کار به زحمت انداختیم که انوش گفته است: ما به دعای بازماندگان خاندان نبوّت و رسالت تبرّک می جوییم.
مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در پاسخ فرمودند:
«الحمد للّه الذی جعل النصاری أعرف بحقنا من المسلمین»
ستایش خداوندی را که نصاری و مسیحیان را در شناختن حقّ ما از مسلمانان داناتر و عارفتر قرار داده است.
سپس دستور دادند تا اسب ایشان را زین کنند. آن حضرت بر مرکب سوار شده ما نیز در معیت ایشان بر انوش نصرانی وارد شدیم. ناگاه دیدیم انوش در حالی که کشیشان و خادمان کلیسا و راهبان اطراف او را گرفته بودند و انجیل بر سینه او بود با سروپای برهنه به استقبال آن حضرت آمد. او در جلوی در به امام عسکری علیه السّلام رسیده و به او گفت: ای سرور و مولای ما، من به این کتابی که تو به آن داناتر از ما هستی توسّل می جویم که گناه ما را در به زحمت انداختنت ببخشی، و به حق مسیح عیسی بن مریم و انجیلی که از جانب خداوند متعال آورده است سوگند یاد می کنم که از خلیفه نخواستم که این مطلب را از تو بخواهد مگر به این دلیل که ما در انجیل، شما خاندان را در پیشگاه خداوند مانند مسیح، عیسی بن مریم یافته ایم.
حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام فرمودند: «این پسر تو برای تو باقی می ماند، اما پسر دیگر تو پس از سه روز از تو گرفته خواهد شد.- یعنی خواهد مرد- و این پسر تو که باقی می ماند اسلام آورده و اسلامش نیکو خواهد بود و از موالیان ما اهل بیت خواهد گردید.»
انوش گفت: ای سرور و مولای من، به خدا سوگند که کلام تو حق است و با دانستن این مطلب که این پسر من مسلمان می شود و در سلک موالیان شما اهل بیت در خواهد آمد مرگ آن دیگری بر من آسان می آید.
یکی از کشیشان به او گفت: در این صورت تو را چه می شود که خود مسلمان نمی شوی؟
انوش پاسخ داد: من مسلمانم و مولای ما این مطلب را می داند.
مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام فرمودند: «او راست می گوید، و اگر به خاطر این مطلب نبود که مردم می گفتند ما تو را به وفات پسرت خبر دادیم و آن چنان که ما خبر دادیم نشد هم اکنون از خداوند می خواستم تا او را نیز برای تو نگاه دارد.»
انوش در پاسخ آن حضرت عرض کرد: ای سرور و مولای من، من جز آنچه تو خواسته ای نمی خواهم.
ابو جعفر احمد قصیر بصری، روایت کننده این حدیث، گوید: به خدا سوگند که پس از سه روز آن پسر از دنیا رفت و پس از یک سال پسر دیگر انوش به دین مبین اسلام درآمد و به همراه ما تا زمان وفات سرور و مولای ما حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام ملازم منزل آن حضرت بود[4].
5- راهب دیر عاقول
وی از بزرگترین شخصیت های مسیحی و داناترین آن ها به دین مسیحیت بوده است، هنگامی که وی کرامات حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام را شنیده و آنچه را که می بایست از آن حضرت دید، به دست آن حضرت مسلمان شد و لباس نصرانیت از تن بدر کرده، لباس سفید بر تن کرد.
هنگامی که بختیشوع طبیب از وی پرسید که به چه سبب از دین خود دست برداشته است، گفت: من مسیح یا نظیر او را یافتم و به دست او ایمان آوردم. و منظور او از مسیح یا نظیر مسیح حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام بوده است. راهب ادامه داد که: این مرد از لحاظ نشانه ها و براهین نظیر حضرت عیسی بن مریم می باشد. سپس به سمت امام حسن عسکری علیه السّلام بازگشت و تا هنگام مرگ در خدمت آن حضرت باقی ماند[5].
6- محمّد بن طلحه شافعی
وی درباره حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام چنین می گوید:
«بدان که بالاترین منقبت و بزرگترین مزیتی که خداوند متعال به حضرت امام عسکری علیه السّلام اختصاص داده و زیور منحصر به فردی که بر گردن وی آویخته و صفت جاودانه ای که به وی بخشیده و هیچگاه گذر زمان تازگی آن را کهنه نکند و زبان ها ذکر و یاد آن را فراموش نکنند این است که: «محمّد مهدی» از نسل او به دنیا آمده و پسر اوست که به وی منتسب می شود، و پاره ای است که از وجود وی برگرفته شده است»[6].
7- ابن صبّاغ مالکی
وی گوید: او، یعنی حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام سرور اهل زمان و امام مردمان روزگار خود بود، گفته هایش همه ثابت و استوار و کردارش پسندیده بود، اگر فضلا و بزرگان هم عصرش را همچون قصیده ای فرض کنیم وی شاه بیت آن قصیده می باشد، و اگر آنان را همچون درجی از جواهرات به شمار آوریم وی همچون درّ شاهوار وسط آن گردن بند در شمار خواهد بود؛ یکه تاز میدان دانش که هیچ کس را یارای هماوردی با وی نبوده و آشکارکننده پیچیدگی های مسائل علمی که این کار هرگز خسته و ملولش نمی کرد؛ کسی که با رأی صائب خود به کشف حقایق پرداخته و پیچیدگی ها و دقایق علوم را با فکر نافذ خود آشکار می گردانید؛ هم او که در جمع اصحاب سرّ از نهانی های عالم هستی خبر می داد. آن امام همامی که اصل و نسب و نفس و ذاتش آکنده از کرامت بود. خدایش به رحمت واسعه بپوشاند و او را در بهشت پهناور خود ساکن گرداند به حق محمّد صلّی اللّه علیه و اله آمین»[7].
8- علّامه سبط ابن جوزی
وی در رابطه با حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام چنین گفته است: «وی حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی الرّضا ابن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام می باشد. وی دانشمندی راستگو بوده که از پدر و جدش حدیث روایت کرده است»[8].
9- علّامه محمّد ابو الهدی افندی
وی در حالی که همه ائمّه علیهم السّلام را به عنوان رهبران مردم به سوی حضرت قدس و اولیا مردم بعد از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله دانسته است، در رابطه با آن بزرگواران این گونه داد سخن داده است که: «همه مسلمانان در شرق و غرب عالم می دانند که سران اولیا و پیشوایان اصفیا بعد از حضرت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله از میان ذرّیه و اولاد طاهر آن حضرت برخاسته و نسل بعد از نسل ادامه یافته اند تا به زمان ما رسیده اند. آنان بدون تردید اولیا خداوند و پیشوایان مردم به سوی حضرت قدس الهی می باشند که مصون از هرگونه پلیدی و عیب است و در رتبه نخستین ایشان- پس از طبقه ای که همچون حسن و حسین علیهما السّلام به شرافت دیدار و مصاحبت با پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله نایل گشته اند- بزرگانی چون [حضرت ] سجاد، باقر، کاظم، صادق، جواد، هادی، تقی، نقی و عسکری قرار دارند[9].
10- علّامه شبراوی شافعی
وی درباره آن حضرت چنین گفته است: «یازدهم از پیشوایان، «حسن خالص» می باشد که به لقب «عسکری» نیز مشهور شده است.. . در شرافت او همین بس که امام مهدی منتظر از فرزندان اوست، مرحبا به چنین خاندان با شرافت و نسب متعالی و همین افتخار در بلندی مقدار و مرتبه او کافی است.. .
چه خاندان بلندمرتبه و بزرگی که در والایی و بزرگ منشی و نجابت، همچون دو ستاره فرقد گوی سبقت از ستارگان آسمان ربوده و در صفات کمال چنان مستغرق گشته است که هیچ یک از اهل آن خاندان را نمی توان با ادواتی چون «غیر» و «اما» و «الّا» و امثال آن استثنا نمود، این امامان آن چنان در مجد و کرامت یکی پس از دیگری آمده اند که انتظام آن ها را می توان به پشت هم آمدن دانه های لؤلؤ در درج و گردن بند تشبیه نمود، و آن چنان در میدان شرافت با یکدیگر جور آمده اند که هرکدام در این میدان از پس دیگری آمده است با بقیه یکسان است، بسا گروهی که در پایین آوردن آن ها بسیار اما بی فایده کوشیدند اما خداوند اهل این خاندان را بلند گردانید...»[10].
گفتنی ها در رابطه با فضایل و مناقب آن حضرت بسیار زیاد است که فقیهان، تاریخ نویسان و محدّثان از عامه و خاصه به آن مطالب تصریح نموده اند، و این اصلا عجیب نیست؛ چراکه آن حضرت شاخه ای از درخت تناور حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله، پدر امام منتظر و یازدهمین پیشوا از امامان اهل بیت علیهم السّلام می باشد. اهل بیتی که خداوند متعال هرگونه رجس و پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را پاک و پاکیزه داشته است. خاندانی که مطابق با روایت وارد از حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله همتایان قرآن و کشتی نجات امت می باشند. پدر بزرگوار آن حضرت، حضرت امام هادی علیه السّلام، با کلام جاویدان خود این گونه رفعت مقام و بلندی منزلت آن حضرت را توضیح داده است که:
پس از من پسرم ابو محمّد، در میان آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله ذاتا خیرخواهترین فرد برای امت اسلام، و دارای محکمترین دلایل و براهین است. وی بزرگترین فرزند من است و حلقه های سلسله امامت و احکام آن به او می رسد. از این پس هر چه را تاکنون از من سؤال می کردی از او سؤال کن. چرا که در نزد او آنچه را که به آن احتیاج پیدا شود موجود است[11].
پی نوشت ها
[1] قطب راوندى، الخرائج و الجرائح 3/ 1109، بحار الانوار 52/ 50.
[2] الخرائج 1/ 422- 424/ ح 3/ ب 12 و كلينى، اصول كافى 1/ 512/ ح ب 124 نزديك به همين قضيه را مختصرا ذكر نموده است.
[3] اصول كافى 1/ 503- 504/ ح 1/ ب 24 و كمال الدّين 1/ 41- 42.
[4] مدينة المعاجز/ 583، حلية الأبرار 2/ 498 و به نقل از آن سفينة البحار 2/ 203.
[5] الخرائج و الجرائح 1/ 422- 424 و به نقل از آن در بحار الانوار 50/ 261.
[6] مطالب السؤول 2/ 148.
[7] الفصول المهمّه/ 275.
[8] تذكرة الخواص/ 362.
[9] احقاق الحق 2/ 621 به نقل از كتاب ضوء الشّمس تأليف ابو الهدى افندى 1/ 119.
[10] الاتّحاف بحبّ الأشراف/ 178.
[11] كافى 1/ 327- 328/ 11.