مسیح اهل بیت
برچسپ ها: امام ، السلام ، علیه ، جواد ، شهاذت
در سوگ شهادت امامی داغداریم که بیست و پنج سال، خورشید را به خجلت وا داشت،
بیست و پنج بهار را رویاند و شکوفاند، و خود، فروزان تر از خورشید، تابید و درخشید.
آری ... سخاوت پرپر، حضرت جوادالائمه(ع).
آنکه سخاوت باران را داشت،
و کرامت دریا را،
و زلالی آب را.
آنکه «جود»، قطره ای بود در پیشانی بلندش
و «علم»، غنچه ای بود، از گلستان وجودش
و «حلم»، گوهری بود از گنجینه فضایلش.
جواد بود، تقی بود، منتخب و مرتضی بود، فرزند رضا بود و راضی به قضا بود.
خورشید فروزان امام جواد، که حسدبرانگیز بود، در بغداد غروب کرد، آن هم با دسیسه خلیفه و همدستی امّ الفضل و در نهایت ناجوانمردی و عداوت.
آه ... که این زهر جفا، چه جگرهایی را از آل رسول(ص) دریده و سوخته است و چه غم هایی بر دوش و دل شیعه نهاده است.
چه سال های پر آشوب و متلاطم و خفقان باری بود.
امامی که وارث علوم نیاکان معصومش بود، در خردسالی به امامت رسید، در نوجوانی، رهگشای معضلات فکری، فقهی و اعتقادی امت بود، دشوارترین سؤال ها را بی درنگ پاسخ می داد، چرا که علمش «لدنّی» بود و وصل به دریا.
در خاندان عصمت نبوی، ملاک امامت و پیشوایی، علم و فضل بود، نه سنّ و سال و موقعیت و مال.
و ... امام، در اوج فضایل بود، هر چند در سنین نوجوانی!
مگر عیسای مسیح هم در کودکی پیامبر خدا نبود؟ و کتاب و شریعت نداشت؟
سرانجام، آن خورشید فروزان و حجت الهی، تقدیر خدا را پذیرا شد و با دست ظلم، همچون شاخه ای از «شجره طیبه» جدا گشت و داغ شهادتش بر دل های محبان نشست.
اهل ولا را به هجران خویش مبتلا ساخت و دل های شیعه را سوزاند.
پس از شهادت، در کاظمین، در پشت مرقد جدش حضرت کاظم(ع) به خاک آرمید، تا خورشید فراتر از افلاک وجودش، به صورتی دیگر بتابد و نور بیفشاند.
اکنون، کاظمین، مدفن آن دو خورشید است.
دو گنبد طلایی بر فراز آن حرم نورانی، دو شاهدند بر دو آفتاب درخشان خفته در خاک عراق.
و کدام دل است که به شوق زیارت آن دو حرم نتپد؟
و کدام دیده است که بر مظلومیت آن شهید جوان نگرید؟
سلام بر امام محمدتقی(ع)،
جواد امامان و امام جوادان و سخاوت پرپر شده در بوستان رسالت و امامت.