الگوی جوان امروز
برچسپ ها: امام ، جوان ، امامت ، السلام ، علیه ، جواد ، امروز ، اختر ، الگوی ، تابناک ، نهمبن
حضرت جوادالائمه علیه السلام، جوان ترین امام است و به روایتی، از هفت سالگی به امامت رسیده است. ازاین رو، بر اساس بیانات نورانی آن امام همام، الگوهایی از زندگی آن حضرت را برای الگوپذیری معرفی می کنیم.
1. نردبانی به سوی هر چیزی
یکی از ویژگی های معراج عصر جوانی، آرزوهای بزرگ و آرمان گرایی است که سبب پویایی و پاسخ گویی غرایض جوانی و فکر بلند می شود. او که در ابتدای راه است، می کوشد با طراحی نقشه راه، مسیر تعالی و رشد خود را پی ریزی کند، ولی در این راه با دشواری های فراوانی برخورد می کند و بیشتر جوانان سرخورده و ناامید در چرخه زندگی روزمره می افتند.
اما آیا راهی وجود ندارد؟ آری، بهترین راه، پررنگ کردن نقش خداوند است. امام جواد علیه السلام فرمودند: «الثقة بالله تعالی ثمن لکن غال و سلم الی کل عال؛ اعتماد به خداوند تعالی بهای هر چیز گران است و به سوی هر چیز بلندی، نردبان است».1
پس در صورتی که جوانان در زندگی خود، خدامدار باشند و با اعتماد به او طی طریق کنند، می توانند پله های ترقی را راحت بپیمایند و به آرزوهای بزرگشان، دست یابند.
2. چسبیدن به خدا
در بسیاری مواقع، پیش می آید که انسان به دلیل سختی هایی که در زندگی تحمل می کند، دچار مشکل های روانی گوناگونی می شود. این در حالی است که در زندگی توحیدی، چون همه وجوه مختلف حیات مادی و معنوی انسان، شکل عبادی پیدا می کند، هیچ گونه نگرانی روانی و روحی در پی ندارد. در این صورت، بهترین راه زندگی، زندگی توحیدی است که مشکلات را بستر تعالی و رشد می داند.
امام جواد علیه السلام فرمودند: «کیف یضیع من الله تعالی کافلة و کیف نیچو من الله تعالی طالبه و من انقطع الی غیرالله و کله الله الیه؛ چگونه ضایع و تلف می شود کسی که خداوند تعالی، قبول کننده و پذیرنده تعهد اوست و چگونه نجات می یابد کسی که خداوند، در طلب اوست و کسی که خود را از خدا برید و به دیگری چسبانید، خداوند او را به دیگری وا گذارد».
این نگاه و روش زندگی توحیدی، در جلوه های گوناگونی سبب پویایی و رشد می شود و به انسان می آموزد که در چرخه زندگی روزمره اش، دست نیاز به سوی انسان های دیگر دراز نکند که ذلت آفرین است و در بیشتر مواقع، چاره ساز نیز نخواهد بود. پس بهترین راه حل این است که خداوند در طلب افراد جای گیرد، نه غیر خداوند، که ضایع شدن را در پی خواهد داشت.
3. پرهیز از رفاقت با آدم بد
اثرپذیری انسان از اطرافیان، انکارناپذیر است. ازاین رو، بزرگان به دقت در ارتباطات اجتماعی و فردی سفارش کرده اند و تلاششان این بود که به شاگردان و علاقه مندانشان بیاموزند که با ناجنس رابطه نداشته باشند. استاد علامه حسن زاده آملی در یکی از نامه هایش به شاگردان سلوکی اش فرموده اند:2
... از معاشر ناجنس بگریز که
نخست موعظه پیر می فروش این است
که از معاشر ناجنس احتراز کنید
امام جواد علیه السلام نیز در این باره فرمودند: «ایاک و مصاحبة الشریر، فانه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح اثاره؛ بپرهیز از رفاقت با آدم بد، به درستی که او به شمشیر کشیده می ماند؛ منظرش نیکوست و آثارش زشت است».3
4. سه ویژگی برای رشد
کسانی که دوست دارند در زندگی مادی و معنوی خود، تکامل یابند و مراتب صلاح و کام روایی را به دست آورند، نیازمند داشتن ویژگی هایی هستند که زمینه ساز تعالی آنهاست. امام درباره این ویژگی ها می فرماید:
المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال: توفیق من الله، واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه.
مؤمن محتاج به سه خصلت است: توفیق از حق تعالی و واعظی از نفس خود که پیوسته او را موعظه کند و قبول کند، از آنکه او را نصیحت کند.
یکی از اصولی که باید اهل سلوک به آن توجه داشته باشند، این است که بداند هر چه دارد، از توفیقات الهی است و نتیجه لطف حضرت حق است. ما که فقیریم و محتاج محض، به واسطه توجه اوست که رنگ و بوی حیات می یابیم، وگرنه هیچ در هیچ بوده ایم.
بنابراین، هر چه هست، از توفیقات الهی است. ازاین رو، انسان طالب تعالی باید اهل مراقبه و محاسبه باشد و در سایه مراقبه و محاسبه نفس، خود را بیدار کند و رشد دهد.
امام باقر علیه السلام درباره اهمیت پندپذیری فرموده اند: «وَ قالَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظاً فإِنَّ مواعِظَ النّاسِ لَنْ تُفْنِی عَنْهُ شیئاً؛ هر کس که خداوند، برای او از خویش پنددهنده ای قرار ندهد، پندهای مردم او را از چیز دیگری بی نیاز نمی کند».4
شرایط پندپذیری از دیگران این است که نخست، مؤمن، خود، پنددهنده نفس خویش باشد؛ یعنی مؤمن بیدار است و پیش از اینکه دیگران کاستی ها و بدی های او را ببینند، به عیب های خود واقف باشد.
5. ببین گوش دل به سوی که داری؟
دل، قبله نماست و مقصد را مشخص می کند. ازاین رو، باید واردات دل را مدیریت کرد و به هر صدای نامحرمی گوش نداد.
امام جواد علیه السلام در این باره فرمود: «مَن أصْغی اِلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبْدَهُ، فَاِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدالله و اِنْ کانَ النّاطِقُ، ینْطِقُ عَنْ لِسانِ اِبْلِیسَ فَقَدَ عَبَدَ اِبْلِیسَ؛ هر که گوش دل به گوینده ای دهد، او را پرستیده است. اگر گوینده از طرف خداست، خدا را پرستیده و اگر از زبان ابلیس سخن گوید، شیطان را پرستیده است».5
ازاین رو، هر انسانی باید واردات گوش ظاهر و باطنش را مدیریت کند و با توجه به اینکه امروزه صداهای نامحرم در قالب های اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، عرفانی و... یا به صورت های عرفان ها و جریان های معنویت گرایی و نام های فریبنده است، پس برای رهایی از این صداها، باید به صدای گویندگان الهی گوش داد. البته میان صدای گویندگان الهی با دیگر صداها تفاوت اساسی وجود دارد که در باب مطلوب و مقصود دعوت است. فقط گویندگان الهی هستند که برای دعوت به سوی خداوند ندا در داده اند و هم نوا با آفتاب یمنی اویس قرنی گویند: «فرّ الی الله».6
این سخن کامل را از کتاب الله اقتباس کرد که نوح نبی به مردم فرمود: «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ.»7 آری، سخن را باید از قرآن آموخت و دهن از فرقان باید گرفت. یک نَفَس از نَفْس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است. همواره در کمین است و اقتضای طبیعتش این است.8
6. نامه ای از امام جواد به ما
کیست که دوست نداشته باشد امام جواد علیه السلام به او نامه ای بنویسد و او را در انتخاب هم نشین هایش راهنمایی نکند؟ ما در عصر آن حضرت نیستیم، ولی نامه او به یکی از یارانش، برای ما به یادگار مانده است.
امام به یکی از دوستانش [اصحابش] نوشت: اما این دنیاست که ما در آن به فرمان دیگرانیم، ولی هر که به عقیده من معتقد است، با او هم نشین باش که این عقیده، هر جا باشد، با اوست و سرای آخرت، سرای جاوید است.
جود
معناشناسی جود
از نظر لغوی جود به معنای دهش، سخا، فیض، کرم و جوان مردی است. به بیان دیگر، جود یعنی سود رساندن بدانچه شایسته و سزاوار است، به گونه ای که نه غرضی از آن استشمام شود و نه اندیشه تقاضای عوضی پیرامون آن بگردد.10 به روایتی دیگر، مصرف مال و ثروت در واجبات یا امور شایسته و لازم با خشنودی و رغبت کامل؛ چراکه اگر طیب خاطر نباشد، جود به شمار نمی آید.11
از الفاظ مترادف با جود، سخاوت است که به معنای بذل و بخشش مال، پیش از سؤال سائل و یقین به استحقاق است.12 در نتیجه، در آیات و روایات، این دو لفظ به یک معنا توصیف و تعریف شده اند. البته در معنای جود، افزون بر بذل مال با رغبت کامل قلبی چون غرض دنیوی، غرض دیگری چون تمایل نیل به مقامات معنوی و آخرتی نیز نهفته است.
رنگ خدایی گرفتن
یکی از ویژگی های اخلاقی آن است که افزون بر آثار خارجی و ظاهری، آثار فراوانی را در روح و روان فرد متخلق به صفات عالیه ایجاد می کند؛ یعنی شخص جواد، در عین آنکه سبب شادی دیگران و حل مشکلات اطرافیان می شود، خود نیز پله های ترقی و تعالی را می پیماید. در واقع، این ویژگی ها همچون لباس های معنوی، قامتش را می پوشاند. بدین ترتیب، با حقیقت الحقایق که مقام محض این صفات و تعین حقیقی همه صفات عالیه است، هم رنگ می شود.
رسول گرامی اسلام فرمود: «بخشندگی بزرگ ترین خلق و خوی خداست».13 بر اساس فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله، بزرگ ترین اثر جود و سخاوت، هم رنگ شدن در خلق و خو با خداوند است.
حضرت علی علیه السلام نیز در این باره فرموده است: «بالجُودِ تَکونُ السِّیادَةُ؛ به سبب سخاوت، سیادت و آقایی [برای جواد] حاصل می شود».14
گشاده دستی و شادی بندگان
کارگشایی و حل مشکلات دیگران، مایه شادمانی آدمی است. سیره ای که در سیرت گفتاری و رفتاری چهارده معصوم علیهم السلام فراوان یافت می شود که بدون هیچ تمنایی می بخشیدند و به حل مشکلات دیگران می پرداختند. برای نمونه، یکی از عملکردهای رسول گرامی اسلام را نقل می کنیم:
«علی بن ابی طالب علیه السلام از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأمور شد به بازار برود و پیراهن برای ایشان بخرد. رفت و پیراهنی به دوازده درهم خرید. رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: این را به چه مبلغ خریدی؟ حضرت فرمود: دوازده درهم. پیامبر فرمود: این را چندان دوست ندارم. پیراهنی ارزان تر از این می خواهم. آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟ علی علیه السلام گفت: نمی دانم یا رسول الله! پیامبر فرمود: برو ببین حاضر می شود پس بگیرد.
علی علیه السلام پیراهن را با خود برداشت و به بازار برگشت و به فروشنده فرمود: پیامبر خدا پیراهنی ارزان تر از این می خواهد. آیا حاضری پول ما را بدهی و این پیراهن را پس بگیری؟ فروشنده قبول کرد. علی علیه السلام نیز پول را گرفت و نزد حضرت آورد. آن گاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام با هم به طرف بازار راه افتادند.
در میان راه، چشم پیامبر به کنیزکی افتاد که گریه می کرد. نزدیک رفت و از کنیزک پرسید: چرا گریه می کنی؟ او گفت: اهل خانه به من چهار درهم دادند و مرا برای خرید به بازار فرستادند. نمی دانم چه طور شد، پول ها گم شد. اکنون جرئت نمی کنم به خانه برگردم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنیزک داد و فرمود: هر چه می خواستی بخری، بخر و به خانه برگرد. خودش به طرف بازار رفت و جامه ای به چهار درهم خرید. در [راه] بازگشت، برهنه ای دید، پس جامه را به او بخشید. دگرباره به بازار رفت و جامه ای دیگر خرید و به سوی خانه به راه افتاد. در بین راه همان کنیزک را دید که حیران و نگران و اندوهگین نشسته است. فرمود: چرا به خانه نرفتی؟ گفت: یا رسول الله! خیلی دیر شده است. می ترسم مرا بزنند که چرا این قدر دیر کردی؟ پیامبر فرمود: بیا با هم برویم. خانه تان را به من نشان بده. من وساطت می کنم که مزاحم تو نشوند.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اتفاق کنیزک به راه افتاد. همین که به پشت در خانه رسیدند، کنیزک گفت: همین خانه است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله از پشت در با آواز بلند گفت: ای اهل خانه، سلام علیکم. جوابی شنیده نشد. بار دوم سلام کرد. جوابی نیامد. سومین بار سلام کرد. جواب دادند: السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته. پیامبر فرمود: چرا اول جواب ندادید؟ آیا صدای مرا نمی شنیدید؟ گفتند: چرا، همان بار اول شنیدیم و تشخیص دادیم که شمایید! پیامبر فرمود: پس علت تأخیر چه بود؟ گفتند: یا رسول الله! خوشمان می آمد سلام شما را مکرر بشنویم. سلام شما برای خانه ما فیض و برکت و سلامت است.
رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: این کنیزک شما دیر کرده. من اینجا آمدم از شما خواهش کنم او را بازخواست نکنید. آنان گفتند: یا رسول الله! به خاطر مقدم گرامی شما، این کنیز از همین ساعت آزاد است. پیامبر فرمود: خدا را شکر. چه دوازده درهم پربرکتی بود. برهنه ای را پوشاند و یک برده را آزاد کرد».15
پیامبر گرامی اسلام در همین باره فرمود:
خداوند از بندگان خویش مردمی را بیافریند که نیاز دیگر مردم را برآورند. ایشان شیفته احسان هستند و گشاده دستی را بزرگواری می شمارند و خدا خوی های نیک را دوست دارد.
و حضرت در جایی دیگر فرموده است:
اَفْضَلُ الأعمالِ اَنْ تَدْخُلَ عَلی اَخِیک المؤمِنِ سُروراً اَوْ تَقْضِی عَنْهُ دَیناً.17
بهترین اعمال آن است که در دل برادر مؤمن خود شادی وارد کنی یا دین و بدهکاری او را پرداخت نمایی.
1. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص955.
2. حسن زاده آملی، نامه ها و برنامه ها، ص7.
3. منتهی الآمال، ص955.
4. تحف العقول، ص302.
5. همان، ص479.
6. عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، صص 26 ـ 34.
7. ذاریات: 50.
8. نامه ها برنامه ها، ص7.
9. تحف العقول، ص480.
10. دهخدا، لغت نامه دهخدا، 560، ص7897.
11. مهدی نیلی پور، بهشت اخلاق، ج2، ص431.
12. همان.
13. بهشت اخلاق، ص431، به نقل از: کنزالعمال، ح15926.
14. عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج3، ص201.
15. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج18، صص 369 ـ 371.
16. تحف العقول، ص52.
17. احمد صادقی اردستانی، پیام های پیامبر، ص197.