امام جود و بخشش
برچسپ ها: امام ، جود ، علیه السلام ، جواد ، بخشش
امام جود و بخشش
مقدمه
معروف ترین لقب پیشوای نهم، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را برای جود و عطای فراوانش به این نام خوانده اند که برگرفته از نام های زیبای پروردگار متعال است. در بخشی از دعای معصومان می خوانیم: «یا جَوادُ یا الله یا الله یا الله لک الأسماءُ الحُسنی.» (کلینی، [بی تا]: ج 4: باب الدعاء فی العشر الاواخر من شهر: 163)
با نگاهی به تاریخ زندگی پیامبران و جانشینان آنان، رمز برتری و موفقیت آنان بر همگان آشکار می شود. این رمز، چیزی نیست جز داشتن جاذبه های برتر در گفتار و کردار. یکی از این جاذبه های برتر، بخشش، احسان، نیکوکاری و کمک مادی به افراد نیازمندی است که در گردونه زندگی، از کاروان پیشرفت بازمانده اند و چرخ زندگی آنان به کندی حرکت می کند. سخن ما در این گفتار، اثبات صفت برجسته جود و بخشش در وجود مبارک پیشوای اهل ایمان جواد الائمه علیه السلام است. امید آنکه پیروان مکتب امام جواد علیه السلام در سالروز میلاد این بزرگوار و با الهام از روش زیبا و جذاب مردم داری و خدمت به هم نوعان، از آن جواد عرصه های دین و زندگی درس آموزند و سیره خداپسندانه آن حضرت را روش دین داری خویش قرار دهند.
بخشش در راه خدا، یکی از ویژگی های برجسته اهل بیت پیامبر است و آنان برای جلب رضایت پروردگار، کمک های فراوانی به نیازمندان می کردند. امام نهم نیز با لقب «جواد» یکی از نامداران دادرسی و ضعیف نوازی در طول زندگی کوتاه دنیایی اش بود. آن حضرت در نیکی و کمک به مردم، به ویژه نیازمندان و در راه ماندگان، از باسخاوت ترین مردم زمان خویش شمرده می شد. برنامه عملی امام جواد علیه السلام بر اساس نامه ای بود که از سوی پدر بزرگوارش، امام رضا علیه السلام از خراسان برای ایشان فرستاده شده بود. امام رضا علیه السلام در این نامه به فرزند عزیزش نوشت:
من به دلیل حقی که بر تو دارم، از تو می خواهم هرگاه تصمیم به خارج شدن از منزل داری، از درِ بزرگ داخل و خارج شوی. هنگامی که سوار مرکب خود می شوی، همراه خود طلا و نقره بردار و هر کس از تو درخواست کمک نمود، به او نیکی کن. (کلینی، 1405 ق: ج 4: 43)
خوشه ای از خرمن جود امام جواد علیه السلام
دلجویی و بخشش امام علیه السلام
علی بن جریر می گوید: خدمت امام جواد علیه السلام شرفیاب بودم. گوسفندی از خانه امام گم شده بود و یکی از همسایگان را به اتهام سرقت آن، کشان کشان نزد حضرت آوردند. امام فرمود: وای بر شما! او را رها سازید. او گوسفند را ندزدیده است. گوسفند هم اکنون در فلان خانه است. بروید و آن را بگیرید. افراد به همان خانه رفتند و گوسفند را یافتند. آن گاه صاحب خانه را به اتهام دزدی دستگیر کردند و کتک زدند و لباسش را پاره کردند. او سوگند یاد می کرد که گوسفند را ندزدیده است. وی را نزد امام آوردند. فرمود: وای بر شما! بر این شخص ستم کردید. گوسفند خودش به خانه او وارد شده بود و او اطلاعی نداشت. آن گاه امام برای دلجویی و جبران لباسش، مبلغی به او بخشید. (مجلسی، 1403 ق: ج 50: 47؛ هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، 1381: 443)
عطا به مقدار مال
احمد ابن حدید می گوید: ما به همراه گروهی از دوستان در سفر حج بودیم که گرفتار دزدان شدیم و همه دارایی مان به سرقت رفت. چون به مدینه وارد شدیم، خدمت امام جواد علیه السلام رسیدیم و او را از گرفتاری و تهی دستی خود باخبر و پیش او ابراز نگرانی کردیم. آن حضرت چون حال ما را دید، دستور داد لباس و مقدار درخور توجهی دینار به ما بدهند. آن گاه فرمود: «این پول ها را بین دوستانت به اندازه آنچه از آنها به سرقت رفت، تقسیم کن.» من پول ها را بین آنان قسمت کردم و دیدم به همان اندازه است که از من و دیگر دوستانم به سرقت رفته بود. (همان: 44)
بر آوردن حاجت بدون درخواست
محمدبن سهل قمی می گوید: در سفر مکه، به مدینه رفتم و به حضور امام جواد علیه السلام مشرّف شدم. می خواستم لباسی را از آن حضرت برای پوشیدن بخواهم، ولی فرصتی به دست نیامد. با آن حضرت خداحافظی کردم و از خانه ایشان بیرون آمدم. تصمیم گرفتم نامه ای برای آن حضرت بنویسم و در آن نامه، لباسی درخواست کنم. نامه را نوشتم و به مسجد رفتم. پس از گزاردن دو رکعت نماز و استخاره، به قلبم آمد نامه را نفرستم. از این رو، نامه را پاره کردم و از مدینه بیرون آمدم. ناگاه شخصی پیش آمد و دستمالی داشت که لباسی در آن بود. او از افراد کاروان می پرسید: محمد بن سهل قمی کیست؟ تا اینکه نزد من آمد. وقتی مرا شناخت، گفت: مولای تو، امام جواد علیه السلام این لباس را برایت فرستاده است. وقتی نگاه کردم، دیدم دو لباس مرغوب و نرم است. محمد بن سهل آن لباس ها را گرفت و تا آخر عمر نزد خود نگه داشت. وقتی که از دنیا رفت، پسرش احمد، با همان دو لباس، او را کفن کرد. (اشتهاردی، 1377: 170)
گره گشایی امام
ایرانیان به دوستی با اهل بیت علیهم السلام مشهور و همواره با آنان در ارتباط اند. شخصی از ایران در روزهای حج به حضور امام جواد علیه السلام رسید و گفت: حاکم ما از دوست داران اهل بیت و علاقه مند به شماست. من مالیات هایی بدهکارم، ولی از عهده پرداخت آن برنمی آیم. نامه ای برای او بنویسید تا در این باره با من سخت گیری نکند. حضرت چنین نوشت: آورنده این نامه، عقیده مبارکی از تو نقل کرد. هر عمل نیکویی انجام دهی، از آنِ تو خواهد بود. پس بر برادرانت نیکی کن و بدان که خدا از تک تک اعمال تو خواهد پرسید.
آن شخص می گوید: نامه را از حضرت گرفتم و پیش از آنکه به وطن خویش برسم، خبر آن به گوش حاکم، یعنی حسین بن عبدالله نیشابوری رسید و او در دو فرسخی شهر به استقبالم شتافت. نوشته حضرت را به او دادم، آن را بوسید و بر دیده نهاد و گفت: حاجتت چیست؟ گفتم: مالیات هایی به حکومت بدهکارم، در حالی که توان پرداخت آن را ندارم. آن گاه دستور داد مالیات را بر من بخشودند. سپس از زندگی ام پرسید و من تهی دستی و بی چیزی خود را به او گفتم و او به کارگزارانش دستور داد، حقوقی ماهانه به من پرداخت کنند. (کلینی، 1388: ج 5: 111)
پرداخت بدهکاری حضرت رضا علیه السلام
مُطَرَّفی می گوید: حضرت رضا علیه السلام از دنیا رفت و من چهار هزار درهم از ایشان طلب داشتم و جز خودم کسی از آن خبر نداشت. امام جواد علیه السلام شخصی را پی من فرستاد و فرمود: فردا نزد ما بیا. روز بعد به خدمت امام رفتم. فرمود: امام رضا علیه السلام از دنیا رفت و به شما چهار هزار درهم بدهکار بود. آن گاه از زیر سجاده خود، دینارهایی را به من داد. آنها را شمردم، برابر چهار هزار درهم بود. (ابن شهر آشوب، 1412: ج 4: 423)
آیات:
الف) آیات درباره سخاوت و بخل نورزیدن
در قرآن کریم تعبیرهایی وجود دارد که بیانگر سخاوتمندی مطلق حضرت حق است؛ از جمله این آیه روح بخش:
«وَقَالَتْ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ ینفِقُ کیفَ یشَاءُ؛ و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست های خودشان بسته باد و به (سزای) آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند، بلکه هر دو دست او گشاده است، هرگونه بخواهد می بخشد.» (مائده: 64)
«یداه مبسوطتان»، کنایه از سخاوتمندی است. تعبیر «دو دست او باز است»، نشان دهنده سخاوتمندی فراوان است؛ زیرا افرادی که بسیار سخاوتمند باشند، گویا با هر دو دست می بخشند. اساساً این تعبیر، یعنی بسته بودن دست (مغلولة) و باز بودن دست (مبسوطة) به دو صفت متضاد اشاره دارد: یکی، صفت بخل و امساک و دیگری، صفت جود و بخشش.
شاهد این سخن، آیه دیگری از قرآن کریم است که می فرماید:
«وَلَا تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِک وَلَا تَبْسُطْهَا کلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا؛ و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار (هم) گشاده دستی مکن، تا ملامت شوی و حسرت زده بر جای مانی.» (اسراء: 29) پروردگار متعال در آیه 180 سوره آل عمران نیز به بخشش و ادای حقوق فقیران فرمان می دهد و از بخل نهی می فرماید: «گمان نکنند آنان که بخل می ورزند و حقوق فقیران را از مالی که خدا به فضل خویش به آنها داده ادا نمی کنند، این بخل به منفعت آنها خواهد بود، بلکه به ضرر آنهاست؛ چه آنکه (در روز قیامت) آن مالی که در آن بخل ورزیده اند، زنجیر گردن آنها خواهد شد و تنها خدا وارث آسمان ها و زمین، و به کردار همه شما آگاه است».
ب) آیاتی درباره انفاق
1. «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَی فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ؛ شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا یا درجات عالیه بهشت نخواهید رسید، مگر آنکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید، که همانا خدا بر آنچه انفاق می کنید آگاه است.» (آل عمران: 92)
2. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لَا بَیعٌ فِیهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْکافِرُونَ هُمْ الظَّالِمُونَ؛ ای اهل ایمان، از آنچه روزی شما کردیم انفاق کنید پیش از آنکه روزی بیاید که نه کسی (برای آسایش خود) چیزی تواند خرید و نه دوستی و شفاعتی به کار آید و کافران آن روز دریابند که به (روزگار) خود بسی ستم کرده اند.» (بقره: 254)
آیاتی پیرامون نیکی و نیکوکاری
1. «وَاللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ خدا دوست دار نیکوکاران است.» (آل عمران: 134)
2. «تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی؛ باید شما به یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید.» (مائده: 2)
3. «اِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ؛ همانا خدا (خلق را) به عدل و احسان فرمان می دهد.» (نحل: 90)
بخشندگی صفت اهل ایمان
یکی از ویژگی های مهم اهل ایمان، سخاوت و بخشندگی است و در روایات فراوان به این صفت پسندیده توجه ویژه شده است. به فرموده امام باقر علیه السلام: «لا سیادَةَ لِمَن لا سَخاءَ لَه؛ کسی که سخاوت ندارد، به آقایی نمی رسد.» (نوری، 1365: ج 15: 257: ح 18163)
در بعضی روایات نیز اشاره شده که اگر کسی دو صفت نداشته باشد، مرگ برایش بهتر از زندگی است که یکی از آن صفت ها، بخشندگی و سخاوت است: «مَن لمْ یکن له سَخاءُ و لا حیاء فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاةِ؛ هر کس اهل بخشش و حیا نباشد، پس مرگ برایش بهتر از زندگی است.» (آمدی، 1377: ح 8619)
آثار بخشندگی
از پی آمدهای بخشندگی آن است که عیب ها و نقص ها در جامعه پوشیده می ماند، محبت و صفا و صمیمیت در جامعه افزایش می یابد، از گناهان کاسته می شود، اقتصاد جامعه رو به بهبود می رود و بر رزق و روزی افزوده می شود. این صفت، انسان را از عذاب الهی دور، و به رحمت و بهشت الهی نزدیک می کند.
1. پوشاننده عیب ها
حضرت علی علیه السلام فرمود: «السَّخاءُ سِترُ الْعُیوبِ؛ بخشندگی، پوشاننده عیب هاست». (محمدی ری شهری، 1374: ج 5: 2428: ح 8367)
2. افشاننده بذر دوستی و محبت
بخشندگی، بذر و تخم محبت می فشاند که ثمره آن، صفا و صمیمیت است.
امام علی علیه السلام در کلامی زیبا و پر نغز چنین می فرماید: «السَّخاءَ یزْرَعُ الْمُحبََّةَ؛ بخشندگی، بذر دوستی می افشاند.» (همان: 2428: ح 8370)
3. صفا و همت به ارمغان می آورد
حضرت علی علیه السلام در بیانی زیبا و دل نشین فرموده اند: «اَلسَّخاءُ یثمِرُ الصَّفاءَ؛ میوه بخشندگی، صمیمیت است.» (همان: ح 8371)
4. زینت بخش اخلاق
امام علی علیه السلام در سخنی لطیف می فرماید: «اَلسَّخاءُ یکسِبُ المَحَبَّةَ وَ یزَینُ الاخلاقَ؛ بخشندگی، دوستی می آورد و زینت بخش اخلاق است.» (همان: ح 8372)
5. پاک کنندگی گناهان
امام علی علیه السلام می فرماید: «اَلسَّخاءُ یمَحَصُ الذُّنوبَ و یجلُبُ مَحَبَّة القُلُوبِ؛ بخشندگی، گناهان را پاک و محبت دل ها را جلب می کند.» (همان: ح 8373)
6. زیادکننده روزی
امام علی علیه السلام فرمود: «بر شما باد بخشندگی و خوش خویی که این دو ویژگی، روزی را زیاد می کند و موجب دوستی می شود.» (همان: ح 7374)
7. نگهبان آبرو و حیثیت
امام علی علیه السلام در گفتاری پرمعنا و اثرگذار می فرماید: «الجُودُ حارِسُ الاَعْراضِ؛ بخشندگی، نگهبان آبروهاست.» (ری شهری، 1374: ج 2: 908: ح 2968)
8. عزت آفرین است
حضرت امام علی علیه السلام فرمود: «الجُودُ عِزُّ مَوْجُودٌ؛ بخشندگی، عزتی است نقد.» (همان: ح2969)
9. بخشندگی، مایه نزدیکی به خدا و مردم
حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام در کلامی ارزشمند می فرماید: «السَّخاءُ قُرْبَةٌ؛ بخشندگی موجب نزدیکی (به خدا و مردم است).» (مجلسی، 1370: ج 69: 193)
مرز بخشندگی
1. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «اِنَّ لِلسَّخاءِ مِقْداراً فَاِنْ زادَ عَلَیهِ فَهُوَ سَرَفٌ؛ بخشندگی، اندازه ای دارد که اگر از آن فراتر رود، اسراف است.» (محمدی ری شهری، 1374: ج 5: 2431: ح 8387)
2. در روایتی از امام صادق علیه السلام، از اندازه و مرز بخشندگی پرسیدند. حضرت پاسخ فرمود: «(مرز بخشندگی آن است که) حقوقی را که خداوند بر اموال تو واجب کرده است، خارج کنی و آن را در جای خودش قرار دهی.» (همان: ح 8390)
3. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «بخشنده کسی است که در اموال خود و برای رضای خدا بخشندگی کند. کسی که در راه معصیت خدا دست و دل باز باشد، بارکشِ خشم و ناخشنودی خداست. چنین کسی، بخیل ترین مردمان درباره خود است؛ چه رسد به دیگران.» (همان: 2431: ح 8394)