مکر با خدا
نویسنده: سید محسن رضوی
نفاق از پدیده های شوم و خطرناک جوامع انسانی، بویژه جوامع اسلامی است که میتواند بر اثر کوچکترین غفلت، زمینه تحقق توطئههای دشمنان را برای نابودی آن جوامع فراهم سازد. خداوند تبارک و تعالی در آیات فراوانی در قرآن مجید خطر منافقین را گوشزد نموده و ضمن کوبیدن شخصیت آنها سخت تحقیرشان کرده و رسوایشان ساخته است تا در جامعه جرأت خودنمایی نداشته باشند. طبق آیات الهی، منافقین، علیه اسلام و جامعه اسلامی نقشه میکشند و از درون توطئه میکنند و با ظاهرسازی و چهره در نقاب، میخواهند خدا را فریب دهند، ولی خداوند از نقشه، توطئه و درون آنان آگاه است و همه نقشههای آنها را نقش بر آب میکند و توطئههایشان را به خودشان باز میگرداند. همزمان با اوجگیری نهضت اسلامی ایران و پیروزی آن در سال1357، سازمان به اصطلاح «مجاهدین خلق» با این اعتقاد که نظام مقدس جمهوری اسلامی، نظامی مرتجع است، مبارزه علیه انقلاب اسلامی و برنامه ریزی جهت به دست گرفتن حکومت را آغاز کرد. سازمان با جمعآوری سلاح از پادگانها و جذب و اغفال نیروهای جوان و سازماندهی آنها در پی فراهم شدن یک زمینه اجتماعی مناسب بود. در ابتدا مزدورانه خود را همگام و همراه نهضت اسلامی نشان میداد و حتی تمثال مبارک حضرت امام(ره) را نیز در کنار آرم سازمان قرار داده و از ایشان به عنوان رهبری قاطع و سازش ناپذیر یاد میکرد. با پیروزی بنیصدر در اولین انتخابات ریاست جمهوری، منافقین وی را عامل مهمی برای رسیدن به اهداف خود یافتند و حمایت از او را در صدر برنامههای خویش قرار دادند. با خیانت آشکار بنیصدر و وقایعی که پیرامون این خیانت بوجود آمد، مجلس شورای اسلامی رأی به عدم کفایت سیاسی بنیصدر و برکناری او داد و امام(ره) نیز قاطعانه وی را ابتدا از فرماندهی کل قوا و سپس بر اساس اصل 110 قانون اساسی از ریاست جمهوری عزل نمودند. با برکناری بنیصدر، منافقین زمینه اجتماعی را برای آغاز علنی مبارزه علیه نظام جمهوری اسلامی مناسب دیدند و به خیال خام خود, زمان را برای سرنگونی حکومت مناسب یافتند.
اعلام جنگ مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران
همزمان با عزل بنیصدر از ریاست جمهوری، منافقین که تنها امید خود را از دست رفته میدیدند در تاریخ 30 خرداد 1360 با انتشار اطلاعیهای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلان جنگ مسلحانه کردند و درصدد نابودی انقلاب اسلامی برآمدند. آنها با ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها و به آتش کشیدن وسایل نقلیه عمومی، ضرب و شتم مردم بیدفاع و ترورهای کور، علیه نظام اسلامی بهپا خاستند؛ اما جبهه متحد ضد انقلاب به سرکردگی منافقین با رهنمودهای قاطع رهبرکبیر انقلاب اسلامی و هوشیاری مردم حاضر در صحنه، در همان ساعات اولیه مضمحل شد. سازمان منافقین که در این روز نتوا نسته بود به اهداف خود برسد، جهت تضعیف نظام و ساقط نمودن آن ، دست به ترورهای ناجوانمردانه زد و ترور شخصیتها را در سرلوحه کار خود قرار داد؛ اما از آن جایی که خداوند متعال وعده فرموده که حیله و مکر منافقان را به خودشان باز میگرداند با هوشیاری مردم و شناساییهای مخفی، گامهای آنها در داخل کشور توسط نیرویهای انقلاب، کاملاً قلع و قمع شد و سران سازمان که زمانی شعار مبارزه با امپریالیسم جهانی را سر داده بودند در نهایت، به دامان همان امپریالیسم پناهنده شدند و در خارج از مرزهای کشور به توطئهها و دسیسههای متنوع خود علیه نظام اسلامی و کمک به رژیم بعث در طول جنگ ادامه دادند.
عملیات پیروزمندانه مرصاد (1367)
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، عراق را در بنبست سیاسی و نظامی شدیدی قرار داد و توطئههای وسیعی را که از جانب استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی تدارک دیده شده بود نقش برآب کرد و بر گروهها و عناصر به اصطلاح «اپوزیسیون» نیز شوک شدیدی را وارد ساخت. در این میان، منافقین به عنوان تنها گروهی که همه حیثیت و هستی سازمان خود را در گرو جنگ نهاده بودند، بیشترین صدمه و لطمه را از پذیرش قطعنامه توسط ایران متحمل شدند؛ و برای خروج از بن بست، توطئهای که ماموریت اجرای آن را به عهده داشتند به مرحله اجرا درآوردند. در اجرای این ماموریت و در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی، آن هم بعد از پذیرش قطعنامه و عقبنشینیهای موقت رزمندگان اسلام، با تصور اینکه پذیرش قطعنامه، ناشی از جدائی ملت و دولت است، به خیال واهی از فرصت استفاده کردند تا به اهداف پلید خود دست یابند. لذا با جمعآوری دیگر ضد انقلابیون سرخورده از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی به تعدادتقریبی15000 نفر و با بهرهگیری از جنگ افزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود، از «تنگه پاتاق» واقع در غرب کشور، حمله خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند. هدف عملیاتی منافقین از حرکت سریعی که در عمق خاک ایران و با تانکهای برزیلی دجله (دارای چرخهای لاستیکی و سرعتی معادل 120 کیلومتر در ساعت) انجام میشد، تسخیر چندین شهر و در آخر رسیدن به تهران بود. مقارن ساعت 30/14، در3/5/67منافقین و ارتش عراق ، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از طریق سرپل ذهاب و هلیبرن از جنوب گردنه «پاطاق» (نزدیکی سرپل ذهاب) آغازو به طرف شهر «کرند غرب» پیشروی کردند و حدود ساعت 30/18اولین تانکهای عراقی با آرم منافقین وارد شهر کرند غرب شدند و تا 5 کیلومتری جاده کرند ـ اسلام آباد, اقدام به تعقیب اتومبیلهای شخصی در حال فرار کردند و مجدداً به شهر بازگشتند. در همین هنگام حدود 8 دستگاه تانک و نفربر به همراه نیروهای پیاده بعثی، شهر کرند غرب را به تصرف درآوردند و سپس به طرف اسلامآباد غرب پیشروی کردند. به محض رسیدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و همچنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند. در همین حین تعدادی از نیروهای سپاه و مردم، با دشمن درگیر شدند که به علت عدم انسجام نیروها و آمیختگی منافقین با مردم، اوضاع از کنترل نیروهای نظامی خارج شد و شهر به تصرف آنها درآمد. «مسعود رجوی» سرکرده منافقین، سوار بر خودرو ضد گلوله در یک جنایت باور نکردنی دست به کشتار مدافعین و افراد مذهبی و انقلابی منطقه میزند و در تکمیل جنایات خود، مزارع مردم را به آتش میکشد. منافقین در تداوم اقدامات غیرانسانی خود به بیمارستان امام خمینی حمله میکنند و دست به کشتار فجیع مردم و ضرب و شتم پرسنل آن میزنند و با تهدید از افراد بیمارستان میخواهند شعارهای ضد رژیم و ضداسلامی سردهند. ملت سلحشور و مسلمان ایران پس از اطلاع از تجاوز منافقین به میهن اسلامی، سراسر به هیجان در میآیند و با اعزام گسترده مردم با ایمان به جبهههای جنگ، موقعیتی برتر، فرا روی فرماندهان نظامی ایران پدید میآورند. با ائتلاف شوم منافقین و ارتش بعث در واپسین روزهای جنگ، حقانیت جمهوری اسلامی برای حقطلبان و وجدانهای آگاه، کاملاً روشن میگردد وبار دیگر سخنان حضرت امام خمینی(ره) که بارها گفته بودند: «صدام فقط در موقع ضعف صلحطلب است و در زمان قدرتمندی هیچ اعتنایی به صلح و مقررات بین المللی ندارد» بر همگان محرز میشود. شهید «صیاد شیرازی» شب پیش از عملیات را اینگونه توصیف میکند: شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جوّ پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابه جایی بودند مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. بر این اساس با یک فروند هلیکوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسدران مستقر در «طاق بستان» حرکت کردیم. نیمه شب چهارم تیرماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را بدست آوریم که چهکسی است که همینطور در حال پیشروی است .... ساعت 5 به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان، تأکید کردم که وضعیت خیلی اضطراری است, چارهای نداریم، هلیکوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم ارتش آماده شد. ابتدا خودم با یک هلیکوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم. سرانجام عملیات مرصاد در تاریخ 5/5/1367و با رمز مبارک «یا علی (ع)» و به منظور مقابله با منافقین در منطقه اسلامآباد و کرند غرب آغاز می شود. منافقین، خوشحال از پیروزیهای مقدماتی و در یک اقدام عجولانه به شکل ستون از جاده اسلامآباد, راه باختران را در پیش میگیرند و به گمان باطل خود در مسیر حرکت به سمت تهران، با پیوستن مردم به آنها میخواستند گردانها و تیپهای جدیدی از مردم تشکیل دهند و هر کدام از منافقین فرماندهی آنها را برعهده بگیرند و با این برنامه مقدمه سقوط رژیم جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازند. رادیو منافقین با ارسال پیام به مردم باختران از آنها میخواهد که زمینه را برای ورود ارتش به اصطلاح آزادیبخش مهیا سازند و آماده جذب در گردانها و لشکرها باشند. رزمندگان اسلام در 34 کیلومتری این شهر, ناگهان راه را بر ستونهای منافقین میبندند و بدین ترتیب نبرد سنگینی در این محور در میگیرد. واحدهای ضد زره رزمندگان در یک اقدام متهوّرانه و بینظیر تعداد زیادی از ادوات سنگین زرهی منافقین را هدف قرار داده و به آتش میکشند. جاده باختران ـ اسلام آباد در همان لحظات اولیه انباشته از ادوات سنگین سوخته شده، میشود. عکسالعمل جانانه رزمندگان، تمامی رویاهای سرکردگان منافقین را به یاس مبدل میکند. به ناچار منافقین با فضاحت تمام، مجبور به عقبنشینی به طرف اسلام آباد میشوند. با تعقیب دشمن،این شهر به محاصره در میآید و منافقین برای در امان ماندن از آتش خشم رزمندگان، چارهای جز فرار از این شهر نمییابند. رزمندگان اسلام پس از تسخیر مواضع دشمن در یک حرکت تاکتیکی که باعث گمراهی دشمن میشود،شبانه، شهر اسلامآباد را تخلیه و اقدام به عقبنشینی تاکتیکی میکنند. منافقین به امید تداوم عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» پیشروی مجدد خود را به سوی این شهر آغاز و با مشاهده اوضاع مناسب و عدم حضور رزمندگان اسلام، شهر را دوباره اشغال میکنند. بدنبال این تحرکات، رادیو منافقین نیز با راه انداختن تبلیغات وسیع، سعی در یارگیری بری خود وتضعیف روحیه قوی یرانی میکند. در ین هنگام رزمندگان اسلام با عمل هلیبرن توسط هلیکوپترهای هوا نیروز در جاده کرند و تنگه پاتاق، عقبه منافقین را مسدود و ارتباط آنها را قطع میکنند. رزمندگان در روز ششم مرداد ماه با حمایت تیزپروازان هوانیروز و بمباران شدید نیروی هوایی که مجالی برای حضور جنگندههای عراق نمیگذارند،پیشروی خود را بسوی اهداف از پیش تعیین شده آغاز میکنند. در نتیجه، شهر اسلامآباد، بعدازظهر همین روز از وجود منافقین پاکسازی میشود. لحظه به لحظه کار انهدام ضد انقلاب تشدید میشود و آنها وادار به عقبنشینی تا شهر کرند میگردند. تعداد زیادی از منافقین در عقبنشینی به طرف تنگه پاتاق، در دام رزمندگان اسلام گرفتار میآیند. تجاوز منافقین پناه برده به دامان رژیم بعثی به میهن اسلامی ایران، یکی دیگر از خطاهای فاحش و خیانت بار سازمان منافقین خلق است که به یاری خداوند قهار، اساس تشکیلات این سازمان را متلاشی و حقایق بسیاری را برای وجدانهای آگاه و فطرتهای پاک روشن میسازد.
شواهد و قراین و اسناد بهدست آمده بعد از عملیات حکایت از آن دارد که منافقین نسبت به پیروزی خود در حرکتی که آغاز کرده بودند، اطمینان بالایی داشتهاند. در این حمله تقریباً همه افراد رده بالای سازمان شرکت کرده بودند. منافقین شرکتکننده در این عملیات بسیاری از اشیاء شخصی و لوازمی که معمولاً یک نیروی عملیاتی به هنگام عملیات همراه خویش ندارد (نظیر پاسپورت، عکسهای خانوادگی، شماره تلفن دوستان) را با خود آورده بودند، آنها کاملاً مطمئن بودند که در طول مسیر خود با مقابله جدی و درگیری قابل توجهی از سوی رزمندگان اسلام مواجه نخواهند شد و نهایتاً به دلیل عدم احتمال برخورد با نیروهای اسلام موفقیت خود را قطعی میدانستهاند.