فجر و شفق
برچسپ ها: علی ، امام ، السلام ، علیه ، امیر ، خوردن ، المومنین ، شمشیر ، ضربت
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
سنگ بر آینه اصل وجود آمده بود
شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد
وحی نازل شده و روح فرود آمده بود
به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت
پیک قدسی به سلام و به سرود آمده بود
آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد
فجر حیرت زده با رویکبود آمده بود
جان ما بودی و بدرود جهان می گفتی
آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به امید کرمی پیک اجل این همه راه
به گدایی به در خانه جود آمده بود
ای گره خورده حیات دو جهان با نَفَسَت
مرگ، آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
مسجد کوفه گواه است که جبریل امین
پیش ایوان جلالت به سجود آمده بود
غمت این بود که در خانه بی فاطمه باز
محشر تازهای آن شب به وجود آمده بود
می شنید از گل لبهای تو «اللّه اللّه»
شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود
ای نُماد حرم عشق و محبّت، نَجَفَت
از تو شعر «شفق» آن جا به نمود آمده بود
محمّدجواد غفورزاده (شفق)
از کعبه تا محراب / 87