نفس مطمئنه
برچسپ ها: امام ، حسین ، السلام ، علیه ، نفس ، مطمینه
منبع : مجله ره توشه، تابستان 1399 - شماره 41 (ویژه برادران، محرم 1441) , پاک نیا، عبد الکریم , نویسنده و پژوهشگ
مقدمه
طبق دلایل نقلی، حضرت سید الشهدا(ع) مصداق بارز نفس مطمئنه بود و حماسه عاشورا در محرم 61 قمری، یکی از تفاسیر سوره فجر است که با قیام امام حسین(ع) و یارانش تطبیق می شود. در این فرصت به مناسبت لقب ویژه قرآنی «نفس مطمئنه» که اهل بیت(ع) در روایات متعددی درباره امام حسین(ع) مطرح نموده اند، نکاتی در دو محور بیان می شود. در محور اول، نکته هایی درباره نفس مطمئنه و در محور دوم، جلوه هایی از سیره و سخن حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) در مورد این واژه قرآنی بیان می شود.
آذرخشی در ظلمت
طبق برخی روایات[1] از میان سوره های قرآن، سوره فجر به امام حسین اختصاص داده شده است. فجر به معنای سپیده و روشنایی است و امام حسین در روزگار ظلمت و تاریکی زمامداران خودسر و مستبد بنی امیه که آثار و نشانه های روشن الهی به دست فراموشی سپرده می شد، با فداکاری و نثار هستی خویش همچون سپیده دم درخشید و با ارائه تصویر روشنی از مبانی و احکام اسلام، شاهراه انسانیت را تا قیامت روشن نمود.
خداوند متعال برای ارج گذاری از این همه جان نثاری امام حسین(ع) در راه پاسداری از ارزش های الهی که طبق عهد خود هستی اش را فدای آن نمود هدیه آسمانی شهادت را به آن حضرت عنایت کرد. از این جهت این سوره را در روایات اهل بیت: به سوره امام حسین(ع) نامیده اند که قیام و شهادت آن حضرت در تاریکی طغیان، مانند طلوع فجر منشأ حیات و حرکت و روشنایی شاهراه انسان ها شد. خون پاک او و یارانش به زمین ریخت و نفوس مطمئنه آن ها با فرمان «ارجعی» و با خشنودی به سوی پروردگار شتافت تا از این الهام و جوشش، نور حق در میان تاریکی ها بدرخشد، راه حیات باعزت، باز و پایه های ظلم و طغیان سست و ویران شود و طاغیان را دچار خشم و نفرین کند.[2]
این نفوس مطمئنه بودند که هیچ انگیزه ای جز حق، آن ها را بر نینگیخت و هیچ مصیبتی آن ها را مضطرب و نگران ننمود. آنان قاطعانه در این مسیر گام نهادند و ذره ای تردید به خود راه ندادند؛ چنانکه مسلم بن عوسجه، در شب عاشورا به امام حسین(ع) این گونه ابراز وفاداری کرد:
سوگند به خدا! هرگز از تو جدا نخواهم شد تا خداوند بداند (و ثابت کنم) که ما حرمت رسول خدا(ص) را نسبت به تو پاس داشتیم. به خدا قسم! اگر بدانم که کشته می شوم، سپس زنده می شوم، سپس سوزانده می شوم و بار دیگر زنده شوم و خاکسترم بر باد رود و هفتاد بار با من چنین کنند، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا اینکه در رکاب تو به شهادت برسم. چگونه چنین نکنم در حالی که فقط یک بار کشته می شوم؛ آنگاه پس از آن کرامت و خوشبختی ابدی خواهد بود.[3]
اطمینان نفس، نشانه رضایت دو جانبه بنده از خدای متعال و رضایت خدای متعال از بنده است که در رفتار و گفتار موحدان حقیقی جلوه گر است. حماسه عاشورا، نمونه ای کامل از این فضیلت ممتاز به شمار می رود؛ زیرا امام حسین(ع) که دارای عالی ترین نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه بود، مصداق اتم سوره فجر معرفی گردید و خدای متعال فرمود: «یَا أَیتُهَا النفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؛[4] ای نفس مطمئنه! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است؛ پس در سلک بندگانم درآی و در بهشتم وارد شو».
از منظر امام صادق، حضرت سیدالشهدا جلوه تام و تمام این آیه شریفۀ نفس مطمئنه است. حضرت در تفسیر این آیه فرمود: «مقصود از نفس مطمئنه، حضرت حسین بن علی است»[5]. حضرت در سخن دیگری فرمود:
اقرَأوُا سورَةَ الْفَجْرِ فی فَرائِضِکمْ وَ نَوافِلِکمْ، فَانَّها سُورَةُ الْحُسَینِ بن عَلی؛ مَنْ قَرَأَها کان معَ الْحُسَینِ بن عَلی یوْمَ الْقیامَةِ فی دَرَجَتِهِ مِنَ الْجَنَّةِ؛[6] سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید؛ زیرا این سوره حسین بن علی است و هر کس آن را بخواند، در روز قیامت با حسین بن علی در درجه او از بهشت خواهد بود.
الف. تعریف نفس مطمئنه
در این بخش به معنای اصطلاحی نفس مطمئنه از منظر علمای اخلاق، مراتب و درجات آن می پردازیم.
1. مفهوم نفس مطمئنه
از نظر بزرگان علم اخلاق و تفسیر همچون خواجه نصیرالدین طوسی،[7] ملامحسن فیض کاشانی،[8] علامه مجلسی،[9] محقق نراقی[10] و علامه طباطبایی نفس مطمئنه که راضیه و مرضیه است، عالی ترین مقام عبودیت انسان در برابر خدای خویش است. علامه طباطبایی در توضیح بیشتر مفهوم نفس مطمئنه می نویسد:
نفس مطمئنه، نفسی است که با علاقهمندی و یاد پروردگارش سکونت یافته است. بدانچه او راضی است، رضایت می دهد و در نتیجه خود را بنده ای می بیند که مالک هیچ خیر و شری و نفع و ضرری برای خود نیست.. . اطمینان و سکونت یافتن دل به پروردگار، مستلزم آن است که از او راضی هم باشد و هر قضا و قدری که او برایش پیش می آورد، کمترین چون و چرایی نکند؛ حال چه آن قضا و قدر تکوینی بوده و چه حکمی باشد که او تشریع کرده باشد.. . پس در آنچه او مقدر می کند و قضایی که او می راند و امر و نهی ای که او می کند، هیچ خواستی از خود نشان نمی دهد؛ مگر آنچه را که پروردگارش خواسته باشد و این، همان ظهور عبودیت تامه در بنده است.[11]
2. مراتب و درجات
نفس مطمئنه همانند یقین، مراتب و درجات متعددی دارد؛ چنانکه حضرت سیدالشهدا(ع) بالاترین مراتب اطمینان نفس را دارا بود و در حرکت تاریخی کربلا، از آغاز تا پایان با اطمینان کامل بر سر موضع الهی خود ایستاد و مصائب جانکاه که شجاع ترین و دلاورترین افراد را سست می نماید و از انجام تصمیم و تعقیب هدف باز می دارد - او را از انجام تصمیم و تعقیب هدف مقدسش باز نداشت. یاران و اهل بیت آن حضرت نیز در مراتب بعدی اطمینان نفس بودند که در مقاومت و اطاعت از امام خود، چنان اظهارات و حرکات عرفانی از خود نشان دادند که عالمیان را به تحسین و تعجب وادار نمودند.
3. ثمره یقین
داشتن نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه، از آثار یقین است. وقتی از امام رضا(ع) سؤال شد: یقین چیست؟ فرمود: «توکل بر خدا و تسلیم او شدن و راضی به قضای الهی بودن و همه امور را به خدا واگذاردن».[12] از آثار و نشانه های یقین و تسلیم و رضا، همان آرامش روح و اطمینان نفس است. امام صادق(ع) فرمود: «خداوند به عدل و داد خود، اطمینان و آرامش و نشاط و آسایش را در یقین و رضا قرار داده است».[13] این حال اطمینان و آرامش نفس، از شئون ممتاز نفس است و درجات سعادت، به درجات این اطمینان بستگی دارد. رضا، تسلیم، توکّل و تفویض در این نفس مطمئنه متجلی شده است که معنای ساده آن در این ابیات آمده است:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آن چه را جانان پسندد[14]
از همین روست که در زیارت نامه آن حضرت می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَیک یا مَنْ رِضَاهُ مِنْ رِضَی الرَّحْمَنِ وَ سَخَطُهُ مِنْ سَخَطِ الرَّحْمَنِ؛[15] سلام بر آن آقایی که رضایت او رضایت خدا و خشم او، خشم الهی است».
4. رضایت دو جانبه
خدای متعال نفوس مطمئنه را که در دل رضایت دو جانبه نهفته است ستوده است و با لقب افتخارآمیز «حزب الله» به عالمیان معرفی می کند که همواره در تمام مراحل زندگی پیروز و موفق هستند:
أُوْلَئک کتَبَ فی قُلُوبهِمُ الْایمانَ وَ أَیدَهم بِرُوحٍ منْهُ وَ یدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَرِی مِن تحَتهِا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضی اللَّهُ عَنهْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئک حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حزْبَ اللَّهِ هُمُ المْفْلِحُون؛[16] آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل هایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش، آن ها را تقویت فرموده و آن ها را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن می مانند؛ خدا از آن ها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آن ها حزب اللَّه هستند؛ بدانید حزب اللَّه پیروزان و رستگارانند.
امام حسین(ع) نه تنها خود مصداق اتم نفس مطمئنه است؛ بلکه اصحاب و اهل بیت باوفا و فداکارش نیز مصداق نفوس مطئنه هستند که بر اساس رضایت الهی عمل کردند و نمونه های راضیه مرضیه و دارای مقام رضا و تسلیمند و این رضایت دو جانبه، اوج کمال انسانی است.
اینک چند نمونه از آرامش و اطمینان نفس عاشورائیان را مرور می کنیم:
الف. امام سجاد(ع) - که خود با اطمینان کامل و آرامش خاطر در منبر مسجد شام سخن می گفت - در انتقاد از خطیبی که در کاخ یزید و نزد اسرای اهل بیت: از یزید ستایش، و از دودمان امام علی(ع) به زشتی یاد می کرد، بر سر او فریاد کشید و فرمود: «وَیلَک أَیهَا الْخَاطِبُ اشْتَرَیتَ مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِقِ؛[17] وای بر تو ای خطیب! رضای مردم را به قیمت خشم خدا خریده ای!؟».
ب. حضرت زینب(ع) وقتی در مجلس ابن زیاد در کوفه با خطاب طعنه آلود آن ستمگر مغرور مواجه شد، با رضایت و اطمینان خاطر فرمود: «ما رَأَیتُ إلّا جَمیلا؛[18] جز زیبایی چیزی ندیدم». این سخن مطمئن و قاطعانه حضرت زینب (ع) به شدت ابن زیاد را عصبانی کرد. مولوی در معنای این رضایتمندی می گوید:
ناخوش او خوش بود در جان من
جان فدای یار دل رنجان من
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاه فرد خویش
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِد
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد[19]
ج. در زیارتنامه حضرت مسلم بن عقیل(ع) می خوانیم: «لَقِیتَ اللَّهَ عزَّ وَ جلَّ وَ هوَ عَنْک رَاضٍ؛[20] شهادت می دهم که تو به شهادت رسیدی، در حالی که خداوند از تو راضی بود».
د. در زیارت نامه هانی بن عروه به رضایت خدا از او اشاره شده است: «وَ بَذَلْتَ نَفْسَک فی ذَات اللَّه وَ مَرْضَاتِهِ؛[21] تو جان خودت را در راه خدا و رضای او بذل کردی».
5. تفسیر لیالی عشر
از میان اقوال در تفسیر «و لیال عشر»، روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که حضرت این آیه را به حضرت سیدالشهدا(ع) تطبیق نموده و فرموده است: «مراد از فجر، وجود مقدس حضرت قائم و لیالی عشر، امامان از امام حسن مجتبی(ع) تا امام عسکری(ع) هستند و شفع، امیرمؤمنان (ع) و حضرت فاطمه(ع) می باشند و مراد از وتر، خداوند یکتاست».[22]
6. کربلا، تفسیر والفجر
در سوره فجر به سه دسته از انسان ها اشاره شده است:
دسته اول، اهل باطل محض هستند؛ مانند فرعون و عاد و ثمود که طغیانگران و خواص اهل باطل هستند.[23]
دسته دوم، عموم مردم دنیا هستند که خدای متعال با فقر و غنا، آنان را آزمایش می کند.[24]
دسته سوم، همان نفوس مطمئنه هستند که در ایمان، ثابت قدم و از جمله خواص حق هستند که در آزمون الهی، سرافراز بیرون آمده اند. خداوند در مورد آنان می فرماید: «یا أَیتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّک رَاضِیةً مَّرْضِیةً فَادْخُلی فی عِبَادِی وَ ادْخلی جنَّتی؛[25] تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است؛ پس در سلکِ بندگانم درآی و در بهشتم وارد شو».
این سومین گروه، ممتازترین گروه هستند؛ همین کسانی که دارای نفوس مطمئنه، راضیه و مرضیه اند. به یقین یکی از بزرگ ترین نمونه های گروه سوم، اهل بیت پیامبر (ص) و به خصوص امام حسین(ع) است که در آزمون بزرگ الهی، با عالی ترین نمره پیروز شد.
در صحنه آزمون بزرگ کربلا، هم خواص باطل مانند یزید، عبیدالله، عمر سعد و شمر حضور داشتند که با آگاهی کامل وارد این میدان شده بودند و هم خواص حق که امام حسین(ع) و یاران ایشان بودند و هم عوام مردم که بیشتر آن ها دنبال دنیا و هواهای نفسانی خود بودند. این افراد پیرو خواص باطل شدند و تعداد کمی از آن ها در روز عاشورا و پس از سخنان امام حسین(ع) و دیدن صحنه های ظالمانه علیه آل رسول(ص) به جبهه حسینیان پیوستند. همه آن ها و در رأس شان امام حسین(ع)، نفوس مطمئنه ای داشتند که لحظه به لحظه زندگی و مرگشان، آرامش و اطمینان بود.
طمأنینه سید علی قاضی طباطبایی
آیت الله سید علی قاضی طباطبایی;، به سبب فقر توان پرداخت اجاره خانه را در شهر نجف نداشت. روزی صاحب خانه اثاث ایشان را بیرون ریخت. آیت الله قاضی; مجبور شد با خانواده اش در بالاخانۀ مسجد کوفه که برای افراد غریب بود سکونت گزیند. علامه طباطبایی; فرموده است: «به مسجد کوفه رفتم و دیدم آقای قاضی و همه خانواده اش تب کرده اند. هنگام نماز شد، آقای قاضی طبق معمول در اول وقت به نماز ایستاد و بعد از نماز عشا چنان با توجه کامل و اطمینان خاطر به تلاوت آیه شریفه "آمَنَ الرسُول" و ذکر و دعا مشغول بود، گویا اتفاقی نیفتاده است».[26]
ب. جلوه های نفس مطمئنه
اطمینان نفس حضرت سیدالشهدا(ع) که از یقین قلبی و رضایت مطلق از خدای متعال ناشی می شد، در تمام مراحل زندگی اش جلوه گر بود که به چند مورد اشاره می کنیم:
1. دعای عرفه
امام حسین: در دعای عرفه نیز نفس راضیه و مرضیه اش را چنین جلوه گر می کند: «وَ خرْ لی فی قَضائِک وَ بارِک لی فی قَدَرِک حَتَّی لا اُحِبُّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَ لا تَأْخیرَ ما عَجَّلْتَ؛[27] قضا و قَدَرت را بر من خیر و مبارک ساز تا آن چه دیر بر من میخواهی، زودتر دوست ندارم و آن چه زودتر میخواهی، دیرتر مایل نباشم.
2. شهادت طفل شش ماهه
هنگام شهادت حضرت علی اصغر(ع)، امام حسین(ع) این گونه رضایت قلبی و اطمینان نفس خود را بیان فرمود: «هَوَّنَ عَلَی ما نَزَلَ بی أَنهُ بعَینِ اللَّه؛[28] این مصیبت بر من آسان است؛ چرا که در محضر خداست».
3. شعار قیام
مهم ترین شعار قیام عاشورا، نشانگر صفت مطمئنه و راضیه و مرضیه است: «رضا الله رضانا أهل البیت؛[29] رضایت ما خاندان، تابع رضای الهی است».
4. قتلگاه
امام حسین(ع) در آخرین لحظات عمر مبارک خویش در قتلگاه، از رضایت و تسلیم و اعتماد به نفس سخن گفت و فرمود: «رِضًا بِقَضَائِک وَ تَسلِیمًا لِاَمرِک وَ لاَ مَعبُودَ سِواک یا غِیاثَ المستَغیثین؛[30] خداوندا! به قضای تو خشنودم و تسلیم فرمانت هستم و معبودی غیر تو نیست، ای فریادرس فریادخواهان».
کمال بندگی و اوج اخلاص در «رضا» به رضای الهی و فرمان اوست. بندگان خالص و انسان های کامل از رضایت حق لذت می برند و این لذت های معنوی گاهی با شداید و تلخی های ظاهری همراه است.
در بلا هم می چشم لذات او
مات اویم مات اویم مات او[31]
فهرست منابع
ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد؛ الکامل فی التاریخ؛ چاپ اول، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، 1408ق.
ابن حیون، نعمان بن محمد؛ شرح الاخبار فی فضائل ائمة الاطهار:؛ تصحیح محمدحسین حسینی جلالی؛ چاپ اول، قم: جامعه مدرسین، 1409 ق.
ابن طاووس، علی بن موسی؛ اقبال الاعمال؛ چاپ دوم، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1409 ق.
--------------------------؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ترجمه احمد فهری زنجانی؛ چاپ اول، تهران: جهان، 1348 ش.
ابن قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات؛ قم: نشر اسلامی، 1417ق.
ابن مشهدی، محمد بن جعفر؛ المزار الکبیر؛ تصحیح جواد قیومی اصفهانی؛ چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1419ق.
ابن نما حلی، جعفر بن محمد؛ مثیر الأحزان؛ قم: مدرسه امام مهدی، 1406ق.
بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ قم: نشر بعثت، 1374 ش.
جعفریان، رسول؛ ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی؛ زیر نظر کمال فقیه ایمانی؛ اصفهان: مرکز تحقیقات امام امیرالمؤمنین علی(ع)، 1371ش.
خوارزمی، موفق بن احمد؛ مقتل الحسین(ع)؛ چاپ ششم، قم: نشر انوار الهدی، 1397ش.
طالقانی، سید محمود؛ پرتوی از قرآن؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، 1362 ش.
طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390ق.
طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تهران: نشر ناصرخسرو، 1372ش.
طوسی، خواجه نصیرالدین؛ اخلاق ناصری؛ تهران: نشر علمیه، 1413ق.
طیار مراغی، محمود و صادق حسن زاده؛ اسوه عارفان؛ چاپ دوازدهم، قم: انتشارات آل علی، 1385 ش.
عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین؛ قم: مؤسّسة إسماعیلیان، 1412 ق.
عریان همدانی، بابا طاهر؛ اشعار بابا طاهر؛ مشهد: نشر قاسمی، 1374 ش.
قمی، عباس؛ کلیات مفاتیح الجنان؛ قم: نشر الهادی، 1380ش.
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1388ق.
مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.
محمدی ری شهری، محمد و سید محمود طباطبایی نژاد و سید محمدکاظم طباطبایی؛ موسوعة الامام علی بن ابیطالب(ع) فی الکتاب و السنه و التاریخ؛ قم: نشر دارالحدیث، 1421ق.
مولوی، جلال الدین محمد؛ مثنوی معنوی؛ شرح کریم زمانی؛ چاپ هشتم، تهران: انتشارات اطلاعات، 1387ش.
نراقی، ملا احمد؛ معراج السعادة؛ قم: نشر هجرت، 1379 ش.
پی نوشت ها:
[1] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 481.
[2] سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج 4، ص 82.
[3] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 393.
[4] فجر، 28 - 30.
[5] عیدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 577.
[6] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 481.
[7] خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ص 41.
[8] رسول جعفریان، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، ص 164.
[9] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 37.
[10] ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص 178.
[11] سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 285.
[12] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 138.
[13] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 57.
[14] بابا طاهر عریان همدانی، اشعار بابا طاهر، ص 33.
[15] جعفر بن محمد ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 213.
[16] مجادله: 22.
[17] جعفر بن محمد بن نما حلی، مثیر الاحزان، ص 102.
[18] عزالدین علی بن محمد ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 281؛ موفق بن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 42.
[19] جلال الدین محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 1777.
[20] عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص 402.
[21] محمد بن جعفر ابن مشهدی، المزار الکبیر، ص 180.
[22] سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 461.
[23] فجر: 6.
[24] فجر: 15.
[25] فجر: 27 - 30.
[26] محمود طیار مراغی و صادق حسن زاده، اسوه عارفان، ص 26.
[27] علی بن موسی ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1، ص 342.
[28] علی بن موسی ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص 117.
[29] نعمان بن محمد ابن حیون، شرح الاخبار فی فضائل ائمة الاطهار، ج 3، ص 146.
[30] محمد محمدی ری شهری، سید محمود طباطبایی نژاد و سید محمدکاظم طباطبایی، موسوعة الامام علی بن ابیطالب(ع) فی الکتاب و السنة و التاریخ، ج4، ص 2760.
[31] جلال الدین محمد مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 2647