دیدار با خورشید در انتهای شب

برچسپ ها: دیدار ، با ، خورشید

Print Friendly and PDF

روایتی از فعالیت های سیاسی و مبارزاتی رهبر انقلاب در روزهای منتهی به ۱۲ بهمن ۱۳۵۷

* مأمور به هجرت

حضرت امام خمینی رحمة الله علیه، آیت الله خامنه ای را برای عضویت در شورای انقلاب امر به هجرت کرده بودند. شورایی که قرار بود در نبود قوه ی حاکمه در مملکت، کار مملکت داری را موقتا در دست بگیرد. مدرسه ی رفاه اقامتگاه ایشان شد. «من دوستان مشهد را راضی کردم که بیایم تهران و آمدم، که آن کار مهم هم عبارت از این بود که امام من را به عنوان عضو شورای انقلاب معین کرده بودند و من خبر نداشتم از این قضیه و این ها می خواستند به من ابلاغ کنند و این طبعاً ایجاب می کرد که من در تهران بمانم، تا این که آمدم تهران...»[1] در کنار همه این تکاپوها و مبارزه با دولت بختیار و تصمیم گیری برای امور انقلاب؛ قرار بود امام بازگردتد. مأموریت تشکیل «ستاد استقبال از امام» برعهده ی شورای انقلاب بود. آیت الله خامنه ای هم مسئولیت «کمیته ی تبلیغات ستاد استقبال» را بر عهده گرفت. «گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران می شوند و ما آمادگی لازم را نداریم. بیاییم سازماندهی کنیم که وقتی ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این جا ارجاع گردید، معطل نمانیم.»[2] «کمیته ی تبلیغات ستاد استقبال» بلافاصله نشریه ای منتشر کرد تا رابط امام و مردم باشد. این نشریه بیش از همه حاصل ایده های آیت الله خامنه ای بود. «آن روزها یک نشریه ای ما در می آوردیم که بعضی از اخبار و مثل اینها در آن نشریه چاپ می شد، از همان رفاه این نشریه بیرون می آمد.»[3]

* تحصن در قلب تهران

قرار بود امام زودتر از دوازدهم بازگردند، «امام قرار بود بیایند، نیامدند و ما رفتیم در بهشت زهرا و شهید بهشتی سخنرانی کردند و بنده قطعنامه را خواندم، آن روز بهشت زهرا این جوری بود دیگر. یک سخنرانی شهید بهشتی کردند بعد هم یک قطعنامه ای تهیه کرده بودیم. من هم رفتم قطعنامه را خواندم و برگشتیم.» بازگشت امام خمینی رحمة الله علیه به میهن مانعی نه چندان بزرگ اما آزاردهنده داشت: بختیار، آخرین نخست وزیر تاریخ سلطنت. پابه پای مردم که خیابان ها را به جهنمی برای او تبدیل کرده بودند، روحانیت در دانشگاه تهران متحصن شده بودند. آیت الله خامنه ای به همراه دیگر روحانیون مبارز شاخص، دانشگاه تهران را -به پیشنهاد شهید مطهری- سنگری کردند برای برداشتن آخرین مانع. «ما رفتیم داخل مسجد و فوراً آن اطاقک سر مسجد را ستاد کارها قرار دادیم و بلافاصله یک اعلامیه منتشر کردیم؛ یعنی اولین کاری که کردیم یک اعلامیه نوشتیم... لذا چند تا برنامه در دانشگاه بود یکی سخنرانی هایی که مستمراً در مسجد دانشگاه انجام می گرفت که همه ی ماها هر کدام یک برنامه ی سخنرانی را این جا گذاشتیم و دیگران سخنرانی می کردند، یکی اعلامیه ها بود، یکی هم یک نشریه، یک بولتن روزانه ما منتشر می کردیم، الان درست یادم نیست، دو تا بولتن ما منتشر کردیم یکی در دانشگاه، گمانم اسمش تحصن بود.»[4]

* اضطراب و خستگی در برابر آرامش امام رنگ می بازد

مقاومت مردم اما کار خود را کرد. ۱۲ بهمن ماه به عنوان روز ورود حضرت امام اعلام شد. اعضای شورای انقلاب از مسجد دانشگاه راهی فرودگاه شدند. احتمال هر اتفاقی می رفت و شایعاتی مبنی بر زدن هواپیما در آسمان ایران نیز شنیده می شد. اضطراب و دلواپسی در چهره ی همه موج می زد؛ اما ورود شکوهمندانه ی امام و پایین آمدن از پله های هواپیما خیال همه را راحت کرد. «توی ماشین من یک وقتی خدمت خود امام هم گفتم همین را. همه خوشحال بودند، می خندیدند، بنده از نگرانی بر آنچه که برای امام ممکن است پیش بیاید بی اختیار اشک می ریختم و نمی دانستم که برای امام چی ممکن است پیش بیاید. چون یک تهدیدهایی هم وجود داشت. بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم، با آن تفاصیل امام وارد شدند. به مجرد این که آرامش امام ظاهر شد، نگرانی ها و اضطراب ما به کلی برطرف شد. یعنی امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلی های دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند. وقتی که بعد از سال های متمادی امام را من زیارت می کردم آن جا، ناگهان خستگی این چندساله مثل این که از تن آدم خارج می شد. احساس می شد که همه ی آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعی و پیروزمندانه این جا در مقابل انسان تبلور پیدا کرده.»[5] با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، همه گرداگرد ایشان حلقه می زنند. آیت الله خامنه ای اما کمی دورتر از امام جای می گیرد، چرا که نمی خواهد بر شلوغی اطراف ایشان افزوده و باعث اذیت شدن ایشان شود. «احساس خطر کردیم و با صدای بلند از مردم خواستیم که از امام دور شوند؛ بر احساسات خود غلبه کنند. من و شماری از نزدیکان امام خود را عقب کشیدیم. جز آقای مطهری که داخل هواپیما رفته و هنگام خروج امام را همراهی کرده بود، کسی از خواص، کنار ایشان نبود. آقای بهشتی هم جای معینی نداشت و در آن محیط در حرکت بود.»

* دیدار با خورشید در انتهای شب

آیت الله خامنه ای که مسئول کمیته ی تبلیغات ستاد استقبال بود، همزمان با رفتن امام به بهشت زهرا راهی ستاد استقبال می شوند تا مسائل مربوط به تبلیغات و انتشار نشریه را پیگیری کنند. حضرت امام نیز پس از سخنرانی بهشت زهرا به منزلی رفته بودند تا کمی استراحت کنند. ساعت ۱۰ شب اما...: «ما در ستاد استقبال، در دبستان علوی نشسته بودیم. داشتم [برای] یک روزنامه ای که آن روزها به مناسبت ورود امام منتشر می کردیم... سر مقاله و صفحه بندی و این کارها را انجام می دادیم، ساعت ۱۰ شب بود که ناگهان گفتند که امام دارند تشریف می آورند این جا. ما هیچ انتظار نداشتیم که این جور امام را به این آسانی در یک متری، دو متری خودمان مشاهده کنیم. یک وقت امام از در پشت دبستان علوی وارد دبستان شدند. حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب بود. چند ساعتی ایشان در منزل یکی از بستگانشان استراحت کرده بودند و برگشته بودند به این جا و شب را در آن جا گذراند. من با این که در فرودگاه امام را زیارت کرده بودم، اما نزدیک نرفته بودم، چون خیلی شلوغ بود و ایشان هم خسته بودند، نمی خواستم کمک به مزاحمت ایشان کرده باشم. آن جا از نزدیک امام رحمة الله علیه را زیارت کردیم.»[6]

پی نوشت

[1] ۱۳۶۳/۱۱/۱۱

[2] ۱۳۶۵/۰۵/۱۸

[3] ۱۳۶۲/۱۰/۲۴

[4] ۱۳۶۳/۱۱/۱۱

[5] ۱۳۶۲/۱۰/۲۴

[6] ۱۳۶۶/۱۱/۱۲

 

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

دیدار با امام زمان(عج) در دور هفتم طواف!

در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ور نه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار

دیدار و ملاقاتی که به فراق ختم می شود

از قدیم الایام عشق خواهر و برادری عده ای از عاشقان زبانزد همه عالم بوده است . عشقی که نوع و کیفیتش شاید با عشق های دیگر تفاوت های زیادی داشته باشد .

کارهایی که نباید با گوشی هوشمند خود بکنید!

اگر مایلید گوشی هوشمند محبوب شما،‌عمر بیشتری داشته باشد این مقاله را بخوانید!

حق با شماست

چشم‌هایشان را بسته‌اند بر طلوع خورشید؛ زبان منطق و استدلال را در نمی‌یابند، دعوتشان کن به مباهله تا بدانند زمین بر مدار تو می‌چرخد؛ تا بدانند که درختان و سنگریزه‌ها شهادت خواهند داد به حقانیت تو. دعوی تو شک بر نمی‌دارد.

مناجات با صاحب عزا

بوی سیبِ حرم از سمتِ سحر می آید قطعِ این فاصله از دستِ تو بر می آید

هدیه با برکت

سکوت، فضای اتاق را در برمی گیرد; همه چشم ها به دهان تو دوخته شده است . صدایت به لرزه می افتد:

چت کردن با نامحرم در فضای مجازی چه حکمی دارد؟

حکم شرعی گفتگو با نامحرم در اینترنت و فضای مجازی را بر اساس استفتائات مراجع عظام تقلید در این مقاله بخوانید.

تقرب به خداوند با دعا و نیایش

اسلام راه‌های فراوانی را برای تقرّب بنده به خدا مقرر کرده است. اوّل راه علمی است که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ؛ طلب علم بر هر مسلمانی لازم است».

جنگ با خدا

ذات اقدس الهی در قرآن كریم فرمود: هیچ كس گناه نمی‌كند مگر اینكه با یك شرك مرموز و مستور و شرك خفیّ همراه است ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ﴾

مرگِ با عزّت یا زندگیِ با ذلّت؟

مگر نمى‌بینید كه بر پایه حق، رفتار نمى‌شود و از باطل، اجتناب نمى‌گردد؟ حقّا كه مؤمن باید در این شرایط به دیدار خداوند راغب باشد كه به نظر من، باید شهادت را به جاى مرگ طبیعى برگزید؛ نه زندگى با ستمگران را كه مایه رنج است

جنگ با خداوند

ذات اقدس الهی در قرآن كریم فرمود: هیچ كس گناه نمی‌كند مگر اینكه با یك شرك مرموز و مستور و شرك خفیّ همراه است ﴿وَمَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ﴾

آشتی با خدا

هرکدام از ماههای خدا خصوصیتی دارند که شاید ماه دیگری نداشته باشد؛ اعمال خاصی که برای هرکدام ذکر شده، دلیل این ادعاست. مثلاً برای سه ماه رجب و شعبان و رمضان بیشترین دعاها، زیارت ها و اعمال عبادیِ مستحب و واجب وارد شده است.

رعایت عفاف در نگاه به نامحرم

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

نکاتی درباره ی شب قدر

شب قدر از دو جهت برای ما گرامی است. و ما هم غیر از این دو عنصر محوری چیزی نداریم، و این شب می تواند جامع آن دو عنصر محوری باشد. یکی جریان «قرآن» است و دیگری جریان «عترت».

رابطة شب قدر با حجت زمان و امام عصر، ارواحنافداه

خداوند متعال در چهارمین آیة سورة مبارکة قدر می فرماید:

امام حسین(ع) و رابطه با همسرش

به طور کلی، زنان از سوی دو گروه مورد تحقیر قرار گرفته اند؛ یکی کسانی که زن را تنها ابزار شهوترانی گرفته و فراتر از آن، برای وی ارزشی قایل نیستند و دیگر، کسانی که از سر تقدس، نزدیک شدن به زن را، باعث پلیدی خود شمرده، به همین دلیل در پرهیز از زن، سخن فراوان گفته اند.

مبارزه با کج روی های سیاسی

امام باقر(ع) در ماه محرم سال 95 هجری، عهده دار مقام امامت شد و این مصادف بود با حکمرانی آل مروان. آنان مسلمانان را مجبور می کردند که آنان را جانشین رسول خدا بشمارند و افرادی را که منتهای رذالت و فرومایگی در پلید ترین منکرات غوطه می خوردند، خلیفه الهی بنامند. امام باقر(ع) از چنین وضع آشفته ای رنج می برد.

چرا امام جواد(ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟

امام جواد علیه السلام همچون حضرت یحیی و حضرت عیسی علیه السلام که در کودکی به مقام نبوت رسیدند، در سن هشت سالگی حکمت الهی و مقام امامت را دریافت کردند. مدت امامت امام ایشان حدود 17 سال طول کشید؛ دورانی پر از سختی و دشواری برای حضرت و برکت و رحمت مداوم برای شیعیان آن حضرت. امام جواد علیه السلام در سن هشت سالگی و پس از شهادت امام رضا علیه السلام به امامت رسیدند، ناگزیر به ازدواج با دختر مأمون عباسی شدند و در نهایت اوج جوانی و در سن 25 سالگی به دست همان دختر به شهادت رسیدند. در گفتگویی که با حجت الاسلام والمسلمین محمود ریاضت انجام داده ایم، زندگی دشوار و پربرکت امام جواد علیه السلام را مرور کرده ایم.

مکر با خدا

نفاق از پدیده های شوم و خطرناک جوامع انسانی، بویژه جوامع اسلامی است که میتواند بر اثر کوچکترین غفلت، زمینه تحقق توطئههای دشمنان را برای نابودی آن جوامع فراهم سازد. خداوند تبارک و تعالی در آیات فراوانی در قرآن مجید خطر منافقین را گوشزد نموده و ضمن کوبیدن شخصیت آنها سخت تحقیرشان کرده و رسوایشان ساخته است تا در جامعه جرأت خودنمایی نداشته باشند

نوروز پاکان

طبیعت با بهار طراوت می یابد و معنویت با بهار رمضان اوج می گیرد. بهار طبیعت با نوروز آغاز می شود و بهار معنویت با ماه رمضان. سردی طبیعت با شکوفه های بهاری و سرود بلبلان رخت بر می بندد و یخهای عصیان و نافرمانی، با زمزمه های نیمه شب رمضان و ترنم دعای رمضانیان آب می شود. در رمضان است که می توان هفت شهر عشق را پیمود و دیو نفس را بر زمین افکند و در عید فطر پیروزی فطرت بر شهوت را، جشن گرفت.

پرتوی از خورشید سامرّا

گاهی آدمی با دیدن یک حقیقت، آن چنان شیفته و شیدا می شود که ناگزیر از راه و رسم و باورهای قبلی خویش دست می کشد و به آن حقیقتی که قلبش را تسخیر کرده، دل و جان می سپارد.

طلوع خورشید از درون کعبه

آسمان جلال و شکوه خاصی داشت. در پهن دشت وسیعش افق و کرانه ای به چشم نمی خورد و سکوت اسرارآمیزی بر همه جا دامن گسترده بود.

فرزندا ن خورشید

نسیمی که، از جانب نخلستان، به سوی شهر می وزید، مانند پرنده ای تازه وارد، در کوچه پس کوچه ها،بال بال می زد و به این سو و آن سو می رفت.مادر، دلش می خواست، با نسیم هم سخن شود و او را میهمان کاشانه اش کند، تا شاید، اندکی، از تب و گرمای فرزندانش کاسته شود.مادر، همچنان به کوچه ها می نگریست، کوچه های خالی مدینه،گویا که کوچه ها و آن خانه های کاهگلی و رنگ پریده نیز،تب داشتند.

پرتوی از خورشید سامرّا

گاهی آدمی با دیدن یک حقیقت، آن چنان شیفته و شیدا می شود که ناگزیر از راه و رسم و باورهای قبلی خویش دست می کشد و به آن حقیقتی که قلبش را تسخیر کرده، دل و جان می سپارد.

مادری مهربان تر از خورشید

در هر مرحله از مراحل زندگی وی، لایه ها و درسهای بزرگی نهفته است و با کالبدشکافی و موشکافیهای عمیق، می توان درسهای بزرگی آموخت و باید هم آموخت .

مادری مهربان تر از خورشید

در هر مرحله از مراحل زندگی وی، لایه ها و درسهای بزرگی نهفته است و با کالبدشکافی و موشکافیهای عمیق، می توان درسهای بزرگی آموخت و باید هم آموخت .

خورشید دهم، امام هادی علیه السلام

یک نفر شیعه وحشت زده خدمت امام هادی آمد و گفت: یکی از سرکردگان متوکل، نگین انگشتری نزد او آورده است که از آن انگشتری بسازم و این نگین نزد من شکست و دو نیمه شد. می دانم که او مرا می کشد. حضرت فرمودند: امید است که خداوند اصلاح کند. فردا، سرکرده متوکل کسی را فرستاد که میان زنها نزاع است، اگر می شود آن نگین را دو نصف کن و دو انگشتری بساز. او پول فراوانی گرفت و از نگین شکسته دو انگشتری ساخت. این است معنای فرمایش امام هادی(ع):«وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ یطَاعُ» یعنی؛ «پیوند با خدا، پیوند با اهل بیت و توسل به اهل بیت، قطعاً همه کارها را اصلاح می کند.»

سایه ای بر خورشید

این کودکی که از خیمه گاه زنان چون تیری از چله کمان گریخته و به سوی امام و عموی خویش حسین می دود عبدالله نام دارد، عبدالله بن حسن. او که از ابتدای کارزار از پشت پرچین کودکی نظاره گر صحنه بوده است، با به خاک افتادن هر شهید پا بر زمین کوبیده و بهانه میدان را گرفته است اما بزرگترها و به خصوص عمه اش زینب هر بار به علقه ای مادرانه و عاطفه ای ملتمسانه، راه را بر او بسته اند و او را پای بند خیمه ها کرده اند.

خورشید ری

حضرت عبدالعظیم حسنی، در چهارم ربیع الثانی سال 173هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. ایشان فرزند عبداللّه بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) بودکه نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت می رسید.

خدیجه(س) گوهری که در مکه درخشید

با نگاهی به تاریخ حیات زن در اعصار گذشته و بررسی و ارزیابی روی¬دادهای جوامع گوناگونی که در آن¬ها بانوان نقشی را عهده¬دار بوده¬اند، این نکته آشکار می¬گردد که هرگاه زنان به¬سوی پاکی درون، صفای قلب و تهذیب نفوس گام بردارند و به عوالم معنوی گرایش یابند چنان منزلت و اراده¬ای به ¬دست می¬آورند که می¬توانند در تاریخ سرزمینی تحول¬آفرین باشند.

در محضر خورشید

علم حقیقی نزد معصومان علیه السلام است. برای افزایش معرفت در زمینه‎های گوناگون دینی و توحیدی، نیازمند دانش ویژه پیشوایان دینی هستیم؛ زیرا هر کدام از سخنان این بزرگواران، جرقه ای است برای ژرف اندیشی. برخی از مسائل هم با معلومات محدود ما همخوانی ندارد و برای رهایی از بن بست فکری، نیازمند انسان های کامل هستیم.

خورشید رهنما

همواره ملازم مسجد بود و میلی به دنیا نداشت. عبادت گری فقیه بود. شب ها را در عبادت به صبح می رساند. با پشمینه ای بر تن و سجاده ای از حصیر زیر پا به نماز می ایستاد.

در جستجوی خورشید

در آن شب مهتابی، به ستاره ها خیره می شود . از چشمک زدن آنها لذت می برد . طوفانی از افکار پراکنده به سراغش می آیند و او را با خود می برند . در امتداد همان افکار و اندیشه هاست که نقشه سفری سخت و طاقت فرسا در مغزش نقش می بندد . آهنگ سفر مدینه است; سفری که اراده محکم و دل شیر می طلبد . از کابل تا مدینه راه طولانی و پر زحمتی است . از صحراها و صخره ها گذشتن می باید و کوهها و تپه ها را فتح کردن می خواهد .

در پی خورشید

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام یازدهم ذیقعده سال 148 ق. در مدینه دیده به جهان گشود. این رویداد شکوهمند بعد از شهادت امام صادق علیه السلام اتفاق افتاد.[1] 35 سال از ایام حیات پربار آن امام همام با دوران امامت پدرش حضرت امام کاظم علیه السلامتوأم بود و هنگامی که هارون امام را به بغداد انتقال داد آن حضرت نیز شاهد این نیرنگ های هارون الرشید بود. از سال 183 ق. که امام موسای کاظم در بغداد به شهادت رسید دوران بیست سالة امامت امام رضا علیه السلام آغاز شد.

تکه های خورشید

سفره ای بزرگ انداختند تا همه خدمتگزاران با او و همراهانش سر یک سفره غذا بخورند. بندگان سیاه را هم صدا زدند کسی گفت: بهتر نبود برای اینها سفره ای جداگانه می انداختید. امام فرمود : «پروردگار ما یکی است و پدر و مادر همه ما یکی.»

فرزندان خورشید

نسیمی که، از جانب نخلستان، به سوی شهر می وزید، مانند پرنده ای تازه وارد، در کوچه پس کوچه ها،بال بال می زد و به این سو و آن سو می رفت.مادر، دلش می خواست، با نسیم هم سخن شود و او را میهمان کاشانه اش کند، تا شاید، اندکی، از تب و گرمای فرزندانش کاسته شود.مادر، همچنان به کوچه ها می نگریست، کوچه های خالی مدینه،گویا که کوچه ها و آن خانه های کاهگلی و رنگ پریده نیز،تب داشتند.