سیره امام هادی علیه السلام در زمینه روابط خویشاوندی
برچسپ ها: امام ، هادی ، خویشاوندان
مقدمه
رابطه خویشاوندی، از اهمیت ویژه ای در زندگانی انسان برخوردار است و آثار مهمی در زندگی اجتماعی افراد دارد. این مهم در اسلام و سیره معصومان: نیز جـایگاه والایی داشته، معصومان: همواره بر رفتار مناسب درباره خویشان تأکید نموده اند و رهنمودهای مناسبی در سیره آنان دیده می شود. این موضوع، در سیره امام هادی(ع) نیز از اهمیت خاصی برخوردار بوده و بررسی آن مـی تواند قـدمی در راستای تبیین زندگانی و سیره آن حضرت باشد.
این نوشتار به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که رابطه امام هادی(ع) با خویشاوندان چگونه بوده و امام برای استحکام روابط بستگان، از چـه راهـکاری اسـتفاده می کردند؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح مـی شود کـه امـام هادی(ع) به این مهم توجه ویژه ای داشته و با وجود محدودیت ها و شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این زمان و مشکلاتی که حاکمان عـباسی هـرازچندگاه بـرای آن حضرت به وجود می آوردند، در راستای انجام وظیفه راهـبری جـامعه، برای استحکام رابطه خویشاوندی راهکارهای متعددی به کار گرفتند.
در مورد پیشینه موضوع باید گفت درباره ابعاد سیره و زندگی امـام هادی(ع) کـتاب ها و مقالات گوناگونی نوشته شده است که در لابه لای مطالب خود بـه این موضوع هم اشاراتی دارند و از مهم ترین آنها می توان به «حیاة الامام علی الهادی(ع) دراسة و تحلیل»، از باقر شریف القـرشی کـه آقـای سید حسن اسلامی آن را با عنوان «زندگانی امام علی الهادی(ع)» تـرجمه نموده و دفتر انتشارات اسلامی آن را منتشر کرده است؛ ولی درباره این موضوع، یعنی رابطه خویشاوندی، مقاله یا نوشته ای مـستقل یـافت نشد. این نوشتار، بر آن است تا در حدّ امکان این کاستی را جبران کرده، سـیره آن حـضرت در تعامل با خویشان را بررسی نماید.
1. تکریم و تمجید خویشان
یکی از اصول و مبانی مهم برای اسـتحکام رابـطه خـویشاوندی، احترام و بزرگ داشتن خویشان است. تکریم والدین و همسر و فرزندان و مهرورزی به آنان، به عنوان نکات مـهم و زمینه ساز تحکیم رابطه خویشاوندی در زندگی امام هادی(ع) جلوه گر است. برخی از مصادیق این رویـکرد امـام، از ایـن قرارند:
1-1. تکریم مادر
مادر، از جایگاه ویژه ای در اسلام و نزد ائمه: برخوردار بوده و بر تکریم او تـأکید شـده است و امام هادی(ع) نیز به این مهم توجه ویژه ای داشتند. مادر امام هادی(ع)، سـمانه مـغربیه، معروف به «سیده» است و از زنان نیکوکار عصر خود بودند. امام هادی(ع) که در ارتباط عاطفی بـا خـویشان همواره از سخنان محبت آمیز و تعریف و تمجید از آنان استفاده می کردند، با گفتار خود نهایت احـترام و تـجلیل را از مادر خود نیز داشتند. از آن حضرت روایت شده که درباره مادر خود فرمود:
مادرم بـه حـقّ مـن عارف و او از اهل بهشت است. شیطان سرکش و پلیدی به او نزدیک نمی شود و مکر جـبار عـنید و ستمگر کینه توز به او نمی رسد. خداوند، نگهبان و حافظ اوست و مادرم با زنان پاک و راستگو که لیاقت شـایستگان را دارند، تفاوتی ندارد.
در این تعریف و تجلیل امام از مادر خود، علاوه بر بُعد عـاطفی و تـکریم و بزرگ داشتن مادر، می توان به چند نکته ظـریف دیـگر دسـت یافت: نخست اینکه مادر، شأن و منزلت فـرزند را خـوب شناخته و به منصب امامت فرزندش به روشنی آگاه است که خود دلالت بر شـناخت او بـه مباحث معرفتی در حوزه امام شناسی یـک زن دارد. نکته دیگر آنکه شـهادت امـام در مورد بهشتی بودن او، حکایت از ایمان قوی و روح مـؤمنانه اوسـت و اینکه امام او را از زنان بهشتی می داند که هیچ گاه شیطان به او نزدیک نمی شود و ایـن، دلالت بـر طهارت و پاکی روح و مقام والای او دارد. ویژگی دیگری کـه امام برای مادرش بـرمی شمرد، ایـن است که فرد ناشایسته ای بـه او دسـت نیافته و دست هیچ ستمگر کینه توزی به وی نرسد. اهمیت این سخن امام(ع) آنجا مـعلوم می شود که مادر آن حـضرت، یـک کـنیز بوده و به طـور طـبیعی، کنیزکان خرید و فروش و دسـت به دست مـی گشتند و افراد متفاوتی با آنان در ارتباط بودند؛ ولی امام با توجه به این نکته، از این جـهت نیز او را ستوده و دستیابی افراد ناشایست به وی را رد مـی کند. خـصوصیت دیگر ایـن زن در کـلام فـرزندش، امام هادی(ع) آن است کـه به دلیل شایستگی هایش مورد حمایت و حراست خدا و محفوظ به دیدگان خداوندی است. این سخن امـام هادی(ع) علاوه بر والابودن مقام مادر در نظر امـام، چـگونگی احـترام و تـکریم خویشان، به ویژه پدر و مـادر را تـبیین می کند.
2-1. تمجید همسر
نمونه دیگری از این برقراری روابط عاطفی و تکریم در زندگی امام هادی(ع) را در ارتباط با هـمسر بـزگوارشان مـی توان دید؛ امام هادی(ع) همسری به نام «حـُدَیث» و بـه قـولی «سـَلیل» داشـتندکه مـادر امام حسن عسکری(ع) و با لقب «جدّه» معروف است. البته تنها جدّه بودن ایشان سبب شهرت و اعتبارشان نیست؛ بلکه جایگاه این بانوی بزرگوار و ملجأ علمی ایشان در بین شیعیان بـود که بعد از امام حسن عسکری(ع) به عنوان پناهگاه شیعیان به شمار می آمد. از جمله ویژگی شخصیتی او، همین بس که امام حسن عسکری(ع) وصیت خود را برای مادر نوشت و او را وصی خود در امور مـوقوفات و صـدقات قرار داد. حکیمه، دختر امام جواد (ع) در پاسخ کسانی که از ایشان درباره محل رجوع شیعیان در دوران اضطراب و نگرانی شیعه در زمان غیبت حضرت ولی عصر(ع) پرسیده بودند، فرمود:
إلی الجدة امّ ابی محمد.
امام هادی(ع) هـمسر خویش را ستوده و در باره ایشان فرمود:
سلیل، از هر آفت و پلیدی بیرون کشیده شد.
و سپس به او فرمود:
به زودی حق تعالی به تو حجت خود را بـر خـلق، عطا فرماید که زمین را از عـدل پر کـند همان طور که از جور پر شده باشد.
این سخن امام و دوردانستن همسر از هر گونه پلیدی و اینکه او را مادر فردی معرفی می کند که برپاکننده عدالت در زمین اسـت، بـهترین نوید و بشارت و نوعی بـیان جـایگاه ویژه معنوی برای اوست.
3-1. تکریم فرزند
تکریم و بزرگداشت فرزندان، یکی از مهم ترین راه های تحکیم پیوند خانوادگی بوده و تأثیر بسزایی در این مهم دارد. اقدامات و رفتار امام هادی(ع) در برابر فرزندانشان، از جمله سید محمد (252ق) و نیز امـام حسن عسکری(ع)، نمونه بارزی در این باره به شمار می رود. تکریم و احترام سید محمد از جانب پدر بزرگوارشان به اندازه ای بود که بسیاریاز شیعیان، جانشینی او را قطعی دانسته و یا احتمال آن را زیاد می دانستند و این نکته را در زمـان زنده بودن سـید محمد و پس از درگذشت او، از امام هادی(ع) پرسیدند. به گزارش برخی منابع، سید محمد متولی زمین های امام هادی(ع) بوده و درآمـد آن را در مواردی که امام تعیین کرده بود، صرف می کردند. شاید این نکته را بـتوان بـا سخن یاقوت حموی که از وجود موقوفات علویان در ناحیه علث در شرق دجله بین عکبرا و سامرا خبر می دهد و خـبر دیـگر او که درباره بلد که مزار سید محمد در آن قرار دارد، تأیید کرد.
احترام و تمجید امـام هادی(ع) در خـصوص فرزند دیگر و جانشین خود، یعنی امام حسن عسکری(ع) هم در منابع فراوان گزارش شده است کـه به برخی از آنها اشاره می شود. معرفی امام هادی(ع) از فرزند بزرگوارشان در موقعیت خاصی از زمـان انجام شده که بـرای شـیعیان امر امامت بعد از ایشان به صورت جدی با ابهام مواجه شده بود. ازاین رو، امام هادی(ع) در مواقع مختلف به این نکته توجه داشته و در موارد فراوان بر جانشینی ایشان تصریح کردند و در موارد فـراوانی هم فرزند و جانشین خود را ستودند؛ چنان که در دیدار یارانشان، جانشین خود را با این واژه ها ستود:
فرزندم ابومحمد، اصیل ترین چهره خاندان نبوت و استوارترین حجت است....
طبیعی است که این سخن امام هادی(ع) ناظر بـه زمان خویش است. ایشان در جواب نامه یکی دیگر از یاران خود به نام ابوبکر فهفکی که از امام هادی(ع) در مورد ایشان پرسیده بود، امام چنین نوشت:
ابومحمد، فرزندم، از نظر آفرینش سالم ترین افـرادِ آل مـحمد [در زمان خویش]، و حجتش از همه محکم تر و تو آنچه از من می پرسیدی، از او بپرس و هرچه بدان نیاز داشته باشی، در نزد اوست.
امام در این نامه ضمن تعریف و ستایش از فرزند خود، ویژگی های امامت و رهبری جـامعه را نیز بیان کرده و فرزندش را دارای آن ویژگی ها می داند.
2. بخشش و کمک مالی
یکی از موارد مهم در زندگی انسان، کمک مالی به همنوع، به ویژه خویشاوندان است که به استحکام هر بیشتر روابط بین آنان مـی انجامد و خـداوند در آیـات بسیاری به انفاق و بخشش بـه آنان بـا عنوان «ذوی القربی» اشاره و بر آن تأکید کرده است و این انفاق و احسان در درجه اوّل، به پدر و مادر و فرزندان به معنای صله رحم واقعی و نیز بـستگان نزدیک است و یکی از اوامر خداوندی و لزوم تقدم آنان بر دیـگران در احـسان و نیکی، از پیمان های الهی است که پیامبر و امامان معصوم: در این امر انسانی تلاش ویژه داشته اند. امام هادی(ع) نیز به عـنوان یـک راهـبر معصوم، به این مسئله توجه فراوانی داشته است؛ به گونه ای که بـرخی منابع، این ویژگی اخلاقی امام را همانند پادشاهان دانسته و می نویسند:
انفاق و بخشش امام هادی(ع) به قدری بود که جـز پادشـاهان کـسی توانایی انجام آن را نداشت و مقدار بخشش های ایشان، تا آن زمان از کسی دیده نشده و در جـغرافیای اندیشه ها نمی گنجد.
این بخشش، با توجه به وضعیت اجتماعی آن دوره و ظلم و ستم بیش از حدّ حاکمان عباسی بـر مـردم، بـه خصوص بر علویان، در گشایش تنگنای اقتصادی آنان و بهبود وضعیتشان اهمیت فراوان داشت. ابـوالفرج اصـفهانی، گـوشه ای از سخت گیری بر علویان را گزارش کرده و بغض و دشمنی عمربن فرج رخجی، کارگزار متوکل (227 ـ 247ق) به خاندان امـیر مـؤمنان7 را تـرسیم کرده و درباره سخت گیری او بر علویان می گوید:
وی از سوی متوکل به فرمانداری مکه و مدینه گمارده شـده بـود. او مانع ارتباط فرزندان ابوطالب با مردم می شد و از احسان و کمک مردم به آنان جـلوگیری مـی کرد و اگـر می شنید فردی به آنان کمک کرده، هرچند به مقدار اندک، شخص کمک کننده را تحت شـکنجه و آزار قـرار می داد و جریمه سنگینی را برایش مقرر می کرد. محاصره اقتصادی فرماندار متوکل در خصوص علویون، آنان را چـنان دچـار تنگدستی طاقت فرسایی قرارداده بود که چند زن علویه، تنها با یک پیراهن زندگی می کردند و هنگام نماز، آن پیراهن را به نوبت می پوشیدند و نماز می خواندند و بقیه ساعات در اتاق های خود برهنه به سـر مـی بردند. ایـن وضع، تا زمانی که متوکل زنده بود، ادامه داشت.
امام هادی(ع) در چنین جوّ خطرناکی، بـا رعـایت کـامل مسائل حفاظتی و امنیتی، با انفاق و بخشش در کاستن از سختی های خاندان خود می کوشید. اسـحاق بن جلاب، نمونه ای از رفتار آن حضرت را گزارش کرده و می گوید:
برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم. سپس، امام مرا خواست تا بـه مـنزلش بروم. بعد از ورود به خانه ایشان، امام مرا به اصطبل حیوانات برد و از آنجا بـه منطقه ای برد که نمی شناختم. آنگاه دستور داد تـمام آن گـوسفندان را بین کسانی که گفته بود، از جمله بـرای ابـی جعفر پسر بزرگش و مادرش و افراد دیگر، توزیع کنم.
از دیگر مصادیق بخشش امام به خـویشاوندان را دربـاره ابوهاشم جعفری (261 ق) می بینیم. او که از مـنتسبان بـه اهل بیت: اسـت، بـه عـلت تنگنای مالی، برای درخواست کمک نزد امـام هادی(ع) رسید و پیش از آنکه سخنی بگوید، امام دستور داد دویست دینار طلا بـه او بـدهند که با آن، مشکلات خود را برطرف کـند.
3. اعتماد به خویشاوندان
اعـتماد و اطـمینان بخشی به اقوام و خویشاوندان مؤمن و بـاتقوا، یـکی دیگر از آموزه های رفتاری است که بر خویشاوندان تأثیرگذار بوده و جایگاه شخصیتی افراد را در بـرابر دیـگر افراد فامیل و دوستان بالا مـی برد و پیـوندهای خـویشاوندی را مستحکم تر می کند؛ بـه ویژه اگـر این اعتماد از طرف فـرد بـزرگ و مورد توجه خاندان صورت گیرد. نمونه این اعتمادبخشی و وثاقت را در ارتباط امام هادی(ع) با عـبدالعظیم حـسنی می بینیم. ابوحماد رازی در سامرا خدمت امام هادی(ع) رسـید و پرسش هایی در مـوضوعات مـختلف از امـام پرسید و پاسخ آنها را از امـام دریافت کرد. هنگام خداحافظی، امام به او فرمود:
حماد، هرگاه مشکلی در مسائل دینی آن نواحی برایت پیـش آمـد، از عبدالعظیم حسنی بپرس و از قول من بـه او سـلام بـرسان.
ایـن مـسئله نشان دهنده اعتماد امـام(ع) بـه یکی از خویشان خود، در یکی از مهم ترین مسائل فرهنگی جامعه است که می تواند محبت و صمیمیت بیشتر در میان خـویشان را افـزایش دهـد و همین توصیه و اعتماد، جایگاه عبدالعظیم را بیشتر و بـالاتر بـرد.
4. کـمک درمـانی بـه خـویشان بیمار
از دیگر مسائلی که می تواند رابطه خویشاوندی را محکم و پابرجا نگه دارد و آن را استمرار بخشد، رسیدگی به خویشاوند بیمار و نیازمند و برطرف کردن کمبود روحی و مشکلات جسمی آنان است. گاه ایـن کمک ها در روحیه فرد چنان تأثیرگذار بوده که باعث به دست آوردن سلامتی و آرامش روحی و روانی او می شود. این نوع برقراری عاطفی را در زندگی امام هادی(ع) با فرستادن دوا برای یکی از اقوام به نام زیدبن علی بن حسین بن زید مـی توان مـشاهده کرد. او که بیمار شده و توان تهیه دارو نداشت، می گوید:
من بیمار شدم و شبانه پزشکی به بالینم آمد و دوایی را برای من تجویز کرد که همان شب، باید آن را تهیه کرده و مصرف مـی کردم؛ امـا برایم تهیه آن ممکن نبود. هنوز طبیب از در خانه بیرون نرفته بود که خادم امام هادی(ع) آمد و شیشه ای از همان داروی تجویزشده پزشک معالج را برایم آورد و به مـن گـفت: ابوالحسن به تو سلام مـی رساند و مـی فرماید تا چند روز از این دوا بخور و من از آن خوردم و خوب شدم.
تلاش به موقع امام برای رساندن دارو و رسیدگی ایشان در شب هنگام، جالب و ستایش برانگیز بود و این خود، درسی دیگر بـرای اسـتحکام ارتباط خانوادگی و گسترش بـیشتر روابـط عاطفی بین خویشان است.
5. راهنمایی اعتقادی خویشاوندان
از دیگر موارد مهم در رفتارشناسی زندگی امام هادی(ع) در ارتباط با خویشاوندان که می توان به عنوان الگوی برتر مطرح کرد و از آن درس آموخت، ارائه مشاوره و راهنمایی بـه اقـوام در مورد مسائل اعتقادی و مباحث خداشناسی است و می تواند رابطه بین خویشان را صمیمانه تر و زیباتر کند. گزارش زیر، تأییدکننده این جلوه رفتاری امام (ع) در بُعد راهنمایی است. عبدالعظیم حسنی، یکی از یاران امام هادی(ع) اسـت. او روزی بـه محضر امـام رسید و اصول عقیده خود و آنچه را به عنوان دین معتقد بود، به امام عرضه کرد و گفت: ای پسر رسـول خدا! می خواهم اعتقادات دینیم را بر شما بگویم. اگر مورد رضایت شـما بـود، بـر آن استوار باشم. امام با لبخند از پیشنهاد او استقبال کرد و فرمود: ای ابالقاسم بگو. عبدالعظیم شروع به بیان عقاید خـود در مـباحث خداشناسی، اعتقاد به پیامبر(ص) و شریعت او و بحث اعتقادی ولایت و امام شناسی خویش تا زمان امـام هادی(ع) نمود و یکایک امامان را تا امام هادی(ع) نام بُرد.
امام نگاهی به عبدالعظیم کرد و فرمود: پس از من، حـسن و حال مردم پس از وی، به جانشین او چگونه خواهد بود؟
امام برای روح پرسشگر عبدالعظیم و ایجاد زمـینه برای آمادگی روحی او چـنین سـؤالی را طرح کرد و برخورد مردم را از نظر او جویا شد. عبدالعظیم حسنی از حجت بعد از آن پرسید و گفت: مولای من وضع آن حضرت چگونه است؟ و امام هادی(ع) شروع به گفتن ویژگی های خاص این دوره کرد و فرمود: چنان است کـه شخص امام دیده نمی شود، روا نیست نامش آورده شود، تا اینکه قیام کند و زمین را پُر از عدل وداد کند؛ چنان که پُر از ظلم و جور گشته است. عبدالعظیم ایمان و اعتقاد خود به حجت الهی را همان گونه که امام هادی(ع) فرموده بـود، اظـهار نمود. امام ضمن گفتن آفرین بر او و تأیید عقایدش فرمود: بر همین روش استوار باش. خداوند تو را در دنیا بر این عقیده استوار و در آخرت ثابت قدم بدارد.
دعای خیر امام هادی(ع) برای عبدالعظیم حـسنی در ایـن دیدار، جالب توجه است و نکته مهمّ آن طلب خیرکردن برای یکدیگر و استواری عقیده و ثبات قدم در مسائل ایمانی در دنیا و آخرت می باشد و این خود، نوعی اظهار محبت و دوستی به افرادی است که دوسـتشان داریـم؛ به ویژه با افرادی که رابطه خویشاوندی با آنان داریم. نکته مهم تر، برخورد صمیمی و پاسخگویی با روی باز در برابر سؤال کننده است؛ خاصه اینکه او از خویشان نسبی امام و از سادات حسنی بود.
گفت وگوی امـام هادی(ع) بـا ابوهاشم جعفری نیز می تواند در ایـن راسـتا تـعریف شود. وی که برای درخواست کمک مالی از امام نزد ایشان رفته بود، علاوه بر دریافت کمک مالی، با ارشاد ویژه آن حضرت نیز مـواجه شـد. امام در ابتدا نعمت های بی شمار خداوند را به او یادآور شـد و فـرمود:
ای ابوهاشم! کدام یک از نعمت های خدا را می خواهی شکر کنی؛ ایمانی که به تو داده تا به وسیله آن بدن خود را از آتش دوزخ دور سـازی، یـا سـلامتی و عافیتی که به تو ارزانی داشته تا از آن در راه بندگی خـدا بهره ببری، یا از قناعتی که به شما هدیه کرده تا در پی آن از درخواست مردم بی نیاز باشی.
به این شکل، امـام(ع) ضـمن یـادآوری نعمت های الهی، او را از طرح شکایت و گرفتاری خود نزد دیگران برحذر داشت.
6. روشـنگری و هـدایت خاندان
یکی از مواردی که می تواند در دیدارهای خانوادگی اثربخش باشد و به رابطه خویشاوندی استحکام بیشتری بخشد، گـفت وگو دربـاره مـسائل مختلف در دیدارهای خانوادگی است که در برخی اوقات، ثمربخش بوده و به هدایت فـکری و اندیشه ای افـراد فامیل منجر می شود. گفت وگوی امام هادی(ع) با ابوهاشم که از منسوبان به اهل بیت: بود، نمونه تـاریخی ایـن گونه موارد است. او می گوید:
زمانی که امام هادی(ع) بیمار بود، به دیدارش رفتم. امام بـه مـن فرمود: «ای ابوهاشم! فردی از دوستان ما را به «حائر» بفرست [و در روایت دیگر آمده است که:... امام فـرمود: «بـا مـال من گروهی را به حائر حسینی بفرستید...»] تا برای [شفای] من دعا کند.» ابوهاشم مـوضوع را بـا یکی از یاران امام به نام علی بن بلال در میان گذاشت و از او خواست به کربلا رفته و بـرای امـام(ع) دعـا کند. علی بن بلال شگفت زده شد و گفت: به جان و دل حاضرم این کار را انجام دهم؛ ولی به اعـتقاد مـن امام هادی(ع) برتر از حائر حسینی است؛ زیرا او در شمار صاحب حرم است و دعای آن حـضرت بـرای خـود، بهتر از دعای من برای اوست.
ابوهاشم می گوید: به نزد امام بازگشتم و آنچه را علی بن بلال گفته بـود، بـه اطـلاع امام هادی(ع) رساندم. امام فرمود: «رسول خدا(ص) برتر از کعبه و حجرالأسود بود؛ بـا این حـال، به دور خانه خدا طواف می کرد و حجرالأسود را استلام می نمود. برای خدا در روی زمین، بقعه هایی است که لازم است خداوند در آن بـقعه ها خـوانده شود و دعای افراد در این گونه جاها، مستجاب است و حائر حسینی، از جمله این بقعه هاست.»
نمونه دیـگری از هدایت گری امام هادی(ع) در ارتباط با خویشاوندان و تـغییر نگرش و تـصحیح دیدگاه در بین افراد فامیل را درباره همین ابـوهاشم جـعفری می بینم. او با فردی به نام «عبدالرحمن » همنشینی داشت و امام هادی(ع) به دلیل افـکار و اندیشه های نامناسب عبدالرحمن، از این رابطه نگران شـد و این نکته را بـه ابـوهاشم گوشزد کرد و علت آن را نیز بیان نمود و فـرمود:
عبدالرحمن درباره خدا سخن نادرست می گوید و ذات پاک خدا را به صورت جسم و دارای نشانه های جـسم تـوصیف می کند. یا با او همنشین شو و ما را واگـذار و یا با ما باش و او را واگـذار.
سـپس، امام در پاسخ ابوهاشم که گـفت مـن عقیده و گفتارش را قبول ندارم. پس، همنشینی با او برای من چه زیانی دارد؟ فرمود:
آیا نمی ترسی که عـذابی بـر او فرود آید، تو را نیز فرا گـیرد. آیا داسـتان آن شـخصی را که خود از یاران موسی (ع) و پدرش از اصـحاب فـرعون بود، نشنیده ای؛ آنجا که وقـتی لشـکر فرعون در تعقیب سپاه موسی (ع) به کنار دریا آمد و پسر از لشکر موسی (ع) جدا شد و نزد پدر رفـت تـا با نصیحت کردن پدر، او را از فرعونیان جدا کند و بـه سـوی موسی (ع) بـیاورد. هـنگامی که بـا پدرش سخن می گفت و او را به راه هـدایت دعوت می نمود، با هم کنار دریا آمدند. ناگهان عذاب الهی فرا رسید و لشکر فرعون غرق شـد. آن پدر و پسـر نیز که در کنار لشکر فرعون بودند، غـرق شـدند. از حـضرت موسی (ع) سـؤال کردند که پدر مـستحقّ عـذاب بود؛ پسر چرا؟ موسی(ع) فرمود: آن پسر در رحمت خدا بود؛ ولی وقتی که عذاب فرا رسید، از آن که نزدیک گناهکار اسـت، نمی توان دفـع کرد.
این نقل تاریخی، دغدغه امام را به مـسائل اعـتقادی اقـوام و سـرنوشت آنان مـی رساند و اینکه مبادا در اثر همنیشی با افرادی که از نظر عقیدتی دچار کج اندیشی در مباحث توحیدی شده اند، شک و تزلزلی در اندیشه آنان به وجود آید. به همین جهت، امام به ابـوهاشم فرمود: موضع خود را مشخص کن؛ یا همنشین او باش و ما را رها کن و یا او را واگذار و با ما باش.
امام با این گفته خود، به گونه ای به ابوهاشم فهماند کسی که از نظر فکری دچـار انحراف است و در مباحث خداشناسی غیر راه اهل بیت: را می پیماید، درست نیست با او رفت وآمد داشته باشی؛ چراکه ممکن است این همنیشنی، آثار بدی به دنبال داشته باشد.
گزارش دیگری که بیانگر تـلاش امـام هادی(ع) برای هدایت اندیشه نادرست خویشاوندان است، از برادر آن حضرت، موسی بن محمدبن رضا(ع) نقل شده که یحیی بن اکثم از او مسائلی پرسید؛ اما نتوانست پاسخگوی درست پرسش هایش باشد. بـه حـضور برادرش، علی بن محمد(ع) رسید و پاسخ آنها را از امـام دریافت کرد. وی خود آن واقعه را چنین گزارش می کند:
برادرم مرا به برخی مسائل رهنمود کرد و من آگاه شدم و مرا به اطاعت واداشت. فرمود: به او ایـن گونه بـنویس. به نام خدای بـخشنده. نامه تو که خدایت به راه حق هدایت کند، به من رسید و مقصودت آزمایش ما بوده است و رنج دادن ما،... تا راهی برای عیب جویی ما به دست آوری و ما پاسخ مسائلت را شرح دادیم. خـوب گـوش بده... به آن دل بده که حجت بر تو تمام است....
در این گزارش، امام هادی(ع) ضمن کمک علمی به برادر خود در پاسخگویی مسائل مطرح شده از سوی یحیی بن اکثم، موسی را از قصد و نیت یحیی آگاه سـاخت و بـا راهنمایی و روشـن کردن برخی مباحث برای برادر خود، مسیر درست را برای او تبیین کرد.
نمونه دیگری از هدایتگری و اصلاح نگرش خویشان را مـی توان در گزارشی طبرسی مشاهده نمود؛ چه اینکه امام در این گزارش، ملاک بـرتری را تـقوا و تـلاش برای دفاع از تعالی و مکتب حیات بخش اهل بیت: اعلام نمود. امام هادی(ع) با استناد به آیات قرآن فرموده بـود:
خـدای بزرگ، مؤمن عالِم را بر مؤمن غیردانشمند مقدم داشت؛ همچنان که مؤمن را بر غیرمؤمن بـرتری داده و خـداوند بـه این مؤمن دانشمند برتری داده است. شرف مرد، به دانش اوست؛ نه به نسبت خویشاوندیش. او بـا دلایل محکم که خدا به او آموخته، دشمنان ما را شکست داده است.
7. تنبّه و آگاهی بـه جایگاه اجتماعی
یکی از مـسائلی کـه برای برخی افراد فامیل مهم بوده و در تحکیم رابطه خویشاوندی از اهمیت بسزایی برخوردار است، یادآوری جایگاه و موقعیت اجتماعی آنان است؛ چراکه این جایگاه ممکن است مورد سوء استفاده دشمنان و رقیبان قرار گـیرد و آگاه کردن افراد به توطئه ها می تواند نجات آنان را به دنبال داشته باشد. این نکته در زندگانی ائمه: در موارد فراوانی قابل مشاهده است؛ تذکر امام کاظم (ع) هنگام رفتن علی بن اسماعیل به بغداد و دربار هارون الرشـید و تـذکردادن به او از اینکه مبادا در دام دشمنان بیفتد و در خون آن حضرت شریک شود، نمونه ای از توجه ائمه: به خویشاوندان است.
امام هادی(ع) نیز چنین توجهی به بستگان خود داشت که نمونه آن را در آگاه کردن برادرش، موسی بن محمد بن رضا(ع)، مـی توان دیـد. متوکل که از بی اعتنایی امام هادی(ع) به او و عدم همنشینی آن حضرت با وی به شدت ناراحت و خشمگین شده بود، این ناراحتی را در حضور اطرافیانش ابراز کرد و گفت: «ابوالحسن از همنشینی با من و شراب نوشیدن ابـا دارد.» بـه او گفتند: او برادری دارد که شاید بتوان از او چنین بهره ای بُرد. متوکل دستور داد وی را بیاورید تا او را پرورش داده و به عنوان ابن الرضا معرفی کنند. نامه ای به او نوشتند و او را با اکرام به سامرا آوردند. امام هادی(ع) که از نقشه مـتوکل آگـاهی یافته بود، به استقبال بـرادر رفـت و او را مـلاقات کرد و او را از افتادن در دام عباسیان برحذر داشت و فرمود: «متوکل تو را احضار کرده تا آبروی تو را بریزد و تو را در میان مردم رسوا کند.» و در پاسخ بـرادرش کـه پرسـید: اگر متوکل من را به شراب دعوت کرد، چـه کنم؟ فـرمود: «احترام خود را حفظ کن، نافرمانی خدا نکن و کار خلافی که به زیان تو باشد، انجام نده؛ چون غرض اصـلی مـتوکل، هـتک حرمت توست.»
نتیجه
تحکیم رابطه خویشاوندی، از اهمیت بسزایی در سیره مـعصومان: برخوردار بوده و امام هادی(ع) نیز توجه ویژه ای به این مهم داشته و برای استحکام این رابطه، راهکارهای مناسبی اتـخاذ کـردند. بـا دقت در زندگی امام هادی(ع) در خصوص خویشاوندان، می توان به چند نکته مـهم و اسـاسی دست یافت و به عنوان الگوی رفتاری مناسب در تعامل با خویشاوندان و تحکیم روابط میان آنها مطرح کـرد. ایـشان بـا اخلاق نیکو ضمن تکریم و تمجید خویشاوندان، به ویژه والدین و همسر و فرزندان، در استحکام بخشیدن بـه نهاد خـانواده، به عنوان رکن اصلی اجتماع تلاش می کرد و برای تحقق این مهم، به خویشاوندان دیـگر نیز اهـتمام داشت. بخشش و کمک مالی به اقوام، خاصه افراد نیازمند و به ویژه در مواقع بحرانی و نیاز مـالی، راهـنمایی اعتقادی خویشاوندان، توثیق نزدیکان و اعتماد به آنان، تنّبه و آگاهی دادن درباره جایگاه اجتماعی شان، بـه خصوص آنگاه کـه ممکن مورد سوء استفاده دشمنان قرار گیرند و نیز گفت وگوی علمی و روشنگری به منظور هـدایت و پیـشگیری از کج روی، در استحکام پیوند خویشاوندی می کوشید.
منابع
ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، تحقیق: جـواد قـیومی، مـؤسسه نشر فقاهت، 1417ق.
ابن ماجه قزوینی، محمدبن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمدفؤاد عبدالباقی، دار الفکر للطباعة والتوزیع، [بـی تا].
ابـن سعد، محمدبن سعدبن منیع الهاشمی، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العـلمیة،1410ق.
ابـن شهر آشـوب، رشیدالدین محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، قم: مطبعة العلمیة، [بی تا].
ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبین، نجف: مـنشورات المـکتبة الحـیدریة، 1965م.
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1966م.
ابن شعبه حرانی، ابی محمد حسن بن علی، تحف العـقول، تـصحیح: علی غفاری، ترجمه: محمدباقر کمره ای، تهران: کتابچی، 1379ش.
احمد حنبل، مسند احمد، بیروت: دار صادر، [بی تا].
بحرانی، هـاشم، مـدینة المعاجز، قم: تحقیق: عبادالله طهرانی میانجی، مؤسسه معارف اسلامی، 1415ق.
بغدادی، الکاتب، تـاریخ الائمـة:، قم: مکتب آیة الله مرعشی، 1406ق.
البسوی، یعقوب بن یوسف، المـعرفة والتـاریخ، تـحقیق: کرم ضیاء العمری، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1401ق.
تـقی زاده داوری، مـحمود، تصویر امامان شیعه در دائرة المعارف اسلام، قم: مؤسسه شیعه شناسی، 1385ش.
تستری، رسالة فی التواریخ النبی الآل، قـم: جامعه مدرسین، 1423ق.
حموی، یاقوت، مـعجم البـلدان، بیروت: دار احـیاء التـراث العـربی، 1399ق.
حسینی عاملی، تاج الدین بن علی بن احمد، التتمة فـی تـاریخ الائمة: ، قم: مؤسسة بعثت، [بی تا].
خسروی، موسی، زندگانی حضرت جواد و عسکریین 8، تـرجمه بـحار الأنوار، تهران: اسلامیه، [بی تا].
خزاز القـمی، علی بن محمدبن علی، کفایه الأثـر، تـحقیق: عبداللطیف حسینی کوهکمره ای، قم: انتشارات بـیدار، 1401 ق.
الدارمی، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمی، دمشق: مطبعة الإعتدال، 1349ق.
ذهبی، شمس الدین محمدبن احمد، تاریخ الاسلام، تـحقیق: عـمر عبدالسلام تدمیری، بیروت: دار الکتاب العـربی، 1407ق.
ــــ، سـیر اعـلام النبلاء، تحقیق: حـسین الاسـد، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق.
سـمعانی، عـبدالکریم، الأنساب، تحقیق: عبدالله عمر البارودی، لبنان: دار الجنان للطباعة والنشر والتوزیع، 1408ق.
صدوق، محمدبن علی، کمال الدیـن وتـمام النعمة، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم: مـؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ق.
ــــ، عـیون اخـبار الرضـا7، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمـطبوعات، 1404ق.
ــــ، الأمالی، قم: مرکز للطباعة والنشر فی مؤسسة البعثه، 1317ق.
ــــ، من لایحضره الفقیه، قم: منشورات جماعه مـدرسین حـوزه علمیه، 1404 ق.
طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، قم: انتشارات اسـوه، دوم، 1414ق.
طـوسی، مـحمدحسن، امـالی، قم: دار الثقافة للطـباعة والنشر والتوزیع، 1414ق.
عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الجواد ابی جعفر محمدبن علی الرضا7، مشهد: آستان قدس رضوی، [بی تا].
قمی، عـباس، الأنوار البـهیة، قم: مؤسسه نشر اسلامی، 1417ق.
کلینی، محمدبن یعقوب، الکـافی، تـحقیق: عـلی اکبر غـفاری، تـهران: دار الکـتب الاسلامیه، 1363ش.
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، تحقیق: محمدباقر بهبودی، لبنان: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب7، قم: انصاریان، 1412ق.
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الإرشاد، بیروت: دار المعرفة للطباعه والنشر والتوزیع، 1414ق.
ــــ، ایمان ابی طالب، بیروت: دار المفید، 1414 ق.
ــــ، الأمالی، تحقیق: حسن استادولی و علی اکبر غفاری، بیروت: دار المفید، 1414ق.
ــــ، الفصول العشرة، تحقیق: فارس الحسون، بیروت: دار المفید، 1414ق.
نجاشی، رجال نجاشی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1416 ق.
النیسابوری، مسلم، صـحیح مـسلم، بیروت: دار الفکر، [بی تا].
یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر، [بی تا].