سیاست در اندیشه و عمل
برچسپ ها: امام ، السلام ، علیه ، و ، عمل ، هادی ، سیاست ، سیایت
مقدمه
بیشتر حکومت هایی که در طول تاریخ بر پایۀ معارف شیعه امامیه شکل گرفته اند، در پی تحقق اهداف و منویات دین اسلام بوده اند که عمدتاً در قرآن و سنت و سیره ائمۀ معصوم (ع ) خلاصه میشد. پرداختن به آموزه های معصومان (ع ) به ویژه در عرصۀ اندیشۀ سیاسی برای شناخت هرچه بهتر سیاست از منظر اسلام و شیعه امری مهم و ضروری به نظر میرسد. از سوی دیگر، در روزگار معاصر که نظریه های متعددی در حوزه مباحث سیاسی وجود دارد و به طبع، هریک نیز پیروان خود را دارند، ضرورت دارد شیعه نیز به این موضوع از منظر اعتقادی خود بپردازد و آن را دست مایه تفکر و اندیشه ورزی متفکران و دغدغه مندان دینی قرار دهد.
در این نوشتار به دیدگاه های سیاسی امام هادی(ع ) اشاره میشود که از لابه لای مناظره ها، مکاتبه ها، دعاها، زیارات و بیانات آن حضرت (ع ) استخراج شده است. شرایط بسیار سخت سیاسی- اجتماعی [1] حاکم بر دوران امام هادی(ع ) و محصور بودن ایشان از یک سو و موقعیت خطیرشان به جهت نزدیکی با ولادت امام موعود شیعه (عج ) و به طبع، لزوم روی آوردن به تقیه مضاعف، موجب شده که آن حضرت (ع ) مجال چندانی برای ارائۀ دیدگاه های سیاسی نداشته باشند؛ به همین دلیل و در جهت پاسخ به هدف اصلی مقاله که تبیین دیدگاه های سیاسی امام هادی(ع ) است، برخی از دیدگاه های کلی آن حضرت (ع ) را که هم در عرصۀ سیاست مصداق و کاربرد دارد و هم در غیرحوزه سیاست، تحلیل و تفسیر خواهد شد؛ به عبارت دیگر، از منظر سیاسی به این سخنان نگریسته و تفسیر سیاسی از آن ها ارائه خواهد شد؛ [2]همچنان که با تغییر منظر میتوان بسیاری از آیات قرآن کریم را سیاسی تفسیر کرد؛ برای مثال، خطاب عام قرآن کریم که میفرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید؟»[3] با نگاه سیاسی معنای متفاوتی از معنای رایج خود میگیرد و آن را ابتدا متوجه مسئولان و صاحب منصبان حکومتی میکند (رجحان، ١٣٨٩ش، ص ١٦ ). گرچه در مورد سایر مردم نیز قابل انطباق است. بر این اساس، برای تبیین دیدگاه های سیاسی امام هادی(ع ) لازم است از منظری متفاوت و با دیدی اجتماعی و سیاسی به برخی گزاره های صادرشده توسط آن حضرت (ع ) نگاه کرد تا بتوان به سؤال اصلی پژوهش پاسخی درخور داد.
لازم است به نکتۀ دیگر در مقدمه اشاره گردد، اما به دلیل ماهیت کلامی آن و عدم ارتباط مستقیم با دیدگاه های سیاسی امام در این مقاله به آن پرداخته نشده، این است که امام هادی (ع ) به دلیل حاکمیت شرایط تقیه و عدم دسترسی آسان مردم به آن حضرت (ع )، نگران مسئلۀ امامت بعد از خود بودند. این دغدغه وقتی بیشتر رخ می نماید که بدانیم امام، فرزندی بزرگ تر از امام حسن عسکری (ع ) به نام ابوجعفر داشتند که در زمان حیات آن حضرت (ع ) از دنیا رفت. این نگرانی از آن جهت بود که برای بسیاری از شیعیان این پیش فرض به وجود آمده بود که امامت به فرزند ارشد امام پیشین می رسد، و ازاین رو، امکان گمراهی آنان وجود داشت. [4] به همین دلیل امام هادی (ع ) با اشاره به امامت حسن عسکری(ع )، سعی بر آن داشتند تا زمینۀ گمراهی طیفی را از شیعیان از بین ببرند (برای نمونه رک. کلینی، ١٣٦٥ش، ج ١، ص ٣٢٨).
١. مبانی نظری سیاست و حکومت در گفتمان اسلامی
١-١. امامان شیعه؛ الگو و مرجع سیاست
امام هادی(ع ) با زیارت جامعۀ کبیره و زیارت امیرالمؤمنین (ع ) در روز غدیر (ابن مشهدی، ١٤١٩ق، ص ٢٦٨)، اوصاف امام شایسته و عادل را تبیین نموده و مردم را به پیروی از ایشان دعوت کرده اند. در زیارت جامعه، آن حضرت، ائمۀ معصوم (ع ) را به عنوان صاحبان حقیقی حکومت و کسانی که جوهره سیاست را به خوبی میدانند، معرفی کرده [5] و آن ها را محور حق دانسته اند. [6] یکی از زیرمجموعه های این حق و حقانیت، که در مباحث سیاسی شیعه مورد توجه قرار میگیرد، منازعات آن ها با حکومت های جبار زمان خودشان و حق ولایت و زمامداری است؛ بنابراین، امام (ع ) با این بیان حق ولایت و حکومت را تنها در انحصار ائمۀ معصوم (ع ) میدانند.
در بخش دیگری از این زیارت، امام هادی (ع ) راه نجات مردم را روی آوردنشان به ائمۀ اطهار(ع ) میدانند. [7] به طبع، اولین و مهم ترین جلوه روی آوردن به امامان شیعه (ع ) پیروی از دستورات آن ها و روش و منش آن ها در حوزه سیاست و اجتماع است. دستیابی به صلاح دین و دنیا، و برقراری عدالت که قرآن کریم از اهداف رسالت انبیاء بیان فرمود، [8] باید هدف اصلی در هر حکومت دینی باشد و این هدف در پرتو امامت پیشوایان معصوم (ع ) قابل تحقق است؛ به این دلیل که نظام امامت جلوه گاه کامل حاکمیت الهی و طریق نبوی است [9] (جوادی آملی، ١٣٩١ش، ج ٨، ص ١٧٣). در اندیشۀ امام هادی(ع ) در امتداد خلافت معصومان در دوران غیبت، فقها و علمای دین قرار دارند که باید حافظ و پیشرو در راه حق و عدالت باشند و مردم و جامعه را از خطر انحراف نجات دهند. آن حضرت (ع ) در مورد اهمیت نقش علما و فقها معتقد بودند که اگر علمای دین در دوران غیبت نباشند تا دعوت کننده به دین الهی [10] و راهنمایی کننده به سوی او باشند و با دلایل متقن از دین خداوند دفاع کنند و بندگان ضعیف الایمان را از دام های شیطان برهانند و همچون کشتیبانی که مانع از انحراف کشتی به چپ و راست است، دل های این افراد را از انحراف حفظ کنند، مردم از دین خدا برمیگردند. به راستی که این دانشمندان نزد خدا برتر از بقیه هستند. [11] (حسن بن علی(ع )، ١٤٠٩ق، ص ٣٤٥؛ طبرسی، ١٤٠٣ق، ج ١، ص ١٨).
١-٢. نوع نگاه به دنیا و قدرت
یکی از مهم ترین ویژگیهای هر نگرش و مکتب سیاسی، که خط مشیها و سیاست گذاریهای بعدی نیز بر آن مبتنی است، نوع نگاه به دنیا و قدرت و حکومت است. در جهان بینی اسلامی، اساساً دنیا و متعلقات آنکه قدرت و حکومت نیز یکی از آن هاست، امری گذرا و بی ارزش تلقی میشود و صرفاً زمانی ارزش دارد که بتوان به وسیلۀ آن حقی را احقاق یا عدالتی را برپا کرد و یا باطلی را از بین برد. [12] امام هادی(ع ) حاکمان جائر گذشته را این گونه وصف میکنند: «بر بلندای کوه ها شب را به سحر آوردند، درحالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می دادند، ولی آن قله کوه ها برایشان سودی نبخشید. از پناهگاه هایشان بیرون کشیده شدند و در زیر خاک قرار گرفتند و چه بد جایی را برای رحل اقامت برگزیدند. پس از آنکه در قبرهای خود قرار گرفتند، فریادزنی بر آن ها بانگ زد: کجا رفت آن دستبندها، کو آن تاج و تخت ها، و کجاست آن زر و زیورها. کجا رفت آن چهره ها که با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آن ها پرده های گران بهای نازک آویخته بودند. هنگامی که از آن ها این سؤال می شود، قبرهایشان از طرف آن ها جواب می دهند: آن چهره ها هم اکنون محل آمدوشد کرم های لاشخوار شده اند؛ عمرهای دراز خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش، خود خوراک کرم ها شده اند» [13] (مسعودی، ١٣٨٥ق، ج ٤، ص ٩٤).
این نوع نگرش امام هادی(ع ) نشان میدهد که در دست داشتن قدرت و حکومت صرفاً برای لذت های دنیوی و تسلط بر دیگران ارزش ندارد و عاقبت آن پشیمانی و از دست دادن آخرت است، مگر اینکه در چارچوب کلان «دنیا مزرعۀ آخرت » بتوان با احقاق حق و اجرای عدالت به بندگان خدا خدمت کرد.
١-٣. همکاری با حکومت ظالم
امام هادی(ع) اهمیت تقویت حکومت حاکم عادل و تضعیف حکومت حاکم غاصب و جائر را مورد تأکید قرار داده اند. یکی از یاران ایشان برای آن حضرت (ع ) نامه ای نوشت و در مورد کار کردن در دستگاه عباسیان سؤال کرد. امام (ع ) در جواب فرمودند: اگر این کار کردن و داخل در دستگاه ایشان شدن به اجبار صورت گرفته باشد، مانعی ندارد و در این صورت، بنده در پیشگاه خداوند معذور است، ولی در غیر این صورت، ناروا و ناپسند است، و ناگزیر اندکش بهتر از زیادش است. او میگوید: به امام عرض کردم هدف من از داخل شدن در این دستگاه یافتن راهی برای ضربه زدن به آن ها برای انتقام است (در این صورت چه حکمی دارد؟)، امام در جواب فرمودند: «در این صورت نه تنها این کار حرام نیست بلکه اجر و ثواب نیز دارد»[14] (ابن ادریس، ١٤١٠ق، ج ٣، صص ٥٨٣-٥٨٤؛ نیز حر عاملی، ١٤٠٩ق، ج ١٧، ص ١٩٠). این حدیث نشان می دهد آن حضرت (ع ) عملی را که موجب تقویت ظالم شود، حرام میدانستند. [15] اما نکتۀ مهمی که در این زمینه باید به آن توجه داشت، این است که در گذشته، نخست حکومت ها متعلق به پادشاهان و خاندان آن ها بوده است و نظام سیاسی و قدرت به نوعی شخصی تلقی میشد؛ دوم، حیطۀ تسلط و سیطره حکومت ها بر زندگی مردم محدود بود و سوم، نظام های سیاسی پیچیده و گسترده وجود نداشت. امروزه شرایط به کلی متفاوت شده است و نظام های سیاسیِ پیچیده و گسترده شکل گرفته اند و متعلق به شخص یا خاندان خاصی نیستند بلکه متعلق به کل مردم اند و حاکمان فقط به تدبیر امور میپردازند، حتی اگر حاکمی غیرعادل باشد، ممکن است ضرر عدم همکاری با نظام سیاسی بیشتر متوجه مردم شود؛ همچنان که کمک و همکاری با هر بخشی از دولت و حکومت، کمک و خدمت به کل جامعه تلقی میشود؛ ازاین رو، این فرمایش امام (ع ) باید در فضای حاکمیت وقت در نظر گرفته شود و جوهره سخن ایشان که همانا عدم تقویت حاکمیت جائر و تضعیف آن تا حد امکان است، مورد تأسی قرار گیرد.
از دیدگاه امام هادی(ع ) در صورتی که افراد دارای صلاحیت و شایستگی که صاحبان حقیقی ولایت هستند، به حکومت برسند، و به کلی و به اجمال، عدل در جامعه حاکم شود، هرچند که ممکن است ظلم و جور نیز در گوشه و کنار مشاهده شود، تا مادامی که انسان یقین به آن پیدا نکرده است، باید نسبت به تمامی افراد حسن ظن داشته و خوش گمان باشد و در حکومت ظالم عکس این صادق است؛ فرمودند: «آن زمانی که عدل از جور بیشتر است، مردم حق ندارند به کسی بدگمان باشند تا آنکه به طور یقین برایشان ثابت گردد و اگر در زمانی جور و ظلم بیشتر از عدل بود، نباید به کسی گمان نیک داشت، مگر آنکه ثابت گردد»[16] (حلوانی، ١٤٠٨ق، ص ١٤٢ و دیلمی، ١٤٠٨ق، ص ٣١٢ ).
٢. ویژگیهای بازیگران سیاسی
بازیگران سیاسی کسانی هستند که به نوعی در عرصۀ سیاسی فعال اند و چه در جایگاه حاکمان و مدیران و چه در جایگاه احزاب سیاسی و رسانه ها دغدغه های سیاسی - اجتماعی دارند و تلاش میکنند در این روندها اثرگذار باشند. اوصاف مورد نظر امام هادی(ع ) برای فعالان و نخبگان سیاسی به شرح زیر تقسیم شدنی است:
٢-١. تقوای الهی
در تفکر سیاسی اسلام اساساً تقوا به عنوان یک ابزار و عامل مهم و اثرگذار در عرصه های سیاسی و اجتماعی به شمار میآید که کارویژه های متعددی دارد. امام هادی(ع ) در اهمیت تقوای الهی و تأثیر آن در فرمانبری دیگران معتقد بودند هرکس نسبت به خداوند حریم نگه دارد، مردم نیز نسبت به او حریم نگه خواهند داشت و هرکس خدا را اطاعت کند، دیگران از او اطاعت خواهند کرد، و هرکس مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگان نخواهد داشت، اما هرکس خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود[17] (مسعودی، ١٤٢٦ق، ص ٢٣٥؛ ابن شعبه حرانی، ١٤٠٤ق، ص ٤٨٢). این نکته برای حاکمان و کسانی که به دنبال اطاعت مردم در راستای تقویت حکومت خود هستند، امری حائز اهمیت است. تقوای الهی سبب میشود که انسان خداوند را مد نظر داشته باشد و کرامتی را که او به وی عطا نموده است، از یاد نبرد؛ چرا که در غیر این صورت، کسی که کرامت الهی را نسبت به خود از یاد ببرد، ظلم و ستم کردن به دیگران برای وی امری آسان خواهد بود. چنان که امام هادی(ع ) بر این باور بودند که کسی که نفسش در نظرش پست و خوار شد، دیگران از شر او در امان نخواهند بود[18] (ابن شعبه حرانی، همانجا). همچنین، برای اینکه رعایت تقوای الهی برای افراد سهل و آسان باشد، فرمودند همواره زمانی را در نظر داشته باشید که در آستانۀ مرگ قرار گرفته اید؛ نه از دست دوستان کاری برمیآید و نه پزشک میتواند کاری بکند که مانع از مرگ شود (حلوانی، ١٤٠٨ق، ص ١٤١؛ شامی، ١٤٢٠ق، ص ٧٣٠). این تفکر اگر همواره مد نظر یک سیاست مدار و بازیگر عرصۀ سیاست باشد، احتمالاً بسیاری از اقداماتی را که در انجام آن هوای نفس وی دخیل است، انجام نخواهد داد.
٢-٢. صداقت و یکرنگی با مردم
اندیشۀ سیاسی اسلام عناصر و مؤلفه های خاص خود را دارد که در بسیاری از موارد با تفکر رایج در دیدگاه های سیاسی غربی تفاوت اساسی دارد؛ یکی از این مؤلفه ها، صداقت است که در نظریه های سیاسی موجود که عمدتاً غربی است، مورد بحث قرار نگرفته است. از دیدگاه امام هادی(ع ) از جمله مهم ترین عناصر در حکمرانی، ارتباط عاطفی میان حاکم و توده مردم است؛ چرا که باعث میشود مردم از عمق جان و صمیم قلب فرمان حاکم را بپذیرند. ائمۀ معصوم (ع ) قبل از آنکه خود را امام جسم مردم بدانند، امام قلب مردم میدانستند (بحرانی، ١٤١٣ق، ج ٢١، ص ٢٤٢) و این به این معناست که حاکم باید ارتباط عاطفی خود را با مردم اصل دانسته و همواره در صدد تقویت آن باشد. امام هادی(ع ) نیز در بیانی خطاب به متوکل عباسی، یکی از حاکمان هم عصر خود، فرمودند: «صدق و یکرنگی از کسی که دلت نسبت به او تیره است و وفاداری از کسی که به او خیانت کرده ای و خیرخواهی از کسی که نسبت به او بدگمان هستی، انتظار نداشته باش؛ چرا که دل دیگران نسبت به تو همان حالی را دارد که دل تو نسبت به آنان دارد»[19] (حلوانی، ١٤٠٨ق، ص ١٤٢). این بیان نشان می دهد وقتی حاکمان حتی در قلبشان نسبت به آحاد جامعه کدورت و ناخالصی داشته باشند، در روح مردم نیز اثر سوء گذاشته و آن ها نیز خیرخواهیشان را از حاکمان دریغ خواهند کرد. به عبارت دیگر، حاکمان نمیتوانند از مردم توقع صداقت و یکرنگی و وفاداری داشته باشند، درحالیکه خودشان نسبت به مردم صادق نیستند.
٢-٣. توجه به صلاحیت و شایستگی
در دیدگاه امام هادی(ع ) افراد نباید بیش از میزان صلاحیت و شایستگی خود چیزی یا جایگاهی طلب کنند؛ زیرا حق هرکسی به میزان صلاحیت و شایستگی اوست و اگر افراد بیش از صلاحیت خود که بیش از حقشان است، طلب کنند، نتیجۀ عملشان محرومیت خواهد بود. با نگاه سیاسی به این گزاره باید گفت در اندیشۀ امام هادی (ع ) افراد باید حد و ظرفیت خود را بشناسند و مازاد بر آن را مطالبه نکنند؛ چرا که «هر[20] آنکه بیش از حقش را مطالبه کند شایسته است که از دست یابی به آن محروم ماند» (شامی، ١٤٢٠ق، ص ٧٢٩). ممکن است این سؤال پیش بیاید که اگر کسانی بیش از میزان صلاحیت و حقشان مطالبه کنند و به آن برسند آیا بیان امام نقض شده است؟ در پاسخ دو وجه قابل طرح است:
نخست اینکه وقتی فردی بیش از حقش را مطالبه کند، گرچه ممکن است به ظاهر به آن دست یابد، اما در واقع، ازآنجاکه حق او نبوده و بدون مشروعیت است، گویا این جایگاه را ندارد و در واقع، از آن محروم است؛ دوم، اگر فردی بیش از میزان حقش را مطالبه کند، چون درواقع، حق دیگران را غصب کرده است، دیگران همواره در پی بازپس گیری آن هستند و آنگاه که دستشان برسد، احتمالاً او را از تمام آنچه از آن برخوردار است، محروم خواهند کرد؛ حتی میزانی که او استحقاق آن را داشته است.
٢-٤. بردباری و تحمل
سعۀ صدر و تحمل در اندیشۀ سیاسی اسلام از جایگاه بالایی برخوردار است و ضرورتی اجتناب ناپذیر برای نخبگان سیاسی و مدیران به شمار میرود. سعۀ صدر و تحمل بالا از شخصیت والای انسان ها حکایت میکند که برای هر امر جزئی برنمیآشوب اند و قدرت شنیدن و هضم دیدگاه های مختلف و مخالف را دارند. این ویژگی به قدری اهمیت دارد که ممکن است حتی به کمک حاکم ستمکار بیاید و سعۀ صدر و تحمل او، موجب نجاتش شود. امام هادی(ع ) به این نکته اشاره میکنند که چه بسا حلم و بردباری حاکم ستمکار، موجب بخشیده شدن او شود[21] (ابن شعبه حرانی، ١٤٠٤ق، ص ٤٨٣؛ فیض، ١٤٠٦ق، ج ٢٦، ص ٢٨٤). شاید در اینجا امام (ع ) در صدد بیان اهمیت حلم و بردباری در عرصۀ سیاست و حکومت به ویژه برای حاکمان بوده اند و شاید هم مقصود این بوده که این بردباری ممکن است در تحمل توبیخی باشد که در اثر ظلم وی توسط دیگران نثارش میشود، اما این فرد با صبر خود، سخن آنان را تحمل میکند و در صدد پاسخ و واکنش تند برنمیآید، با آنکه این امکان برای وی فراهم است؛ در این صورت است که میتوان امیدوار بود ستم او توسط مردم مورد عفو قرار گیرد. آن حضرت (ع ) یکی از جلوه های بردباری را نیز این میدانند که انسان بر خودش مسلط باشد و با وجود قدرت، خشم خود را فرو برد (شامی، ١٤٢٠ق، ص ٧٢٩ ) و در مقابل، خشم بر زیردستان را ناشی از پستی بیان میکنند (مجلسی، ١٤٠٣ق، ج ٧٥، ص ٣٧٠). سعۀ صدر سبب میشود که حاکم بتواند آنچه را که از فراز و نشیب ها در امر حکومت داری با آن مواجه میشود، به راحتی تحمل کند و امورات را با بلندنظری و دوراندیشی به پیش ببرد. چنان که حضرت موسی(ع ) در ابتدای رسالت عظیم الهی خویش همین خواسته را از خداوند متعال درخواست نمود[22] و خداوند متعال نیز یکی از نعمت هایی که به پیامبر اسلام (ص ) یادآوری میکند، نعمت عطای [23]شرح صدر به ایشان است. [24]
٢-٥. بسترسازی برای نصیحت و نقد
پیچیدگی نظام های سیاسی و دشواری تدبیر امور کشور ایجاب میکند که افراد و گروه های مختلف همواره به نقد یکدیگر بپردازند تا متوجه اشتباهات خود شده و همواره بهترین مسیر را برای رسیدن به اهداف خود برگزینند. خطر بزرگی که امام هادی(ع ) نسبت به آن هشدار میدهند، این است که برخی خود را بینیاز از نقد و نصیحت دیگران بدانند و این مسئله زمانی اتفاق میافتد که افراد به عملکرد خود راضی باشند و تصور اشتباه و خطا را در خود منتفی بدانند؛ در این حالت است که امام هادی(ع ) افراد را از خودراضی بودن سخت بر حذر میداشتند؛ چرا که همین مسئله را عامل زیاد شدن نارضایتی دیگران بیان کرده فرمودند: «هرکسی از خودش راضی شد، ناراضیان از او زیاد خواهند شد» (حلوانی، ١٤٠٨ق، ص ١٣٨). [25] با این بیان به نظر میرسد در حکومت اسلامی حاکمان باید بستری را فراهم سازند تا مردم بتوانند[26]وظیفه ای را که بر دوششان قرار گرفته که همان نصیحت نسبت به حاکمان است، به خوبی ادا کنند و نباید با راضی بودن از خود، راه انتقاد دیگران را مسدود سازند که منجر به افزایش نارضایتیها از ایشان خواهد شد. البته لازم به ذکر است که در اندیشۀ امام هادی(ع ) اگر کسانی دارای طبعی فاسد باشند، حکمت که نصیحت و خیرخواهی جزئی از آن است، در آن ها کارگر نخواهد بود[27] (شامی، ١٤٢٠ق، ص ٧٣٣)؛ بنابراین، حاکم باید دارای طبعی سالم باشد تا نصیحت دیگران در او کارگر شود.
٢-٦. پرهیز از مناقشه و جدل
مناقشه و جدل که عمدتاً از یک فضای غیرعلمی و نیز غیرعقلی ناشی میشود، آثار و تبعات زیان باری در حوزه سیاست و اجتماع بر جای میگذارد و با اتلاف هزینه، یکی از عوامل اصلی عقب ماندگی به شمار میرود. امام هادی(ع ) در خصوص وجود جدل هشدار میدهند و آن را عامل گسسته شدن پیوندها و تباه شدن دوستیها میدانند و به این نکته دقیق اشاره میکنند که حداکثر هدفی که در مجادله دنبال میشود، غلبه بر طرف مقابل است که دست یابی به این هدف، یعنی غلبه بر طرف مقابل نیز درنهایت، [28]مطلوب نخواهد بود و تبعات منفی خود را به دنبال دارد.
٣. جایگاه مردم در حکومت
وظایف مردم و نقش و جایگاه آن ها در حکومت همیشه از مباحث مهم سیاسی بوده است؛ دیدگاه های امام هادی(ع ) را در این خصوص به شرح زیر میتوان خلاصه کرد:
٣-١. اطاعت و فرمانبری
اطاعت و فرمانبری به معنی وجود یک نظم و سامان سیاسی- اجتماعی از ارکان اساسی پیشرفت کارها در یک حکومت است؛ چرا که در هر جامعه ای اگر هریک از افراد از رأی خود و یا هر دسته ای از رأی یک فرد اطاعت نمایند، نظام اجتماع دچار اختلال خواهد شد. بااین حال، از دیدگاه امام هادی(ع ) اطاعت مردم از حاکمان شرط و شروطی دارد و منوط به برخی حقوق و تکالیف متقابل بین مردم و حاکمان است. ایشان اطاعت همراه با طیب خاطر از کسی را لازم میدانند که بر اساس روابط مبتنی بر صداقت، راستی و محبت با انسان ها رفتار نماید و میفرمایند: «هر آن کس که تمام محبت و دغدغه اش را برای تو به کار گرفت، تو نیز با تمام وجود از او اطاعت نما»[29] (ابن شعبه [30]حرانی، ١٤٠٤ق، ص ٤٨٣).
٣-٢. پرهیز از تبعیت ناآگاهانه
همچنان که به اطاعت آگاهانه و بر مبنای نظم و قواعد که اهداف سیاسی- اجتماعی خاصی را دنبال میکند، توصیه شده، از برخی اطاعت ها نیز که اطاعت بدون دانش و آگاهی از جملۀ آن هاست، نهی شده است. در اندیشۀ امام هادی(ع ) مردم باید خودشان اهل رأی و فکر و تحلیل باشند و به مجرد اینکه گروهی سخنی را تکرار میکنند یا به راهی میروند؛ آنان نیز راه ایشان را نسپرند و راه آن کسانی را برگزینند که خالصانه در پی اطاعت از پروردگار هستند[31] (ورام، ١٤١٠ق، ج ٢، ص ١٠٩).
٣-٣. پرهیز از تملق
تمجید و تملق از ویژگیهای بسیار منفی فرهنگی است که آثار و تبعات زیانباز سیاسی و اجتماعی هم برای تمجیدکننده و هم برای تمجیدشونده دارد. در متون اسلامی و وصایای بزرگان [32] به شدت از این عمل نهی شده است. امام هادی (ع ) ضمن نکوهش کسی که ایشان را به نحو افراطی مورد تمجید قرار داده بود، وی را از این عمل نهی کرده و آن را مایۀ بدگمانی دانستند و توصیه کردند که به جای تملق نسبت به فردی که مورد اطمینان انسان است، باید نسبت به او حسن نیت داشت [33](شهید اول، ١٣٧٩ش، صص ٤٢-٤٣).
٣-٤. دانش و معرفت در فهم امور
فهم امور و پدیده ها به گونه ای که نزدیک به حقیقت باشد و انسان را در رسیدن به مقصد یاری کند، به تأمل، تعمق، دانش و تخصص نیاز دارد، و به طور اتفاقی یا احساسی، مسیر یا هدفی را برگزیدن، انسان را به راه راست و حقیقت نمیرساند. در این راستا امام هادی (ع ) افراد را از اینکه بدون استدلال راهی را برگزینند، بر حذر داشته میفرمایند: هرکسی به استناد اتفاقی و بدون فهم به امری گرایش پیدا کرد، با زوال آن حادثه او نیز از راهش دست خواهد کشید[34] (حلوانی، ١٤٠٨ق، ص ١٣٩) و وقتی کسی از ایشان پرسید: گاهی که مسئله ای برایش ایجاد شبهه میکند، چه باید بکند؟ فرمودند: اگر خوب نگاه کنی، کار برایت سخت نخواهد بود. او پرسید: چگونه خوب نگاه کنم؟ امام فرمود: هرکسی که در پی خوب نگریستن باشد و واقعاً آن را مطالبه کند، آن را به [35]دست آورد، مگر کسی که بخواهد آن را از غیرراهش به دست آورد.
جمع بندی
به موجب مباحث ارائه شده، تفکر سیاسی امام هادی(ع ) را میتوان در سه حوزه به شرح زیر تبیین کرد. نخست در خصوص اصل حکومت و نوع نگاه به دنیا و قدرت و دوم در مورد ویژگیهای نخبگان سیاسی و بازیگران عرصه سیاست و سوم در مورد آنچه که به مردم و وظیفۀ آنان در قبال حکومت بازمیگردد. در مورد نوع نگاه امام به دنیا و قدرت باید گفت که آن حضرت (ع ) قدرت و حکومت را آنگاه ارزشمند میدانند که حاکمان در آن تنها به فکر دنیا و بهره برداریهای شخصی، حزبی و گروهی موقتی نباشند بلکه با عملکرد صحیح به فکر سرای آخرت باشند و آخرت را بر دنیا مقدم بدارند. در مورد اوصاف لازم برای بازیگران عرصۀ سیاست نیز تفکر امام را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
الف- نخبگان سیاسی باید به تقوای الهی به عنوان یک رکن اصلی همواره توجه ویژه داشته باشند و در انجام امور، خداوند را ناظر بر اعمال خویش بدانند؛ در غیر این صورت و با فراموشی کرامت الهی که به ایشان به واسطۀ بندگی خداوند عطا شده است، مردم از ظلم و ستم آنان در امان نخواهند بود.
ب- در تعامل با مردم با صداقت و یکرنگی با ایشان برخورد کنند تا آنکه از نصیحت مشفقانه آنان برخوردار گردند.
ج- بردباری و تحمل در برخورد با ناملایماتی که گاهی خودشان مسبب آن بوده اند، رعایت حدود و توجه به صلاحیت و شایستگی خویش و درنهایت، تمهید شرایط لازم برای نصیحت و خیرخواهی دیگران آن هم با عدم خودکامگی و رضایت بیجا از اقدامات خود سه عنصر کلیدی دیگری است که امام (ع ) برای بازیگران عرصۀ سیاست لازم میدانند.
آنچه از اوصاف مردم در حکومت در اندیشۀ سیاسی امام هادی(ع ) میتوان برداشت کرد نیز باید گفت نخست، مردم موظف به اطاعت کامل نسبت به حاکمان هستند؛ البته نسبت به آنکه همت و تلاش و دغدغه خود را خالصانه صرف ایشان نموده است. درعین حال، باید از تبعیت ناآگاهانه بپرهیزند و درنهایت نیز از نصیحت و خیرخواهی نسبت به حاکمان دریغ نورزند و همواره خود را نسبت به آنچه توسط حاکمانشان میبینند، مسئول بدانند؛ چرا که اگر نصیحت و خیرخواه حق حاکمان است، از منظر دیگر تکلیف مردم است و مردم نیز باید نسبت به تکالیفشان پاسخگو باشند.
کتابنامه
قرآن کریم.
سید رضی، محمد بن الحسین (١٤١٤ق )، نهج البلاغه للصبحی صالح، تحقیق فیض الاسلام، قم: هجرت.
حسن بن علی(ع )، امام یازدهم (١٤٠٩ق )، التفسیر المنسوب الی الإمام الحسن العسکری(ع )، تحقیق مدرسۀ امام مهدی(عج )، قم: مدرسۀ الامام المهدی(عج ).
علی بن الحسین، امام چهارم (١٣٧٦ش )، الصحیفۀ السجادیه، قم: دفتر نشر الهادی.
ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبۀالله (١٤٠٤ق )، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، تحقیق محمد ابولفضل ابراهیم، چاپ اول، قم: مکتبۀ آیۀالله المرعشی النجفی.
ابن ادریس، محمد بن احمد (١٤١٠ق )، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (والمستطرفات )، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
ابن بابویه، محمد بن علی (١٤١٣ق )، من لایحضره الفقیه، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
ابن بابویه، محمد بن علی (١٣٧٦ش )، امالی، چاپ ششم، تهران: کتابچی.
ابن بابویه، محمد بن علی (١٣٨٥ق )، علل الشرایع، چاپ اول، قم: کتابفروشی داوری، ١٩٦٦م.
ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد (١٣٦٤ش )، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، تحقیق الدکتور احسان عباس، چاپ دوم، قم: منشورات الرضی.
ابن شعبه حرانی، حسین بن علی (١٤٠٤ق )، تحف العقول عن آل الرسول، قم: جامعه مدرسین، چاپ دوم.
ابن شهر آشوب، علی بن محمد (١٣٧٩ق )، مناقب آل ابیطالب، چاپ اول، قم: علامه.
ابن طقطقی، محمد بن علی (١٣٦٧ش )، تاریخ فخری در آداب ملکداری و دولت های اسلامی، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، چاپ سوم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
ابن عنبه (١٣٨٠ق )، عمده الطالب، به کوشش محمدحسن آل طالقانی، نجف: مطبعۀ الحیدریۀ.
ابن قولویه، جعفر بن محمد (١٣٥٦ق )، کامل الزیارات، نجف: دار المرتضویۀ.
ابن مشهدی، محمد بن جعفر (١٤١٩ق )، المزار الکبیر، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
أبوغالب زراری، احمد بن محمد (١٣٦٩ش )، رسالۀ أبی غالب الزراری إلی ابن ابنه فی ذکر آل أعین، قم: مرکز البحوث والتحقیقات الإسلامیۀ.
اربلی، علی بن عیسی (١٣٨١ق )، کشف الغمۀ فی معرفۀ الأئمۀ، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، تبریز: بنیهاشمی.
بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله (١٤١٣ق )، عوالم العلوم والمعارف والأحوال من الآیات والأخبار والأقوال (مستدرک سیده النساء إلی الإمام الجواد(ع ))، تحقیق محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، قم: مؤسسۀ الامام المهدی(عج ).
جوادی آملی، عبدالله (١٣٩١ش )، ادب فنای مقربان، قم: مرکز نشر اسراء.
حلوانی، حسین بن محمد بن حسن بن نصر (١٤٠٨ق )، نزهۀ الناظر وتنبیه الخاطر، تحقیق مدرسۀ الامام المهدی(عج )، قم: مدرسۀ الامام المهدی(عج ).
خزاز قمی، محمد بن علی (١٤٠١ق )، کفایۀ الأثر فی النص علی الأئمۀ الإثنی عشر، تحقیق عبداللطیف حسینی کوه کمری، قم: بیدار.
خواجه نصیرالدین طوسی (بیتا)، قواعد العقائد، قم: مؤسسۀ الامام الصادق (ع ).
دیلمی، حسن بن محمد (١٤٠٨ق )، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، تحقیق مؤسسۀ آل البیت (ع )، قم: مؤسسۀ آل البیت (ع ).
رجحان، سعید (١٣٨٩ش )، مبانی استنباط احکام در حقوق اسلامی و حقوق موضوعه؛ جلد سوم: اقسام کشف حکم، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع ).
سعد بن عبدالله اشعری (١٣٦٠ش )، المقالات والفرق، چاپ دوم، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
سیوطی، جلال الدین (١٤٠١ق )، الجامع الصغیر، بیروت: دار الفکر.
شامی، یوسف بن حاتم (١٤٢٠ق )، الدر النظیم فی مناقب الائمۀ اللهامیم، قم: جامعه مدرسین.
شعیری، محمد بن محمد (بیتا)، جامع الأخبار، نجف: مطبعۀ حیدریۀ.
شهید اول، محمد بن مکی (١٣٧٩ش )، الدره الباهره من الأصداف الطاهره، تحقیق و تصحیح عبدالهادی مسعودی، قم: انتشارات زائر.
شیخ حر عاملی، محمد بن حسن (١٤٠٩ق )، وسائل الشیعۀ، قم: مؤسسۀ آل البیت (ع ).
طبرسی، احمد بن علی (١٤٠٣ق )، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد: نشر مرتضی.
فیض کاشانی، محمدمحسن بن شاه مرتضی (١٤٠٦ق )، الوافی، اصفهان: کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی(ع ).
قطب الدین راوندی، سعید بن هبۀ الله (١٤٠٩ق )، الخرائج والجرائح، تحقیق مؤسسۀ الامام المهدی(عج )، قم: مؤسسۀ امام المهدی (عج ).
کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (١٤٠٧ق )، الکافی، چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الاسلامیۀ.
کشی، محمد بن عمر (١٣٦٣ش )، رجال الکشی- اختیار معرفۀ الرجال، مع تعلیقات میرداماد الإسترآبادی، قم: مؤسسه آل البیت (ع ).
مجلسی، محمدباقر (١٤٠٣ق )، بحار الانوار الجامعۀ لدرر الأخبار الائمۀ الاطهار، تحقیق جمعی از محققان، چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
المدنی، ضامن بن شدقم بن علی بن الحسینی (١٤٢٠ق )، وقعۀ الجمل، تحقیق تحسین آل شبیب موسوی، قم: نشر محمد.
مسعودی، علی بن حسین (١٣٨٤ش. ١٤٢٦ق )، اثبات الوصیۀ، چاپ سوم، قم: انصاریان.
مسلم بن الحجاج النیسابوری (١٣٩٢ق )، صحیح مسلم بشرح النووی، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ١٩٧٢م.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان (١٤١٣ق - الف )، الامالی، تصحیح حسین استاد ولی و علیاکبر غفاری، قم: کنگره شیخ مفید.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان (١٤١٣ق - ب )، الفصول المختاره، تصحیح علی میرشریفی، قم: کنگره شیخ مفید.
مولوی بلخی، جلال الدین محمد (١٣٦٦ش )، مثنوی معنوی، از چاپ رینولد نیکلسون، چاپ پنجم، تهران: انتشارات طلوع.
نوبختی، حسن بن موسی (٤٠٤ق )، فرق الشیعه، چاپ دوم، بیروت: دار الاضواء.
ورام بن أبی فراس (١٤١٠ق )، مسعود بن عیسی، نزهۀ النواظر و تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام، قم: مکتبۀ فقیه.
هاشمی خویی، میرزا حبیب الله و دیگران (١٤٠٠ق )، منهاج البراعۀ فی شرح نهج البلاغه، تحقیق ابراهیم میانجی، چاپ چهارم، تهران: مکتبۀ الإسلامیۀ.
یعقوبی (١٣٧٩ق )، تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار بیروت. دار صادر، ١٩٦٠م.
پی نوشت ها
[1] در مـورد شـرایط بـسیار سختی که بر دوران امامت امام هادی (ع ) حاکم بوده ، ازآنجاکه ارتباط مستقیم با موضوع نـوشتار نـداشته ، به تفصیل سخن گفته نشده است . جهت آگاهی از شرایط حاکم بر آن دوران رک. یـعقوبی ، ١٣٧٩ق ، ج ٢، ص ٤٨٤ و نـیز ابـن خلکان ، ١٣٦٤ش ، ج ٥، ص ١٠٢ که شدت بیرحمی و قساوت قلب حاکمان بنیعباس را به تصویر کشیده اند. نیز رک. ابـن خـزاز قمی ، ١٤٠١ق ، ص ٢٩٠ که بیان میکند، برای فشار بر امام هادی(ع ) در کنار محل عبادت ایـشان قـبری را بـرای تحت فشار قرار دادن امام حفر کرده بودند. نیز رک. قطب راوندی ، ج ١، ص ٤١٩ که بیان میکند در اثر شـدت خـفقان جواب نامه هایی که از امام پرسیده میشد، باید به نحو معجزه آمـیز داده مـیشد. نـیز رک. ابن شهر آشوب ، ١٣٧٩ق ، ج ٤، ص ٤٣٣ که شدت فشارها بر شیعیان و وکلای امام هادی(ع ) را به تصویر کـشیده اسـت . نـیز رک . ابن قولویه ، ١٣٧٧ق ، ص ٢٧٣ که بیان میدارد محدودیت ها بر امام هادی(ع ) به حـدی بـود که ایشان حتی نتوانست به زیارت امام حسین (ع ) برود. نیز رک. اربلی ، ج ٢، ص ٣٨٥ که بیان میکند شدت خـفقان بـه حدی بوده است که امام گاهی یارانشان را از پرسیدن سؤال نهی میکردند و نـیز رک. ابـوغالب زراری ، ١٣٦٩ش ، ص ١١٧ که بیان داشته است ، امام گاهی بـه جـهت شـرایط تقیه نام مستعار برای یاران خود انـتخاب مـیکردند.
[2] از همین روست که به ایشان و فرزندشان ، امام حسن (ع ) «عسکری» گفته میشود (ابن بـابویه ،١٣٨٥ق ، ج ١، ص ٢٤١) بـیتوجهی به همین مسئله گاهی اوقـات مـنجر به بـروز اشـتباهاتی در انـتساب برخی از احادیث امام هادی(ع ) به امـام عـسکری(ع ) و احتمالاً برعکس شده است .
[3] «َیأَیهَُّا اَّلذِینَ ءَامَُنواِْ لمََ تقُوُلونَ ما لاَ تفْعَلُون » (صـف :٢).
[4] حـساسیت امام نسبت به این مسئله از ایـن جهت بود که پیـشتر سـابقۀ این اتفاق در تاریخ شیعه وجـود داشـت ؛ برای نمونه ، پس از شهادت امام صادق (ع ) برخی از شیعیان ، «عبدالله افطح » را- که در میان فـرزندان بـازمانده امام ، پسر ارشد بود- بـه عـنوان امـام و جانشین پذیرفته و بـه او ایـمان آوردند. دستاویز فطحیه روایـاتی بـود که مقام امامت را در فرزند بزرگ هر امام منحصر می دانست (کشی ، ١٣٦٣ش ، ج ٢، ص ٥٢٥؛ مفید، ١٤١٤ق ، ص ٣٠٦). در آغـاز تـعداد فراوانی از شیعیان به امامت عبدالله روی آوردنـد (ابـن بابویه ، ١٣٩٥قـ ، ج ١، ص ٧٤؛ سـعد...،١٣٦٠ش ، ص ٨٧)، امـا به دلیل آنکه عـبدالله نتوانست از پس پاسخ به سؤالاتی در راستای امتحان امامت برآید (نوبختی ، ١٤٠٤ق ، ص ٧٨)، بسیاری او را انکار نموده و به امامت مـوسی کـاظم (ع ) گرویدند (خواجه نصیر، بی تا، ص ١١٣). هـمچنین ، فـوت او پس از هـفتاد روز از شـهادت پدر (نـوبختی ، ١٤٠٤ق ، ص ٧٨) و نداشتن فرزند بـه عـنوان جانشین ، دو عامل مهم دیگر در تضعیف این فرقه بود (سعد...، ١٣٦٠ش ، ص ٨٧؛ نیز ابن عنبه ، ١٣٨٠ق ، ص ١٩٥).
[5] . سَاسَۀَ اْلعِبَاد (ابن بـایویه ، ١٤١٣ق ، ج ٢، ص ٦١٠).
[6] «اْلحـَقُّ مـَعَکُمْ وَفِیکُمْ وَمِنْکُمْ وَإَِلیْکُمْ وأَْنُتمْ أَهْلُهُ وَمَعْدُِنه ُ» (ابـن بـابویه ، ١٤١٣ق ، ج ٢، ص ٦١٠).
[7] «مـَنْ أََتـاکُمَْ نـجَا وَمـَنَْ لمَْ یأْتِکُمْ هَلَک َ» (ابن بابویه ، ١٤١٣ق ، ج ٢، ص ٦١٣).
[8] َلقَدْ أَرْسَلَْنا رُسُلََناِ باْلَبِّیَناتِ وَأَنزَْلَنا مَعَهُمُ اْلکَِتابَ وَاْلمِیزَانَِ لَیقُومَ الَّناسُِ باْلقِسْط ِ» (حدید:٢٥)؛ به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کـردیم و با آن ها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.
[9] امام رضا(ع ) ضمن حدیثی در معرفی مقام امامت فرمودند: «إِنَّ اْلإِمَامَۀَ خِلَاَفۀُ الَّلهِ عَزَّ وَجَلَّ وَخِلَاَفۀُ الرَّسُول » (ابن بابویه ، ١٣٧٦ش ، ص ٦٧٦).
[10] البـته بـا توجه به مرجع ضمیر در عبارت «الداعین الیه » که ممکن است کلمه «قائم » باشد، این معنا تغییر خواهد کرد. اما برگشت معنا درنهایت یکی است .
[11] لوَْ لا مَنَْ یبْقَیَ بعْدَ غَیَْبۀَِ قـاِئمِکُمْ (ع ) مـِنَ اْلعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ إَِلیْهِ وَالدَّاِّلینَ عَلَیْهِ وَالذَّاِّبینَ عَنْ دِینِهِ ِبحُجَجِ الَّلهِ وَاْلمُنْقِذِینَِ لضُعَفَاءِ عَِبادِ الَّلهِ مِنْ شِبَاکِ إِْبلِیسَ وَمَرَدَتِهِ وَمِنْ فِخَاخِ الَّنوَاصِبَِ لمَاَ بـقِیَ أَحـَدٌ إَِّلا ارَْتدَّ عَنْ دِینِ الَّلهِ وََلکـَِّنهُمُ اَّلذِیـنَُ یمْسِکُونَ أَزِمَّۀَُ قلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّیعَۀِ کَمَاُ یمْسِکُ صَاحِبُ السَّفِیَنۀِ سُکَّاَنهَا أُوَلئِکَ هُمُ اْلأَفْضَلُونَ عِنْدَ الَّلهِ عَزَّ وَجَل .
[12] چنان که در کلام امیرالمؤمنین علی(ع ) خطاب بـه ابـن عباس آمده است : «والّله ، انـها احـبّ إلیّ من أمرکم هذا، إلا أن اقیم حقّا او ادفع باطلا» (المدنی، ١٤٢٠ق ، ص ١١٢؛ نیز خویی، ١٤٠٠ق ، ج ٤، ص ٦٨ با اندکی تفاوت ).
[13] باتوا علی قللِ الاجبال تحرسُهم غُـلْبُ الرجالِ فما أغنتهمُ القُللُ و استنزلوا بعد عزّ من مـعاقلهم وأودعـوا حفراً یـابئس ما نزلوا ناداهمُ صارخٌ من بعد ما قبروا أین الاسرّةُ و التیجانُ و الحللُ أیـن الوجوه التی کانتْ منعمۀً من دونهاُ تضربُ الأستارُ والکللُ فـافـصـحَ القبرُ حین ساءلهم تـلک الوجـوه عـلیها الدودُ یقتتلُ قـد طالما أکلوا دهراً وما شربوا فأصبحوا بعد طول الأکلِ قد أکلوا
[14] وَکََتبْتُ إَِلیْهِ أَسْأَُلهُ عَنِ اْلعَمَلِِ لَبـنِی اْلعََّباسِ وَأَخَذَ مَا أََتمَکَّنُ مِنْ أَمْوَاِلهِمْ هَلْ فِیهِ رُخْصَۀٌ وَکَیْفَ اْلمـَذْهَبُ فـِی ذَِلکـََ فقَالَ مَا کَانَ اْلمَدْخَلُ فِیهِِ باْلجَبْرِ وَاْلقَهْرَِ فالَّلهَُ قاِبلُ اْلعُذْرِ وَمَا خَلَا ذَِلکََ فمَکْرُوهٌ وََلا مَحَاَلۀََ قلِیلُهُ خـَیْرٌ مـِنْ کَثِیرِة وَمَاُ یکَفِّرُِ بهِ مَاَ یلْزَمُهُ فِیهِ مَنَْ یرْزُُقهُ وَُیسََّببُ عَلَیَ یدَْیهِ مـَاَ یـشْرَکُ فـِیَنا وَفِی مَوَاِلیَناَ قالََ فکََتبْتُ إَِلیْهِ فِی جَوَابِ ذَِلکَ أُعْلِمُهُ أَنَّ مَذْهَِبی فِی الدُّخُولِ فِی أَمـْرِهِمْ وُجُودُ السَِّبیلِ إَِلی إِدْخَالِ اْلمَکْرُوهِ عَلَی عَدُوِّهِ وَاْنِبسَاطِ اْلَیدِ فِی الَّتشَفِّی مِنْهُمِْ بشَیْ ءٍ أَنـَْ یقْرُبَِ بهِ إَِلیْهِمْ َفـأَجَابَ مـَنَْ فعَلَ ذَِلکََ فلَیْسَ مَدْخَلُهُ فِی اْلعَمَلِ حَرَاماًَ بلْ أَجْراً وََثوَابا.
[15] در اهمیت وجود امام عادل در جامعه امام باقر(ع ) نیز نکته ای بسیار دقیق را بیان فرموده اند. ایشان میفرمایند: خداوند سوگند یاد کرده اسـت که «همۀ افراد ملتی را که دل در گرو امامت امام ستمکار نهاده اند، عذاب خواهم کرد؛ هرچند آن افراد در کارهای فردیشان نیکوکار و باتقوا باشند و در مقابل ، گناهان امتی را که پیرو امام عادل منصوب از جانب خـداوند مـتعال هستند، مورد عفو و بخشش قرار خواهم داد، گرچه در اعمال فردیشان ظالم و ستمکار باشند» (کلینی، ١٤٠٧ق ، ج ١، ص ٣٧٦). در بیانی دیگر نیز از امام صادق (ع ) آن کسانی که امام منصوب از جانب خداوند را نافرمانی میکنند و نیز کسانی که امـامی غـیر از امام منصوب از جانب خداوند را اطاعت میکنند، مستحق شدیدترین عذاب ها عنوان شده اند (ابن شعبه حرانی، ١٤٠٤ق ، ص ٣٢٩).
[16] إِذَا کَانَ زَمَانٌ اْلعَدْلُ فِیهِ أَغْلَبُ [مِنَ اْلجَوْرِ]َ فحَرَامٌ أَنَْ تظُنَِّ بأَحَدٍ سُوءاً حـََّتیَ تـعْلَمَ ذَِلکَ مِنْه ُ، وَإِذَا کَانَ زَمَانٌ اْلجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ اْلعَدْل ِ،َ فلَیْسَِ لأَحَدٍ أَنَْ یظُنَِّ بأَحَدٍ خَیْراً حََّتیَ یبْدُوَ ذَِلکَ مِنْه .
[17] «من اتقی الّله یتقی، ومن أطاع الّله یطاع »، راوی سپس میگوید: «فلم أزل أدلف حـتی قـربت مـنه ودنوت فسّلمت علیه وردّ علیّ السـلام فـأوّل مـا ابتدأنی ان قال لی: یا فتح من أطاع الخالق لم یبال بسخط المخلوقین ، ومن أسخط الخالق فلیوقن ان یحلّ به سخط المخلوقین ».
[18] مَنْ هَاَنتْ عـَلَیْهَِ نـفْسُهَُ فـلَاَ تأْمَنْ شَرَّه . این حدیث با تفاوتی از زبان امـام بـاقر یا امام جواد(ع ) (چون در روایت «محمد بن علی» آمده است ) نیز نقل شده است که با توجه به آن مـیتوان ریـشه ایـن ظلم افسارگسیخته را پیدا کرد. حضرت (ع ) در آنجا پستی نفس را موجب بـزرگ شدن دنیا در چشم صاحب آن عنوان میکنند (شعیری، بیتا، ص ١٠٩)، به تبع میتوان اثر این فرمایش امام هادی(ع ) را بر آن مـترتب دانـست کـه دیگران از شر او در امان نخواهند بود.
[19] لاَ تطْلُبِ الصَّفَا مِمَّنْ کَدَرْتَ عَلَیْه ِ، [وََلا اْلوََفـاءَ مـِمَّنْ غَدَرْتَِ بهِ ] وََلا الُّنصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَِّنکَ إَِلیْه ِ،َ فإَِّنمَاَ قلْبُ غَیْرِکََ لکَ کَقَلِْبکََ له ُ.
[20] من سأل فـوق قـدر الحـقّ کان أولی بالحرمان .
[21] إِنَّ الظَّاِلمَ اْلحَاِلمََ یکَادُ أَنُْ یعْفَی عَلَی ظُلْمِهِِ بحِلْمِهِ وَإِنـَّ اْلمـُحِقَّ السـَّفِیهََ یکَادُ أَنُْ یطْفِئَُ نورَ حَقِّهِ ِبسَفَهِه .
[22] «رَبّ اشْرَحْ لیِ صَدْرِی » (طه :٢٥).
[23] «أََ لمَْ نشْرَحَْ لکـَ صـَدْرَک» (انـشراح :١).
[24] اهمیت مسئله نصح و خیرخواهی نسبت به دیگران تا بدانجاست که از ارکان بیعت در صدر اسـلام بـوده است . پیامبر اکرم (ص ) خیرخواهی نسبت به پیشوایان مسلمین را از جمله سه شرطی ذکر مـی کـنند کـه یک مسلمان هیچ گاه از آن ها دست برنخواهد داشت (کلینی ،١٤٠٧ق ، ج ١، ص ٤٠٣). امام سجاد(ع ) نیز در دعای دوم صـحیفه سـجادیه یکی از صفات ممدوح پیامبر اکرم (ص ) را نصیحت و خیرخواهی بیان می کنند (علی بن الحـسین (ع )، ١٣٧٦ش ، دعـای دوم ) امـیرالمؤمنین (ع ) نیز از حقوق حاکم بر مردم را همین می دانند که خیرخواه او در حضور و غیبت باشند (سیدرضی، ١٤١٤ق ، خـطبه ٣٤).
[25] البـته ابن ابی الحدید نیز این حدیث را بدون ذکر نام در کتاب خود نـقل کـرده اسـت (ابن ابی الحدید، ١٤٠٤ق ، ج ٧، ص ١٠٩).
[26] برای توضیح بیشتر در این خصوص رک. بخش : جایگاه مردم در حکومت .
[27] اْلحِکْمَۀَُ لاَ تنْجَعُ فـِی الطـَِّباعِ اْلفـَاسِدَة .
[28] اْلمِرَاءُُ یفْسِدُ الصَّدَاَقۀَ اْلقَدِیمَۀَ، وََیحُلُّ اْلعُقْدَةَ اْلوَثِیقَۀَ وَأََقلُّ مَا فِیهِ أَنَْ تـکُونَ اْلمـُغَاَلَبۀُ أَمَْتنُ أَسَْبابِ اْلقَطِیعَۀ. جدال ، دوستی قدیمی را تباه میکند و پیوند محکم را میگسلد و کمترین چیزی که در آن اسـت ، کـوشش برای غلبه بر دیگری است که آن هم ریشۀ علت های جدایی اسـت (حـلوانی، ١٤٠٨ق ، ص ١٣٩).
[29] مَنْ جَمَعََ لکَ وُدَّهُ وَرَأَْیهَُ فاجْمَعَْ لهـُ طـَاعََتک .
[30] در ایـن رابطه بیانات متعددی از دیگر معصومان (ع ) در دست اسـت کـه برای نمونه و برای روشن شدن اهمیت بیان امام هادی(ع ) تنها به چند نـمونه آن بـه شکل گذرا اشاره میشود. ابـن عـباس از قول پیـامبر نـقل کـرده است که ایشان فرمودند: ای مردم بـشنوید و اطـاعت کنید از کسی که خداوند او را ولی قرار داده است ؛ چرا که این اطاعت باعث پایـداری اسـلام خواهد بود (اسْمَعُوا وَأَطِیعُواِ لمَنْ وََّلاهـُ اللَّهُ اْلأَمْرََ فإَِّنهُِ نـظَامُ اْلإِسـْلَام ) (مفید، ١٤١٣ق - الف ، ص ١٤)؛ اگر آحـاد جـامعه اهل فرمانبری و اطاعت نباشند، کار برای حاکم بسیار سخت خواهد شد تا آنـجا کـه امیرالمؤمنین (ع ) عدم اطاعت مردم را دلیـل نـابسامانی امـور جامعه عنوان مـیکنند (سـیدرضی، ١٤١٤ق ، خطبه ٢٧). امام بـاقر(ع ) از قـول پیامبر اکرم (ص ) فرمودند: «خداوند عز وجل به سوی دوستش که جانش را در راه اطاعت و خـیرخواهی نـسبت به امامش به زحمت انداخته اسـت ، نـظر نکند، مـگر ایـنکه در رفـیق اعلی همراه ما بـاشد» (مَاَ نظَرَ الَّلهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلی وِلیَ لهُُ یجْهِدَُ نفْسَهِ بالطَّاعَۀِِ لإِمَامِهِ وَالَّنصِیحَۀِ إَِّلا کَانَ مَعََنا فـِی الرَّفـِیقِ اْلأَعْلَی) (کلینی، ١٤٠٧ق ، ج ١، ص ٤٠٤). در صحیح مسلم بـه مـسئلۀ اطـاعت بـه عـنوان یکی از ارکان بـیعت بـا رسول الله (ص ) در صدر اسلام اشاره شده و آمده است که جریر میگوید: با رسول الله بر شنیدن و فرمان بـردن (اطـاعت ) بـیعت کردم ، حضرت (ص ) نیز شروط دیگری را به مـن آمـوخت و آنـ شـروط انـجام تـکلیف تا مرز توانایی و خیرخواهی نسبت به همۀ مسلمانان بود (عن جریر قال بایعت النبی(ص ) علی السمع و الطاعۀ فلقننی فیما استطعت و النصح لکل مسلم ) (مسلم ، ١٣٩٢ق ، ج ١-٢، صص ٤٠-٤١).
[31] لوْ سَلَکَ الَّنـاسُ وَادِیاً وَ شُعَباَ لسَلَکْتُ وَادِیَ رَجُلٍ عَبدَ الَّلهَ وَحْدَهُ خَاِلصاً.
[32] هرکه را مردم سجودی میکنند زهر اندر جان او میآکنند چونک برگردد از او آن ساجدش داند او کان زهر بود و مو بدش ای خنک آن را کـه ذلت نـفسه وای آنک از سرکشی شد چون که او (مولوی، ١٣٦٦ش ، ص ٧٥٩).
[33] قال لبعض - وقد أکثر من إفراط الّثناء علیه -: أقبل علی شأنک ؛ فإن کثرة الّثناء تهجم علی الظّّنۀ، وإذا حللت من أخیک فی مـحلّ الّثـقۀ فاعدل عن الملق إلی حسن الّنّیۀ.
[34] مَنْ أَقَْبلَ مَعَ أَمْرٍ، وََّلی مَعَ اْنقِضَاِئه ِ.
[35] قال الحمیری: کتبت إلیه یختلف إلینا أخبارکم فکیف العمل بها؟ قال : فکتب إلیـّ: مـن لزم رأس العین لم یختلف علیه أمره ، إّنـها تـخرج من مخرجها وهی بیضاء صافیۀ نقّیۀ فتخالطها الأکدار فی طریقها. قال : فکتبت إلیه : کیف لنا برأس العین و قد حیل بیننا وبینه ؟ قال : فکتب إلیـّ هـی مبذولۀ لمن طلبها إّلا لمـن أرادهـا بإلحاد