امام خمینی و آرمانهایش
برچسپ ها: امام ، خمینی ، آرمان ها
امام خمینی و آرمانهایش
حجت الاسلام والمسلمین حسن پویا
خداوند بزرگ در هر عصر و زمانهای، در میان مردمان انسانهای بزرگ و والایی را برای نجات انسانها میفرستد و بر دوش آنان رسالتهای سنگینی مینهد. پیامبران عظیمالشأن در سرتاسر تاریخ بشریت، نمونههایی از این انسانها هستند که بار بزرگی را برای نجات دردمندان، پابرهنگان، مستمندان و مستضعفان، بر دوش گرفتهاند و تمام همّت خویش را برای انجام رسالت الهی بکار گرفته و از هستونیست خود بهکلی دستشسته و شب و روز در راه تحقق آرمانهای الهی کوشیدهاند.
مبارزه همواره انبیای الهی با مستکبران، فرعونیان، مترفان و مالاندوزان برای رسیدن حق به حقداران بوده است. انبیایی که از میان مردم بر خواسته و با مردم همراه بودهاند و خداوند به متابعت از آنان فرمان داده و فرموده است: إتّبعوا من لا یسألکم أجراً وهم مهتدون؛ از کسانی که پاداشی از شما نمیخواهند و بر راه هدایتاند، پیروی کنید. (یس، آیه ۲۱)
پیامبران الهی، هدایت یافته از جانب خداوند بزرگ هستند و پاداش خویش را از او میخواهند و هرگز دست بهجانب دیگران دراز نمیکنند. رسولان و پیامآوران وحی از جانب حضرت حق، برای نجات محرومان از چنگال مستکبران آمدهاند. اینان جان و مال خویش را در راه رسالت الهی خویش، نثار کردند. همواره در کنار محرومان و پا برهنگان بودند. مبارزۀ دائمی با سردمداران کفر و شرک و نفاق، راه همیشه آنان و دستور الهی بوده است.
امام خمینی که خود یکی از ادامهدهندگان واقعی راه و رسالت پیامبران خداست، در این زمینه میفرماید:
اساساً انبیای خدا (ص) مبعوث شدند برای خدمت به بندگان خدا، خدمتهای معنوی و ارشادی و اخراج بشر از ظلمات به نور و خدمت به مظلومان و ستمدیدگان و «اقامه عدل»، عدل فردی و اجتماعی.[۱]
در جای دیگر میفرماید:
انگیزۀ [انبیای] الهی بوده است، برایخدا بوده، و برای معارف الهی و برای «بسط عدالت الهی در جامعه».[۲]
ایشان در ترسیم سیاست کلی پیامبران و سنّت دائمی آنان میفرماید:
قیام انسانها به قسط و رفع ستمگریها و چپاولگریهاست که سیاست کلی انبیای عظام و خصوص حضرت رسول خاتم (ص) است.[۳]
قرآن کریم بهصراحت تمام و روشن، رسالت همه رسولان الهی را بیان میکند و میفرماید:
لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلناهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط وأنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس ولیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب إنّ الله قویّ عزیز؛[۴] ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان نازل کردیم تا مردم برای قسط و عدل بپاخیزند. و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا مشخص شود چه کسی خدا و پیامبرانش را یاری میکند، خداوند توانا و شکست ناپذیر است.
بنابراین هر کس ادّعای پیروی از راه خدا و پیامبران خدا را دارد باید در مقابل ظلم بایستد و قیام به قسط و عدل کند. سازش با ظالمان و حاکمان زر و زور و تزویر، دوری از راه انبیاست. حکومتی که بر مبنای ظلم و ستم برقرار شده باشد، حکومتی غیر الهی، غیر اسلامی و غیر دینی است، گرچه نام اسلام بر آن نهاده شده باشد. از این رو امام خمینی که خود فقیهی اندیشمند و برخواسته از حوزه بود و وظیفه اصلی خود را مبارزه با ظالمان میدانست، نگاهی پیامبرانه به حکومت داشت و در صدد گرفتن داد مظلوم از ظالم بود و این راه را راه انبیا میدانست و میفرمود:
سازش با ظالم، یعنی اینکه دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاست. انبیای عظام تا آنجا که توانستند، جدیّت کردند که ظلم را از این بشر ظالم بزدایند.[۵]
امام خمینی درباره راه انبیا و هدف و مقصد آنان نیز بیانات مهمی دارد که برگرفته از منابع وحیانی است و خود نیز به پیروی از راه آنان، زیست کرد و مقصد خویش را مقصد آنان قرار داد. ایشان در تبیین مکتب و مرام انبیا و اهدافی که آنان دنبال میکردند، در موارد مختلف پرداخته و ابعاد آن را بیان داشته است، از جمله میفرماید:
رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تأسیس کنند، مقصد اعلا این نیست، نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها که اینها کشیدند چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا، رسول اکرم رسیده است، تمام مشقّتهایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمه یک مطلب است و او معرفی ذات مقدّس حق.[۶]
حضرت امام، در این سخنان، به روشنی بیان داشته است، که انبیای الهی برای حکومت بر مردم نیامدهاند، مقصد اصلی و اعلای آنها حکومت کردن نیست. آنان مصلحان جامعه هستند و برای ارتقای انسانها به معرفت الهی آمده اند. حکومت، عدالت اجتماعی، قسط و داد و… همه برای رساندن انسان به اوج انسانیت و نجات از عالم خاکی و رسیدن به اوج انسانیت است.
از این رو است که امام خمینی میفرماید:
از این سخنان حضرت که در کتاب ولایت فقیه آمده است و سایر سخنانی که در دوران نهضت اسلامی و همچنین پس از پیروزی انقلاب بیان داشتند، بر میآید که امام خمینی در پی چه اهدافی بوده است و چرا خود را در این راه قرار داده و رنج و زحمت زندان و تبعید و دوری از وطن و شهادت فرزند خویش و فرزندان وطن را پذیرفته است. اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران موظف است که این اهداف بلند را تحقق بخشد و مردم را با آموزههای علوی و نبوی در عمل راضی نماید تا آنان به روشنی ببینند که دین و آموزههای آن برای تحقق جامعه ای عادلانه و بی نیاز از دیگران است. حاکمان حکومت دینی برای تقویت دینی جوانان این مرز و بوم که با امام خمینی و بیانات ایشان آشنایی ندارند، راهی جز بازگشت به سخنان راه گشای ایشان ندارند. دوری بخشی از مردمان این مرز و بوم از دین و دینداری به عملکرد مسئولان امر بر میگردد که تا دیر نشده باید کمبودها را جبران کنند و راه را برای بازگشت به اسلام عزیز هموار نمایند، تا به جامعه ایده آل دینی، قدری نزدیک شویم. تمام تشکیلاتی که در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است، و تمام چیزهایی که انبیا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولیای اسلام تا آخر دارند، معنویات اسلام است، عرفان اسلام است، معرفت اسلام است، در رأس همۀ امور این معنویات واقع است. تشکیل حکومت برای همین است، البته اقامۀ عدل است، لکن غایت نهایی معرفی خداست.[۷]
نفی قدرت طلبی، استبداد و حکومت ظالمانه بر مردم، یکی از اساسی ترین اهداف انبیاست. آنان برای اعتلای انسان به مقامات معنوی و جایگاه بلند انسانی مبعوث شده اند و در این راه با طاغوتها مبارزه کرده و نفی هرچه غیر خداست، کرده اند. حرکت آنان برای به قدرت رسیدن نبوده است. مقام و منزلت الهی و وظیفه آنان، بسیار برتر و بالاتر از این بود که در پی قدرت و حکومت و ظلم و ستم به مردم باشند. امام خمینی در این زمینه میفرماید:
گمان نشود که اسلام شمشیر کشیده است برای اینکه قدرت پیدا کند مثل سایر حکومتها، حکومت اسلامی این جوری نیست. اگر کسی برای قدرت اقدام بکند، و برای تحصیل قدرت شمشیر بکشد، این از اسلام دور است، این وارد در اسلام نشده است، ظاهراً مسلم است اما آن ایمانی که باید داشته باشد ندارد. انبیا آمده اند برای اینکه این قدرتها را بشکنند، این قدرتهای شیطانی را سرکوب کنند و نبی اکرم هم آمده بودند و آمدند برای اینکه این قدرتها را بشکنند.[۸]
امام خمینی با اقتباس از سیره و منش امیر مؤمنان علی(ع) در جهت نفی قدرت طلبی به هر قیمتی میفرماید:
عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شان ومقامی نیست؛ بلکه وسیله انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است. حضرت امیرالمومنین(ع) درباره نفس حکومت و فرماندهی به ابن عباس فرمود: این کفش من چقدر می ارزد؟ گفت: هیچ، فرمود: فرماندهی بر شما نزد من از این هم کم ارزشتر است؛ مگر اینکه به وسیله فرماندهی و حکومت بر شما بتوانم حق(یعنی قانون و نظام اسلام) را برقرار سازم؛ و باطل(یعنی قانون و نظامات ناروا و ظالمانه) را از میان بردارم. پس نفس حاکم شدن و فرمانروایی وسیله ای بیش نیست؛ و برای مردان خدا اگر این وسیله به کار خیر و تحقق هدفهای عالی نیاید، هیچ ارزشی ندارد. لذا در خطبه نهج البلاغه می فرماید: اگر حجت بر من تمام نشده و ملزم به این کار نشده بودم، آن را رها می کردم.[۹]
ایشان با توجه به مقامات معنوی ائمه معصومین(ع) و بی توجهی آنان به مسائل مادی و حکومت و سیرۀ آنان و پرهیز از قدرت طلبی و جاه و مقام، دائماً هشدار میداد که باید مسئولان در خدمت مردم باشند و مراقب باشند که حکومت هدف اصلی نیست. خدمت به محرومان و برقراری عدالت در میان مردم و توجه به مستضعفان جامعه از اصول اساسی حکومت دینی است. از این رو میفرماید:
ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان جز رنج و زحمت چیزی ندارد؛منتها چه بکنند؟ مامورند انجام وظیفه کنند.[۱۰]
در ادامه این سخنان بلند و ارزشمند که از انگیزههای اصلی نهضت امام خمینی محسوب میشود و اساساً اگر چنین نبود، هرگز امام دنبال قیام و سرنگونی حکومت ظالمانه پهلوی نمیرفت، میفرماید:
حضرت علی درباره اینکه چرا حاکم و فرمانده و عهده دار کار حکومت شده، تصریح می کند که برای هدفهای عالی؛ برای اینکه حق را برقرار کند و باطل را از میان ببرد. فرمایش امام این است که خدایا تو می دانی ما برای به دست آوردن منصب و حکومت قیام نکرده ایم؛ بلکه مقصود ما نجات مظلومین از دست ستمکاران است. آنچه مرا وادار کرد که فرماندهی و حکومت بر مردم را قبول کنم، این بود که «خدای تبارک و تعالی از علما تعهد گرفته و آنان را موظف کرده که بر پرخوری و بهره مندی ظالمانه ستمگران و گرسنگی جانکاه ستمدیدگان سکوت ننمایند .[۱۱] [۱]. صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۶٫
[۲]. همان، ج ۲۰، ص ۲۰۳٫
[۳]. همان، ج ۱۵، ص ۲۹۱٫
[۴]. سوره حدید، آیه ۲۵٫
[۵]. صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۵۰۰٫
[۶]. همان، ج ۱۹، ص ۴۴۶٫
[۷]. همان، ج ۲۰، ص ۲۹۸٫
[۸]. همان، ج ۱۲، ص ۴۲۵٫
[۹]. ولایت فقیه، ص ۵۴٫
[۱۰]. همان، ص ۵۵٫
[۱۱].همان.