چرا شاه چراغ؟
ﺷﻪ ﭼﺮاﻏﯽ و ﻣﺸﮑﻮه ﻣﺸﮑﻮی ﺗﻮﺣﯿﺪ
ﻣﻪ ﻣﻀﯿﺌﯽ و ﻣﺮآت ﺟﻠﻮه ﯾﺰدان
ﺑـﺬات اﮐﻤﻞ و اﮐﻤﻞ زﻫﺮ ﭼﻪ در ﮔﯿﺘﯽ
ﺑﻪ ﻧﺎم اﺣﻤﺪ و اﺣﻤﺪ زﻫﺮ ﮐﻪ در ﮐﯿﻬﺎن
ﺷـﺎه در ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﺻﻞ و ﺧﺪاوﻧﺪ و ﻣﻬﺘﺮ و ﺑﺰرگ اﺳـﺖ. ﺳـﻼﻃﯿﻦ و ﺣﺎﮐﻤـﺎن ﭼـﻮن ﺧـﻮد را از ﺳـﺎﯾﺮ ﻣﺮدﻣـﺎن ﺑﺮﺗـﺮ ﻣﯽ ﭘﻨﺪاﺷـﺘﻨﺪ، ﺧﻮد را ﻣﻨﺘﺴـﺐ ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﯽﻧﻤﻮدﻧﺪ. ﻏﺎﻓﻞ از آﻧﮑﻪ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺛﺎﺑﺖا ﻧﺪ و ﻣﺠﺎزات ﺑـﺎ ﺟﻠﻮه ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻧﺎﺑﻮد ﻣﯽ ﺷـﻮﻧﺪ و ﺳـﻠﻄﺎن ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺧﺪاوﻧـﺪ و اوﻟﯿﺎء اوﺳـﺖ.
در ﻟﻐﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی ﻣﻌﺘﺒﺮ ﮐﻠﻤﻪ «ﺷـﺎه» ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻌﻨﯽ ﺷـﺪه اﺳﺖ: «ﻫﺮﭼﯿﺰ ﮐﻪ در ﺑﺰرﮔﯽ و ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﺣﺴـﺐ ﺻﻮرت و ﻣﻌﻨﯽ از اﻣﺜﺎل ﺧﻮد ﻣﻤﺘﺎز ﺑﺎﺷﺪ.» اﺳﺘﻔﺎده از ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﺎه ﻣﺮدان و ﺷﺎه ﻧﺠﻒ(ﻟﻘﺐ ﺣﻀﺮت ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴـﻼم) و ﺷﺎه ﮐﺮﺑﻼ و ﺷـﻬﯿﺪان، ﺳﯿﺪاﻟﺸﻬﺪا(ﻟﻘﺐ ﺣﻀﺮت اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪا ﻟﺴﻼم) در ﻣﯿﺎن ﺷﻌﯿﺎن ﻓﺎرﺳﯽ زﺑﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﻣﺘﺪاول اﺳﺖ.
ﭼـﺮاغ وﺳـﯿﻠﻪ ای ﺑـﺮای ﻇﻬـﻮر روﺷـﻨﯽ در ﺑﺮاﺑـﺮ ﺗﺎرﯾﮑـﯽ و ﻇﻠﻤـﺖ اﺳـﺖ، ﭼـﻮن «ﭼـﺮاغ ﻫﺪاﯾـﺖ». ﺑﺪﯾـﻦ ﺳـﺒﺐ اﺋﻤـﻪ اﻃﻬـﺎر ﺑـﻪ ﭼﺮاغ ﻫـﺎی ﻓـﺮوزان ﺗﺸـﺒﯿﻪ ﺷﺪه اﻧﺪ: «اﻟﺴﻼم ﻋﻠﯽ اﺋﻤﻪ اﻟﻬﺪی و ﻣﺼﺎﺑﯿﺢ اﻟﺪﺟﯽ» ﺳﻼم ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﭘﯿﺸﻮاﯾﺎن ﻫﺪاﯾﺖ و ﭼﺮاغ ﻫﺎی ﻓﺮوزان ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﻫﺎ. و ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﮔﻮﯾﻨﺪ: «ان اﻟﺤﺴﯿﻦ ﻣﺼﺒﺎح اﻟﻬﺪی و ﺳﻔﯿﻨﻪ اﻟﻨﺠﺎة» » ﺑـﻪ درﺳـﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﻀﺮت اﺑﺎ ﻋﺒﺪ ا اﻟﺤﺴـﯿﻦ ﭼـﺮاغ ﻫﺪاﯾﺖ و ﮐﺸﺘﯽ ﻧﺠﺎت اﺳﺖ.
ﺷـﺎه ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺰرگ و ﺑﺰرﮔﻮار و ﭘﺎک ﻧﮋاد و ﺷﺮﯾﻒ از ﻫﺮ ﻃﺒﻘﻪ اﺳـﺖ و ﭼﺮاغ روﺷـﻨﺎﯾﯽ و ﻧﻮر اﺳـﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺷﺎه ﭼﺮاغ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﻮراﻧﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﺮاغ اﺳﺖ.
ﺷﺎه ﭼﺮاغ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﻟﻘﺐ ﺑﺎ ﺑﺮﮐﺖ ﺳﯿﺪ اﻟﺴﺎدات، اﻣﯿﺮ اﺣﻤﺪ، ﻓﺮزﻧﺪ ﻫﻔﺘﻤﯿﻦ ﻧﻮر آﺳـﻤﺎن اﻣﺎﻣﺖ اﺳﺖ و ﺷﻬﺮت آن در ﻧـﺰد ﺷـﯿﻌﯿﺎن ﺑـﻪ ﺧﺼـﻮص اﯾﺮاﻧﯿـﺎن از «اﺣﻤﺪﺑﻦ ﻣﻮﺳـﯽ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم» اﻓﺰون ﺗﺮ اﺳﺖ.
پیدا شدن مدفن احمد بن موسی و ارتباط آن با نام شاه چراغ
درباره پیدا شدن مدفن حضرت احمد بن موسی حکایتی نیز نقل شده است که توجه به آن دلیل نامیده شدن آن حضرت به «شاه چراغ» را نیز روشن می کند:
تا زمان «امیر عضدالدوله دیلمی» کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی(ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن، خانه های متعدد ساخته شده بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان،مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم.
هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند. درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند. اما امیر که مردی روشن ضمیر بود گفت: «اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم»
چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن. چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: «شاه! چراغ»
امیر بیدار شد و ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می داد و چون علنا و آشکارا چشمش نور چراغ را دید در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالای تل برآمد اثری از چراغ ندید و چون به پایین آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خود نمایی می کرد، خلاصه اینکه امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مامور می کند و... مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر(ع) حضرت شاه چراغ پیدا می گردد و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می شود که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت است.