چند چراغ از چهل چراغ امام
برچسپ ها: امام ، از ، چراغ ، خمینی ، چهل ، چند
نویسنده : حسن قدوسی زاده
گلگشتی در چهل حدیث امام خمینی
1. راهی برای تقویت اراده
یکی از اسرار بزرگ عبادات و ریاضات شرعیه، آن است که بدن و قوای طبیعی و جنبه مُلک، تابع و مطیع روح گردد و اراده نفس در آنها مؤثر شود و ملکوت نفس بر مُلک غالب شود؛ یعنی به طوری روح، دارای سلطنت و قدرت و نفوذ امر شود که به مجرد اراده، بدن را به هر کاری وادار کند و از هر کار که بخواهد، باز دارد. یکی از فضایل و اسرار عبادات شاقه، آن است که این مقصد از آنها بیشتر انجام گیرد و انسان به واسطه آنها دارای عزم می شود و بر طبیعت غلبه کند. اگر اراده تام و تمام شود و عزم قوی و محکم گردد، مَثَل مُلک بدن و قوای ظاهره و باطنه آن مَثَلِ ملائکة اللّه شود که عصیان خدا نکنند؛ [یعنی ] به هر چه آنها را امر فرماید، اطاعت کنند و از هر چه نهی فرماید، منتهی شوند؛ بدون آن که با تکلف و زحمت باشد. قوای مُلک انسان هم اگر مسخّر روح شد، تکلّف و زحمت از میان برمی خیزد و به راحتی مبدل گردد و اقالیم سبعه مُلک، تسلیم ملکوت شود و همه قوا عمّال (تابع) آن گردند.1
2. بی نیازی از دو عالم
وقتی دل را به صاحب دل و خانه را به صاحبش تسلیم نمودی و خود در آن تصرفی نکردی و اِعراض از غیر او کردی و خانه را به دست غاصب ندادی، خود صاحب خانه در آن تجلی می کند و البته تجلی غنی مطلق، غنای مطلق آورد و دل را غرق دریای عزت و غنا نماید و قلب، مملو از بی نیازی شود: و اداره امور را خود صاحب خانه فرماید و انسان را به امر خود واگذار نفرماید و خود متصرّف در جمیع امور عبد شود؛ بلکه خود او سَمْع و بَصَر و دست و پای او شود، و نتیجه قرب نوافل پیدا شود.
از امام باقر علیه السلام چنین روایت شده است: «و به درستی که بنده من با نمازهای نافله به من تقرب جوید تا آن که او را دوست بدارم؛ پس چون او را دوست بدارم، گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او گردم که با آن سخن گوید، و دست او شوم که با آن بگیرد...».
پس، فقر و فاقه عبد به کلی سدّ شود و از دو عالم بی نیاز گردد و البته در این [صورت ] تجلی خوف از تمام موجودات از او مرتفع شود و خوف حق تعالی جایگزین آن گردد و عظمت و حشمت حق سراسر قلب را فرا گیرد و از برای غیر حق، عظمت و حشمت و تصرّف نبیند.2
3. صورت ملکی و ملکوتی انسان
انسان اگر خُلق باطن و ملکه و سریره اش انسانی باشد، صورت ملکوتی او نیز صورت انسانی است؛ ولی اگر ملکاتش غیر ملکات انسانی باشد، صورتش انسانی نیست و تابع آن سریره و ملکه است؛ مثلاً اگر ملکه شهوت و بهیمیت [حیوانیت ] بر باطن او غلبه کند و حکم مملکت باطن حکم بهیمه شود، انسان صورت ملکوتی اش صورت یکی از بهائم [چهارپایان ] است؛ مناسب با آن خُلق و اگر ملکه غضب و سبعیت [درندگی ] بر باطن و سریره اش غلبه کند و حکم مملکت باطن و سریره اش حکم سَبُع شود، صورت غیبیه ملکوتیه او، صورت یکی از سباع [درندگان ] است. و اگر وَهْم [خیال ] و شیطنت ملکه شد و باطن و سریره اش دارای ملکات شیطانیه شد، از قبیل خدعه، تقلب، نمیمه (سخن چینی) و غیبت، صورت غیب و ملکوتش صورت یکی از شیاطین است؛ به مناسبت آن و گاهی ممکن است به طریق ترکیب دو ملکه یا چند ملکه منشأ صورت ملکوتی شود؛ آن وقت به شکل هیچ یک از حیوانات نمی شود؛ بلکه صورت غریبی پیدا می کند که آن صورت مُدهش و موحش [و]بد ترکیب، در این عالم سابقه ندارد. از پیغمبر خدا، صلی الله علیه وآله، نقل شده که بعضی مردم در قیامت محشور می شوند به صورت هایی که نیکوست؛ پیش آنها میمون [ها] و انترها.3
پی نوشت
- امام خمینی، چهل حدیث، ص 125.
- همان، ص 446.
- همان، ص 15.