ارتباط بین “باقر العلم” و “مدینةالعلم”
برچسپ ها: امام ، باقر ، محمد ، السلام ، علیه
ارتباط بین “باقر العلم” و “مدینةالعلم”
حجت الاسلام هادی سروش
پیامبر عظیمالشان (ص) در مورد دو نفر از معصومین سخن از مراتب علم شان مطرح فرمودند.
اولی ؛ حضرت امیر(ع) است که درباره اش فرمود : “انامدینه العلم و علی بابها”
و دومی؛ حضرت باقر(ع) است که درباره اش فرمود: “انه یبقرالعلم بقرا “.
به نظر میرسد؛ ️مقصود آن است که آنچه در شهر علم النبی (ص) نهفته است فقط بوسیله حضرت علی خارج میشود و بعد بوسیله امام باقر شکافته شده و تبیین میشود.
توضیح این ادعا را با پی گیری این مقاله تا پایانش ، دنبال بفرمایید.
مطلب اول ؛ راه ورود فقط از “درب”
ورود صحیح و پر منفعت و کارآمد ورودی است که از ناحیه “درب” باشد ، نه از دیوار یا سقف یا سوراخ !
گرچه این یک حکم ، یک حکم ساده عقلانی و عرفی است ؛ لذا پیامبر وقتی درب شهر علم خود را معرفی نمود ، فرمود : مبادا از غیر راه درب ، که علی است ، بخواهید وارد شود؛ “لاتأتوا المدينة الّا من بابها”.
این بیان ، گرفته شده از آیه ۱۸۹ سوره بقره است :
نیکوکاری بدان نیست که از پشت دیوار به خانه ای وارد شوید بلکه نیکویی آن است که پارسا باشید و در ورود به خانه از درب آن واردشوید.. / وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.
در تفسیر مجمع نقل شده ؛ در جاهليت رسم بود كه اگر كسى از براى حج يا عمره احرام مى بست و محرم ميگشت، درحال احرام از در خانه يا خيمه وارد نمى گرديد بلكه از پشت بام و يا از سوراخ ديوار واردميشد و جالب این بوده که این کار غلط را ، كاری نيكو و برّ میداشتند!
آیه فوق نازل شدو براین روش غلط قلم بطلان کشید.
مهم در این آیه، باطن آیه است که در روایات بدان اشارت شده : “از اصبغ نقل شده که گوید در محضر حضرت امیر (ع) بودم و ابن کواء آمد و در موردمعنا و تفسیر همین آیه پرسش نمود ؟
امام علی (ع) فرمود: ما آن خانه هایی هستیم که باید از درب ان ورود داشته باشید و ما “باب الله” و نیز “بیت الله” هستیم. پس کسی که با ما پیمان ولایت و موددت ببندد از درب وارد خانه شده و آنکه مخالف ما باشد و دیگران بر ما ترجیح دهد از غیر راه وارد خانه شده ! / نَحْنُ اَلْبُيُوتُ اَلَّتِي أَمَرَ اَللَّهُ أَنْ يُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا وَ نَحْنُ بَابُ اَللَّهِ وَ بُيُوتُهُ اَلَّتِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ بَايَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلاَيَتِنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا.” (الاحتجاج)
️ نکته ای ذوقی؛
در این آیه؛سخن از زمان شناسی و وقت عبادت و ورود به خانه از راهش، سفارش شده.
شاید با توجه به روایت ذکر شده بتواند گفت :
درزمان های معین در ماه ،شایسته است زمان مشخصی برای اهل بیت(ع) گذاشته شود ،تابرای ورود به عالم معنویت ،ازدر وارد شده. اموری از قبیل شرکت در مراسم شان و یا تشرف به زیارت شان و … ازآن رهگذر که ارتباط با خدا از ناحیه “باب الله” است، همه معنای نیکی است. این معنای ذوقی ، با روایاتی که در تمام ماه های قمری زمانی را برای زیارت اهلبیت و خصوصا زیارت امام حسین (ع) مشخص نموده ، تایید میشود.
نتیجه ؛ “ولایت” درب ورودی به شهر معارف نبوی و درب ورودی به عبادات و درب ورودی به اخلاق و نیز درب ورودی به عرفان است ، و حرکت به سمت همه این کمالات و عبادات بدون اهلبیت (ع) ، بی فایده است.
مطلب دوم ؛ خصوصیات “شهر و باب” علم پیامبر
آن شهر و دروازه آن ، غیر از شهرها و دروازه های دیگر است.
بله هرشهری آسمانی و کفی و دیواری دارد ، ولی شهر علم پیامبر از سنخ عالم دیگریست و دیوار و کف و سقف ندارد تا کسی حدیث جعل کند ؛ حال که علی (ع) درب آن است ، فلانی هم آسمان آن و دیگری هم دیوار آن و سومی هم کف آن است .
این شهر علم ؛ همه اش “در” است ، یعنی چهار جهت آن در است و کسی بدون ورود از راه در ، امکان ورود ندارد.
همانطوریکه بهشت هم ؛ همش درب است و دیوار ندارد ؛ “فتحت السماء فکانت ابوابا” . پس ورود بدون مجوز و یا از بالای دیوار ، محال است.
جالب اینجاست که خود پیامبر در روایت دیگری که در امالی صدوق آمده تصریح فرموده که ” من شهر علم هستم و آن بهشت است و علی باب آن است”.
پس شهر علم پیامبر از سنخ بهشت است و احکام بهشت بر آن مترتب و هر کسی بدون آمادگی ، بهرمند نیست.
نتیجه آنکه ؛ استفاده از علوم پیامبر در مورد همه کمالات منحصر است به زانو زدن در محضر امیرالمومنین (ع) است.
مطلب سوم ؛ قلبِ پیامبر “شهر وسیع علم”
قلب پیامبر رحمت شهری است که مملو از علم علوم است و این قلب مملو از علم ؛ متصل به خدایی است “عالم الغیب و الشهاده” است ، که در سوره نساء فرمود : «أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ».
در ضمن روایتی که در ذیل آیه «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» ، آمده این مفاد رابهمراه دارد که کل اسماء حسنای الهی به پیامبر عزیز اسلام عنایت شده و کل اسماء حسنای خدا ، یعنی؛ همه معلومات در نتیجه در این “مدینه العلم” همه علوم حضوردارد. .
“علوم نبوی” ؛ یک نقطه و یا یک سطر و یا یک کتاب و یا یک کتابخانه نیست ، بلکه “یک شهر” علم است. یعنی ؛ بسی بی پایان، وسیع، و جامع همه نشئات و عوالم ، و نیز کارآمد که تمام نقاط هستی بالفعل و بالقوه را پوشش داده است .
مطلب چهارم ؛ معنای “باقر” و چیستی شکاف و توسعه علم
در روایت معروف پیامبر به جابرانصاری آمده که حضرت باقر علم را میشکافت. و این معنا قابل دقت است.
علم به مانند خوشه گندمی است که هرچه تقویت شود ، سنبله و دانه های آن بیشتر شده و شکوفاتر میشود.
در ” شهر علم ” پیامبر (ص) جای هیچ چیزی خالی نیست تا پیامبر ، [معاذالله] مبتلا به جهل شود ، ولی آنچه که از علوم اولیین و آخریین در ذات متعالی رسول الله است بنحو اجمال است که باید شکافته و توسعه یابد و به مقام ظهور و بروز برسد. این توسعه و ظهور و بروز را به حضرت باقر داده اند؛ چرا که پیامبر به جابر فرمود “سلام من را به فرزندم برسان – فانه یبقر العلم بقرا”.
“بقر” در فارسی بمعنای شکافتن است. که جابر جعفی به “اظهار علم” که همان ظهور و نشر است ، توضیح داده، و ابن منظور در کتاب لسان العرب ؛ “بقر” را به “توسّع العلم” ، یعنی توسعه و شرح و بسط دادن علوم پیامبر ، دانسته.
ودر حدیث معروف “لوح” که شخصیت ملکوتی یک به یک معصومین ترسیم شده ، از ناحیه الهی در مورد امام باقر آمده ؛ “باقر علمی” ، که بدین معناست که امام پنجم شکافنده و اظهار کننده علوم خداست.
باری، به هر تقدیر آن شخصیتی که توانست با استفاده و اتصال به حضرت امیر(ع) ، علوم لدنی پیامبر اسلام (ص) را اظهار و توضیح و شرح و بسط دهد ، نیست مگر ؛ امام باقر (ع).
مطلب پنجم ؛ خانه ها و ساکنان “شهر علم”
شهر علم پیامبر که از آن به مدینه العلم تعبیر شده ، دارای ساکنانی می باشد که با استفاده از مشکات نورانی امام علی که درب آن شهر است بر آن وارد شده اند و اقامت گزیده اند .
این شهر علم و فضلیت دارای خانه هائی است که آن خانه ها در ملکیت حضرات معصومین (ع) است بدلیل این آیه سوره نور که در معرفی خانه های انبیاء و ائمه است ؛ “فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ”.
ساکنان این خانه ها در این شهر علم پیامبر خدا؛ عالمان ربانی هستند که قرآن فرمود: کارشان تعلیم و تعلم معارف الهیه است ؛ “كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿آل عمران/۷۹﴾ “.
مطلب ششم ؛عواقب به تعطیلی “مدینه العلم”
علم در مقابل هر چیزی است که علم نباشد ولی علم نما باشد. اگر شهر علم پیامبر مورد بی رغبتی قرار گیرد و به دروازه آن ، که علی(ع) است مراجعه نشود ؛ “وَهم” جای علم مینشیند و خدا میداند چه بلائی به سر عالَم و آدم خواهد آورد.
چرا که عده ای به نام عالم بیرون از شهر علم پیامبر ، خانه برپا میکنند و مردمان به خود خوانده و دین تحریف شده را به جامعه عرضه میکنند .
امام باقر(ع) در اوصاف چنین عالمان سوء و منحرفی فرمود: ” ظاهر دین را عرضه میکنند ولی با تحریف در مقاصد آن درحالیکه با درباریان و حاکمان سیاسی ارتباط تنگاتنگ دارند – اقاموا حروف الکتاب و حرّفوا مقاصده و مع الساده و الکبره” (روضه کافی).
این اوصاف منفی در هر دانشمند قدرت طلب و ثروت طلب باعث وجود فرقه و گروههای انحرافی میشود.
در نتیجه وجود همه گروههای انحرافی بعد از دوران رسول الله و امام علی تا امروز ، نتیجه بستن “درب خانه اهلبیت” که درب شهرعلم نبی بوده به وجود آمد .
درزمان امام باقر با بازی بامفاهیم دینی دست به انحراف بزرگی زدند و متاسفانه سخن انحرافی آنان سکه رایج دینمداری درجامعه متدیین گشت!
اینان؛گاه به نام “مرجئه” ظهور وبروز داشتندکه فقط ایمان راکافی میدانستند وبودویانبودعمل صالح رامهم نمیدانستند ودرنتیجه باعث ترویج اباحه گری ازبالا تا پایین جامعه می شدند!
گاه به نام “جبرگرائی” واردمیشدندو همه چیزراخواست خدامعرفی کرده و مسئولین ظالم ویابی لیاقت رامبرااز نقص میکردند!
و گاه گروه بی مغزی بنام “خوارج” راتایید و تشویق میکردندتابه بهانه دینداری ورعایت حدودالله ،زندگی را از مردم سلب کنند!
امام باقر(ع)،جانانه بااینها مبارزه کرد؛
مرجئه را ملعون (طبق روایت کافی) ، جبرگرایان را بی دین(طبق روایت توحیدصدوق) ،
وخوارج را جاهل(طبق روایت تهذیب شیخ طوسی) معرفی نمود.مطلب هفتم ؛ جایگاه “مدرسه امام باقر” در “مدینه العلم النبی”
امام باقر(ع) بر اساس خبر غیبی پیامبر که دلالت بر شکافتن و اظهار نمودن علوم و معارف الهیه توسط ایشان را داشت ، اولین کسی شد که در شهر علم پیامبر ، “تاسیس مدرسه رسمی” نمود و در آن دانش پژوه و طلبه ثبت نام نمود و شاگرد تربیت کرد و شاگردانش منحصر به شیعه و فرقه خاصی نبود.
به نقل ابن الوشاء تا نُه صد شاگرد در این مدرسه حضور دائمی یا مقطعی پیدا کرد.
دراین مدرسه ؛ زراره و ابوبصیر و محمد بن مسلم و ابان و معروف و… رشد یافت که هر کدام صاحب اجتخاد و فتوا شدند.
در این مدرسه به نقل کتاب مناقب ؛ از شام که مهد تفکر جبرگرائی و امویان بود جوانی ثبت نام کرد که در عین اینکه به صراحت به امام باقر گفت شما را دوست ندارم ، اما اعتراف به استفاده فراوان از حضرت نمود و دست آخر بوسیله حضرت هم جانش نجات یافت و هم در دین اش هدایت یافت.
امام باقر (ع) بگونه در “شهر علم نبی” گُل کرد و توانست بلندترین معارف را تبیین و توسعه و اظهار فرماید که نه تنها مردم مدینه ، بلکه مردمان
عراق شیفته او شدند که ابن هشام گوید : “المفتون به العراق” !
از سوی دیگر چنان افق نورانی این مدرسه کرانه ها را روشن کرد که ابن حجر که از مخالفین متعصب اهلبیت است در کتاب صواعق اعتراف کرد که ؛ امام باقر در مقامات قُرب و عرفان دارای قدم راسخ گشت که هیچ زبانی توان گفتنش را ندارد / له قدم راسخ فی مقامات العارفین ماتکل عنها السنه الواصفین”.
امروز بعد از چهارده قرن ، اگر عالمان ربانی شیعه و حوزه های علمیه شیعه در شهر علم پیامبر ، خانه و کاشانه دارند و لحظه به لحظه از زلال معارف ناب الهی ، تشنگان را تفسیر و حدیث و فقه و کلام و فلسفه و عرفان را ، سیراب میکنند ، جملگی از برکات “یبقرالعلم بقرا” است که پیامبر در رسای امام باقر و مدرسه آن امام ، فرمودند.
مطلب هشتم ؛ جایگاه مادران صالحه در “مدینه العلم النبی”
یک درس بزرگ تربیتی نهفته داریم که باید مورد توجه قرار گیرد ؛ امام باقر(ع) که در”مدینه العلم النبی” فردی متعین و نامی است ، از نام و یاد مادرش غافل نیست و با افتخار به نقل کلینی در کافی از مادر نام برده میفرماید :
“کانت امی ..” مادرم آنچنان بود که بایک ناله و قسم اش دیوار در شرف ریزش در حالت زمین و هوا ماند — “معلقا بین الجو” .
خداوند این مدرسه را در این شهر تا قیامت برقرار و پر رنق فرماید . انشاء الله.