رافت و محبت
برچسپ ها: پیامبر ، الله ، محبت ، علیه ، اکرم ، صل ، وآله ، وسلم
قرآن کریم در عین حال که کتاب آسمانی است، نظم علمی این عالم را هم رعایت می کند، در غالب امور این طور است که اولاً به صورت کلّی یک سلسله بیاناتی را دارد؛ ثانیاً خطوط جزئی و برنامه های جزئی آن را تبیین می کند؛ ثالثاً کسانی که متّصف به این ها هستند جمع بندی می کند، نتیجه را یکجا ذکر می کند؛ رابعاً کسانی که مخالف این مسیر حرکت کردند جمع بندی می کند و ثمرِ تلخ آن را یکجا ذکر می کند. درباره قرآن شناسی این طور است، پیغمبرشناسی این طور است، امام شناسی این طور است، انسان شناسی این طور است، جامعه شناسی این طور است یک کتاب عمیق علمی می شود، این طور نیست که آیات آن پراکنده باشد و نظم علمی در آن نباشد. همه ما می دانیم که ذات اقدس الهی درباره رسول گرامی(ص) فرمود: ﴿إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾؛[1]اما این محصول جمع بندی چند طایفه علمی و عملی است؛ یعنی یک سلسله خطوط کلّی را به عنوان وحی و نبوّت بیان کرد، برنامه های علمی پیامبر را تشریح کرد، برنامه های عملی پیامبر را تشریح کرد، برنامه پیوند پیغمبر با خدا را بیان کرد، برنامه پیوند پیغمبر با فرشتگان آورنده وحی را مشخص کرد، برنامه پیوند پیغمبر با امّتش را مشخص کرد، برنامه آموزنده پیغمبر در صحنه های نبرد را مشخص کرد، همه این ها را در کنار آن بازگو کرد که پیغمبر عمل کرد و جمع بندی کرده فرمود: فتحصّل که پیغمبر ﴿إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾؛ ولی این چنین نیست که ابتدا بفرماید: ﴿إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾، شما این قسمت ها را تنظیم می کنید می بینید که هر جا سخن از دستور هست کنار آن امتثال هست. فرمود پیامبر آمده است که ﴿یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یزَکِّیهِمْ﴾،[2]هم معلم باشد، عقل نظری و اندیشور جامعه بشری را شکوفا کند، هم مزکّی باشد؛ عقل عملی و انگیزه مدار جامعه را رهبری کند. برنامه های فراوان حضرت را در سوره ها و آیات گوناگون ذکر کرد که در فلان جا پیامبر تعلیم داد، در فلان جا تزکیه کرد، در فلان جا اندیشه مردم را راه اندازی کرد، در فلان جا انگیزه مردم را راه اندازی کرد. پس در بخش ﴿یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یزَکِّیهِمْ﴾ کارآمد بود. از نظر رعایت مسئله عاطفه و محبّت و رحمت که فرمود: ﴿وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾،[3] در بخش پایانی سوره مبارکه «توبه» فرمود: ﴿بالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم﴾[4]مستحضرید این دو اسم از اسمای حسنا درباره ذات اقدس الهی است، خداوند رئوف و رحیم است «یا رَئُوفُ» و «یا رَحِیم» چه در «جوشن کبیر»[5] چه در روایات دیگر[6] و چه در قرآن کریم این دو اسم درباره اسمای حسنای ذات اقدس الهی است؛ منتها این ها صفت فعل اند نه صفت ذات و صفت فعل، مظهر می طلبد، بهترین مظهر برای این گونه از اسما انسان کامل، وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که در بخش پایانی سوره «توبه» فرمود: ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ﴾.
مرحوم امین الاسلام نقل می کند که وجود مبارک پیامبر به جبرئیل فرمود: من که «رحمةٌ للعالمین» هستم آیا فیض من به تو هم رسید، تو هم از فیض رسالت من بهره بردی؟ عرض کرد بله «یا رسول الله». این جزء غرر روایات ماست که صدر آن خیلی عمیق و علمی است؛ البته ذیل آن مشکلی دارد که باید جداگانه حلّ شود. عرض کرد ما هم از فیض شما بهره بردیم، ما هم اگر چهارتا کار علمی شد به برکت شما یاد گرفتیم، ما یاد گرفتیم که آوردن وحی برای ما یک برنامه بود، این مراحل عالیه را به وسیله شما ما آموختیم، شما معلّمان ما هستید، این را امین الاسلام در ذیل آیه ﴿وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾ نقل می کند.[7] حالا وقتی جبرئیل از علم حضرت استفاده می کند دیگران وظیفه شان چیست؟ پس معلّم هست، مزکّی هست، از نظر اندیشه و انگیزه؛ نسبت به مؤمنین کمال رأفت و رحمت را دارد: ﴿بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ﴾ و اگر جامعه ای در اثر یک حادثه و رخدادی که برای درون خود آنهاست یا از بیرون بر آن ها تحمیل شده در زحمت باشد، فرمود بر پیغمبر گران است، سخت است: ﴿عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ﴾؛[8] این «ما»، «ما» مصدریه است، ﴿عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ﴾؛ یعنی «عَنتَکُم»؛ یعنی رنج شما، غصه شما برای او دشوار است، حضرت گاهی خوابش نمی برد از اینکه جامعه معتاد دارد، فرقی نمی کند بین بیداری و خواب آن ها. شما وقتی که مدینه مشرّف می شوید، در حرم النبی این آیه را می خوانید، ذات اقدس الهی فرمود: اگر این ها گناه کردند توبه کردند از ذات اقدس الهی درخواست مغفرت کردند به حضور تو آمدند تو هم برای این ها طلب مغفرت کردی: ﴿جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً﴾[9]این در زمان حیات حضرت است، همین آیه را ما در زمان رحلت آن در کنار حرم النبی هم می خوانیم؛ البته توسعه دارد در خارج از حرم هم می شود خواند؛ ولی منظور آن است که آیه می فرماید اگر این ها بیایند در حضور شما و استغفار کنند، شما هم برای این ها استغفار کنید: ﴿جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً﴾؛ پس معلوم می شود حیات و مماتش یکی است.
الآن هم ما آن جا می رویم همین دعا را می خوانیم، الآن هم وقتی ببیند جامعه در زحمت و فشارند، بر آن حضرت رنج است: ﴿عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ﴾، اگر این «ما»، «ما» مصدریه است، چه اینکه هست؛ یعنی «عَنَتَکُم» رنج شما، درد شما برای حضرت زحمت است، اگر حضرت فرمود: «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»،[10]پدر از رنج پسر رنج می برد این طور نیست که حالا جامعه معتاد باشد یا بیکار باشد یا تولید کم باشد یا اشتغال کم باشد یا رنج فراوان باشد یا ـ خدای ناکرده ـ طلاق زیاد باشد و حضرت غصه نخورد. همین خاندان به ما فرمودند: خانه ای که با طلاق خراب شده به این زودی بازسازی نمی شود؛[11]این یک بافت فرسوده ای است که سال ها باید بگذرد؛ حالا یکی خراب شده دو سال، سه سال، پنج سال بالأخره این را می شود بازسازی کرد، همین خاندانی که ما حرم این ها می رویم در و دیوار حرم این ها را می بوسیم همین ها فرمودند، فرمودند خانه ای که با طلاق خراب شده دیگر به این آسانی بازسازی نمی شود خودشان هم برای ما غصه می خورند؛ این طور نیست که فقط وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) غصه بخورد، همه این ذوات قدسی (علیهم الصلاة و علیهم السلام) همینطور هستند، ﴿عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ﴾.
بنابراین در تعلیم، این ها کارآمدند، در تزکیه کارآمدند، در رأفت کارآمدند، در رحم کارآمدند و در اینکه با جامعه همدردی می کنند کارآمدند. در مسائل دیگر سوره مبارکه دارد که عده ای می آیند که حرف خودشان را بزنند، بالأخره با این ها باید برابر خودشان عمل کنید: ﴿الَّذینَ یجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ﴾؛[12] یعنی این ها که نمی آیند حرف تو را گوش بدهند آمدند که حرف خودشان را بزنند آن ها حکم دیگری دارند که در همان سوره مبارکه «انعام» مشخص فرمود: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکُمْ﴾؛[13]فرمود اگر عده ای آمدند در محضر شما که آیات الهی را بشنوند، حرف خدا و پیغمبر را بشنوند، قبل از اینکه شروع به سخن بکنی بگو: ﴿سَلامٌ عَلَیکُمْ﴾ این ها می شود خُلق عظیم؛ این ها را گفت و گفت؛ بعد فرمود: ﴿إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾؛ فرمود اول به این ها سلام بکن.
مستحضرید این آیه سوره مبارکه «انعام» که فرمود: وقتی مؤمنین به حضورتان آمدند شما اگر این کتاب های روضه خوانیهای سابق را دیده باشید، خطیب رسم بود اول که بالای منبر می رفت، قبل از اینکه خطبه بخواند اول به حضّار سلام می کرد؛ برای اینکه مجلس روضه، مجلس علم بود، مجلس تفسیر، حدیث و روایت بود، نقل نهج البلاغه بود، نقل صحیفه سجادیه بود، وقتی می فرماید: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکُمْ﴾، اوساط از مستمعان، سلام را از خود حضرت دریافت می کنند؛ یعنی سلام نبی بر آن هاست، اوحدی از اهل محضر، گذشته از دریافت سلام پیامبر، «سلام الله» را هم دریافت می کنند، این ﴿فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکُمْ﴾؛ یعنی سلام ما را برسان یا سلام خودت را برسان؟ اوساط از شاگردان حضرت، سلام را از پیامبر دریافت می کردند، اوحدی از اصحاب آن حضرت سلام را از «الله» دریافت می کردند: ﴿وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیکُمْ﴾؛ ذات اقدس الهی که بر مؤمنین به طور عموم سلام می فرستد.
در جریان ابراهیم، موسای کلیم و عیسای مسیح (سلام الله علیهم اجمعین) مخصوصاً در جریان موسی و هارون وقتی فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ٭ إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾؛[14]همین طور که ما بر موسی و هارون سلام فرستادیم این چنین ما مؤمنین را پاداش می دهیم؛ یعنی بر این ها هم سلام می کنیم. پس «سلام الله» برای افراد باایمان هست، این چنین نیست که «سلام الله» مخصوص انبیا و مرسلین (علیهم الصلاة و علیهم السلام) باشد؛ البته مستحضرید در همه این مباحث آ ن قلّه اش مربوط به اینهاست. در همان سوره مبارکه «احزاب» ملاحظه فرمودید دو تا تصلیه هست: یک تصلیه و صلوات فرستادن برای حضرت رسول است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ﴾؛[15] یک تصلیه در همان سوره مبارکه «احزاب» برای مؤمنین است، فرمود: ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾[16] مؤمن اگر قدر خودش را نشناسد ضرر کرد، چه مقامی بالاتر از اینکه خدا بر مؤمن صلوات بفرستد، این کم مقام است که ملائکه بگویند: «اللهم صلّ علی الشیخ الانصاری» این کم است؟! ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾، فرمود برای اینکه شما را نورانی کنند صلوات خدا و ملائکه لازم است این کم مقامی نیست که حالا ملائکه بر محقّق صاحب شرایع، علامه حلّی، محقق اردبیلی، مقدس اردبیلی، شیخ انصاری و این ها صلوات بفرستند این راه باز است، اینکه مخصوص پیغمبر و امام(علیهم السلام) نیست؛ وقتی این راه باز است ما را هم تشویق کردند چرا این راه را نرویم. پس همان سوره مبارکه «احزاب» که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی﴾، در همان سوره فرمود: ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ این صلوات خدا بر مؤمنین است، آن هم «سلام الله علی المؤمنین» است که فرمود: ﴿سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ ٭ إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ﴾، نه «نجزی النبیین»؛ فرمود سلام ما شامل مؤمنین هم می شود. اگر یک وقت در قلب انسان گرایشی پیدا شود به طرف خیر بداند این «سلام الله» است، اگر در دل انسان مطلبی القا شود که از کسی نشنید در کتابی نخواند بداند این «سلام الله» است، فیض خداست که نازل می شود این راه باز است.
پس در جریان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعلیم و تزکیه او مشخص، رأفت او مشخص، محبّت و ایمان او به الله و محبّت و رأفتش نسبت به مؤمنین مشخص و رنجور شدن پیامبر از رنج مردم این هم مشخص، درباره دشمنان دیگر هم فرمود، حضرت و همراهانش ﴿أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ﴾[17]این هم مشخص، راه نفوذ را بستن هم مشخص، راه درون را باز کردن برای مؤمنین مشخص، همه این ها را که وقتی جمع بندی کرد فرمود: ﴿إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾؛ نباید گفت که حالا این در اوّل نازل شد، این آیات بعد نازل شد؛ چون ذات اقدس الهی دو گونه در قرآن کریم با ما سخن می گوید: یک وقت است که یک متن را اوّل نازل می کند در سوَر مکّی، بعد در سوَر مدنی این را شرح می دهد؛ این اجمال قبل از تفصیل است. یک وقت شرح حال را در سوَر مکّی و مدنی بیان می کند، جمع بندی را در پایان ذکر می کند، این اجمال بعد از تفصیل است، گاهی انسان یک متن را می خواهد شرح کند این اجمال قبل از تفصیل است، یک وقت از بحث های مبسوط نتیجه گیری می کند این اجمال بعد از تفصیل است؛ درباره وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) همین طور است، گاهی می فرماید: ﴿إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾ این به منزله متن است که در مکه نازل شد، در اوایل نزول آیات و سوَر مکّی، این سوره مبارکه است که جزء عتایق سُور است، بعد شرح حال آن در سور مکّی و مدنی مشخص شد. یک وقت است که نتیجه گیری بحث های علمی و عملی حضرت است مثل بخش های پایانی سوره مبارکه مدنی که در مدینه نازل شد؛ آن گاه زمان و زمین را به برکت حضرت مورد احترام قرار داد، اگر به سرزمین مکه احترام می گذارد: ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ٭ وَ أَنْتَ حِلٌّ﴾[18]ما اگر برای مکه حرمت قائلیم به احترام توست ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ٭ وَ أَنْتَ حِلٌّ﴾ در حالی که تو در این سرزمین هستی، اگر تو این سرزمین نباشی برای ما سنگلاخی بیش نیست، ما برای او حرمت قائل نیستیم. یک وقت است ما این جا با ابرهه بساط این قوم را ویران کردیم؛ اما ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ٭ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ﴾؛ درباره عصر هم همین طور است، درباره عصر نبوت و عصر رسالت و عصر امامت مخصوصاً عصر وجود مبارک حضرت(سلام الله علیهم اجمعین) هم فرمود: ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ﴾[19] اگر به زمان قسم می خورد به احترام آن حضرت است، اگر به زمین قسم می خورد به احترام آن حضرت است، این جمع بندی هاست این روش در قرآن کریم هست. حالا شما درباره قرآن بخواهید بحث کنید که خدا چگونه قرآن را معرفی کرده، می بینید همین عناصر چندگانه را درباره قرآن ذکر می کند. درباره امامت و ولایت و اهل بیت (علیهم السلام) بخواهید بحث کنید می بینید همین طور است، درباره انسان مؤمن بخواهید بحث کنید می بینید همین طور است؛ این می شود کتاب عمیق علمی؛ یعنی دعوای او مدلّل است هر دعوایی کرده در کنار آن علّت ذکر می کند یا اول تفصیل بعد اجمال، یا اول اجمال بعد تفصیل، آن جا که اجمال اول است و تفصیل بعد به منزله متن و شرح است، آن جا که اجمال آخر است و تفصیل اوّل به عنوان نتیجه گیری تفصل است این کار، کار قرآنی است می شود کتاب علمی. لذا وجود مبارک امام سجاد فرمود: «لَو مَاتَ مِن بَین الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی»؛[20] فرمود اگر همه مردم بین شرق و غرب عالم؛ یعنی همه مردم روی زمین بمیرند و من در روی زمین تنها باشم مادامی که قرآن با من است من احساس وحشت نمی کنم، چون یک متکلّم خوبی با من سخن می گوید، من هم خواسته های خودم را قبل از اینکه خودم درمیان بگذارم، آفریننده من در همین کتاب درمیان گذاشت، «لَو مَاتَ مِن بَین الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی»؛ آن وقت همین حضرت به ما فرمود علمی فرا بگیرید، این از بیانات نورانی حضرت است: «الْعِلْمُ رَائِدٌ وَ الْعَقْلُ سَائِقٌ وَ النَّفْسُ حَرُون»[21] مستحضرید که «رائد»[22] غیر از نبی، غیر از رسول، غیر از امام، غیر از خلیفه، غیر از عالم، غیر از معلم است، این ها هر کدام عنوانی است مخصوص خودش، «رائد»؛ یعنی پیشرو کسانی که می خواهند به حج مشرّف شوند یا جای دیگر اول یک عده پیشرو می روند راه را مشخص می کنند وضع را مشخص می کنند بعد می آیند به این قافله خبر می دهند این قافله حرکت می کند می رود، این را می گویند «رائد». در بیانات نورانی حضرت امیر هست ائمه دیگر فرمودند، فرمودند: «إِنَّ الرَّائِدَ لا یکْذِبُ أَهْلَهُ»[23]ما از دور خبر نمی دهیم که معادی هست بهشتی و جهنمی هست، ما از نزدیک رفتیم دیدیم و می رویم و برمی گردیم؛ چون قیامت الآن موجود است. این بیان نورانی امام رضا (سلام الله علیه) است که «لَیسَ مِنَّا» کسی که نگوید بهشت و جهنم الآن موجود است،[24] بهشت الآن موجود است جهنم موجود است. همه این ذوات قدسی مشمول این بیان نورانی اند که «لَو کَشَفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِینَا»[25]فرمودند ما از دور که خبر نمی دهیم با یک سلسله مفاهیم حصولی بگوییم بهشت این طور است جهنم این طور است «بین البهشت و الجهنم»، اعراف این طور است، مردم چند دسته اند ما پیشرو شماییم، ما رفتیم و آمدیم و باخبریم و هیچ وقت دروغ هم نمی گوییم، «إِنَّ الرَّائِدَ لا یکْذِبُ أَهْلَهُ».
حالا برای ما که افراد عادی هستیم چندین راه وجود دارد: یکی اینکه از همین قرآن و آیات و روایات به برکت این ذوات قدسی یاد بگیریم، یکی هم باور کنیم که قبرستان مدرسه است. این قبرستان از آن جهت که گفتند فاتحه بخوانید رأفت و رحمت است برای مؤمنین طلب مغفرت است، یک تذکره هم برای خود ما هست. آن سلام اول، یک عرض ادب است، این قرائت فاتحه و قرآن و آیات دیگر ترحّمی نسبت به آن ها است، اما آن دعای مخصوص دعای مدرسه است: «السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ کَیفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ بعد در پایان: «یا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» تا پایان.[26] آن جمله های نورانی این است که ای اهل «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» شما را به حقّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» قسم به ما بگویید آن جا چه خبر است. پس معلوم می شود خیلی ها می توانند بروند قبرستان که چیز یاد بگیرند، حالا یا در عالم رؤیاست یا عالم بیداری است به هر وسیله است می شود از اهل قبرستان چیزی شنید؛ حالا یا به خواب آدم می آیند یا در راه های دیگر آدم را یاری می کنند. خیلی از این بزرگان نجف شاگرد همان وادی السلام بودند این دعا که لغو نیست این طور نیست که «آن را که خبر شد خبری باز ناید»؛ نه خیر، آن را که خبر شد خبری هم باز آمد.[27] آخر به ما گفتند بروید آن جا آن ها را به حقّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» که بهترین قسم است، قسم بدهید بگویید آن جا چه خبر است؛ پس معلوم می شود راه باز است. «یا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ کَیفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»؛ پس معلوم می شود راه، تنها راه حوزه و دانشگاه نیست راه قبرستان هم هست، راه مدرسه و این ها هم هست که انسان چیز یاد بگیرد.
این که ائمه(علیهم السلام) فرمودند: «إِنَّ الرَّائِدَ لا یکْذِبُ أَهْلَهُ»؛ یعنی ما پیشرو شما هستیم ما رفتیم آن جا آمدیم خبر داریم می دانیم آن جا چه خبر است، ما که دستی از دور بر قیامت نداریم که فقط با علم حصولی بگوییم چون خدا عادل است یک محکمه باید باشد بله این را خیلی ها بلدند؛ اما آنکه ائمه (علیهم السلام) بلدند فرمودند همان مسئله «لَو کَشَفَ الْغِطَاءُ» است، فرمود: «إِنَّ الرَّائِدَ لا یکْذِبُ أَهْلَهُ». یک بیان نورانی از پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) است که این سه جمله را دارد: «الْعِلْمُ رَائِدٌ وَ الْعَقْلُ سَائِقٌ وَ النَّفْسُ حَرُونٌ»؛ فرمود علم پیشرو خوبی است، عقل یک راننده خوبی است و نفس هم سرکش است. این نفس یا در بخش اندیشه گرفتار وهم و خیال است یا در بخش انگیزه به دام شهوت و غضب افتاده است به هر حال سرکش است، این پیشرو مرتب می گوید آن جا خبر خوبی است، آن جا جای بدی است، آن طرف بد است این طرف خوب است مرتب دارد خبر می دهد این عقل هم ما را سوق می دهد و این نفس سرکش است. این سه جمله است که سه جمله هر کدام می تواند پیام خاص داشته باشد، آن «وَ النَّفْسُ حَرُونٌ » از واقعیتی خبر می دهد که جمله، جمله خبریه است؛ اما این جمله اوّل و دوم در عین حال که به حسب ظاهر خبری است می تواند به داعی انشا القا شده باشد: «الْعِلْمُ رَائِدٌ»؛ یعنی علمی پیدا کنید که پیشروی شما باشد، علمی که درباره زمین و زمان است، این مشکل شما را حلّ نمی کند، این لازم هست، ولی کافی نیست؛ چون بساط زمین و زمان یک روز برچیده می شود: ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ﴾[28] است، ﴿یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾[29] است چیزی پیدا کنید که وقتی زمین و زمان برچیده شد به درد شما برسد. این «الْعِلْمُ رَائِدٌ»، جمله خبریه است می تواند به داعی انشا باشد؛ یعنی علمی فراهم کنید که پیشرو باشد؛ یعنی بیاید آن جا به شما خبر بدهد. «وَ الْعَقْلُ سَائِقٌ»، هم عقل را طرزی بشناسید که شما را حرکت بدهد؛ یعنی صِرف دانستن این دو جمله کافی نیست که بشود خبریه محض این دیگر آموزنده نیست «الْعِلْمُ رَائِدٌ، الْعَقْلُ سَائِقٌ»؛ اما وظیفه ما چیست؛ یعنی «یا ایها الذین آمنوا» علمی تهیه کنید که رائد باشد، «یا ایها الذین آمنوا» عقلی داشته باشید که سائق باشد؛ این ها راه هست.
پی نوشت ها
[1] سوره قلم، آيه4.
[2] سوره بقره، آيه29.
[3] سوره انبياء، آيه107.
[4] سوره توبه، آيه128.
[5] المصباح الکفعمی(جنة الأمان الواقية)، ص247 و 254.
[6] الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج2، ص561.
[7] مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج7، ص107.
[8] سوره توبه، آيه128.
[9] سوره نساء، آيه64.
[10] علل الشرائع, ج1, ص127.
[11] الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج6، ص54.
[12] سوره غافر، آيات35 و 56 و 69.
[13] سوره انعام، آيه54.
[14] سوره صافات، آيات120و121.
[15] سوره احزاب، آيه56.
[16] سوره احزاب، آيه43.
[17] سوره فتح، آيه29.
[18] سوره بلد، آيات1 و 2.
[19] سوره عصر، آيات1 و 2.
[20] الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج2، ص602.
[21] بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج74، ص174.
[22] معجم المقاييس اللغة، ج2، ص458؛ «رائِدُ العَين: عُوَّارها الذی يَرُود فيها؛ و الرَّائد: العُود الذی تُدار به الرَّحَی».
[23] إعتقادات الإمامية(للصدوق)، ص64.
[24] الأمالی(للصدوق), ص461؛ «فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أَ هُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ فَقَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ رَأَي النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ فَقَالَ(عليه السلام) مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النَّبِيَّ(صلّی الله عليه و آله و سلّم) وَ کَذَّبَنَا وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا ...».
[25] تصنيف غرر الحکم و درر الکلم، ص119.
[26] بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج99، ص301.
[27] سعدی، گلستان، ديباچه؛ «اين مدعيان در طلبش بی خبرانند ٭٭٭ کانرا که خبر شد خبري باز نايد».
[28] سوره تکوير، آيه1.
[29] سوره ابراهيم، آيه48