محمد (ص) اینگونه در دلها نفوذ کرد
برچسپ ها: الله ، دل ، به ، محمد ، علیه ، ها ، صل ، وسلم ، می کرد ، نفود ، اینگونه ، واله
دکتر مسعود امامی
به اعتدال رفتار میکرد، سخنش راهگشا و حکمش عادلانه بود.همچون طبیبی دوره گرد بود که خود به بالین مریض می رفت و مَرهم او بهترین درمان برای دلهای بیمار بود.دعوت بردگان را می پذیرفت و با آنان هم سفره می شد و به هر کس می رسید ـ حتی کودکان ـ سلام می کرد.بر روی خاک می نشست، شیر از گوسفند می دوشید، کفش خود را وصله و لباسش را رفو می کرد. همیشه به خود عطر می زد. بر حمار بدون پالان سوار می شد و آنگاه که بر مرکبی بود اجازه نمی داد کسی پیاده در کنارش حرکت کند.
هنگامی که در مقابل دیگران نشسته بود به چیزی تکیه نمی داد. پای خود را در مقابل کسی دراز نمی کرد. پایین مجلس می نشست. هرگاه کسی بر او وارد می شد، به احترام او برمی خاست و تشک زیر خود را برای او پهن می کرد، اما دوست نمی داشت کسی برای ورود او بپاخیزد. به چهره کسی خیره نمی شد. اهل مزاح و شوخی بود و هنگام سخن گفتن تبسم می کرد و هیچگاه با سخن خود کسی را نرنجاند. نگاه اش را به مساوات میان اطرافیان تقسیم می کرد.
برای خرید مایحتاج خانه به بازار می رفت و بار را تا خانه بر دوش می کشید. با فقیر و غنی دست می داد و دست خود را نمی کشید تا او دست خود را بکشد. هرگاه یکی از اصحاب چند روزی غائب می شد از حال او جویا می شد و اگر بیمار بود به عیادت او می رفت.
مالی برای خود نیندوخت و آنچه را به دست می آورد به سرعت می بخشید. فقرا و نیازمندان را دوست می داشت و همنشین آنها بود. هیچگاه جواب رد به سائلی نداد.
نماز جماعت و سخنرانی اش بسیار کوتاه بود.در جنگ از همه به دشمن نزدیک تر بود و آن گاه که نبرد بر علی (ع) نیز دشوار می شد به او پناه می بردند.به کسی که از هیبت او به لکنت افتاده بود فرمود: آرام باش، من پادشاه نیستم، من فرزند زنی فقیر هستم که طعامش پوست خشک شده بود.روزی سلمان به پای او افتاد و بر آن بوسه زد. او را از این کار بازداشت و فرمود: با من آنگونه رفتار مکن که عجم با پادشاهان خود رفتار می کند. من بنده ای از بندگان خدا هستم که از آنچه بردگان می خورند تناول می کنم و بر زمینی که آنها می نشینند جای می گیرم.
(برگرفته از کتاب سنن النبی نوشته علامه طباطبایی و کتاب الحیاة نوشته استاد حکیمی)