امام هادی(ع)، پیشوای محصور
برچسپ ها: امام ، هادی ، پیشوای ، محصور
حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم سلیمانی دریادداشتی با عنوان «امام هادی(ع)، پیشوای محصور» نوشته است:
امام علیابنمحمد(ع) که ملقب به «نقی» و «هادی» بود در سال ۲۱۲ هجری در مدینه متولد شد و در سال ۲۵۴ هجری در سامرا عمر شریفش پایان یافت. پدرش امام محمد تقی و مادرش کنیزی با فضیلت به نام «سمانه»بود(مفید،الارشاد، ص۳۲۷).آن امام هم در زمان شش خلیفه عباسی زندگی کرد که طولانیترین دوران حکومت و سختترین آن، از آنِ متوکل عباسی بود. هرچند همه خلفای عباسی وجود امام(ع) را بر نمیتافتند و به صورتهای مختلف به آن حضرت فشار میآوردند و او را در تنگنا قرار میدادند، اما مهمترین این فشارها و سختگیریها کوچ اجباری آن حضرت به سامرا و حصر او بود، که به گفته ابنشهرآشوب بیش از بیست سال و به گفته دیگران کمتر از این مقدار به طول انجامید. به هر حال آن امام بزرگوار به مدت یازده یا بیستویک سال در حصر خانگی بوده است(منتهیالآمال، ص۱۱۵۹-۱۱۶۱؛ سیره پیشوایان،ص۵۷۸).
متوکل عباسی که خود را خلیفه رسول خدا میشمرد و از نام دین برای حکومت جابرانه خود بهره میبرد، همیشه از این نگران بود که وجود شخصیتی بزرگوار که حداقل جرمش این بود که استقلال داشت و اعمال ناشایست خلفا را تایید نمیکرد، بزرگترین خطر برای حکومت است. حکومتهای دیکتاتوری هرگز وجود چنین انسانهایی را بر نمیتابند. در این حکومتها انسانها به دو دسته تقسیم میشوند، یا مداح حکومتاند که از پست، مقام و عطا برخوردارند یا مستقلاند و ظلم،ستم،فسق،فجور،فساد وتباهی را تایید نمیکنند. اینان همه مخالف،برانداز، فتنهگر و … شمرده میشوند و باید منزوی،زندانی و محصور گردند.
فرماندار مدینه فردی به نام عبداللهابنمحمد هاشمی بود که با امام بسیار بد رفتاری میکرد. او به خلیفه، متوکل عباسی، نامهای مینویسد و از آن حضرت سعایت میکند و امور خلاف واقعی را به او نسبت میدهد. امام(ع) نامهای به متوکل مینویسد و ادعاهای عبدالله را رد کرده و از او نزد متوکل شکایت میکند. عکس العمل متوکل بسیار جالب است. او مزورانه و ریاکارانه فرماندار مدینه را عزل و فرد دیگری را به جای او نصب میکند. او نامهای به امام مینویسد و از امام تمجید میکند و میگوید که والی مدینه را به این جهت که به شما اهانت کرده است عزل کردم و فرد دیگری را به جای او گماشتم. او در پایان نامه خود میگوید که من بسیار مشتاقم که شما را زیارت کنم. شما به اتفاق خانواده به سوی سامراء حرکت کنید و خدمتگزار خلیفه، یحییابنهرثمه، ملازم رکاب شما خواهد بود و به خدمتگزاری شما مفتخر خواهد گردید(بحار الانوار،ج۵۰،ص۲۰۰).
این به صورت ظاهر دعوتی از امام بود، اما در واقع کوچی اجباری که آن حضرت نمیتوانست از آن سرباز زند. خود آن حضرت بعدها فرمود که:«مرا با اکراه به سامراء آوردند»(همان،ص۱۲۹). بدین سان امام(ع) را با اجبار در سامراء اسکان دادند تا او را محصور کرده و رابطه او را با مردم به طور کلی قطع کنند.
اگر کسی بخواهد علت حصر امام(ع) را جستوجو کند هرگز این کافی نیست که زندگی، فعالیتها و شخصیت آن حضرت را مورد مطالعه قرار دهد، بلکه حتما بیش از آن باید شخصیت و حکومت متوکل را بررسی کند. حکومت متوکل چه ویژگیهایی دارد که باعث میشود تماس مردم با شخصیتی مثل امام(ع) را برنتابد؟ شاید نگاهی جامعتر به حرکات و اعمال متوکل پاسخ این پرسش را روشن سازد.