قلّه ایمان و جهاد
برچسپ ها: ایمان ، امیر ، المومنین ، اجتهاد ، قله
ایمان، هجرت و جهاد
حضرت امام علی(ع) در عرصه ایمان و هجرت و جهاد که سه معیار مهم برتری هستند، در قله بوده است. «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِک هُمُ الْفَائِزُونَ؛ یبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ؛[1] آنها که ایمان آوردند و هجرت و با اموال و جان هایشان در راه خدا جهاد کردند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند. پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیه خود و رضایت خویش و باغ هایی از بهشت بشارت می دهد که در آن نعمت های جاودانه دارند.» در این آیه شریفه سخن از سه ارزش والاست. این سه ارزش عبارتند از: «ایمان» خداباوری و «هجرت » در راه خدا و «جهاد» در راه او. در همه این ارزش ها مولا علی(ع) به اعتراف دوستان و دشمنان، حضرت در قله است.
ایمان حضرت مولا علی(ع)
در آیات فراوانی سخن از پیشگامی مولا علی(ع) در اسلام است، از جمله:
1- وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وَارْکعُوا مَعَ الرَّاکعِینَ؛[2] و نماز را به پا دارید و زکات را بپردازید و با رکوع کنندگان رکوع کنید.
از ابن عباس نقل شده که این آیه در حق رسول خدا (ص) و علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است. آن دو نخستین کسانی بودند که نماز گزاردند و رکوع کردند.[3]
2- وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِک الْمُقَرَّبُونَ؛[4] پیشگامان پیشگام مقربانند.
جابر جعفی از امام باقر(ع) نقل می کند علی بن ابی طالب(ع) فرمود: محمد(ص) در روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و من صبح روز سه شنبه اسلام آوردم. پیامبر نماز می گزارد و من در سمت راستش نماز می گزاردم و هیچ مردی جز من با او نبود که خداوند آیه واَصحابُ الیَمین را که این دو آیه به دنبال آن است نازل فرمود.[5]
3- الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِک لَهُمُ الْأَمْنُ وَهمْ مُهْتَدُونَ؛[6] آنانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم و شرک نیالودند. ایمنی تنها از آن ایشان است و ایشان هدایت یافتگانند.
«مجاهد» از ابن عباس نقل می کند که مراد از الَّذِینَ آمَنُوا علی بن ابی طالب(ع) و مراد از بظُلْمٍ شرک است. به خدا سوگند هیچ کس ایمان نیاورد مگر آنکه پیش از آن مشرک بود، جز علی (ع) که به خدا ایمان آورد و به اندازه چشم برهم زدنی به او شرک نورزید. آری علی (ع) نخستین کسی بود که ایمان آورد.[7] این از افتخارات بی تردید امیرمؤمنان علی(ع) است که اول بزرگی که ابراز ایمان کرده، ایشان است. اینکه می گویم ابراز ایمان بدین جهت است که او لحظه ای مشرک نبوده تا ایمان بیاورد و این افتخار بزرگ اوست که می توان گفت پس از پیامبر(ص) انحصاری است. به این جهت او اول کسی است که ایمانش را ابراز کرده است. این حقیقتی که خود حضرت بارها به آن تصریح کرده است، «...فانی ولدت علی الفطرة و سبقت الی الایمان و الهجرة؛[8]. ..همانا من بر فطرت پاک توحید تولد یافته ام و در ایمان و اسلام و هجرت بر دیگران پیشی گرفته ام.»
ابن ابی الحدید می گوید، «امت اسلامی متفق اند که از میان زنان نخستین کسی که ایمان آورد خدیجه کبری (س) بود و در میان دانشمندان اسلامی اعم از سنی و شیعه مشهور و معروف این است که نخستین کسی از میان مردان که ایمان آورد امام علی(ع) بود.» به گفته ابن ابی الحدید هیچ کس از علمای اسلام در این مسئله تردید ندارد.[9]
در این مسئله تنها برخی از افراطی های اهل سنت مانند نویسنده البدایه و النهایه راه انکار را پیموده اند. مرحوم علامه امینی در جلد سوم الغدیر حدود یکصد حدیث در این باره از منابع اهل سنت نقل کرده که برخی از آنها از شخص رسول الله نقل شده و بعضی از صحابه یا تابعین نقل شده است. مرحوم علامه امینی این احادیث را طبقه بندی کرده (احادیث رسول الله(ص) احادیث علی(ع)، احادیث حسنین(ع)، احادیث صحابه، سخنان صحابه و تابعین و اشعار فراوانی که گروه زیادی از شعرا در این زمینه سروده اند.) و همچنین گواهی مورخانی همچون طبری در تاریخ خود ابن اثیر در کامل و نصربن مزاحم در صفین آورده است.[10] ابن ابی الحدید نیز احادیث مربوط به این موضوع را در منابع اهل سنت در شرح نهج البلاغه آورده است.[11]
هجرت امام علی (ع)
«هجرت» از ارزش های والا به ویژه در عصر بعثت بوده است. هجرت زیربنای همه حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی اسلام را تشکیل می دهد و به همین مناسبت مبدأ تاریخ مسلمانان شده است. در زمان رسول اکرم(ص) اگر مسلمانان به فرمان آن حضرت دست به هجرت نمی زدند، نه تنها اسلام از محیط مکه فراتر نمی رفت، بلکه ممکن بود در همان جا دفن و فراموش شود. هجرت در کنار جهاد در قرآن یکی از ارزش های والای دینی است حدود 26 بار هجرت به عنوان ارزش والا آمده و در بسیاری از آیات همسنگ جهاد معرفی شده است. حضرت مولی علی(ع) در قله این فضیلت است. هجرت هایی که حضرت مولی علی(ع) به دستور پیامبر(ص) به یمن و اماکن دیگر داشت، هجرت حضرت بعد از پیامبر(ص) به مدینه و حفاظتی که از فواطم داشت تا آنها را به مدینه برساند، از جلوه های روشن هجرت در سیره مولی علی (ع) است.
جهاد امام علی(ع)
از ارزش های والا در قرآن است که بیش از 30 بار از آن یاد شده است. صریح ترین آیه در بیان ارزش والای جهاد آیه 95 سوره نساء است:
«لَا یسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا؛ هرگز افراد با ایمانی که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد باز نشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد کردند بر قاعدان (ترک کنندگان جهاد) برتری مهم بخشیده و به هر یک از این دو گروه (نسبت به اعمال نیکشان) خداوند وعده پاداش نیکو داده و مجاهدان را بر قاعدان پاداشی نیکو بخشیده است.» تفسیر عملی جهاد را باید در گفتار و رفتار حضرت علی(ع)، امام مجاهدان هم در عرصه جهاد نظامی و هم در عرصه های دیگر دید. در عرصه جهاد نظامی، ابن ابی الحدید، سیمای جهاد مولی(ع) را چنین ترسیم کرده است: «نزد دوست و دشمن معلوم است که وی (امام علی (ع)) در جنگ در راه خدا سرور مجاهدان است. آیا فضیلت جهاد از آنِ کسی جز اوست؟ و می دانی که بزرگ ترین جنگ هایی که پیامبر خدا(ص) انجام داد بدر بود که سخت ترین ضربه بر مشرکان بود. جنگی که هفتاد نفر از مشرکان در آن کشته شدند و علی(ع) نصف آن تعداد را به تنهایی کشت و مسلمانان و فرشتگان نصف دیگر را کشتند. اگر مغازی محمدبن عمر واقدی و تاریخ الاشراف احمدبن یحیی بن جابر بلاذری و دیگر کتاب ها را مطالعه کنی درستی این ادعا را خواهی فهمید. گذشته از کسانی که در غیر آن جنگ (از جمله در احد و خندق) به دست او کشته شدند این موضوع جای بحث طولانی را ندارد، زیرا از آگاهی های بدیهی به شمار می آید درست مثل علم به وجود مکه یا مصر و نظیر آنها.»[12]
ولی جهاد در نگاه مولی علی(ع) محدود به جهاد نظامی نیست. حضرت وقتی از جهاد نظامی فراغت می یافت رو به جهاد فرهنگی می آورد. «روی انه اذا کان یفرغ من الجهاد یتفرغ لتعلیم الناس و القضاء بینهم؛»[13] روایت شده که هرگاه مولی علی(ع) از نبرد فراغت پیدا می کرد، به آموزش مردم و داوری در میان آنان می پرداخت.
حضرت امام باقر(ع) فرمود، «کان علی (ع) از صلی الفجر لم یزل معصباً الی ان تطلع الشمس فاذا طلعت اجتمع الیه الفقراء و المساکین و غیرهم من الناس فیعلمهم الفقه و القرآن و کان له وقت یقوم فیه من مجلسه ذلک؛[14] هنگامی که امام علی(ع) نماز صبح را به جا می آورد، در حال تعقیب نماز بود تا خورشید طلوع می کرد. هنگام طلوع خورشید تهیدستان و مستمندان و دیگر قشرهای مردم نزد او جمع می شدند و او به آنان دین شناسی و قرآن می آموخت و در ساعتی خاص از این مجلس برمی خاست. او امام مجاهدان به معنای دقیق کلمه بود.
ایمان و جهاد برترین معیار فضیلت
برخی جایگاه والای این ارزش ها را نمی شناختند و دیگر امور را معیار قرار می دادند و از این رهگذراین صفات ارزشمند مولی(ع) را تحت الشعاع قرار می دادند. آورده اند: «شیبه » و «عباس» هر کدام بر دیگری افتخار می کردند و در این باره مشغول سخن بودند که علی(ع) از کنار آنها گذشت و پرسید، «به چه چیزی افتخار می کنید؟» عباس گفت، «امتیازی به من داده شده که احدی ندارد و آن مسئله آب دادن به حجاج خانه خداست.» شیبه گفت، «من تعمیر کننده مسجدالحرام (و کلیددار خانه کعبه) هستم.» امام علی(ع) فرمود: «من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر(ص) آوردید.»
عباس خشمناک برخاست و دامن کشان به سراغ پیامبر (ص) آمد (و به عنوان شکایت) گفت، «آیا نمی بینی علی با من چگونه سخن می گوید؟» پیامبر(ص) فرمودند، «علی را صدا کنید.» هنگامی که به محضر پیامبر آمد، فرمودند، «چرا این گونه با عمویت عباس سخن گفتی؟» علی(ع) پاسخ داد، «من اگر او را ناراحت کردم برای بیان حقیقتی بوده است. در برابر گفتار حق هر کسی می خواهد ناراحت و هر کسی می خواهد خشنود شود.» جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد، «أَجَعَلْتُمْ سِقَایةَ الْحاجِّ وَعمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه او جهاد کرده است. (این دو) نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی کند.» این شأن نزول را بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت آورده اند.[15]
پی نوشت ها
[1] سوره توبه، آیه 21 -22.
[2] سوره بقره، آیه 43.
[3] البرهان، آیه 10 -11.
[4] سوره واقعه، آیه 10-11.
[5] شواهد التنزیل، ج 2، ص 220.
[6] سوره ی انعام، آیه 82.
[7] شواهد التنزیل حسکانی، ج 1، ص 197.
[8] نهج البلاغه، خطبه 57.
[9] شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 122.
[10] الغدیر، ج 3، از ص 218 به بعد.
[11] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 116-125.
[12] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 24.
[13] ارشاد القلوب دیلمی، ص 218.
[14] بحارالانوار، ج 41، ص 132.
[15] مجمع البیان ذیل آیه نورالثقلین، ج 2، ص 194؛ اسباب النزول، ص 163؛ ر.ک احقاق الحق، ج 3، ص 122-127، الغذیر، ج 2، ص 53-54.