امیر مهربانی
کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می کرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
مولا! ولادت تو، آفتابی ترین روز تاریخ بود که روشنایی روز را خجل کرد.
حجرالاسود، بر دستهای تو بوسه زد ومسجد الحرام، تو را درآغوش گرفت.
صفا و مروه به نظاره ات نشستند، تا اینکه همانند آفتاب، از درون کعبه سر زدی. آن گاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.
ای آشنای نخلستانها و ای همدم چاه! ای دردآشنای کوچه پس کوچه های کوفه! سکوت تو، بلندترین فریاد در تاریخ بود که در پژواک خویش، طنین مردی را داشت که ردپای مظلومیتش هنوز در بستر تاریخ جاری است.
ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای کامل کنندة دین احمد و ای سنگ صبور محمّد صلی الله علیه و آله وسلم! تکرار نام تو، بیابانهای خشک ظلم و تبعیض را به سبزترین باغهای عدالت، پیوند می زند.
کائنات، با تکرار نام تو به تکاپو می افتند و قیام می کنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز می کند.
امیر مهربانی! تو آمدی و ناخدای کشتی نجات بشریت در عصر دلمردگی و جهالت شدی.
یک آسمان بلاغت و یک کهکشان فصاحت! تو فاتح عاشقان و التیام زخمهای ضعیفان و مرحم دلهای غریبانی تو آبروی انسانیتی!
ای سراسر بخشش و عدالت! دستمان گیر که محتاج سرکوی توایم!
منبع: اشارات، شماره 52، ص 79