وصیت ها و سفارش های حضرت زهرا علیها السلام
برچسپ ها: حضرت ، زهرا ، الله ، سفارش ، سلام ، های ، و ، ها ، علیها ، وصیت
وصیّت در قرآن
از جمله مسائلی که در اسلام به آن سفارش و تأکید شده، وصیّت کردن و وصیّتنامه داشتن است. اصل وصیّت کردن مستحب است؛ ولی در مواردی واجب می شود. به طور مثال شخصی که حق الله یا حق الناس بر ذمه اش است و فرصت نکرده آن را ادا کند یا عبادات واجبی همچون حج، روزه و نماز از او فوت شده، لازم است بعد از وفاتش وصیّت کند آن دِین و حقوق را ادا کنند.
در قرآن کریم وصیّت به معانی گوناگون و توسط افراد مختلف به کار رفته است، از جمله:
1- وصیّت خداوند به بندگان:
یکی از مواردی که در قرآن کریم به عنوان وصیّت آمده، وصیّت خداوند متعالی به بندگان است؛ چنانچه می فرماید: (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بوالِدَیْهِ حسْناً)[1] «و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.» و در آیة دیگر فرمود: (یُوصیکمُ اللَّهُ فی أَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ)[2]؛ «خداوند وصیّت می کند شما را در حق فرزندانتان که برای پسر نصیبی همانند دو دختر است.» هر چند وصیّت در آیات فوق به معنای وصیّت اصطلاحی نیست؛ بلکه به معنای فرمان و دستور یا سفارش اخلاقی است؛ ولی خداوند از آن به سفارش و وصیّت تعبیر نموده تا زمینة عمل به این دستورات بیش تر فراهم شود.
2- وصیّت انبیا(ع):
قرآن کریم برخی توصیه ها و سفارشهای انبیاء به امتهای خود را نیز به عنوان «وصیّت» تعبیر می کند: (وَ وَصَّی بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یعْقُوبُ یا بنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)[3]<؛ «ابراهیم به فرزندان خود وصیّت کرد و یعقوب فرزندان خود را سفارش کرد که: ای پسران من! خداوند برای شما دین اسلام را برگزید، پس نمیرید، مگر اینکه در اسلام [و تسلیم در مقابل الهی] باشید! »
3- وصیّت مؤمنان:
قرآن در وصف مؤمنان می فرماید: (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)[4]؛ «[یکدیگر را] به حق وصیّت کردند و [یکدیگر را] به بردباری وصیّت کردند. » در این آیه نیز مقصود فقط وصیّت اصطلاحی نیست؛ بلکه گسترة آن شامل توصیه ها و سفارشهای اخلاقی نیز می شود.
بنابراین می توان گفت وصیّت در معانی مختلفی آمده و قرآن کریم نیز برخی از این معانی را استفاده کرده است؛ حال در این مقاله نیز مراد از وصیّتهای حضرت زهرا(ع) معنای مصطلح وصیّت نیست؛ بلکه معنای غیر مصطلح آن که «سفارشها و توصیه ها» باشد، مدنظر است.
وصیّتهای حضرت زهرا(ع)
در شمارة قبل وصیّتهای حضرت زهرا(ع) را به وصیّت های شخصی و تقاضای انجام عمل خیر، سفارشهایی در مورد فرزندان و اطرافیان، و وصایای سیاسی و اجتماعی تقسیم کردیم و در این مقاله وصیّتهای مالی نیز اضافه و مباحث جدید از این چهار نوع بیان می شود که در مقالة قبل به آن اشاره نشده است:
الف) وصیّت های مالی
بخشی از وصیّتهای حضرت زهرا(ع)، مربوط به وصیّت های مالی است که سفارش به وقف اموال و تقسیم آن بین همسران پیامبر(ص)، بنی هاشم، فقرا و نیازمندان بوده است.
1- برای فرزندان
ابوبصیر می گوید: حضرت ابوجعفر، امام باقر (ع) فرمود: آیا وصایای فاطمه(ع) را به تو بگویم؟ عرض کردم: آری [بیان بفرمایید]! آنگاه حضرت بسته ای را بیرون آورد و از درون آن نوشته ای را نشان داد و آن را به این صورت قرائت فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، این چیزی است که فاطمه، دختر محمد (ص) به آن وصیّت کرده است. او به علی بن ابی طالب(ع) وصیّت کرد باغهای هفت گانة عواف، دلال، برقه، مبیت، حسنی، صافیه و آنچه برای ام ابراهیم است. و بعد از علی (حدائق هفت گانه ) مربوط به [امام] حسن و بعد از او به [امام] حسین(ع) و بعد از حسین، به بزرگ ترین فرزندانم [خواهد رسید] و خداوند و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام بر این امر گواه اند و علی بن ابی طالب (ع) آن را نوشته است.»[5]
2- برای همسران پیامبر(ص) و بنی هاشم
محمد بن اسحاق می گوید: امام باقر(ع) فرمود: فاطمه(ع) بعد از رسول خدا(ص) شش ماه [معروف 75 یا 95 روز است] زنده بود و این نامه را مرقوم فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، این نامه [و وصیّتنامه] ای است که فاطمه، دختر محمد(ص) دربارۀ مالش نوشته است: اگر حادثه ای برای او پیش آمد و از دنیا رفت، هشت اوقیه از آنها را صدقه [و وقف] قرار داد که از فایده و محصول آن هر سال بعد از هزینة آبیاری و هزینه های دیگر، انفاق شود... و امر کرده است که چهل و پنج اوقیه[6]; برای زنان پدرش، محمد(ص) و پنجاه اوقیه برای فقرا و نیازمندان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب باشد.» اما دربارة وصیّت حضرت زهرا(ع) بر اصل مالش در شهر مدینه چنین آمده است: «علی(ع) از او خواست تولیت مالش را با اموال رسول خدا(ص) جمع نماید و او تا زمانی که زنده است، متولّی آن اموال باشد و اگر حادثه ای برای او رخ داد، آن را به دو فرزندش، حسن و حسین (ع) واگذار نماید تا آن دو متولی آن باشند و حضرت فاطمه(ع) در آن نامه (و وصیّتنامه) مرقوم داشت که من آن را به علی بن ابی طالب(ع) دادم، همان گونه که در آن اموال به او اجازه دادم، پس مال من و [نیز] مال محمد(ص) را بدون اینکه از آن چیزی جدا سازد [در اختیار او قرار دادم تا] از محصول مال، آن طوری که من سفارش نمودم و آن مقدار که صدقه قرار دادم، بپردازد، پس اگر صدقة آن اموال و آنچه من به آن دستور دادم، قضای خداوند بر آن واقع شد [و حادثه ای پیش آمد، همچون خشک سالی و... ] پس امر آن به دست علی(ع) است که هرگونه بخواهد، صدقه دهد و هرگونه بخواهد، انفاق نماید و بر او حرجی نیست. و اگر برای علی(ع) حادثه ای پیش آمد، تمام اموالم و مال محمد(ص) را به فرزندانم، حسن و حسین(ع) واگذار نماید، و آن دو نیز هرگونه که خواستند، انفاق و تصدق نمایند و بر آنها حرجی نیست. و برای دختر جندب (ابوذر غفاری) آن صندوق کوچک و مقداری از مال و اثاثیه را قرار دادم... و پوششهای زنانه را به یکی از دو دخترم و علی(ع) و اگذار نمودم. از آن پوششها، اگر می خواهند تا زمانی که ازدواج نکرده اند، استفاده نمایند. و این نامه ای است که فاطمه در باب مال خود مرقوم داشت و به آن حکم نمود و خدا بر آن گواه است. مقداد بن اسود و زبیر بن عوام و علی بن ابی طالب [نیز بر آن گواه اند و] آن را نوشتند و بر علی حرجی نیست، آنچه از معروف انجام دهد. » جعفر بن محمد (امام صادق)(ع) می گوید: پدرم فرمود: ما وصیّت فاطمه(ع) را این گونه یافتیم.[7]
در روایت دیگری، ابوجریح از امام باقر، از پدرانش (ع) نقل کرده است که فرمود: «فاطمه(ع) برای هر کدام از زنان پیامبر(ص) دوازده اوقیه وصیّت کرد و برای زنان بنی هاشم نیز همان مقدار وصیّت نمود و برای امامه، دختر ابوالعاص نیز مقداری وصیّت نمود.»[8] از عبدالله بن حسن از زید بن علی نقل شده است که گفت: «فاطمه(ع) مال خود را بر بنی هاشم و بنی عبدالمطلب صدقه (و وقف) قرار داد و علی(ع) [را به عنوان متولی و صاحب اختیار] بر آنها تصدق کرد و دیگران را نیز در آنها داخل نمود.»[9] در وصیّتنامه های فوق، جامع نگری (هم زنان بنی هاشم، هم همسران پیامبر(ص) و... ) دیده می شود؛ دقت در تنظیم آن و تعیین شهود و متولّی در طول زمانها و همچنین اختیار تام و ویژه به امام علی(ع) دادن برای هرگونه تصرف، از ویژگیهای این وصیّتنامه است.
ب) وصیّت های خصوصی و شخصی
بخشی از وصیّتهای حضرت زهرا(ع)، به زندگی شخصی و خصوصی آن حضرت ارتباط دارد که عبارتند از:
1- وصیّت به دفن قبالة شفاعت امت
روایت شده است که حضرت فاطمه(ع) وصیّت کرد: «ای اباالحسن! هنگامی که خواستی مرا دفن کنی، از این ظرف، کاغذی را بیرون بیاور و آن را در کفن من قرار بده و به آن نگاه نکن!» حضرت علی(ع) فرمود: در آن کاغذ چیست؟ عرض کرد: راز است. فرمود: به حق پیامبر(ص) قسمت می دهم که مرا از آن باخبر کن! پس فاطمه(ع) گفت: پدرم خواست مرا به تزویج شما درآورد، فرمود: ای فاطمه! آیا راضی هستی تو را به مهریة چهارصد درهم به ازدواج علی(ع) درآورم؟ عرض کردم: به ازدواج با علی(ع) راضی هستم؛ اما به مهریة چهارصد درهم راضی نیستم. پس جبرئیل آمد و گفت: یا رسول الله! خداوند متعال می فرماید: ما بهشت و آنچه در آن است را مهر فاطمه قرار دادیم. من گفتم: راضی نیستم. پدرم فرمود: ای فاطمه! چه می خواهی؟ گفتم: [نجات] امت شما را می خواهم؛ زیرا قلب شما مشغول (و نگران ) امت است. پس جبرئیل بازگشت و سپس این ورقه را آورد که در آن نوشته شده بود: من امت محمد را صداق فاطمه قرار دادم! پس هنگامی که روز قیامت فرا رسد، من این کاغذ را بر روی دست می گیرم و عرضه می دارم: بار خدایا! این قبالة شفاعت امت محمد(ص) است.[10] به دو نکته توجه شود:
اول: حضرت فاطمه(ع) در همه حال به فکر نجات امت پدرش بود، پس به جای مهریة سنگین چند هزار سکه ای - که متأسفانه امروزه در جامعة ما رسم شده است - تلاش کرد مهریة خویش را امری معنوی؛ یعنی شفاعت امت پدرش قرار دهد و حتی در آخرین لحظات شهادت نیز به فکر نجات امت و شیعیان بود. اسماء بنت عمیس، همسر جناب جعفر طیار (ع) می گوید: در لحظه های پایانی زندگی حضرت زهرا(ع) متوجه آن سیدة زنان عالم بود. ابتدا غسل کرد و لباسها را تغییر داد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، دیدم رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان بالا برده است و چنین دعا می کند: «إلهی وَ سیِّدی! أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی، وَ شیعَةِ ذُرّیتَی؛[11] خدای من و سرور من! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های فرزندانم (حسن و حسین(ع)) در فراق من، از تو می خواهم از گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان من درگذری.»
دوم: شفاعت آن حضرت شامل کسانی می شود که تا آخر جزء امت پیامبر(ص) بمانند؛ زیرا بخشی از مردم با اعمال خلاف خویش، خود را از امت پیامبر(ص) خارج می کنند. پیامبر اکرم (ص) بارها می فرمود شفاعت من به فلان گروه نمی رسد، یا فلان گروه از اصحاب و امت من نیستند. در نتیجه این توهم به ذهن نرسد که شفاعت حضرت زهرا(ع) تمام کسانی را که حتی به نام مسلمان هستند؛ ولی بهره ای از اسلام و امت محمدی(ص) نبرده اند، شامل می شود.
2- وصیّت به تابوتی ویژه و پوشش روی نقش
شخصیت بزرگی همچون حضرت زهرا(ع) به عنوان مجسمة عفّت و حیا، حتی بعد از شهادت خویش نیز برنامه ای می ریزد که حجم بدنش در معرض دید دیگران نباشد. اسماء بنت عمیس نقل می کند: روزهای آخر زندگی حضرت زهرا(ع) با او بودم. روزی مرا به یاد کیفیت حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانی فرمود که چرا جنازة زن را روی تخته ای می گذارند و بالای دست مردان حمل می کنند؟ و سپس فرمود: «إِنِّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ أَن یطْرَحَ عَلَی الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ، فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأَی فلَا تَحْمِلْنِی عَلَی سَرِیرٍ ظاهِرٍ استُرِینِی سَتَرَک اللّهُ مِنَ النّارِ؛ من بسیار زشت می دانم که (جنازة) زنان را بر روی تابوت (تخته مانند ) بدون دیوار می گذارند و بر روی آن پارچه می افکنند؛ چراکه [حجم] بدن را برای بینندگان نمایش می دهد. مرا بر روی تابوت اینچنینی نگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم بازدارد.» حضرت به این سفارش به اسماء اکتفا نکرد؛ بلکه این امر آنقدر برای او مهم بود که در کنار وصیّتهای اصلی، باز به امام علی(ع) نیز وصیّت ویژه نمود که: «أُوصِیک یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکةَ صوَّرُوا صورَتَهُ؛[12] وصیّت می کنم به شما ای پسر عمو که برای من تابوتی درست کن، همانگونه که ملائکه شکل و قیافة آن را به من نشان داده اند.»
اسماء می گوید: خدمت آن حضرت توضیح دادم که در سرزمین حبشه، تابوتی برای حمل جنازه ها درست می کنند که بدن میّت را [با دیواره ای که دارد] می پوشاند و سپس به وسیلة چوبهای تر و شاخه های نازک درخت، شکل آن را ترسیم کردم. حضرت(ع) خوشحال شد و فرمود: «اِصنَعِی لِی مِثلَهُ اُسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ؛[13] برای من تابوتی مثل آن درست کن و مرا با آن بپوشان! خدا تو را از آتش دوزخ حفظ نماید.»
ابوعبدالرحمن حدّاء، از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: اول تابوتی که در اسلام درست شد، تابوت فاطمه(ع) بود. وقتی او بیمار شد، در آن مریضی که از دنیا رفت، به اسماء فرمود: من لاغر شدم و گوشت من رفته است. آیا برای من چیزی قرار نمی دهی که مرا بپوشاند؟ اسماء گفت: من هنگامی که در حبشه بودم، دیدم که آنها چیزی (تابوتی) درست می کنند. آیا آن را درست کنم که اگر شما از آن خوشتان آمد، برایتان آماده کنیم؟
حضرت فاطمه(ع) فرمود: آری. پس اسماء تختی را طلبید و روی آن را بر زمین نهاد و سپس جریده هایی را طلبید و بر پایه های آن بست و سپس پارچه ای روی آن انداخت و گفت: دیدم که آنها این گونه درست می کردند. پس فاطمه(ع) فرمود: برای من مانند آن را درست کن. مرا پوشاندی، خداوند تو را از آتش حفظ نماید![14] ساخت چنین تابوتی در مدینه توسط حضرت فاطمه(ع) رسم شد. از ابن عباس نقل شده است که: حضرت فاطمه(ع) اول کسی بود که برای او نقش (تابوت) قرار داده شد و اسماء بنت عمیس آن را برای او درست کرد و اسماء آن را در حبشه دیده بود که درست می کردند.[15] ابن عبدالبرّ گفته است: فاطمه اول کسی بود در اسلام که تابوتی این گونه برای او ساخته شد.[16]
این مسائل به خوبی نشان می دهد که حضرت به شدت نسبت به مسئلة عفاف و حجاب خویش حساس بوده است، آن هم بعد از شهادت و نسبت به جنازة خویش. این درس بسیار خوبی برای بانوان جامعة ماست که تلاش کنند لباسهایی بپوشند که بدنشان را کامل می پوشاند و حجم بدن را در منظر نامحرمان به نمایش نمی گذارد.
3- مرا فراموش نکن
وقتی انسان از دنیا رفت، دستش از انجام اعمال کوتاه می شود، لذا بر بستگان و اقوام لازم است که اموات را فراموش نکنند و با انجام زیارت، اعمال خیر، صدقات و خیرات، مرتب به یاد آنها باشند. حضرت زهرا(ع) با توجه به این نکته در واپسین لحظه های عمر خویش به امیرالمؤمنین (ع) چنین وصیّت کرد: «یا اَبَاالْحَسَنِ! لَمْ یَبْقَ لِی اِلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاةِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَاِنَّکَ لا تَسْمَعُ بَعْدَ ذلِکَ صَوْتَ فاطِمَةَ أبَداً اوُصیکَ یَا اَبَاالْحَسَنِ اَنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی؛[17] ای اباالحسن! بیش تر از لحظه ای از زندگانی ام نمانده و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید. تو را وصیّت می کنم ای اباالحسن که مرا فراموش نکنی و پس از وفاتم، همواره مرا زیارت نمایی!»
چراغ عمر زهرا رو به پایان است ای مولا/شهادت از سر و رویم نمایان است ای مولا
به زحمت قتلگاه محسنم را می کنم جارو/گلاب قبر او این اشک چشمان است ای مولا
ج) وصیّت های سیاسی و اجتماعی
وصیّت به شرکت نکردن دشمنان در تشییع جنازه، تغسیل شبانه و... در مقالة قبلی اشاره شده. در این مقاله فقط به یک روایت از منابع اهل سنّت می پردازیم، آنگاه به دفن شبانة حضرت اشاره می کنیم.
عمارة بن مهاجر، از امّ جعفر نقل کرده است که: فاطمه(ع) به اسماء گفت: هنگامی که من از دنیا رفتم، تو و علی (ع) مرا غسل دهید و هیچ کس بر من وارد نشود. پس هنگامی که فاطمه(ع) از دنیا رفت، عایشه آمد که بر او وارد شود، اسماء گفت: نباید داخل شوی. آنگاه عایشه نزد پدرش ابوبکر شکایت کرد. او آمد بر در خانة علی(ع) ایستاد و با اسماء صحبت کرد. اسماء گفت: فاطمه به من امر کرده است (که به کسی اجازة ورود ندهم )، ابوبکر گفت: پس هرچه امر کرده است، انجام بده! آنگاه بازگشت.[18]
دفن شبانه
یکی از وصیّتهای سیاسی و اعتراضی آن حضرت (ع) این بود که دستور داد او را شبانه و مخفیانه دفن کنند تا غاصبان خلافت در تشییع جنازة او شرکت نکنند. سعی بر این است که با استفاده از منابع اهل اسنت این بخش را مطرح کنیم.
1- محمد بن عبدالله از زهری نقل کرده است که او گفت: فاطمه دختر رسول خدا(ص) در شب دفن شد و علی او را به خاک سپرد.[19]
خدا داند دلم چون گریه می کرد/به حالم دشت و هامون گریه می کرد
ندیدم زخم پهلو را در آن شب/ولی دیدم کفن خون گریه می کرد
2- جابر از محمد بن علی نقل کرده است که او فرمود: فاطمه(ع) در شب مدفون شد.[20]
3- یونس بن یزید از ابن شهاب نقل کرده است که او گفت: فاطمه(ع) در شب دفن شد و علی او را دفن نمود.[21] عروه از عایشه نقل کرده است که او گفت: علی در شب فاطمه را دفن کرد.[22]همچنین در تاریخ طبری و دیگر منابع اهل سنّت این روایت نقل شده است.
در منابع شیعه نیز این روایت نقل شده است، به گونه ای که علامه مجلسی(ره) آن را در حد تواتر دانسته است و می گوید: روایات زیادی همانند خبر متواتر وارد شده است که حضرت فاطمه(ع) وصیّت کرد شب به خاک سپرده شود تا آن دو نفر بر او نماز نگذارند و به این امر تصریح کرد و پیمان گرفت. بعد از آنکه در بیماری او، آن دو نفر اجازه خواستند تا از حضرت عیادت کنند، او اجازه نداد تا اینکه به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: آنچه تصمیم گرفتی، به جای آوردی؟ حضرت علی(ع) فرمود: آری. فاطمه(ع) عرض کرد: آنچه من به آن دستور دهم، انجام می دهی؟ فرمود: آری، انجام می دهم. گفت: من تو را به خدا سوگند می دهم که (آن دو) بر جنازة من نماز نخوانند و بر قبر من نایستند.[23] از امیرالمؤمنین (ع) پیرامون راز دفن شبانة حضرت فاطمه(ع) سؤال شد، حضرت فرمود: «إِنَّهَا کانَتْ سَاخِطَةً علَی قوْمٍ کرِهَتْ حُضُورَهُمْ جِنَازَتَهَا وَ حَرَامٌ علَی منْ یَتَوَلَّاهُمْ أَن یصَلِّیَ علَی أَحَدٍ مِنْ وُلْدِهَا؛[24] بر جماعتی غضبناک بود و حضور آنها را در تشییع جنازه اش خوش نداشت و حرام است بر کسی که آنها را دوست بدارد و بر یکی از اولاد او نماز گزارد.»
لحظه ای که امام علی(ع) بدن همسر عزیزش را داخل قبر گذاشت، آنچنان مصیبت بر او سنگینی کرد که تنها آرامش دهنده اش حرف زدن با قبر پیامبر اکرم(ص) بود، پس خطاب کرد: «السلَامُ عَلَیْک یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک... قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِک صبْرِی»[25] خداحافظ همه بود و نبودمخداحافظ گل یاس کبودمببوس از جانب من روی محسنرسان بر خدمت بابا درودم
جمع بندی
مجموع وصایای حضرت زهرا(ع) را می توان در وصیّتهای مالی (برای زنان پیامبر، زنان بنی هاشم و فقرا)، وصیّت های شخصی (به ساخت تابوت ویژه، قرآن خواندن بر سر قبرش، زیارت کردن و فراموش نکردن ) و وصیّتهای سیاسی - اجتماعی (شرکت افراد خاص در تشییع جناره و شرکت نکردن غاصبان خلافت در مراسم تشییع و تدفین، دفن شبانه، مخفی بودن قبر و...) تقسیم کرد.
پی نوشت ها
[1] عنکبوت/ 8
[2] نساء/ 11
[3] بقره/ 132
[4] عصر/ 4.
[5] التهذیب، شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1407ق، ج 9، صص 144 145
[6] اوقیه، ده مثقال و پنج هفتم درهم است. (مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، نشر مرتضوی، تهران، 1375ش، ج 1، ص 453)؛ در لسان العرب، ابن منظور، دارالفکر، بیروت، 1414ق، ج 1، ص 404 نقل شده است که اوقیه معادل چهل درهم است.
[7] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1403 ق، ج 100، ص 184، ح 13؛ مسند فاطمه، شیخ الاسلامی، دفتر نشر اسلامی، قم، چاپ اول، ص484
[8] تهذیب، ج 9، ص 144.
[9] بحار الانوار، ج 43، ص 218؛ دلائل الامامه، شیخ طبرسی، مؤسسة الحیدریه، نجف، چاپ اول، ص 42.
[10] عوالم العلوم، عبدالله بحرانی، مؤسسه الامام المهدی (عج)، قم، چاپ اول، بی تا، ج 11، صص 460 و 1189.
[11] ذخائر العقبی، محب الدین ابوالعباس احمد بن عبدالله بن محمد طبری، عصر، مطبعة القدسی، چاپ اول، بی تا، ص 53.
[12] وسائل الشیعه، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1409ق، ج 3، ص 221؛ ذخائر العقبی، ص 53.
[13] همان دو مأخذ قبلی.
[14] التهذیب، ج 1، صص 132 و 496.
[15] طبقات ابن سعد(الطبقات الکبری)، محمد بن سعد، دار للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1405ق، ج 8، ص28.
[16] سیر اعلام النبلاء، حافظ شمس الدین محمد احمد ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1413ق، ج 2، صص128 -129.
[17] کوکب الدرّی، ج 1، ص 253؛ نهج الحیاة، ص 229.
[18] سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 129.
[19] طبقات ابن سعد، ج 8، ص 29.
[20] همان.
[21] همان.
[22] همان.
[23] بحار الانوار، ج 29، ص 390.
[24] مناقب آل ابی طالب(ع)، محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذوی القربی، قم، چاپ سوم، 1429ق، ج 3، ص412.
[25] همان. ص 413.