یازدهمین شمشاد ولایت (میلاد امام حسن عسکری علیه السلام )
برچسپ ها: ولادت ، امامت ، امام حسن عسکری
شادباش
دومین ربیع از سال 232 هجری می گذشت که مدینه غرق در شور و شوق، تولد شادی گستر سیزدهمین معصوم و شکوفایی یازدهمین گل شاخسار طوبی را جشن گرفت. پروردگار متعال با اهدای مولودی معظم به هادی، انوار هدایت را فروغ دیگری بخشید و ظهور مهدی عدل گستر را تمهیدی مبارک شد.
با تولد امام حسن عسکری علیه السلام گستره آفاق امامت و ولایت با ستاره درخشان دیگری آذین یافت و چشم هستی به تولد پیشوای دیگری از نسل رهبران عرشی روشن شد.
میلاد مبارک این راهبر اندیشه انسانی، خورشید پرفروغ فضیلت و دانش، معلم بزرگ انسانیت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را بر ره روان نور و تشنگان زلال معارف الاهی تبریک می گوییم.
شمشاد ولایت
ای ره نمای والای انسان، ای مولود معظم هادی علیه السلام ، تو مهدی(عج) را به هستی اهدا کردی، تو گنج هایی از گوهر علم و ایمان را به روی بشر گشودی. ای سلاله نبوی، ای ستاره علوی، ای اقیانوس فاطمی، بلندای والای اندیشه ات بت های «شک»، «تجسم»، «غلو» و «کفر» را به زیر افکند و تفکر ناب تشیع را به اوج عظمت رساند. تو هویت اصیل ایمانیان را نمایاندی و رخسار تفقه را از غبار دسیسه های اغیار زدودی. روایت عشق و تعبد از کلام شیوای تو می تراود.
ای پدر قیام، فرزند جهاد، ما خواهان آنیم که با دعای زیبای خویش از ساحت قدس الهی، تعجیل ظهور فرزندت مهدی موعود را بخواهی.
دودمان تابان
امام حسن عسکری علیه السلام ریشه در خاندان نبوت دارد؛ خاندانی که خداوند به وسیله آن ها انسان را بر دیگر مخلوقات هستی برتری بخشید و از حضیض ذلت به اوج عظمت رساند و به رهایی و کمال رهنمون شد. دودمان امام در فضیلت و بزرگی، برترین خاندان هاست، نسبی که تابش خورشید و فروغ سپیده آن را فراگرفته است. سلسله ای که مشمول رحمت ویژه الهی است و از هر رجس و پلیدی پاک، خاندانی که پناه گاه و کشتی نجات مردمانند. به راستی که در دنیا گرامی تر و برتر از این دودمان هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت.
مادر
مادر بزرگوار حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پاک ترین، پارساترین و والاترین بانوی زمان خود بودند. راویان، ایشان را از بانوان عارفه و صالح برشمرده اند. امام هادی علیه السلام با درودی عطرآگین همسر خود را می ستایند و منزلت والای ایشان را چنین یاد می کنند: «سلیل ـ نام ایشان است ـ دور از هر آفت پلیدی و آلودگی است.»
مورخان نام آن بانو را «سوسن» یا «حدیثه» نیز گفته اند.
مجتبی و عسکری
در بررسی نام های امامان معصوم علیهم السلام به نکاتی بس دل پذیر دست می یازیم. «علی»، نام چهار امام بود، سه امام، «محمد» و سه امام «جعفر، موسی و حسین» نام داشتند. امام مجتبی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام نیز «حسن» نام داشتند. این دو حسن، در نام پدر نیز مشترک بودند، افزون بر این که در زندگی این دو امام بزرگوار می توان اشتراکات دیگری نیز یافت. سیره و رفتار این دو بزرگوار زمینه ساز دو قیام شد که نهضت حسینی پس از مسمومیت امام مجتبی علیه السلام تحقق یافت و قیام حضرت مهدی(عج) در آینده تحقق می یابد. امام حسن مجتبی علیه السلام در حکومت جور معاویه خون دل خورد و به وظیفه عمل کرد، امام عسکری نیز استبداد خلفای عباسی را پیش رو داشت.
ابن الرضا
سه امام پس از حضرت علی بن موسی علیه السلام رابه «ابن الرضا» لقب و شهرت داده اند.
در دستگاه حکومت عباسی نیز از امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام با واژه ابن الرضا یاد می شد. این نام گذاری از دو جهت قابل تأمل است؛ یکی آن که وقتی امام رضا علیه السلام به ولایت عهدی رسید، نام امام در خطبه نماز جمعه و سکه رسمی کشور و مکاتبات حکومتی عنوان می شدو برای فرزندان ایشان نیز این عنوان حفظ شد و رسمیت یافت. هم چنین می توان گفت استبداد عباسی که قصد مخدوش کردن چهره و سیمای معنوی و روحانی این سه امام را داشت تلاش می کرد تا عنوان «ابن رسول الله» درباره این بزرگواران به کار نرود و در عرف مردم و تاریخ آن زمان بگویند که اینان همان یادگاران ولایت عهدی هستند نه فرزندان رسول گرامی اسلام و بدین گونه حریم و حرمت خاندان رسالت را خدشه دار سازند؛ البته سیره و کردار این امامان بزرگوار سبب شود تا پندارهای باطل خودکامگان عباسی هیچ گاه رنگ موفقیت نگیرد.
القاب
القاب وجود مقدس امام حسن عسکری علیه السلام آیینه صفات والا و نشان شکوه بلند مقام ایشان است. برخی از این القاب عبارتند:
1. خالص؛ چرا که آن امام از هر آلایش و پلیدی مبرا بود.
2. هادی؛آن امام نماد هدایت و نشان راه یابی در صراط مستقیم بود.
3. زکی؛ ایشان شریف ترین عالمیان و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند.
4. صامت؛ ایشان خاموش بودند و جز به یاد خداوتعلیم و حکمت گویی لب نمی گشودند.
5. خاص؛ پروردگار متعال ایشان را با فضایل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود گردانیده بود.
6. سراج؛ چرا که آن امام چونان چراغی راه گشا در تاریکی ها، مردم را به پارسایی ره نما بودند.
7. تقی؛ بدان علت که ایشان پرهیزکارترین انسان عصر خود بود.
غذا
امام حسن عسکری علیه السلام چونان همه پارسیان راستین، تن را تنها در رسیدن به هدف ارج می نهاد و در برآوردن حاجت نفس به شیوه همه دنیا گریزان ره یافته فقط به قدر نیاز و گاه به کم ترین اندازه بسنده می کرد. آن حضرت کم غذا بود. همه گاه مقداری از سهم غذای خود را به دیگران می بخشید. در غذا تکلفی نداشت و از اندکی یا سادگی آن گلایه نمی کرد. مقدار غذا اگرچه کم بود ولی امام آن را با لبخند خویش غنی و پر محتوا می ساخت. هرگز دیده نشد که امام عسکری از دو نوع غذا تناول کند و این شیوه را نمی پسندید. آن حضرت اصرار داشت که قبل از سیری کامل دست از غذا بکشد. برای تهیه غذای روزانه، طرح وبرنامه ای نداشت و به هرچه برایش آماده می کردند اکتفا نمود و خدای را بر آن نعمت سپاس می گفت.
لباس
امامان معصوم علیه السلام به دلیل عنایت به ارزش های دینی و هم دلی با مردمان تهیدست، پیوسته لباسی ساده بر تن می کردند و از هرچه شاخصه تجمل و تفاخر بود، پرهیز داشتند؛ ولی گاه ساده پوشی گواه خودنمایی و فریب افکار عمومی تلقی می شد و یا وسیله ای برای بخل و ثروت اندوزی؛ از این رو گاه امامان در مواجهه با چنین برداشتی ناچار به رعایت ظواهر می شوند. «کامل بن ابراهیم» که از شاگردان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است می گوید: «روزی برای پرسش برخی سوالات به نزد آن حضرت رفتم. امام را در لباس هایی نرم و لطیف وزیبا دیدم. در دل گفتم: حجت خدا را بنگر که خود لباس هایی نرم و زیبا می پوشد، اما مردم را به مساوات در برابر مردمان و با برادران دینی دعوت می کند! امام که از خطوط ذهنی من آگاه شد، تبسمی کرد و آن گاه آستین خود را بالا زد و لباس های زیرین خود را به من نشان داد؛ لباس هایی زبر و خشن بود. آن گاه امام به من فرمود: این لباس را برای خدا، وآن لباس را برای شما و حفظ و عزت و غنا پوشیده ام.»
عظمتی الهی
اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و فرزندان صالح آن حضرت، به دلیل اتصال به سرچشمه زلال وحی و هم چنین بهره مندی از ایمان و عمل راستین از عظمت و شکوهی الهی و تحسین برانگیز برخوردارند. شیخ طوسی به نقل از خادم امام عسکری علیه السلام در این باره آورده است: «در روزهایی که حضرت را به اجبار به سمت دارالخلافه می بردند، جمعیت زیادی از مردم حضور می یافتند و مسیر آن حضرت مملو از چهارپایان و داد و فریاد آنان می شد، به گونه ای که جای راه رفتن برای کسی باقی نمی ماند؛ اما آن گاه که امام وارد می شد، به یک باره همهمه ها و صداها فرو می نشست و شیهه اسبان و بانگ چارپایان آرام می گرفت. بدین ترتیب راه باز می شد و نیازی نبود که امام را نگاه دارند. وقتی نیز که امام قصد خارج شدن داشت و دربانان فریاد می زدند که مرکب ابومحمد را بیاورید. یک بار دیگر فریاد مردم و شیهه اسبان فرو می نشست تا آن که حضرت سوار می شد و رهسپار منزل می گردید.»
مروارید فضیلت ها
شکوه عظمت و بلندای بی مانند وجود والای امام عسکری علیه السلام تحسین همه ژرف اندیشان و شگرفی همه عالمان حقیقت جو را برانگیخته است. «علی بن محمد مالکی» مشهور به «ابن صبّاغ» که از دانشمندان بزرگ اسلامی است. امام عسکری علیه السلام را این چنین می ستاید: «اگر فضایل و ارزش ها را فروختنی و فروشنده ای بود، او یک تنه خریدار بود. یکتاو یگانه عصر خود بود و کسی را یارای برابری با او نبود. اگر بزرگان زمان قصیده و شعری بلند باشند، او شاه بیت آن قصیده است واگر آنان چونان گوهرهای گردن آویزی باشند، او درّ یتیم و مروارید یکتای میانه آن به شمار می رود. او بر مرکب دانش نشسته و گره ها و مشکلات آن را یکایک می گشاید. با نظر صایب خود حقایق را آشکار می کند و با اندیشه نیرومند و دشواریاب، دقایق فکر را عیان می سازد.»
راز تبسم امام
یونس نقاش، از یاوران امام بود و از خدمت گزاران ایشان. روزی هراسان به نزد امام آمد و گفت: «مولای من! خانواده ام را به شما می سپارم، تصمیم گرفته ام که از این شهر کوچ کنم.» امام در حالی که تبسمی بر لب داشت فرمود: برای چه یونس؟» معلوم شد که از سوی یکی از والیان حکومت، انگشتری گران بها برای یونس فرستاده شده، تا آن را حکاکی کند. در هنگام کار، نگین دو نیم شده است. وعده تحویل فرداست و کیفر شکستن انگشتر، هزار تازیانه یا کشتن.
اما حضرت با همان تبسم پیشین رو به یونس فرمود: «به نزدش برو، گزندی به تو نخواهد رسید.»
یونس، به سخن امام ایمان داشت؛ اما راز لبخند ایشان را نمی فهمید. فردا صبح یونس شادمان به نزد امام برگشت، همسران والی بر سر تملک انگشتر به ستیز پرداخته بودند و والی خواسته بود که یونس انگشتر را به دو نیم کند تا از دعوای میان همسران رهایی یابد. حالا یونس نیز راز تبسم امام حسن عسکری علیه السلام را می دانست.
نگین با انگشتر
«ابوهاشم جعفری» ـ که از دوست داران امام یازدهم بوده است ـ روایت می کند که روزی به خدمت امام حسن عسکری علیه السلام شتافتم. در راه با خود اندیشیدم که از آن حضرت نگینی طلب کنم تا برای تبرک در انگشتری به کار ببرم و همیشه همراه خود داشته باشم. چون به خدمت آن حضرت رسیدم و به صحبت با ایشان مشغول شدم، درخواست نگین را فراموش کردم. هنگامی که خواستم از مجلس آن حضرت بیرون بیایم، امام، انگشتری مبارک خود را بیرون آورده و به من داد و فرمود: «تو نگینی خواستی من انگشتر به تو دادم؛ پس مزد زرگر به استفاده تو شد. اکنون در دست کن که بر تو مبارک باد.»
نیایش بامدادی
امام عسکری علیه السلام اوج عبودیت را مصداقی راستین بود. و برترین جلوه های عبادت را در مناجات هایش به تصویر می کشید. آن حضرت، زلال نیاز با محبوب را این چنین زمزمه می کرد: «ای پناه هر هراسان پناه جو، ای رهایی بخش اسیر در بند، ای روزی ده کودک خُرد، ای گرداننده امور، ای برانگیزانندة جان دادگان، ای مرهم گداز سینه ها، ای آن که ملایکه سپیده دمان و چاشتگاه به تسبیح او مشغولند، ای همواره پایدار، ای بازآفرین استخوان های پوسیده، ای شنوای هر بانگ، ای آن که مملکتش فنا نپذیرد، ای آن که نور و فروغش کاستی و خاموشی نبیند، ای آن که آیاتش برتر است،ای آن که رحمتش فراگیر است. ای فریادرس دادخواهان، ای برآورنده خواسته درماندگان، بر محمد و آل محمد درود فرست و فضل و رحمتت را بر من سرازیر کن و برکات خود را بر من فرو ریز.»
روحی تسلیم ناپذیر
از ویژگی های ممتاز زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام روحیه تسلیم ناپذیری و اراده استوار آن حضرت در پیمودن راه حقیقت بود. امام در عصر سلطه ستم پیشگان کفرباور می زیست؛ طاغوتیانی که برای هم رنگ کردن دیگران با خود به هر نیرنگی دست می زدند. آن حضرت در برابر تمام جلوه های فریبنده ایستاد و از همراهی با دستگاه حکومت، خودداری کرد. استبداد عباسی، امام عسکری علیه السلام را مجبور کرده بود که هفته ای دو روز به مرکز حکومت برود و خود را معرفی کند. وی بر همه اعمال و رفتار امام نظارتی گسترده و شدید حاکم کرد، بارها امام را به زندان افکند و در نهایت نیز با زهر توطئه امام را به شهادت رساند؛ اما در پایان آن که در آستان حاکمیت حق، در ذهن و باور حقیقت جویان و در تاریخ بیدار انسانیت پیروز و سربلند شد، وجود امام حق حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بود.
نیکی در برابر بدی
نیکی در برابر نیکی، و بدی در مقابل بدی، رسم جامعه بشری است، اما در فرهنگ والای اسلامی، معامله به مثل، آخرین راه کار، و قانون، بدی را به خوبی پاداش دادن است؛ البته این شیوه و منش، در مسایل فردی و شخصی است وگرنه در برخی مسایل حقوقی و بیت المال، محاسبه دیگری مطرح است. درباره امام حسن عسکری علیه السلام گفته اند: وقتی «معتمد» (خلیفه عباسی) ایشان را به زندان افکند، پس از چندی از زندانبان پرسید: «ابومحمد چه می کند؟» پاسخ شنید: «روزها روزه است و شب ها عبادت می کند». معتمد به او دستور داد تا امام را آزاد کند. زندانبان می گوید: وقتی پیام خلیفه و نامه وی را رساندم، امام سوار بر مرکب شد، ولی از زندان خارج نشد، علت را جویا شدم. فرمود: «مرا با جعفر (که ساز مخالفت با امام می زد) از یک خانه دستگیر کرده اند، بدون وی برگشتن نخواهد بود». وقتی سخن امام را به خلیفه رساندم، گفت: «به خاطر گزارش جعفر، او را به زندان افکندم، برو و او را نیز آزاد کن»!
زبان آگاهی امام
در گفت وگوی بی واسطه، ابهام ها رخت می بندند، حرف ها و مقصودها روشن تر جلوه می دهند و کارها با آسانی همراه می شود؛ از این رو عالمان، اندیشمندان و مدیران و سیاست مداران می کوشند تا بی نیاز از مترجم، به ابزارهای گفت وگوی بی واسطه مجهز شوند. امام معصوم که حجت الهی و واسطه فیض خداوندی است، بدون تردید باید به این سرمایه مجهز باشد. «نصیر» خادم امام عسکری علیه السلام در این باره می گوید: «بارها دیدم که حضرت ابومحمد با زبان های مختلف سخن می گوید و از این موضوع شگفت زده شدم و به خود گفتم: ابومحمد که در مدینه به دنیا آمد و عرب است،چگونه به زبان ترکی و رومی و غیره گفت وگو می کند؟ ناگاه حضرت را دیدم که فرمود: «خداوند حجت خود را از میان مردم برگزید و به وی معرفت همه چیز را آموخت؛ از این رو او لغت شناس است، دانش رجال و نسب ها را دارد، حوادث و رویدادها را می داند، واگر نه این بود، دیگر تفاوتی بین حجت خدا و دیگر مردمان نبود.»
نامه های امام
امامان معصوم، آموزگاران بشر به راه نور و روشنی هستند و درس عدالت و حکمت و سعادت تدریس می کنند. امام عسکری علیه السلام که در عصر خفقان و استبداد عباسی می زیست، مجال تدریس و تعلیم ظاهری نداشت؛ از این رو ناگزیر به مکاتبه روی آورد. در تاریخ نامه های بسیار از آن حضرت به ثبت رسیده است و از آن جمله نامه ای است که برای اسماعیل نیشابوری نگاشته اند. در این نامه موضوع امامت مطرح شده و این که هرکس امام و پیشوای خود را نشناسد در جهان دیگر، کوردل و حیران و سرگردان خواهد بود. در فرازی از این نامه می خوانیم: «رحمت و امتنان خداوندی موجب شد که اموری بر مؤمنان فرض، و در این میدان، پاک از آلوده ممتاز گردد و آن چه در دل های شماست آزموده شود تا خالص و ناخالص آن معلوم گردد. با عمل به واجبات به سوی رحمت پروردگار پیشی گیرید تا رتبه و منزلت تقوا پیشگان مشخص شود».
چیزی شبیه معجزه
فکرها و پندارها وقتی کهنه شوند، ریشه می گیرند، اگر سبز باشند، آگاهی می دهند و اگر سیاه باشند، تباهی. فعل ها و کردارها نیز وقتی به وادی تکرار بیفتند، لباس عادت می پوشند اگر نیک باشند، رشد آفرین اند، و اگر بد، تاریکی زا، و به همین دلیل باید ابتدا از انجام و سپس از تکرار کار ناپسند خودداری کنیم تا مبادا به آفت عادت گرفتار شویم؛ چرا که زدودن هر اندیشه تا هر هنگام که ریشه نگیرد و ترک هر عمل تا هر وقت که لباس عادت نپوشد، کاری سهل و آسان است؛ ولی ترک عادت کاری سخت و سترگ است و انگیزه هایی بلند، اراده هایی فولادین و تحملی دیرپا و طولانی می طلبد و بدین دلیل امام عسکری علیه السلام می فرمایند:«ترک دادن کسی که به کاری عادت کرده مانند معجزه است.»
کلید همه بدی ه
وقتی شعله پرشرار خشم، درون آدمی را به آشوب کشد، نه چشم، مرزهای دیدن را می شناسد و نه دروازه های شنیدن راهی برای منطق باز می گشایند. در این حال، زبان آتشفشانی از گدازه های سهمگین تلخی می شود و اندام ها چونان بردگانی بی اراده تازیانه هایی از نفرت به دست می گیرند و عقل را در قفس غفلت به اسارت می برند.
وقتی سلطنت وجود آدمی به خشم داده شد، سربازان شر، درهای روح را به روی پلیدی ها می گشایند، بدین روست که امام عسکری علیه السلام در بیانی بلند می فرمایند: «خشم، کلید هر بدی است.»
برترین خصلت ها
جاری کردن چشمه های مهربانی به تشنه چشم های منتظر، بارش لطف بر دل های سبز صبور، دست گیری دست های استمداد و مهمانی مردمان بر سفره احسان و کرم، شیرین ترین میوه درخت انسانیتی است که ریشه از پرهیزکاری گرفته است.
یاری رساندن به مردم، افزون بر این که بذر شادی در دل های آنان می کارد و گره از گرفتاری های ایشان وا می کند، روح صفا و صمیمیت و هم دلی را نیز بر جامعه حاکم می سازد و شاید از همین رو امام حسن عسکری علیه السلام دو خصلت تقوا و سودرساندن به مردم را از برترین کمالات انسانی بر شمرده و می فرمایند: «دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آن ها چیزی نیست؛ ایمان به خدا و سود رساندن به برادران».
ناآرام ترین مردمان
دل تا هر وقت که چون چشمه ای زلال بجوشد، آیینه مهرورزی و آیه بی دریغ محبت می شود، اما آن هنگام که چرکاب کینه و تنفر، چشم دل را آلوده ساخت و از جوشش و زلال انداخت، مردابی متعفن و بدبوست. آن کس که شعله پر شرار کینه را به دل راه دهد، پیش از آن که به دیگران آسیب رساند، هستی خود را به آتش تباه کننده این آفت می سوزاند. کینه توز سراسر تشویش است و اضطراب، چرا که توفانی از انزجار، همیشه وجودش را متلاطم کرده است، و این همان سخن امام حسن عسکری علیه السلام است که می فرمایند:«کینه توز، ناآرام ترین مردمان است.»
زیبایی ظاهر، زیبایی باطن
آدمیان، صورتی دارند و سیرتی، قلم صنع نقاش هستی به هرکس ظاهری بخشیده است، برخی به دست تقدیر به زینت حسن آراسته شده اند و بعضی از این نعمت محرومند. باطن پنهان آدمیان نیز زشتی و زیبایی دارد، اما این خود انسان ها هستند که می توانند صورت باطنشان را برگزینند؛ اگر با بهره مندی از گوهر خرد، راه نور و روشنی در پیش گیرند، سیرتی ناب و نیکو می یابند و اگر چراغ روشنگرعقل را به کناری نهند و در مسیر ظلمت گام بردارند، بهره ای جز تباهی و سیاهی نمی برند و سیرتی زشت و تنفربرانگیز می یابند، هرچند صورتی زیبا و دل پذیر داشته باشند. در حقیقت باطن انسان ها نیز همانند ظاهرشان زشتی و زیبایی دارد و این همان سخن امام حسن عسکری علیه السلام است که می فرمایند: «صورت نیکو، زیبایی ظاهر، و عقل نیکو، زیبایی باطن است.»
تأثر بر غم دیدگان
وقتی غم مصیبتی بر آدمی آوار شود و یا ابر اندوهی بر وجودش سایه افکند، باید که به رسم انسانیت، برای تسکین آلام و کاستن دردهایش کوشید. در فرهنگ انسان ساز اسلام نیز بر عواطف و احساسات انسان ها ارج نهاده شده و در این باره سفارش های بسیار آمده است. اسلام به تأثر و هم دردی با مصیبت زدگان توصیه کرده و از اظهار شادی و شماتت در برخورد با اشخاص غم دیده نهی کرده است. امام حسن عسکری علیه السلام در این باره می فرمایند: «اظهار شادی نزد غم دیده از بی ادبی است.»
در زلال کلام امام
مؤمن برای مؤمن برکت و بر کافر حجت است.
هیچ عزیزی حق را ترک نکرد جز آن که خوار شد و هیچ دلیلی پای بند حق نگشت مگر آن که عزت یافت.
فروتنی، نعمتی است که رشک و حسد کسی را به دنبال ندارد.
آن که برادرش را در نهان پند دهد در حق او نیکی کرده و او را سرافراز ساخته است و آن که آشکارا پندش دهد از شخصت او کاسته است.
از ادب و اخلاق، همین تو را بس که آن چه را از دیگران نمی پسندی خود انجام ندهی.
کم زیان ترین دشمن کسی است که دشمنی خود را آشکار می کند.
پیوستن به آن که به او امیدواری، بهتر از بودن با کسی است که از شر و بدی او ایمن نیستی.
آن که شخص ناسزاوار و ناشایسته را بستاید خود را متهم کرده است.