کاربرد عقل در شناخت توحید از نگاه عالم آل محمد

برچسپ ها: امام رضا ، محمد ، عالم ، شناخت ، آل ، عقل

Print Friendly and PDF

عقل یگانه میزان و معیار برای تفکر و علم است؛ عقل موجودی است که جز در برابر حق خضوع نمی کند و جز حق از چیز دیگری فرمان نمی برد. زیرا تنها چیزی که به عقل اطمینان می دهد، یقین است و ظنی که مورد رضایت وهم و موضوع اختیار خیال است، اطمینان بخش عقل نیست. با استفاده از همه این مطالب راز فرمایش حضرت رضا (علیه السلام) آشکار می گردد که به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «صدیق کل امرء عقله و عدوّه جهله»؛ دوست هر کسی عقل اوست و دشمنش جهل او. همچنین راز سخن حضرت رضا (علیه السلام) درباره این فرموده خدای متعالی: (وَمَن کانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً) که فرمود: یعنی «أعمی عن الحقایق الموجودة»؛ مراد آن است که هر کس به حقایق این جهان نابینا باشد، در آخرت نیز نابینا حاضر می شود.

نگاهی کوتاه به اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر امامت حضرت

بحث در رابطه با شخصیت امام رضا علیه السلام و زمان آن حضرت بحث بسیار مفید و لازمی است که از جنبه های مختلف قابل بررسی است.

 از جنبه های تاریخی در رابطه با زندگی امام علیه السلام کتاب های مفیدی نوشته شده است از جمله آن ها کتاب «تحلیلی از زندگی امام رضا علیه السلام» نوشته محمدجواد فضل الله است که مسائل تاریخی مربوط به عصر امام علیه السلام را مورد بررسی و تحلیل تاریخی قرار داده اند.

امام رضا علیه السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارشان زمینه بسیار خوبی برای نشر معارف پیدا کردند، پس از شهادت موسی بن جعفر علیه السلام که جنایات هارون آشکار شده بود و جامعه مسلمین دستخوش انحرافات فکری و فرهنگی از جمله شیوع مکاتب و نحله های مختلف اعتقادی از جمله فرقه واقفیه شده بود، حضرت برای تثبیت مقام امامتشان مطالب مختلفی فرموده اند و محور مباحثی که مطرح می کردند عمدتاً بر مسئله امامت و ولایت استوار بود؛ حتی برخی ها به عنوان دلسوزی حضرت را از ارائه این گونه مباحث منع می کردند و از خشم حاکمان جائر عباسی پرهیز می دادند و حضرت در پاسخ می فرمودند: اگر ابولهب توانست لطمه ای به پیامبر اکرم وارد کند هارون هم می تواند چنین اقدامی نماید.

اهتمام امام علیه السلام به نشر معارف عمیق توحیدی

قصد ما در این مقام تحلیل وقایع تاریخی نیست بلکه در این مقال فرصتی است تا به جایگاه حضرت در نشر معارف بپردازیم.

بعد از امام صادق علیه السلام معارف گسترده ای از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به دست ما رسیده است؛ اگرچه به گستردگی مطالب امام صادق علیه السلام نیست اما به هر حال نسبت به ائمه بعد و موسی بن جعفر علیه السلام این معارف گسترده تر است.

مرحوم شیخ صدوق کتاب شریف عیون اخبارالرضا را در همین زمینه تدوین کرده اند و در کتب دیگری از جمله توحید صدوق و علل الشرایع و... به مناسبت هایی بخشی از این مطلب بیان شده است.

محور بحث ما در این مجال موضوع عقلانیت در کلمات و سیره علمی امام علیه السلام است و بررسی می کنیم کلمات حضرت را در جهت اهمیت دادن به مسئله عقلانیت در معارف دین که تا با دیدگاه حضرت در رابطه عقلانیت در مسائل دینی آشنا شویم.

جایگاه عقل در شناخت اصلی ترین محور مسائل دینی و معرفتی

 محور اصلی مسائل دینی مسئله توحید و معارف توحیدی است و برای درک معارف توحیدی در مرحله اول باید به جایگاه عقل و عقلانیت توجه کنیم.

با استقرایی در معارف دینی متوجه خواهیم شد که در کلمات معصومین عموماً و در حضرت رضا علیه السلام خصوصاً به جایگاه عقل اهتمام ویژه ای شده است و استدلال های محکم عقلی برای مسئله توحید و معرفی خدای متعال به وحدانیت شده است؛ از جمله آن ها روایت دوم کتاب توحید صدوق است که معارف این روایت شبهات زیادی با معارف مندرج در خطبه اول نهج البلاغه علوی است.

استدلال عقلی امام علیه السلام بر وحدانیت مطلقه حق متعال

پس از اینکه امام علیه السلام بالاجبار به مقام ولایت عهدی رسیدند و آن را پذیرفتند، عده ای از بنی هاشم به عنوان اینکه خود را نزد مأمون خوب جلوه دهند، گفتند: شما کسی را به عنوان ولی عهد خود قرار داده اید که جاهل است و تدبیر خلافت ندارد و شخصی را بفرست تا با امام مناظره کند و جهل او آشکار شود! و این دیدگاه ناشی از حسادت برخی از بنی هاشم به جایگاه علمی و معنوی امام بود و مأمون هم برای اینکه خود را بزرگ جلوه بدهد و بگوید ما چنین شخصیتی را به عنوان ولی عهد خود انتخاب کرده ایم این مناظره را ترتیب داد.

حضرت در این خطبه توحیدی معارف بسیار بلندی را بیان کردند و این خطبه با این فراز شروع می شود که: «أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِیدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِیدِ اللَّهِ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ کلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوق» و حضرت در این کلمات در مقام اثبات وحدانیت مطلقه حق متعال است.حرم امام رضا(ع)

ما توحید را قبول داریم و برای توحید و اثبات آن استدلال های فراوانی شده است اما اینکه نحوه وحدانیت حق تعالی چگونه است و آیا این وحدانیت او مطلق است یا مقید؟ این معنا در کلمات حضرت به خوبی تبیین شده است و بحث بسیار عمیقی است؛ در مباحث عرفانی و معرفتی اولین مسئله عرفان نظری نیز بحث وحدت مطلقه حق متعال است و این مسئله در کلمات امام به گونه ای بیان شده است که در سایر فرمایشات سائر ائمه علیهم السلام چنین مطالبی را مشاهده نمی کنیم.

 حضرت در این خطبه استدلال های مختلفی بر این معنا داشته و می فرمایند: «بِالْعُقُولِ یعْتَقَدُ مَعْرِفَتُه» به واسطه عقل ها خداوند متعال مورد شناخت و معرفت قرار می گیرد و در پایان همین خطبه باز می فرمایند: «وَ بِالْعُقُولِ یعْتَقَدُ التَّصْدِیقُ بِاللَّه» به واسطه عقول تصدیق به خدا مورد اعتقاد قرار می گیرد و در ادامه دوباره به صدر کلامشان بازگشت می کنند و می فرمایند: «وَ بِالْإِقْرَارِ یکمُلُ الْإِیمَانُ بِهِ وَ لَا دِیانَةَ إِلَّا بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِالْإِخْلَاص» که اخلاص در توحید یعنی خداوند متعال را به وحدانیت مطلقه بشناسیم.

پس اولاً در معارف توحیدی به معرفت الهی، بالاترین اهمیت را می دهند و ثانیاً معرفت خدای متعال در مرحله ای به واسطه عقل است و حضرت استدلال های گوناگون و عمیق عقلانی در رسیدن به فهم وحدت مطلقه خدای متعال بیان می کنند؛ به عنوان نمونه چند روایت بیان می گردد.

روایت اول:

حضرت در روایت نهم باب التوحید و نفی التشبیه کتاب شریف توحید صدوق مسائل مهمی در این موضوع بیان می کنند و یکی از آن مسائل این مطلب است «الْخَلْقُ لِمَا عَلِمَ مِنْهُ مُنْقَادُونَ وَ عَلَی مَا سُطِرَ فِی الْمَکنُونِ مِنْ کتَابِهِ مَاضُونَ لَا یعْلَمُونَ بِخِلَافِ مَا عَلِمَ مِنْهُمْ وَ لَا غَیرَهُ یرِیدُون» موجودات غیر خدا را اراده نمی کنند و همه موجودات توجه به خدای متعال دارند و این بحث نیز از مسائل بسیار مهم توحیدی است.

روایت دوم:

حدیث چهاردهم از همین باب نیز به مطالب مهم توحیدی اشاره دارد که حضرت با استدلال های عقلی این مطالب بلند را بیان کرده و می فرمایند: «أَوَّلُ الدِّیانَةِ مَعْرِفَتُهُ وَ کمَالُ الْمَعْرِفَةِ تَوْحِیدُهُ وَ کمَالُ التَّوْحِیدِ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیرُ الْمَوْصُوفِ».

در حدیث هجدهم و بیست و هشتم از همین باب در کتاب توحید صدوق نیز مباحث بسیار مهمی در مسائل توحیدی و رفع شبهات در رفع نسبت شرّ به خداوند متعال بیان نموده اند که هرکدام نیازمند بحث مستقل و گسترده ای است.

پرسش های معرفتی عمران صابی و پاسخ های عمیق امام علیه السلام

یکی از مجالس پرباری که حضرت در آن معارف عمیقی را بیان نموده اند مربوط به مجلسی است که مأمون تشکیل می دهد. وی قصد امتحان حضرت را داشت که به نوعی موجب رسوایی خود او می شود. در این مجلس رؤسای یهود و نصاری و. .. حضور داشتند و حضرت با هر یک از اصحاب ادیان گذشته با کتاب خودشان محاجه می کردند و همه مجاب شده و کلام حضرت را تصدیق می کردند؛ در انتها نوبت به عمران صابی رسید که سؤالات بسیار عمیق توحیدی می کند و حضرت در سیر کلمات خود همواره به مسئله وحدانیت خداوند متعال تکیه می کنند و چنین سخنانی را در کلمات سایر ائمه علیهم السلام مشاهده نمی کنیم.

حضرت در معرفی حق متعال می فرماید: خداوند متعال حقیقت مطلقه ای است که هیچ دسترسی به شناخت کُنه او نداریم و تنها توجهی به او می کنیم و به نوعی او را اثبات می کنیم اما این که بتوانیم به صورت خاص و تفصیلی آن حقیقت را درک نماییم، ممکن نیست؛ این همان تعابیری است که اهل معرفت نیز از کلمات معصومین اتخاذ کرده اند و از این مقام معرفتی نسبت به حق متعال با عنوان هایی چون غیب الغیوب یا غیب مطلق و. ..یاد می کنند.

در این بحث به برخی از معارفی که حضرت در پاسخ به عمران صابی و بیان معارف توحیدی داشته اند اشاره ای می کنم «أَمَّا الْوَاحِدُ فَلَمْ یزَلْ وَاحِداً کائِناً لَا شَی ءَ مَعَهُ بِلَا حُدُودٍ وَ لَا أَعْرَاضٍ وَ لَا یزَالُ کذَلِک»؛(توحید للصدوق، ص: 430)

خدا همواره واحد هست و هیچ چیزی با او نیست و موجودات در رتبه او قرار ندارند و با ایجادش نسبت به کثرات این ایجاد او را از مرتبه وحدانیت خارج نکرده است.

نحوه صدور موجودات از حق متعال

در ادامه حضرت با تعابیر خاص خودشان به نحوه صدور موجودات از حق متعال می پردازند و این تعابیر حضرت در مباحث علمی با عناوین مختلفی یاد می شود به عنوان مثال در مباحث عرفانی این بحث با عنوان ظهور و در فلسفه با عنوان علیت و در کلام با عنوان خلق و امثال آن یاد می شود و فرمایشات حضرت همۀ این مطالب را شامل می شود.

حضرت در ادامه می فرمایند: «ثُمَّ خَلَقَ خَلْقاً مُبْتَدَعاً مُخْتَلِفاً بِأَعْرَاضٍ وَ حُدُودٍ مُخْتَلِفَةٍ لَا فِی شَی ءٍ أَقَامَهُ وَ لَا فِی شَی ءٍ حَدَّهُ وَ لَا عَلَی شَی ءٍ حَذَاهُ وَ لَا مَثَّلَهُ لَه» حضرت مراتب خلقت را در این کلمات به نوعی بیان می فرمایند و در ادامه عمران صابی از علم حق به خودش سؤال می کند و این بحث در آیات و روایات بسیار کم مطرح شده و سؤالات سنگینی را در بردارد؛ حضرت در این خصوص به علم حضوری پاسخ می دهند که علم حق به خودش به نحوه علم حضوری است منتهی با تعابیر خاص روایی پاسخ می دهند.

اثبات علم حضوری حق تعالی به خودش

 در ادامه عمران صابی از حضرت می پرسد: «یا سَیدِی هَلْ کانَ الْکائِنُ مَعْلُوماً فِی نَفْسِهِ عِنْدَ نَفْسِهِ» آیا حق متعال نزد خودش معلوم بوده است یعنی آیا به خودش علم داشته است و حضرت در پاسخ به گونه ای مطلب را بیان می کنند که نفی علم حصولی و اثبات علم حضوری گردد و می فرمایند: «إِنَّمَا تَکونُ الْمَعْلَمَةُ بِالشَّی ءِ لِنَفْی خِلَافِهِ وَ لِیکونَ الشَّی ءُ نَفْسُهُ بِمَا نُفِی عَنْهُ مَوْجُوداً وَ لَمْ یکنْ هُنَاک شَی ءٌ یخَالِفُهُ فَتَدْعُوهُ الْحَاجَةُ إِلَی نَفْی ذَلِک الشَّی ءِ عَنْ نَفْسِهِ بِتَحْدِیدِ عِلْمٍ مِنْه»

در ادامه حضرت به بحث تعقل تکیه می کنند و اینکه خداوند متعال تنها یک فعل دارد و این بحث نیز از مباحث بسیار عمیقی است که از آن تعبیر به توحید فعلی می شود و حضرت می فرمایند: «أَ لَیسَ ینْبَغِی أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ الْوَاحِدَ لَیسَ یوصَفُ بِضَمِیرٍ وَ لَیسَ یقَالُ لَهُ أَکثَرُ مِنْ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ صُنْعٍ» که اشاره به توحید فعلی دارد «وَ لَیسَ یتَوَهَّمُ مِنْهُ مَذَاهِبُ وَ تَجْزِئَةٌ کمَذَاهِبِ الْمَخْلُوقِینَ وَ تَجْزِئَتِهِمْ فَاعْقِلْ ذَلِک وَ ابْنِ عَلَیهِ مَا عَلِمْتَ صَوَابا» حضرت می فرمایند: این مسائل زیر بنایی را تعقل کن و مسائل روبنایی را بر این مسائل مبتنی کن.

نحوه احاطه حق متعال نسبت به مخلوقات

عمران صابی در ادامه سؤال می کند: «أَ هُوَ فِی الْخَلْقِ أَمِ الْخَلْقُ فِیه» آیا خداوند در خلق است یا موجودات در او هستند؟؛ و این هم از مسائل بسیار سنگین توحیدی است و حضرت در مقام پاسخ مثال به آیینه می زند و می فرماید: آیا شما در آیینه هستی یا آیینه در شما؟؛ شما ارتباطی با آیینه داری، منتهی در آنجا بحث مکان نیست بلکه بحث احاطه است و برای احاطه حق تعالی به موجودات مسئله ظرف و مظروفی دیگر مطرح نمی گردد و مثال آیینه را می زنند و می فرمایند: در مسائل توحیدی ما ناچار به بیان مثال هستیم تا عقل از راه تمثیل به درک آن حقایق نائل گردد و بعد از ذکر آیینه حضرت می فرمایند: «وَ لِهَذَا أَمْثَالٌ کثِیرَةٌ غَیرُ هَذَا لَا یجِدُ الْجَاهِلُ فی ها مَقَالًا- وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی» ما چاره ای از مباحث مهم عقلی نداریم و برای روشن شدن آن به نوعی به مثال متمسّک می شویم و قرآن کریم هم به همین مطلب در آیه 35 سوره مبارکه نور اشاره دارد و می فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ. ..» که رابطه خداوند متعال با موجودات را این گونه و در قالب مثال حکایت می کند.

نحوه شناخت یگانگی حق متعال و رابطه کثرات با او

یکی از مسائل سنگین معرفتی مورد سؤال عمران صابی سؤال از نحوه شناخت یگانگی حق متعال است که می پرسد «أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَلْ یوَحَّدُ بِحَقِیقَةٍ أَوْ یوَحَّدُ بِوَصْفٍ» و حضرت در پاسخ بالاترین و عمیق ترین بیانات در این مقال را می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ الْمُبْدِئَ الْوَاحِدَ الْکائِنَ الْأَوَّلَ لَمْ یزَلْ وَاحِداً لَا شَی ءَ مَعَهُ فَرْداً لَا ثَانِی مَعَهُ لَا مَعْلُوماً وَ لَا مَجْهُولًا...»

اصل بحث راجع این مطلب است که رابطه کثرات با حق متعال چگونه است و این مسئله از مسائل اختلافی است که در فلسفه و عرفان نیز مطرح است که آیا کثرات ظهور آن حقیقت هستند یا معلول آن حقیقت هستند و چیزی هستند که از او صادرشده اند و در تبیین عمیق و رقیق معرفتی از ضابطه کثرات با حق تعالی این است که بگوییم: کثرات ظهور حق اند که بدون او هیچ واقعیتی ندارند و در عرض او هیچ قرار نمی گیرند و اگر وجود کثرات را با حق تعالی به مثابه تشکیک بدانیم که کثرات مراتبی دارد و حق تعالی اعلی المراتب است باز به نوعی برای کثرات در برابر او شأنیتی قائل شده ایم و این که می فرماید: «لَا شَی ءَ مَعَه» این کلام حضرحرم امام رضا(ع) همه انواع معیت ها و وجود خاص برای کثرات را از بین می برد که کثرات ظهور مطلق اند و ظهور بدون مظهر نمی تواند اصلاً وجود داشته باشد.

اینکه حضرت می فرمایند: «لَا ثَانِی مَعَهُ» یعنی هیچ ثانی ای با او نیست و کثرات در وجود، ثانی او واقع نمی شوند؛ موجودات همه ممکن مطلق اند و در وجود هم ثانی حق متعال قرار نمی گیرند و نمی توان گفت: حق متعال وجودی است و کثرات هم وجودی اند اگر این گونه بگوییم، کثرات ثانی حق متعال قرار می گیرند و اگر بخواهد ثانی حق متعال قرار نگیرند باید کثرات را ظهور او بدانیم و او حقیقت مطلقی است که هیچ محدودیتی ندارد و برای بیان عدم محدودیت حق متعال حضرت توضیح می دهند و می فرمایند:

«لَا مَعْلُوماً وَ لَا مَجْهُولًا وَ لَا مُحْکماً وَ لَا مُتَشَابِهاً وَ لَا مَذْکوراً وَ لَا مَنْسِیاً» یعنی باید به این مطلب برسیم که او حقیقت مطلقی است که هیچ درک دیگری از او به طور خاص نداریم و باز حضرت می فرماید: «وَ لَا شَیئاً یقَعُ عَلَیهِ اسْمُ شَی ءٍ مِنَ الْأَشْیاءِ غَیرَهُ» یعنی او اوست و او حقیقت لا متیعن است «وَ لَا مِنْ وَقْتٍ کانَ وَ لَا إِلَی وَقْتٍ یکونُ وَ لَا بِشَی ءٍ قَامَ وَ لَا إِلَی شَی ءٍ یقُومُ وَ لَا إِلَی شَی ءٍ اسْتَنَدَ وَ لَا فِی شَی ءٍ اسْتَکنَّ وَ ذَلِک کلُّهُ قَبْلَ الْخَلْقِ إِذْ لَا شَی ءَ غَیرُهُ وَ مَا أُوقِعَتْ عَلَیهِ مِنَ الْکلِّ فَهِی صِفَاتٌ مُحْدَثَةٌ وَ تَرْجَمَةٌ یفْهَمُ بِهَا مَنْ فَهِمَ» در ادامه حضرت مطالب بسیار سنگین معرفتی را بیان می کنند وباز در آخر به این مسئله تکیه کرده و می فرمایند: «وَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی فَرْدٌ وَاحِدٌ لَا ثَانِی مَعَهُ یقِیمُهُ وَ لَا یعْضُدُهُ وَ لَا یمْسِکهُ».

تعقل راه ورود به عالم غیب

با توجه به کلمات امام علیه السلام باید برای درک این مباحث به مسائل محکم عقلی تکیه کنیم و اگر بخواهیم راه به عالم غیب پیدا کنیم از اینجا باید راه پیدا کرد، به جز استدلال از عالم خلق به عالم حق راهی نداریم و می فرمایند: «إِیاک وَ قَوْلَ الْجُهَّالِ أَهْلِ الْعَمَی وَ الضَّلَالِ الَّذِینَ یزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَقَدَّسَ مَوْجُودٌ فِی الْآخِرَةِ لِلْحِسَابِ وَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ لَیسَ بِمَوْجُودٍ فِی الدُّنْیا لِلطَّاعَةِ وَ الرَّجَاءِ» برخی گمان می کنند حق متعال در آخرت موجود است و در عالم دنیا نیست و بر این مطلب استدلال عقلی می کنند و می فرمایند: «وَ لَوْ کانَ فِی الْوُجُودِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَقْصٌ وَ اهْتِضَامٌ لَمْ یوجَدْ فِی الْآخِرَةِ أَبَداً وَ لَکنَّ الْقَوْمَ تَاهُوا وَ عَمُوا وَ صَمُّوا عَنِ الْحَقِّ مِنْ حَیثُ لَا یعْلَمُونَ وَ ذَلِک قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلا یعْنِی أَعْمَی عَنِ الْحَقَائِقِ الْمَوْجُودَةِ وَ قَدْ عَلِمَ ذَوُو الْأَلْبَابِ» که حضرت در این فراز «وَ قَدْ عَلِمَ ذَوُو الْأَلْبَابِ» باز دوباره بر مسئله تعقل تکیه می کنند و می فرمایند: صاحبان عقل می دانند «أَنَّ الِاسْتِدْلَالَ عَلَی مَا هُنَاک لَا یکونُ إِلَّا بِمَا هَاهُنَا» استدلال به عالم غیب جز به آنچه در اینجا هست، امکان ندارد «وَ مَنْ أَخَذَ عِلْمَ ذَلِک بِرَأْیهِ وَ طَلَبَ وُجُودَهُ وَ إِدْرَاکهُ عَنْ نَفْسِهِ دُونَ غَیرِهَا لَمْ یزْدَدْ مِنْ عِلْمِ ذَلِک إِلَّا بُعْداً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ عِلْمَ ذَلِک خَاصَّةً عِنْدَ قَوْمٍ یعْقِلُونَ وَ یعْلَمُونَ وَ یفْهَمُون»

لذا منطق امام رضا علیه السلام منطق عقلانی در بیان مسائل گوناگون توحیدی است و از شئون مسائل توحیدی، مسئله امامت است که در مسئله امامت هم حضرت چند بحث مفصل در بحث امامت و بیان ویژگی های امام دارند که در باب 19 و 20 عیون اخبارالرضا حضرت این مطالب را آورده اند و البته در اصول کافی هم آمده است که به نوعی این مباحث هم با استدلالات عقلی همراه بوده و امام علیه السلام در تبیین معارف به اصول اولیه عقلانی تکیه کرده اند و معارف گوناگون توحیدی و ولایی را مطرح کردند.

علت اهتمام شیعه به تعقل و عقل گرایی

آنچه در وجود ماست قوای گوناگون وهم و خیال و عقل است و هر یک از این قوا کاربرد خاصی دارد و برای رسیدن به جهان واقعیت و احکام جهان و هستی جز از راه استدلال عقلی نمی توان رسید و در جای خود اثبات شده است که قوای حسی تنها مفاهیم مجرّده و تصوّرات محضه را در اختیار ما قرار می دهند و تا زمانی که این تصورات به تصدیق و تصدیق به استدلال نینجامد به عالم غیب راهی نداریم؛ حتی اثبات جهان خارج از خود را با استدلال عقلی اثبات می کنیم؛ البته پذیرش جهان خارج وجدانی است اما در جهت اثبات آن از راه علّیت و استدلال بهره می گیریم که ما در بیرون از خود صوری داریم و منشأ آن صور خودمان نیستیم پس جهان خارج را از راه اصل بدیهی علّیت ثابت می کنیم.

بنابراین مسئله تعقل، اصل در معلومات ماست هم نسبت به جهان خارج و هم عالم غیب؛ لذا اساس ادیان آسمانی بر عقلانیت است خصوصاً اسلام که اکمل ادیان می باشد.

توجه به تعقل و نورانیت عقل در سیره علمی و عملی بزرگان امامیه

بزرگان ما تابع اهل بیت (ع) بودند و به مسئله تعقل و نورانیت عقل توجه داشتند و اگر انسان به مسئله تعقل وارد شد باید به حکم عقل نیز توجه داشت؛ یکی از مسائلی که عقل به ما امر می کند، خضوع در برابر حق است و این مطلب را تعقل اثبات می کند و اولیا الهی نیز اهل تعقل و خضوع بودند؛ و با این خضوع عقلانی به مافوق عقل و درک های بالاتری رسیده اند. آیت الله العظمی بهجت و علامه طباطبایی (ره) خصوصاً اساس روش ایشان بر تعقل بود و خضوع للحق هم داشتند و این بزرگواران علاوه بر خضوع در برابر حق متعال در برابر اولیا الهی نیز خضوع داشتند.

وقتی علامه به مشهد مشرف می شدند با آن مرحله بالای عقلانیتی که داشتند خضوع خاصی در برابر امام علیه السلام داشت و از دم کفش کن شروع به بوسیدن درب و دیوار بارگاه رضوی می کردند تا زمانی که در زیر قبّه حرم حضرت قرار می گرفتند و برای خود هیچ شأنیت قائل نبوده و مانند سایر مردم می دانستند؛ در شلوغ ترین ساعات حرم یعنی بعد از نماز مغرب و عشاء به زیارت مشرف می شدند و شخصی در حرم قصد بوسیدن دست ایشان را داشت که ایشان گفتند: کف حیاط آستان مقدس رضوی را بوسه بزن که از سر من با ارزش تر است.

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

شعرمیلاد امام رضا

باز در عرش خدا ولوله بر پا شده استدری از عرش به سمت دل ما وا شده است

بندگان خوب خدا از دیدگاه امام رضا (ع)

از امام رضا (ع) در مورد بندگان خوب خدا سؤال شد که دارای چه خصوصیاتی هستند؟ ایشان پنج خصوصیت را فرمودند و خوشا به حال کسی که این پنج خصوصیت در او باشد. رُوِیَ اَنَّهُ سُئِلَ عَنِ عَلِیٍّ ابنِ مُو سَی الرِّضا عَلَیهماِ السَّلامُ عَن خِیارِ العِبادِ، َعَلَیهماِ السَّلامُ: «اَلَّذینَ اِذا اَحسَنُوا أَستَبشَروُا وَ اِذا اَسائُوا اِستَغفَروُا وَ اِذا اُعطوُا شَکَروُا وَ اِذَا ابتَلَوا صَبَرُوا وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا» در روایتی از امام هشتم (ع) در مورد بندگان خوب خدا سؤال کردند که دارای چه خصوصیاتی هستند؟ ایشان پنج خصوصیت را فرمودند که من یکی یکی می‏گویم.«فَقالَ عَلَیهِ‏السَّلامُ»؛ حضرت در جواب فرمود:

این گنبد زیبا قلب ایران است

می خواهم تا آنجا كه دوست دارم، پربگیرم، اما تا بارگاه دوست راه طولانی است. چشم از پنجره برنمی دارم. دشت از پی دشت، كوه از پی كوه، دسته دسته گل سرخ، یك عالم سبز و یك دریا اشتیاق كه دستی از غیب به جانم ریخته است! همیشه همین طور است.

مسیری سبز تا بلندای علم

در سال 57 هجرت، در مدینه فرزندی به دنیا آمد که جدش نام "محمد" را برای او از قبل برده بود و حتی خصوصیت و ویژگی خاص او را به جابر فرموده بودند

محمد بن زكریای رازی

محمد بن زكریای رازی در سال 251 هجری قمری (244 ش) در شهر ری متولد شد.

قطره ای از علوم رضوی

جامی از شربت «سَویق»1 می نوشد و ذکرگویان، راه می افتد. سیمایش مصمم است و گام هایش استوار. آرام و مطمئن قدم برمی دارد. به محلّ ملاقات می رسد. درب قصر گشوده می شود.

بی کرانه های نیک سیرتی

بهترین الگوی بازسازی اخلاقی است. ایشان با پرورش صفات و فضائل اخلاقی ناب در گوهر وجودشان، علاوه بر نورانی کردن باطن خود، فضای خانواده و جامعه خویش را از این نورانیت بهره مند کرده اند؛ که می توان شعاع این گسترش برکت را تا روز قیامت، در تمام گستره هستی ترسیم کرد. امام باقر 7 به عنوان پنجمین وجود مطهر از این پاکان، خورشید تابناکی است که هر انسانی خود را در معرض اشعه آن قرار دهد، قطعاً به سعادت ابدی رهنمون می گردد.

محمد می آید.

محمد می آید.

مسیح پنجم

اهل شام بود. در مدینه رفت و آمد داشت. در مجلس درس و بحث امام محمد باقر(ع) نیز حاضر می شد، ولی می گفت: «محبت و دوستی با شما مرا به این مجلس نمی آورد.

بی کرانه های نیک سیرتی

پدرم، امام محمد باقر(ع)، همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا نیز ذکر خدا می گفت. وقتی با مردم صحبت می کرد، از یاد خدا باز نمی ماند و کلمه «لا اله الا الله» همواره بر زبانش جاری بود. [سحرگاهان] ما را به عبادت و شب زنده داری تا برآمدن آفتاب فرا می خواند. به آن دسته از اعضای خانواده که قرائت قرآن می دانستند، دستور خواندن قرآن می داد و بقیه را به گفتن ذکر خدا سفارش می نمود»

سپهر دانش

امام باقر(علیه السلام)، در سال 57 هجری در شهر مدینه، دیده به جهان گشود.1 درباره روز ولادت ایشان بین تاریخ نویسان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را اول ماه رجب دانسته اند،2 ولی مشهور تاریخ نویسان، تاریخ ولادت ایشان را سوم ماه صفر می دانند.3

راه سبز

روزی جمعی از شیعیان و طرفداران امام محمدباقر علیه السّلام خدمت آن حضرت حاضر شدند، امام علیه السلام به نصیحت و اندرزشان پرداخته و آنان را از گناهان برحذر می داشت،

ستاره ی نجات

بازار سامرا مثل همیشه شلوغ بود و پر سر و صدا. مردم، هر یک به کار خود مشغول بودند. مردی قدم زنان طول بازار را می پیمود و با کنجکاوی اطرافش را نگاه می کرد.

جرعه ای از زلال دریایی!

جوانی از اهل شام در جلسات علمی امام باقر(ع) ، زیاد حاضر می شد. روزی پس از پایان جلسه از میان جمع برخاست و گفت: سوگند به خدا من به جهت محبت شما در جلسه حاضر نمی شوم بلکه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست که در این محفل حاضر می شوم. امام لبخند زد و سکوت کرد. چند روز گذشت و خبری از جوان نشد. حضرت جویای حال او شد. یکی از یاران گفت: جوان شامی به شدت بیمار است.

مسیح پنجم

اهل شام بود. در مدینه رفت و آمد داشت. در مجلس درس و بحث امام محمد باقر(ع) نیز حاضر می شد، ولی می گفت:

برخی از اوصاف شیعیان در کلام باقر العلوم علیه السلام

همانطور که از مفهوم کلمه شیعه بر می آید، پیروی، تبعیّت و الگوپذیری از ائمه معصومین علیهم السلام در تمامی شؤونات زندگی، لازمه شیعه بودن است. در سخنان گهربار معصومین علیهم السلام خصوصیات و ویژگیهای یک پیرو واقعی بیان شده است تا بدین وسیله یادآور شوند که شیعه بودن صرفا با ادّعا و یا نامگذاری محقّق نمی شود؛

مغز دانش

از همان کودکی، مغز دانش ها را می گشودی به اعجاز و عطش های ناتمام و سرگردانِ پرسش را التیام می بخشیدی.

مسیح پنجم

اهل شام بود. در مدینه رفت و آمد داشت. در مجلس درس و بحث امام محمد باقر(ع) نیز حاضر می شد، ولی می گفت: «محبت و دوستی با شما مرا به این مجلس نمی آورد.

جدال میان عقل و دل

طول و عرض اتاق را پا می­گذاشت و با خود اندیشه می­کرد. دلش می­گفت: برو و عقلش می­گفت: نرو. دل می­گفت: بروی؛ رفاه زن و فرزندانت را فراهم کرده­ای؛

سپهر دانش

امام باقر(علیه السلام)، در سال 57 هجری در شهر مدینه، دیده به جهان گشود.1 درباره روز ولادت ایشان بین تاریخ نویسان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را اول ماه رجب دانسته اند،2 ولی مشهور تاریخ نویسان، تاریخ ولادت ایشان را سوم ماه صفر می دانند

تحليل ويژگي‌هاي خاصّ زمانه امام باقر عليه السلام

پنجمين امام شيعه، محمد بن علي بن الحسين عليه السلام است كه به «باقر» شهرت يافته است. حضرت باقر عليه السلام در سال 57 هجري در شهر مدينه چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود زين‌العابدين عليه السلام در سال 94، 39 سال داشت. مادر آن حضرت «ام‌ّ‌ عبدالله» دختر امام حسن مجتبي عليه السلام است،

رایت دانش ها

دیگر بار چشمه سار کوثر محمّد صلی الله علیه و آله در جویباران فضیلت و عفاف به یکدیگر رسیدند تا مرجان های معرفت و مرواریدهای درخشان امامت را به چشمان منتظر و دل های آرزومند هدیه کنند. امام حسین علیه السلام جشنی شکوهمند و معنوی را تدارک دیده تا شاهد پیوند زیبا و مقدّس فاطمه دختر برادرش امام مجتبی علیه السلام و زیباترین روح پرستنده؛ یعنی، فرزندش علیّ باشد.

و محمد می آید...

محمد می آید.

رایت دانش ها

دیگر بار چشمه سار کوثر محمّد صلی الله علیه و آله در جویباران فضیلت و عفاف به یکدیگر رسیدند تا مرجان های معرفت و مرواریدهای درخشان امامت را به چشمان منتظر و دل های آرزومند هدیه کنند. امام حسین علیه السلام جشنی شکوهمند و معنوی را تدارک دیده تا شاهد پیوند زیبا و مقدّس فاطمه دختر برادرش امام مجتبی علیه السلام و زیباترین روح پرستنده؛ یعنی، فرزندش علیّ باشد.

در محضر آفتاب

تاریخ اسلام تاریخی پر فراز و نشیب است. از جمله مهم ترین عوامل آن، تنگناها و چالش هایی است که پیوسته حکم رانان ظالم، جامعه را با آن روبه رو می کردند.

برگ هایی از طوبی

گرامی وارثِ محمودِ احمد امام باقری، نامت محمّد

جرعه ای از زلال دریایی!

جوانی از اهل شام در جلسات علمی امام باقر(ع) ، زیاد حاضر می شد. روزی پس از پایان جلسه از میان جمع برخاست و گفت: سوگند به خدا منبه جهت محبت شما در جلسه حاضر نمی شوم بلکه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست که در این محفل حاضر می شوم. امام لبخند زد و سکوت کرد. چند روز گذشت و خبری از جوان نشد. حضرت جویای حال او شد. یکی از یاران گفت: جوان شامی به شدت بیمار است.

در درون سینه می سوزد دل شیدای من

در درون سینه می سوزد دل شیدای من

همسر آفتاب

روزهای پایانی دهه اول ماه رمضان یادآور سال حزن و ماتم است سالی که اسلام دویاور بزرگ خود حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه سلام اللّه علیها را از دست داد و انقلاب بزرگ فرهنگی رسول اللّه را با مشکلات فراوان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روبرو ساخت.

و محمد می آید...

محمد می آید.

مبارزه با کج روی های سیاسی

امام باقر(ع) در ماه محرم سال 95 هجری، عهده دار مقام امامت شد و این مصادف بود با حکمرانی آل مروان. آنان مسلمانان را مجبور می کردند که آنان را جانشین رسول خدا بشمارند و افرادی را که منتهای رذالت و فرومایگی در پلید ترین منکرات غوطه می خوردند، خلیفه الهی بنامند. امام باقر(ع) از چنین وضع آشفته ای رنج می برد.

ضرب سکّه و استقلال پولی

در سده اوّل هجری صنعت کاغذ در انحصار رومیان بود و مسیحیان مصر نیز که کاغذ می ساختند، به روش رومیان نشانِ «اب و ابن و روح» بر آن می زدند. عبدالملک اموی، مرد زیرکی بود

الگوی جوان

امام صادق علیه السلام می فرماید: «پدرم، امام محمد باقر علیه السلام همواره مشغول ذکر خدا بود. هنگام خوردن غذا ذکر می گفت. وقتی با مردم صحبت می کرد از یاد خدا باز نمی ماند و کلمه لا اله الاّ اللَّه همواره بر زبانش جاری بود. سحرگاهان ما را به عبادت و شب زنده داری تا برآمدن آفتاب می خواند.»

ارتباط بین “باقر العلم” و “مدینةالعلم”

پیامبر عظیم‌الشان (ص) در مورد دو نفر از معصومین سخن از مراتب علم شان مطرح فرمودند. اولی ؛ حضرت امیر(ع) است که درباره اش فرمود : “انامدینه العلم و علی بابها” و دومی؛ حضرت باقر(ع) است که درباره اش فرمود: “انه یبقرالعلم بقرا “.

احتجاجات آن حضرت

گرچه دربار هشام برای ابراز عظمت علمی پیشوای پنجم محیط مساعدی نبود، ولی از حسن اتفاق، پیش از آنکه پیشوای پنجم شهر دمشق را ترک گوید، فرصت بسیار مناسبی پیش آمد که امام برای بیدار ساختن افکار مردم و معرفی عظمت و مقام علمی خود بخوبی از آن استفاده نمود و افکار عمومی شام را منقلب ساخت.

در درون سینه می سوزد دل شیدای من

در درون سینه می سوزد دل شیدای من ای خدا دریای خون شد سینه سینای من

*بلای خودفریبی و برخی نشان‌های آن*

*امام باقر(ع) - که در آستانه‌ی شهادت جانسوز او هستیم - در هشداری حکیمانه به ویژه به صاحبان قدرت و ثروت و سپاه وستایشگران بی‌محتوا و فاقد منش و اخلاق شایسته- چنین فرمود:*

محمد (ص) اینگونه در دلها نفوذ کرد

به اعتدال رفتار می‌کرد، سخنش راهگشا و حکمش عادلانه بود.همچون طبیبی دوره گرد بود که خود به بالین مریض می رفت و مَرهم او بهترین درمان برای دلهای بیمار بود.دعوت بردگان را می پذیرفت و با آنان هم سفره می شد و به هر کس می رسید ـ حتی کودکان ـ سلام می کرد.بر روی خاک می نشست، شیر از گوسفند می دوشید، کفش خود را وصله و لباسش را رفو می کرد. همیشه به خود عطر می زد. بر حمار بدون پالان سوار می شد و آنگاه که بر مرکبی بود اجازه نمی داد کسی پیاده در کنارش حرکت کند.

محمد می آید

محمد در ماه «ربیع» می آید و همراه با خود، ربیع قلوب، بهار جان ها و طراوت ایمان را به همراه می آورد.

در گزند باد

از آن جا که عصر امام باقر(علیه السلام)، روزگار برخورد اندیشه های اسلامی و غیراسلامی بود، دربارِ بنی امیه، مناظرات زیادی بین دانشمندان ادیان مختلف با امام سازمان دهی کرد و آخرین حکمرانان بنی امیه این سیاست کهنه و شکست خورده را بار دیگر از سر گرفتند.

داستان مسابقه تیراندازی

امام صادق (ع) می فرماید: در یکی از سالها که هشام بن عبد الملک برای انجام مراسم حج به مکه آمده بود، امام باقر (ع) نیز در مکه حضور داشت. در آن سفر امام باقر (ع) برای مردم سخنرانی کرد و از جمله سخنان آن حضرت چنین بود:

بهترین هدیه تولد منجی عالم بشریت

با فرا رسیدن ماه شعبان، موجی از شادی و نشاط دل‌های شیعیان را فرا می‌گیرد. در هر جای دنیا که قلبی به عشق اهل بیت(علیهم السلام) می‌تپد، در این ایام به شکلی ویژه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) ابراز ارادت می‌کنند.ا

تمام عالم کتاب خداوند است

عزیزترین فرد این عالم، پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله است و ایشان سحاب حریص بود. خود می فرمود: انا حریصُ علی رُشدکم: من به رشد شما حریصم ...

برترین بانوی جهان

ارزش انسانها مسلماً یکسان نیست، بعضی از مقربترین فرشتگان الهی برترند، و بعضی از درنده ترین حیوانات پائین تر، و آنچه به این انسان ارزش می دهد بر اساس معرفی قرآن و اسلام همان «علم و ایمان و تقوی و ملکات فاضله انسانی» است.

احوال مهتر عالم

روایت است از ابی عبداللّه جعفر بن محمد الصادق علیه السلام که او روایت می کند از پدرانش تا به امیرالمؤمنین علی مرتضی علیه السلام که خداوند تعالی (جل جلاله) نور محمدی صلی الله علیه و آله را بیافرید پیش از آفریدن آدم و جمیع انبیا علیه السلام و حق تعالی با وی دوازده حجاب آفرید:

آنان که کور و کر و گنگ اند!

بهره ای که هر کس از قرآن کریم می تواند بگیرد نیز متفاوت است. هر کس که دارای فهم بیشتر و نگاه عمیق تری به آیات شریفه است، مسلما بهره ی بیشتری نیز خواهد برد.

تقدم شناخت بر شعور

...زمانی است که انسان با دلی دردمند و جگری سوخته، به صفای باطن و صیقل روح و تهذیب و تزکیه ی نفس می پردازد. زمانی که احرام می بندد و از خلعت دنیا به در می اید و زمانی که لبیک گویان به هر طاعتی فقط برای خدای خود اقرار می آورد و با لمس حجرالاسود، با خدای خویش مصافحه می نماید تا به عرفات برسد و یوسف نفس را که در چاه تن گرفتار است، از قید و بند حوادث عالم برهاند و پیمانه ی حقیقت را از دست مقصود و معبود همه ی عالمیان بگیرد و شربت کمال بنوشد. این‎جا عرفات است و عرفه، بهانه ای است برای رستن و رسیدن برای شناختن و شناخته شدن، طلب کردن و پیراسته شدن از تمام آلاینده های پوچ دنیایی و به جرعه ای عاشق شدن و جان تازه گرفتن و آن گاه، دیر رأفت الهی را گشوده دیدن و پیمانه را سر کشیدن و پس از آن، نور معرفت، هاله ای خواهد بود بی انتها که افق عبودیت را با ملکوت پیوند می دهد.

مهمان کریم اهل بیت باشیم؟!

امام حسن علیه السلام تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش های بی سابقه و انفاق های بسیار بزرگ و بی نظیری ثبت کرده اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.

جدال میان عقل و دل

طول و عرض اتاق را پا می­گذاشت و با خود اندیشه می­کرد. دلش می­گفت: برو و عقلش می­گفت: نرو. دل می­گفت: بروی؛ رفاه زن و فرزندانت را فراهم کرده­ای؛

تعالی عقل و عشق و عقیده در شخصیت حضرت زینب علیها السلام

آن جا که احساس و عاطفۀ صرف صحنه گردان حوادث می گردد، تعقل و تدبیر و ذکاوت و عافیت اندیشی به تناسب رخت برمی بندد؛ گویا احساسات و عواطف از آن رو مذموم نیست که واکنش های ابنای بشر در مقابل حوادث سهمگین، علی الاصول، مبتنی بر غلبه عواطف و احساسات است.