فروغی از سیمای نهمین آفتاب

برچسپ ها: از ، سیمای ، فروغی

Print Friendly and PDF

حکیمه خاتون دختر امام کاظم علیه السلام می فرمود:

«روزی برادرم امام رضا علیه السلام مرا خواست و فرمود: ای حکیمه! امشب، فرزند مبارک خیزران، متولد می شود. حتما در وقت تولد او حاضر باش.

من خدمت امام ماندم. شب هنگام آن حضرت، من و بانوان مسؤول وضع حمل را به اتاقی آورد و خود بعد از آن که چراغی برایمان روشن کرد، بیرون رفت و در را هم بست تا حضرت خیزران درد زایمان گرفت. ما خواستیم کاری بکنیم چراغ خاموش شد. ما به یک باره در اندوه و ترس فرو رفتیم. در همان لحظات وحشت و دلهره بود که خورشید امامت طلوع کرد. پرده ای نازک مانند لباس بر تن داشت که نوری از آن بر می خواست و تمام اتاق را روشن می کرد. من کودک را برداشتم و در دامن خود گذاشتم و آن پرده را از صورتش دور کردم. در این لحظه، امام رضا علیه السلام نیز وارد شد. بعد از آن که به او لباس پوشاندیم، او را از ما گرفت; در گهواره قرار داد و به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو.

وقتی روز سوم شد، کودک چشمان خود را به سوی آسمان گشود; به طرف راست و چپ نگاه کرد و با زبان فصیح فرمود:

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ».

من با دیدن چنین حالتی، زود خدمت امام رضا علیه السلام رفتم و آنچه را دیده بودم، بازگو کردم.

فرمود: آنچه بعد از این از عجایب احوال او خواهی دید، زیادتر از چیزهایی است که تا حال دیده ای » . (1)

و به این ترتیب امام محمدتقی، جوادالائمه، در روز دهم ماه رجب سال 195 ه . ق. و یا به قول برخی روز جمعه پانزدهم یا نوزدهم ماه مبارک رمضان (2) از بانویی گرانقدر به نام سبیکه - که بعضی به او خیزران، ریحانه و سکینه (3) نیز گفته اند - در مدینه طیبه (4) به دنیا آمد. او صورتی گندمگون داشت و کنیه اش ابوجعفر و ابوعلی و القابش نیز تقی، جواد، مختار، منتجب، مرتضی، قانع، عالم و ... بود. (5)

هرچند میلاد این نور پاک، مایه شادمانی برای اهل بیت علیه السلام بود، اما حضرت رضا علیه السلام از همان روزهای نخست با ذکر مصیبت های فرزندش، جواد الائمه، همگان را از شهادت جانگدازش آگاه می نمود. از جمله می توان خبر کلثم بن عمران را نقل کرد که می گفت:

«وقتی امام محمدتقی به دنیا آمد، امام رضا علیه السلام فرمود:

حق تعالی فرزندی به من بخشیده که شبیه موسی بن عمران است که دریاها را می شکافت و مانند عیسی بن مریم است که خداوند مادر او را مقدس گردانید و طاهر و مطهر آفریده شد. این فرزند من به جور و ستم کشته خواهد شد و اهل آسمان ها بر او خواهند گریست و خداوند بر دشمن او و کشنده او و ستم کننده به او غضب خواهد کرد و بعد از قتل او از زندگانی بهره ای نخواهد دید. و به زودی به عذاب الهی خواهد رسید» . (6)

در سایه پدر

هرچند دوره ای که جواد الائمه علیه السلام در آن حضور پدر را درک کرد، چندان طول نکشید ولی از همین دوره اندک نیز اطلاعاتی چند بر جای مانده است. این دوره خود به دو دوره تقسیم می شود:

1- قبل از مسافرت امام رضا علیه السلام به طوس

2- بعد از آن.

در دوره اول عموما امام رضا علیه السلام درصدد معرفی حضرت و بیان لیاقت های فرزندش برای امامت و ابراز شایستگی های وی بود. البته این امر با توجه به فتنه های واقفیه لازم بود. مسعودی از قول زکریا بن آدم در این باره می گوید:

«در محضر امام رضا علیه السلام بودم، ابوجعفر علیه السلام را که کمتر از چهار سال داشت، آوردند. ابو جعفر در حضور پدر نشست و دست خود را بر زمین زد و سرش را به طرف آسمان بلند نمود و مدتی طولاتی به فکر فرو رفت. امام رو به فرزندش کرد و فرمود:

«بنفسی انت لم طال فکرک؟ ; قربانت گردم! چرا این گونه در فکر فرو رفته ای؟»

حضرت جواد فرمود: به خاطر مصیبت هایی که بر مادرم زهرا علیها السلام وارد شد. سوگند به خدا، آن دو نفر را از قبر بیرون می آورم، سپس با آتش آن ها را می سوزانم و بعد خاکستر آن ها را به طرف دریاها پراکنده می کنم. امام رضا علیه السلام در این لحظه فرزندش را در آغوش کشید; دلداری داد; بین دو چشم او را بوسید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت! تو مقام امامت داری.»

به هر صورت این مقطع زمانی 5 سال طول کشید; یعنی، از سال 195 ه . ق. (تولد امام جواد) تا سال 200 ه . ق. (زمان هجرت امام رضا علیه السلام به خراسان)

نگران پدر

در سال 200 هجری که مامون الرشید امام رضا علیه السلام را به اجبار به خراسان فرا خواند، امام رضا همراه فرزندش جواد الائمه به مکه مشرف شد. امیة بن علی می گوید:

«من نیز در این سفر همراه امام بودم. وقتی امام طواف وداع را انجام داد و برای خواندن نماز طواف نزد مقام ابراهیم علیه السلام رفت، دیدم که یکی از خدمتگزاران امام رضا علیه السلام ابوجعفر (امام جواد) علیه السلام را روی شانه اش نشانده، طواف می دهد. بعد از طواف ابوجعفر علیه السلام از شانه او پایین آمد و در حجر اسماعیل علیه السلام نشست. مدتی منتظر شدیم. ولی آمدن او طول کشید. موفق، خدمتگزار امام سراغ او رفت و گفت: فدایت شوم! حرکت کنید برویم. اما ابوجعفر علیه السلام از جای خود حرکت نکرد. غم و اندوه در چهره اش نمایان بود. فرمود: از جای خود برنمی خیزم، مگر آن که خدا بخواهد. موفق نزد امام رضا علیه السلام برگشت و موضوع را با حضرت در میان گذاشت. امام خود نزد فرزندش آمد و از او خواست برخیزد ولی او حرکت نکرد و فرمود: از جای خود بلند نمی شوم. چگونه برخیزم! من با چشم خود دیدم چگونه شما با خانه خدا وداع کردی! من فهمیدم که دیگر امیدی به بازگشت ندارید و سرانجام با اصرار پدر از جای برخاست و راهی شد» . (7)

آری، امام رضا علیه السلام نیز خود به شهادتش در این سفر آگاه بود. لذا در ابتدای سفر قبل از خروج از مدینه، اعضای خانواده را فراخواند و دستور داد برایش بگریند. آن گاه دست ابوجعفر علیه السلام را گرفت و او را کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد. دست ابوجعفر را روی دیواره قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله گذاشت، دست او را به قبر چسباند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست فرزندش را حفظ کند ... آن گاه تمام وکلای خود را دعوت کرد و دستور داد از ابوجعفر علیه السلام اطاعت کنند و مخالفتی به خرج ندهند. (8)

به این ترتیب امام رضا علیه السلام راهی خراسان شد. در این دوره (200 ه . ق.) تا زمان شهادت (203 ه . ق.) ارتباط بین امام رضا علیه السلام و فرزندش، جواد علیه السلام، به وسیله نامه صورت می گرفت. در یکی از نامه ها می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم.

فرزندم! خداوند به تو عمر طولانی عنایت فرماید و تو را از آزار دشمنانت مصون بدارد. فرزند عزیزم! پدرت به قربانت! همه مال و اموال من در اختیار تو است. من اکنون زنده و سر پا هستم اما از فراق تو دلخسته و غمناک می باشم. امیدوارم با رفتار نیک با خویشاوندان و کمک مالی به آنان خداوند راه رشد و صلاح را برای تو فراهم گرداند ... . (9)

آری، این نگرانی و دلتنگی های امام رضا علیه السلام ادامه داشت تا آن که زمان شهادت آن حضرت فرا رسید.

شیخ طبرسی به نقل از امیة بن علی می نویسد:

«روزی ابوجعفر علیه السلام خدمتکار خود را خواست و فرمود: اهل خانه را گردآور و بگو برای ماتم آماده شوند. من پرسیدم: برای ماتم چه کسی؟ فرمود: برای ماتم بهترین اهل زمین. و بعد از چند روز خبر رسید که امام رضا علیه السلام در همان روز که امام محمدتقی امر به ماتم کرد، به شهادت رسیده است » . (10)

رویداد / زمان

1. تولد امام جواد علیه السلام / 195 ه . ق.

2. هجرت امام رضا علیه السلام به خراسان / 200 ه . ق.

3. سن امام جواد هنگام هجرت پدر / در حدود 6 سال

4. شهادت پدر / 203 ه . ق.

5. سن امام هنگام شهادت پدر / حدود هشت تا نه سال (×)

6. هجرت امام جواد به بغداد / 204 ه . ق (10 سالگی)

7. شهادت امام جواد / 220 ه . ق آخر ذی قعده (25 سالگی) 25 سال و دو ماه و 18 روز (××)

8. مدت امامت حضرت جواد / 17 سال

بعد از این مرحله نوبت آن بود که امام نوجوان، ابو جعفر، محمدتقی علیه السلام بر سر جنازه پدر حاضر شود; او را غسل دهد; دفن کند و نماز بخواند زیرا تنها معصوم را معصوم به خاک می سپارد و نماز می خواند. اما این واقعه چگونه روی داد و امام محمدتقی هشت، نه ساله چگونه از مدینه به خراسان آمد! حمیری و قطب راوندی به سند صحیح از معمر بن خلاد نقل کرده اند که: «امام محمدتقی روزی به من فرمود: ای معمر! سوار شو.

گفتم: به کجا؟ فرمود: سوار شو و کاری نداشته باش. چون با حضرت به صحرا رسیدم، فرمود: این جا بایست. آن جناب ناپدید شد و بعد از ساعتی برگشت. پرسیدم: فدای تو شوم! کجا بودی؟ فرمود: به خراسان رفتم و پدر مظلوم و غریبم را دفن کردم » . (11)

از آخر صفر (203 ه . ق.) زمانی که امام رضا علیه السلام در 55 سالگی به شهادت رسید، (12) حضرت ابوجعفر علیه السلام به عنوان نهمین امام معصوم در هشت سالگی عهده دار هدایت شیعیان شد. هرچند در این دوره خطیر، توصیه ها و وصایای امام رضا علیه السلام می توانست موجبات پذیرش امامت امام جواد از سوی شیعیان را فراهم سازد; مطالعه دقیق کتب تاریخی نشان می دهد که این توصیه ها تنها در خواص یاران مؤثر بود و عموم مردم ظاهربین منتظر دلایل عقل پسندی بودند. به این خاطر نوعی بحران دردآوری پیرامون پذیرش امامت جواد الائمه در حال شکل گرفتن بود که حتی به تدریج برخی یاران خاص را نیز شامل می شد. از این روی امام باید صاحب ویژگی هایی باشد تا بتواند گروه های مختلف را مجاب کند و آنان را به سوی پذیرش خورشید حقیقت راهنمایی کند.

علم بی پایان امامت شاخصه ای بود که به تدریج این گروه ها و دل های پراکنده را گرد آورد.

علامه محمدباقر مجلسی می نویسد:

«وقتی امام رضا علیه السلام شهید شد، ابوجعفر علیه السلام حدود هفت سال و چند ماه داشت. مردم بغداد و حوالی، درباره امامت آن حضرت اختلاف پیدا کردند. لذا بزرگانی مانند: ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکیم، عبدالرحمان بن حجاج، یونس بن عبدالرحمان و ... در خانه عبدالرحمان بن حجاج گرد آمدند و به یکدیگر تسلیت گفتند. در بین مجلس یونس بن عبدالرحمان برخاست وگفت: گریه بس است! تکلیف امامت چه می شود؟ مسائل دین را از چه کسی باید پرسید و تا کی باید صبر کرد که ابوجعفر بزرگ شود و بتواند پاسخگوی مسائل و ادای حق امامت باشد؟ ریان بن صلت که از شنیدن چنین سخنی اراحت شده بود، از جا برخاست و گلوی یونس را گرفت و داد زد: معلوم شد ایمان تو ظاهری بوده، در باطن درباره امامت گرفتار شک هستی. اگر امام جواد با عنایت خدا به این مقام رسیده است، اگر کودک یک روزه هم باشد، مانند پیرمرد کهنسالی دارای علم و فضیلت خواهد بود. اگر از جانب خدا نباشد، اگر هزار سال هم عمر کند، مانند یکی از مردم خواهد بود. ... سرانجام موعد حج رسید و فقیهان، دانشمندان بغداد و ... در قالب گروه هشتاد نفری عازم حج شدند. آنان به مدینه وارد شدند و راهی خانه امام صادق علیه السلام - که غیر مسکونی بود - شدند و مجلس بزرگی تشکیل دادند. ابتدا عبدالله فرزند موسی بن جعفر علیه السلام و عموی امام جواد وارد شد و خود را در معرض دیگران قرار داد اما به زودی معلوم شد چیزی از علم ندارد. طولی نکشید که موفق بن هارون خدمتگزار امام خبر ورود حضرت را داد. امام علیه السلام حاضر شد و تمام مسائل را جواب داد و به عمویش هم گفت:

«لم تفتی عبادی بما لم تعلم و من الامة فی هو اعلم منک؟ ; چرا برای بندگان من به چیزی که آگاهی نداشتی، فتوا دادی؟ در حالی که میان امت اعلم از تو وجود داشت » . (13)

آری حتی مرحوم کلینی و ابن شهرآشوب نقل کرده اند که در یک مجلس یا چند روز متوالی، سی هزار مساله از سخت ترین مسائل پرسیدند و امام علیه السلام همه را جواب داد. (14)

هجرت اجباری به بغداد

به این ترتیب به مرور بستری آرام برای پذیرش امامت وی ایجاد شد. این امر برای خلیفه عباسی ناخوشایند بود. چون بار دیگر مشروعیت وی - همان گونه که در عصر امام رضا زیر سؤال رفت - زیر سؤال می رفت. از این روی وی کوشید قبل از آن که این نهال علوی به خوبی ریشه در دل شیعیان بدواند، وی را به خراسان فرا خواند و مانع از ایجاد ثبات و آرامش در زندگی و فعالیت های او شود. از این روی یک سال (15) بعد از شهادت امام رضا علیه السلام مامون برای آن که در ظاهر خود را از جرم و خطای کشتن امام رضا تبرئه کند و نادم نشان دهد، وقتی از سفر خراسان به بغداد آمد، نامه ای خدمت امام محمدتقی علیه السلام نوشت و با اعزاز و اکرام ظاهری وی را طلبید. (16)

خلفای عصر امام / زمان / دوره

1. محمد امین بن هارون / تا 198 / قبل از امامت

2. مامون بن هارون / از 198 تا 218 / تا سال 203 (قبل از امامت) از 203 تا 218 بعد از امامت

3. معتصم عباسی / از 17 رجب یا شعبان 218 به بعد / بعد از امامت

خلفای عصر امام و تقابل حضرت با آنان

به طور کلی حضرت جواد الائمه علیه السلام در طول امامت خود با دو خلیفه عباسی روبه رو بود که مفصل ترین آن، دوره مامون یعنی، 15 سال و بقیه عمر یعنی، تنها 2 سال در دوره معتصم عباسی بود. مامون به دلیل این که با قتل امام رضا علیه السلام دچار بدنامی و تزلزل شده بود، صلاح نمی دید که بیش از آن به آزار امام بپردازد. لذا به دلیل قدرت شیعیان در آن روزگار، تمام سعی خود را بر آرام نگه داشتن اوضاع مصروف می داشت.

یکی از شواهد موجود پیرامون قدرت شیعیان در آن دوره را می توان در زمانی مطالعه کرد که امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و شیعیان پیکر مطهرش را از خانه بیرون آوردند در حالی که شمشیر بر شانه داشتند و با هم پیمان مرگ بستند و تصمیم خلیفه مبنی بر ممانعت از تشییع جنازه را در نطفه خفه کردند. علامه محمدحسین مظفر می نویسد: «از امثال چنین حادثه ای می توان فهمید که شیعه بغداد در آن روزگاران شمار زیادی را تشکیل می داد و از اقتدار و شوکتی برخوردار بودند» . (17)

اساسا ضعف حکومت مرکزی و شورش های موجود باعث شد تا مامون مرکز خلافت را به بغداد منتقل کند، (18) این گویای ضعیت شکننده خلیفه بود که او را وادار به تحمل امام می کرد. بنابراین ملاطفت خلیفه نه از روی دلسوزی و حفظ آبروی ظاهری که از ترس ایجاد تزلزل در ارکان حکومت خود در آن عصر خطرناک و شورش خیز بود. و بر همین اساس پذیرش این امور از سوی امام نیز به معنای بازی خوردن و آلت دست بودن حضرت جواد از سوی خلیفه نخواهد بود.

آری امام جواد چنان جایگاه و پایگاهی در بین شیعیان خود در سراسر جهان اسلام دارد که خلیفه از ترس آن ناچار می شود حضرت جواد علیه السلام را مانند پدرش امام رضا علیه السلام در قدرت سهیم کند. لذا امام این موضوع را می پذیرد و ولایتعهدی را قبول می کند با این شرط که هرگز در کاری دخالت نکند، قضاوت نکند، عزل و نصبی نکند و ... و این امر مشروع بودن کومت خلیفه را با سؤال روبه رو می کند. بنابراین هرچند این بازی از سوی خلیفه آغاز می شود، نشان از عجز و ناچاری وی در برابر نفوذ امام در دل ها دارد. حضرت با گذاشتن شروطی مبنی بر دخالت نکردن در امور، عملا ناچار شدن خود را به پذیرش به نمایش می گذارد و نقشه خلیفه را که با این هدف در صدد کسب مشروعیت است، ناکام می گذارد. (19) با این تحلیل به راحتی می توان ماهیت اساسی ازدواج اجباری امام را نیز با دختر خلیفه درک کرد. ازدواجی که در ظاهر به خاطر اعجاب خلیفه از علم و دانش امام صورت می گیرد. برخی نیز معتقدند این نرمشی بود که امام به خاطر امنیت و محفوظ ماندن شیعیان از آن بهره برد. حداقل صلاح چهل وچهار هزار نفر از سادات علوی و بنی هاشم را - که در آن عصر در حجاز، عراق، شامات و ایران پراکنده بودند و مامون هم آنان را به مرو فراخوانده و به نوعی کارگزار خود کرده بود - در نظر گرفت. (20)

خباثت تام

1- ترور شخصیت

هرچند خلیفه مجبور بود در ظاهر با امام با ملاطفت برخورد کند، سراسر اعمال وی بوی خباثت می داد و او هر لحظه در صدد ضربه زدن به امام بود و برای این هدف پلید از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید.

ابن ابی داود در این باره به نزدیکانش گفت: «خلیفه به این فکر افتاده است که ابوجعفر را نزد شیعیانش زشت و مست و آلوده به عطریات زنان نشان دهد. نظر شما چیست؟ اطرافیان جواب دادند: این کار دلیل شیعیان را و حجت آنان را از بین خواهد برد! در این بین یکی برخاست و گفت: جاسوس هایی از میان شیعیان، برای من خبر آورده اند که شیعیان می گویند: در هر زمان باید حجتی الهی باشد و هرگاه حکومت متعرض فردی که چنین مقامی نزد آنان دارد بشود، خود بهترین دلیل است بر این که او جت خداست.

ابن ابی داود نتیجه مذاکرات خود را به خلیفه گزارش کرد و او گفت: امروز درباره این ها هیچ چاره و حیله ای وجود ندارد، ابوجعفر را اذیت نکنید!» (21) و جالب این است که این همه نقشه ریختن ها بعد از آن است که حضرت به اصطلاح داماد خلیفه شده است.

2- ایجاد نقصان در چهره علمی

ابزار دیگری که خلیفه برای مخدوش کردن چهره حضرت به کار می بندد، ترتیب دادن مناظره های مختلف برای یافتن حتی یک نقطه ضعف است. وی این هدف پلید خود را در مناظراتی که برای امام رضا علیه السلام نیز ترتیب می داد، پی گیری می کرد. لذا به حمید بن مهران که می خواست با امام رضا علیه السلام مناظره کند، گفت: «نزد من هیچ چیز از کاهش منزلت وی (امام رضا علیه السلام) دوست داشتنی تر نیست » ، (22) و به سلیمان مروزی می گوید: «به خاطر شناخت خود از قدرت علمی ات تو را برای مباحثه با او (امام رضا علیه السلام) می فرستم و هدفی ندارم جز این که او را فقط در یک مورد محکوم کنی » . (23)

و البته در تمام مناظرات هر دو امام علیه السلام (حضرت رضا و جواد الائمه علیهما السلام) پیروز میدان بودند و چیزی جز خشم و حسادت برای مامون و علمای درباری نمی ماند. یکی از این مناظرات مشهور مربوط به سؤالات یحیی بن اکثم است که در مجلس خواستگاری صورت گرفت و به رسوایی عالمان درباری انجامید.

یحیی پرسید: «تکلیف کسی که در حال احرام شکار کند و آن شکار کشته شود، چیست؟»

امام جواد فرمود:

«1- این خطا در محدوده حرم صورت گرفته است یا خارج از آن؟

2- این شخص به حکم مساله عالم بود یا جاهل؟

3- این عمل را از روی عمد انجام داد یا اشتباه؟

4- این شخص برده بود یا آزاد؟

5- این شخص صغیر بود یا کبیر؟

6- برای اولین بار مرتکب شد یا سابقه هم داشت؟

7- شکار، پرنده بود یا غیرپرنده؟

8- شکار کوچک بود یا درشت؟

9- او به کار خود اصرار داشت یا پشیمان بود؟

10- روز شکار کرد یا شب؟

11- در حال احرام عمره بود یا احرام حج؟»

یحیی بن اکثم متحیر و سرگردان ماند و نتوانست پاسخ دهد و خلیفه بعد از خلوت شدن، جواب مسائل را از امام پرسید.

امام فرمود:

«1- اگر شخص محرم، در بیرون حرم شکار کند، شکار کشته شود و آن شکار پرنده بزرگ باشد، باید یک گوسفند کفاره بدهد.

2- اگر همین شکار با خصوصیت مذکور در محدوده حرم صورت گیرد، دو گوسفند کفاره بدهد.

3- اگر شکار جوجه پرنده باشد و در بیرون حرم واقع شود، یک گوسفند تازه از شیر گرفته شده، کفاره بدهد.

4- اگر همان جوجه در حرم شکار شود، کفاره اش یک گوسفند تازه از شیر گرفته به اضافه پرداخت قیمت آن جوجه است.

5- اگر شکار از حیوانات و حتی مانند گوره خر بود، کفاره اش یک گاو است.

6- اگر شکار شترمرغ باشد، کفاره اش یک شتر است.

7- اگر شکار آهو بود، کفاره اش یک گوسفند است.

8- اگر شکار حیوان های سه گانه مذکور باشد و در محدوده حرم صورت گیرد، کفاره هر یک دو برابر می شود.

9- اگر شخص مرتکب خطایی شود که موجب کفاره می گردد، چنانچه خطا در احرام حج باشد، قربانی آن در «منا» و اگر در احرام عمره خطا صورت گیرد، قربانی آن در مکه باید انجام شود.

10- شکارکننده دانا به مساله و جاهل یکسان است ولی اگر عمدا شکار کند، هم کفاره دارد هم گناه کرده، در صورت غیرعمد گناهی ندارد.

11- اگر به شخص آزاد کفاره تعلق گیرد، خودش باید آن را بدهد و اگر برده بود، صاحبش بدهد.

12- اگر صغیر خطا کرد، کفاره ندارد، بر عهده خطاکار کبیر کفاره واجب است.

13- اگر خطاکار توبه کند، مجازات آخرت ندارد. اگر اصرار بر خطا کند، مجازات آخرت هم دارد.»

بعد از آن، امام از وی سؤالی می کند که یحیی بن اکثم نمی تواند پاسخ دهد. زمانی که امام علیه السلام خود جواب می دهد، خلیفه بر می خیزد و این گونه سخن می گوید: وای بر حال شما! افراد این خانواده در فضیلت بر همه خلق برتری دارند و کمی سن و سال از فضایل آنان کم نمی کند. آیا نمی دانید رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت خویش را به اسلام با دعوت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام آغاز کرد. با این که او ده ساله بود، اسلام او را پذیرفت ... رسول خدا بیعت حسن و حسین را پذیرفت با این که کمتر از شش سال داشتند در حالی که بیعت کودکان را نمی پذیرفت ... . (24)

در هر صورت بعد از آن که دختر خلیفه به عقد امام جواد علیه السلام درآمد و مدتی نیز آنان نزد خلیفه ماندند، امام از مامون رخصت خواست و به سوی حج بیت الله الحرام رفت و از آن جا نیز راهی مدینة الرسول صلی الله علیه و آله شد و تا سال 218 ه .ق. که مامون مرد، در همان جا ماندگار شد (25) و به تربیت خاندان و شاگردان خود همت گماشت.

دوران معتصم

پنجشنبه هفدهم رجب یا شعبان 218 ه . ق. با مرگ مامون، برادرش معتصم، تاج خلافت را بر سر گذاشت. (26) و پس از ثبات نسبی حکومتش سراغ امام جواد را گرفت. وی به محمد بن عبدالملک زیات - که وزیر معتصم در مدینه بود. - نوشت: ابوجعفر را همراه ام فضل از جانب من دعوت کن و با احترام به بغداد بفرست. او نیز نامه را به علی بن یقطین داد و او را مامور تجهیز امام علیه السلام ساخت (27) و به این ترتیب امام علیه السلام آخرین سفر خویش را پیش روی دید.

اسماعیل بن مهران می گوید: «در اولین سفری که امام جواد از مدینه خارج می شد، گفتم: ای مولای من، قربانت گردم، من برای شما نگرانم! تکلیف ما چیست و امام بعد از تو کیست؟ امام لبخندی زد و فرمود:

«لیس حیث ظننت فی هذه السنة; آنچه گمان داری در این سال نیست.»

اما در سفر دوم که راهی بغداد بود، همین مطلب را گفتم.

امام در پاسخ آن قدر گریه کرد که اشک چشمانش، محاسنش را خیس کرد و فرمود: این سفر خطرناکی است و امامت بعد از من بر عهده فرزندم علی است » . (28)

آری این بار نیز در ظاهر امام را با اکرام و تجلیل وارد شهر کردند و در نزدیکی کاخ، در مکانی تحت نظر گرفتند. در این دوره نیز علم امام علیه السلام همه، حتی خلیفه را تحت تاثیر قرار داده بود. از این جهت خواسته یا ناخواسته تبلیغات عملی مناسبی به نفع امام علیه السلام صورت گرفته بود. چنان که نگرانی از این جایگاه رفیع اجتماعی امام را بعدها در سخنان ابی داود می خوانیم. به هر صورت خلیفه جدید نیز مانند مامون در جلسات علمی خود از نظرات امام سود می برد و این امر چون همیشه با غلبه نظرات امام همراه بود، موجب کینه هایی نیز علیه حضرت می شد.

عیاشی در تفسیر خود از زرقان روایت می کند: «ابن ابی داود از مجلس معتصم غمگین به خانه اش آمد. از او دلیل غصه اش را پرسیدم. گفت: امروز از فرزند رضا علیه السلام در مجلس خلیفه چیزی صادر شد که موجب رسوایی ما شد. زیرا که دزدی را نزد خلیفه آوردند. خلیفه دستور داد دست او را قطع کنند. از من پرسید که از کجا قطع شود؟ گفتم: از بند کف. جمعی هم با من هم نظر شدند و بعضی گفتند از مرفق. هر کدام هم دلیلی آوردیم. خلیفه رو به ابن رضا علیه السلام کرد و گفت: تو چه می گویی؟ گفت: حاضران گفتند. خلیفه پاسخ داد: مرا با گفته ایشان کاری نیست. تو چه می گویی؟ بالاخره بعد از سوگند خلیفه، او پاسخ داد: باید چهار انگشت او را قطع کنند و کف او را برای عبادت باقی بگذارند. دلایلی هم آورد که ما نتوانستیم جواب دهیم. بر من حالتی عارض شد که گویا قیامت برپا شده است و آرزو کردم کاش بیست سال قبل مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم.

ابن ابی داود سه روز بعد نزد خلیفه رفت و گفت: خیرخواهی خلیفه بر من لازم است و امری که چند روز قبل روی داد، مناسب دولت خلیفه نبود. زیرا که خلیفه در مساله ای که بر او مشکل بود، علمای عصر را خواست و در حضور وزرا، نویسندگان، امرا و اکابر، نظرشان را پرسید. در چنین مجلسی از مردی که نصف اهل عالم او را امام، و خلیفه را غاصب حق او می دانند و او را اهل خلافت می دانند، سؤال کرد و نظرش را بر فتوای همه علما ترجیح داد. این در مبان مردم منتشر شد و حجتی برای شیعیان شد.

در این هنگام بود که وسوسه های ابن ابی داود با کینه های عمیق بنی عباس که در دل تک تک خلفای جور علیه امامان مظلوم بود، پیوند خورد و خلیفه عباسی را در تصمیم خود مبنی بر کشتن امام، مصمم ترساخت. لذا با شنیدن این سخنان، رنگ صورتش سرخ شد و گفت: خدا تو را جزای خیر دهد که مرا آگاه گردانیدی بر امری که غافل بودم. در پی این واقعه بود که یکی از نویسندگان خود را خواست و دستور داد: امام را به خانه اش دعوت کند و در غذایش زهر بریزد. او نیز چنین کرد.

امام چون هرگز در مجالس چنین مردانی حاضر نمی شد، با اصرار زیاد حاضر شد و لقمه ای از غذای زهرآلود خورد. وقتی اثر زهر را در گلوی خود یافت، برخاست. آن ملعون اصرار کرد ولی امام فرمود: با کاری که تو کردی، به نفع تو نیست که در خانه ات بمانم و به این ترتیب حضرت به منزلش برگشت و در تمام آن روز و شب رنجور بود تا آن که به شهادت رسید» . (29)

قطب راوندی می نویسد: «حضرت امام محمدتقی در عصر آن شب که به شهادت رسید،

فرمود: من امشب از دنیا خواهم رفت و فرمود: ما اهل بیت هرگاه خدا دنیا را برایمان نخواهد، ما را به جوار رحمت خود می برد» . (30)

پیرامون نحوه شهادت امام نظرات دیگری نیز در کتب مختلف وجود دارد مانند:

1- اخباری که دلالت دارند، ام فضل حضرت را به شهادت رساند. معتصم چون می دانست ام فضل از امام جواد صاحب فرزندی نشده و دل خوشی از وی ندارد، او را تحریک کرد و او با انگور حضرت را مسموم و شهید کرد. (31)

2- اخباری نیز گویای این مطلب هستند که معتصم شربت زهرآلودی را به وسیله اشناس فرمانده ارتش خود به امام علیه السلام خوراند و هرچند امام علیه السلام نخورد، او اصرار و اجبار کرد و سرانجام حضرت را مسموم کرد. (32)

3- ابن بابویه و ... نیز معتقدند که واثق بالله (بعد از معتصم) او را شهید کرد. (33)

علی النقی بر بالین

پدر در کتاب بصائر الدرجات به نقل از شخصی که همواره همراه امام علی النقی علیه السلام بود می نویسد: «وقتی که امام جواد در بغداد بود، روزی نزد امام علی النقی علیه السلام در مدینه نشسته بودیم. حضرت کودک بود و لوحی در پیش داشت و آن را می خواند. ناگاه تغییری در حال او ظاهر شد. برخاست و داخل خانه شد و ما ناگهان صدای شیون شنیدیم که از خانه بر می خیزد.

بعد از ساعتی امام نقی علیه السلام بیرون آمد. از سبب اوضاع به وجود آمده پرسیدیم، فرمود: در این ساعت پدر بزرگوارم از دار فانی رحلت کرد. گفتم: یابن رسول الله! از کجا دانستید؟

فرمود: از اجلال و تعظیم حق تعالی مرا حالتی عارض شد که پیش از این ندیده بودم، فهمیدم پدرم شهید شده و امامت به من منتقل شده است. پس از مدتی خبر رسید که امام جواد شهید شده است » . (34)

در اخبار دیگر است که امام علی النقی علیه السلام با طی الارض به بغداد آمد و پدر را غسل داد. کفن کرد و به مدینه برگشت. (35)

پی نوشت ها:

× - جلاء العیون، ص 962، بعضی نیز 7 سال گفته اند. کشف الغمه، ج 3، ص 155 و 7 سال و 4 ماه و 2 روز می داند. دلایل الامامه، ص 394.

×× - بحارالانوار، ج 50، ص 1. اما طبری 25 سال و سه ماه و 20 روز می نویسد، دلایل الامامة، ص 395.

1) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 425 و جلاءالعیون، ص 960.

2) کشف الغمه، ج 3، صص 134 و 137 و 155. دعایی که از صاحب الزمان نقل شده، دهم رجب می داند. مصباح المتهجد، ص 741 (اللهم انی اسالک بالمولودین فی رجب محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتجب ... .)

3) اصول کافی، ج 1، ص 492; ارشاد، ج 2، ص 259. وی اهل نوبه بود. به وی مرضیه هم می گفتند و از اهل بیت ماریه مادر ابراهیم، فرزند رسول خدا بود. مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 411. کنیه او «ام حسن » بود. بحارالانوار، ج 50، ص 7.

4) جلاء العیون، ص 959.

5) اعلام الوری، ص 345; مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 410 و بحارالانوار، ج 1، ص 321.

6) عیون المعجزات، ص 108.

7) سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 444 و کشف الغمه، ج 3، صص 215 و 216.

8) دلائل الامامة، ص 349; الامام الجواد من المهد الی اللحد، ص 44.

9) الامام الجواد من المهد الی اللحد، ص 330 و بحارالانوار، ج 50، ص 103 و تفسیر عیاشی، ج 1، ص 132.

10) اعلام الوری، ص 350.

11) کشف الغمه، ج 3، ص 156 و خرایج، ج 2، ص 666.

12) اصول کافی، ج 1، ص 486 و ارشاد مفید (یک جلدی)، ص 304.

13) بحارالانوار، ج 50، ص 100 و دلایل الامامة، ص 389.

14) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 415.

15) بحارالانوار، ج 50، ص 92 و مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 433.

16) جلاء العیون، ص 962.

17) تاریخ شیعه، علامه محمدحسین مظفر، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتی، ص 120.

18) الامام علی بن موسی الرضا، دخیل، ص 97.

19) توجه به این تحلیل ضروری است و متاسفانه عموم نویسندگان تحلیلی در خور ارائه نداده اند و گویی امام آلت دست خلفا بوده که هر طور بخواهند با او رفتار کنند. زمانی برای تطهیر حکومت خود سود برند و زمانی آن ها را از میان بردارند و امامان نیز فقط وسیله ای برای آنان باشند.

20) زندگانی امام محمدتقی، صادقی اردستانی، ص 87.

21) بحارالانوار، ج 50، ص 94و رجال کشی، ص 560.

22) الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ص 378.

23) عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 179.

24) اختصاص، صص 96 و 98 و بحارالانوار، ج 50، صص 75- 77.

25) در این باره که امام در چه سالی به مدینه بازگشت مطلبی یافت نشد.

26) بحارالانوار، ج 50، ص 16 و تاریخ الامم و الملوک، ج 5، جزء 10، ص 304.

27) مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 384 و بحارالانوار، ج 50، ص 8.

28) بحارالانوار، ج 50، ص 118.

29) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 319.

30) بحارالانوار، ج 50، ص 2.

31) بحارالانوار، ج 50، ص 17 و دلائل الامامه، ص 395 و عیون المعجزات، ص 117.

32) همان، ص 8.

33) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 411.

34) بصائر الدرجات، ص 467.

35) جلاء العیون، ص 970.

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

کرامات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از زبان علماء

بعد از فروپاشی شوروی و آزاد شدن جمهوری های مسلمان نشین، مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.

سه فراز طلایی از دعای ماه رجب

روزی معلی بن خُنَیْس از امام صادق(علیه السلام) درخواست نمودند که دعایی را به او بیاموزد که جامع تمام چیزهایی باشد که شیعه در کتب خود جمع کرده است، امام صادق (علیه السلام) در جواب معلی دعایی را تعلیم فرمودند که در این نوشتار به فراز هایی از این دعا اشاره می کنیم.

نکاتی از لطف خدا !

بعضی گیاهان رونده اند یعنی یک گوشه باغچه می کاری، اما خیلی طول نمی کشد که تمام باغچه را پر می کند.کار خوب و صواب درست مثل گیاه رونده است و رشد کرده و پیش می رودکار بد و خلاف و ناصواب هم از همین دست است؛ درست مثل قطره ای از جوهر سیاه که روی صفحه سفید کاغذ و یا پارچه ای فرو می افتد، اما همانجا نمی ماند بلکه پیشروی کرده و جلو می رود. فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان لطف خدا این یک حقیقتی است که رفتارهای خوب و بد، عوامل و حقایقی ثابت نیستند بلکه درست مثل یک گیاه رونده اند؛ رشد می کنند و پیشروی کرده و جلو می روند؛ حقیقتی که در سورهیوسف به زیبایی تمام می توانی تماشا کنی. برادرها روزی یوسف را با خود به تفریح بردند و به چاه افکندند و نتیجه آن این شد که امروز برادر دیگر خود بنیامین را از دست دادند، پس این اتفاق ریشه در آن اتفاق ناگوار دارد. و به همین خاطر بود که تا یعقوب ماجرای بنیامین را شنید همان سخنی را تکرار کرد که در وقت از دست دادن یوسف گفته بود. آن روز:قَالَ بَل سَوَّلَتْ لَکمْ انفُسَکمْ أَمْراً: نفس شما کاری را در نظرتان بیاراست و امروز نیز همان را می گوید در حالیکه این بار به ظاهر آنان هیچ تقصیری نداشته اند اما یعقوب می خواهد بگوید: این ماجرا ریشه در همان ماجرا دارد. این سنتی است ثابت و همیشگی این یک سنت همیشگی است، نیکی ها و بدی هایی که به انسان می رسد و در زندگی نمودار می شوند همگی ریشه در یک سری عواملی است که در درون خود ما انسان ها قرار دارند. از نظر قرآن هر عملی برای انسان، در دنیا یا آخرت تاثیر گذار است و هر کسی در گرو اعمال خویش است: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَة»(مدثر(74)، آیه ی38) براین اساس مطابق قوانین تكوینی که خداوند متعال بر جهان هستی حکم فرما کرده است، کار خوب و بد ما حتی در همین جهان نیز بر جسم و جان ما تأثیر می گذارد. رنج ها و مصیبت ها به رفتارهای خود انسان باز می گردد: «و ما أصابَکُم مِن مصیبةٍ فَبِما کسبت أیدیکم و یعفو عن کثیر» (شوری43)، آیه ی30) و حاصل نیکی و بدی برای خود انسان است: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(الاسراء(17)، آیه ی7) وصول به لقای الهی و یا محرومیت از آن، در گرو انجام اعمال صالح و پرهیز از شرک است: «فَمَنْ كانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف(18)، آیه ی110) حتی میانجی گری در اعمال حسنه و سیئه در زندگی تأثیر خودش را دارد: «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَكُنْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها» (نساء(4)، آیه ی85) این یک سنت همیشگی است، نیکی ها و بدی هایی که به انسان می رسد و در زندگی نمودار می شوند همگی ریشه در یک سری عواملی است که در درون خود ما انسان ها قرار دارند. از نظر قرآن هر عملی برای انسان، در دنیا یا آخرت تاثیر گذار است و هر کسی در گرو اعمال خویش است: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَة»(مدثر(74)، آیه ی38) حتی داریم که در روز واپسین هر کسی، خودِ اعمال نیک یا ناپسندی را که انجام داده است، می یابد: «یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْر مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدَا بَعِیدًا...» (آل عمران (3)، آیه ی30) یعنی محل انژاس خوبی ها و بدی ها، نفس انسان است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیهَا» (جاثیه (45)، آیه ی15). هرچند مقدار آن اعمال، اندک باشد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره * و من یعمل مثقال ذرة شراً یره» (الزلزله (99)، آیات 7-8) کلام آخر بازگشت اعمال و به معنایی دیگر رشد و نمو اعمال هر انسانی به سوی خود اوست و انسان ها ، بازتاب اعمال خویش را در دنیا و آخرت خواهند دید و چشید. البته ناگفته نماند که شرایط دنیا به سبب محدودیت هایش اجازه نمی دهد تا انسان ها همه بازتاب ها و پیامدها و آثار اعمال خویش را در دنیا ببینند ، از این روست که آخرت به عنوان جایگاه بهره مندی کامل انسان از کرده ها و اعمال خویش معرفی می شود. نحل آیه 111 و زمر آیه 70) منابع: سایت آیت الله احمد بهشتی کتاب باران حکمت؛ بیانات حجت الاسلام رنجبر رادیو قرآن

گره روی گره دیگران نیندازید!

خدمت به خلق خدا، در فرهنگ تعالیم قرآن و عترت، ارزش و ثواب فراوانی دارد. حتّی در روایات، دستگیری از دیگران و گره گشودن از مردم، نسبت به برخی اعمال عبادی نظیر حج یا عمره مستحب، از ثواب والاتری برخوردار است.

14سکانس از زندگی امام خمینی

این اولین باری است که شاه، اسم «روح‌الله خمینی» را می‌شنود. هر چه فکر می‌کند او را به خاطر نمی‌آورد.در این حال رئیس ساواک به یادش می‌آورد

برگی از درخت فضیلت

زندگی افتخارآمیز امام حسن مجتبی علیه السلام را می توان به دو بخش کلّی زیر تقسیم کرد:

فضایل امام مجتبی (علیه السلام) از نگاه دیگران

برترین و والاترین ویژگی جانشینان پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) دوری از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشی است و داشتن این ویژگی برای او ضروری است؛ زیرا پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) او پاسدار شریعت و نگهبان قرآن و حجت بالغه خداوند در عالم هستی است و کسی که چنین وظیفه سنگینی بر عهده دارد، باید از همه آلایش های مادی و معنوی پاک باشد.

گره‌های زندگی از این جا شروع می‌شوند!

زندگی بافتن یک قالی است نه هر آن نقش و نگاری که خودت میخواهی، نقشه از پیش مشخص شده است تو در این بین فقط می بافی، نقشه را خوب ببین، خوب بباف، نکند آخر کار قالی بافته ات را نخرند.

3دستور اخلاقی امام علی علیه السلام

اى کمیل! هر روز را با یاد خدا آغاز کن و ذکر «لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ» را هر روز فراموش نکن، و توکّل بر خدا بکن (هر روز «تَوَکَّلت عَلَى الله» بگو) و همه روز یادى از ما کن (و صلوات بر ما بفرست). سپس به خودت و خانه ات و خانواده ات فوت کن. (با انجام این اعمال) به فضل خداوند از شرّ آن روز ایمن خواهى بود.

جرعه ای از زلال دریایی!

جوانی از اهل شام در جلسات علمی امام باقر(ع) ، زیاد حاضر می شد. روزی پس از پایان جلسه از میان جمع برخاست و گفت: سوگند به خدا من به جهت محبت شما در جلسه حاضر نمی شوم بلکه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست که در این محفل حاضر می شوم. امام لبخند زد و سکوت کرد. چند روز گذشت و خبری از جوان نشد. حضرت جویای حال او شد. یکی از یاران گفت: جوان شامی به شدت بیمار است.

سیدی از تبار آفتاب

آیت الله عبدالحسین دستغیب شیرازی» در عاشورای سال 1332 هجری قمری،1 در یکی از محله های قدیمی شیراز، به دنیا آمد.2خاندان او بیشتر از چهار قرن پیاپی به نام «دستغیب» شهرت داشتند3 و همواره مورد احترام و بزرگداشت مردم بودند

رنج های فاطمه علیها السلام از زبان علی علیه السلام

فاطمه و علی علیهما السلام دو یار همراه و دو ستاره آسمانی اند که برای نشان دادن راه آسمان چند روزی به زمین آمدند و سپس به آسمان بازگشتند . آن دو یار مهربان، نامهربانی ها و بی مهری های بی حسابی از خاکیان دیدند و بزرگوارانه از کنار مزاحمت های شب پره های مزاحم گذشتند . از این بی مهری ها و مزاحمت ها، حکایات فراوانی گفته اند و شنیده ایم، اما در این اوراق معدود، برآنیم تا از زبان تنها همتای زهرا، گوشه ای اندک از تلخی های رفته بر آن عزیز را بخوانیم و بدانیم . پیش از ذکر این تلخی ها، جملاتی چند در بلندای مقام آن زهره درخشنده را از زبان علی علیه السلام نقل می کنیم و سپس به بیان رنج های حضرت زهرا علیها السلام می پردازیم .

هدف از خلقت انسان در قرآن

از نظر قرآن جهان آفرينش بيهوده خلق نشده است؛ بلكه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده ‏اند.

مادری مهربان تر از خورشید

در هر مرحله از مراحل زندگی وی، لایه ها و درسهای بزرگی نهفته است و با کالبدشکافی و موشکافیهای عمیق، می توان درسهای بزرگی آموخت و باید هم آموخت .

گوشه ای از ویژگی های شخصیتی امام هفتم علیه السلام

امام موسی بن جعفر علیه السلام در سپیده دم روز یکشنبه یا سه شنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 هجری قمری در «ابواء» - محلی میان مکه و مدینه - از کنیزی از سرزمین بربر (مغرب) یا اندلس (اسپانیا) به نام «حمیده » معروف به «حمیده بربریه، حمیده مغربیه، حمیده مصفاة » زاده شد و شهادت آن حضرت بنا بر قول مشهور در 25 رجب سال 183 ه . ق و به نقلی 186 ه . ق در بغداد در زندان هارون الرشید و به دستور وی بوده است .

آداب معاشرت از دیدگاه امام باقر علیه السلام

بهترین مردمان کسى است که بیشترین خیر را به هم نوعان خود برساند گرچه هیچ خیرى به او نرسیده باشد؛ و خود را از تمام افراد بى نیاز بداند و چشم داشتى به کسى نداشته باشد.

جرعه ای از زلال دریایی!

جوانی از اهل شام در جلسات علمی امام باقر(ع) ، زیاد حاضر می شد. روزی پس از پایان جلسه از میان جمع برخاست و گفت: سوگند به خدا من به جهت محبت شما در جلسه حاضر نمی شوم بلکه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست که در این محفل حاضر می شوم. امام لبخند زد و سکوت کرد. چند روز گذشت و خبری از جوان نشد. حضرت جویای حال او شد. یکی از یاران گفت: جوان شامی به شدت بیمار است.

قطره ای از علوم رضوی

جامی از شربت «سَویق»1 می نوشد و ذکرگویان، راه می افتد. سیمایش مصمم است و گام هایش استوار. آرام و مطمئن قدم برمی دارد. به محلّ ملاقات می رسد.

فقط یک زن بود که هم کفوش بود؛ فاطمه!

فاطمه، خیلی زود رفت و وصیت کرد که: «پس از من ازدواج کن»!

مادری مهربان تر از خورشید

در هر مرحله از مراحل زندگی وی، لایه ها و درسهای بزرگی نهفته است و با کالبدشکافی و موشکافیهای عمیق، می توان درسهای بزرگی آموخت و باید هم آموخت .

درسی از باغبان 110 ساله

حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان خاطره زیبایی از یکی از سفرهای تبلیغی خود در خصوص پیرمردی یکصد و ده ساله نقل می کند.

نوری که از افق حرا طلوع کرد

در ایام اللّه عید بزرگ مبعث، گذشته از جشن و سرور مهم ترین وظیفه، شناخت روح و پیام بعثت است. روح بعثت را در همان نخستین آیاتی که بر پیامبر(ص) نازل شد باید جستجو نمود و از کلیت آن طرح و برنامه سیادت و سعادت بشر را مهندسی کرد.

برخی از اوصاف شیعیان در کلام باقر العلوم علیه السلام

همانطور که از مفهوم کلمه شیعه بر می آید، پیروی، تبعیّت و الگوپذیری از ائمه معصومین علیهم السلام در تمامی شؤونات زندگی، لازمه شیعه بودن است. در سخنان گهربار معصومین علیهم السلام خصوصیات و ویژگیهای یک پیرو واقعی بیان شده است تا بدین وسیله یادآور شوند که شیعه بودن صرفا با ادّعا و یا نامگذاری محقّق نمی شود؛

بانویی از حرم

قیام امام حسین (علیه السلام) و نهضت عاشورا سرلوحه بسیاری از نیكی ها، فضایل و افتخارات است.حادثه عظیم کربلا در طول تاریخ در جهات و ساحت های مختلف مورد مطالعه واقع شده و مواجه با ابهامات و پرسش هایی از سوی مورخین و اهل نظر بوده است.

سایه ای بر خورشید

این کودکی که از خیمه گاه زنان چون تیری از چله کمان گریخته و به سوی امام و عموی خویش حسین می دود عبدالله نام دارد، عبدالله بن حسن. او که از ابتدای کارزار از پشت پرچین کودکی نظاره گر صحنه بوده است، با به خاک افتادن هر شهید پا بر زمین کوبیده و بهانه میدان را گرفته است اما بزرگترها و به خصوص عمه اش زینب هر بار به علقه ای مادرانه و عاطفه ای ملتمسانه، راه را بر او بسته اند و او را پای بند خیمه ها کرده اند.

شیرین تر از عسل

شب است. چیزی به عاشورا نمانده است. امام حسین علیه السلام قلم ولایت به دست گرفته است و با جوهر وحی، سرنوشت صحابی را در عاشورا و جایگاهشان را در بهشت یکی یکی ترسیم می کند. اما پیش از آن چراغ خیمه را خاموش کرده است. نگاه مهربانش را بر زمین پهن کرده و آرام فرموده:

برشی از رمان واره عشق هشتم

سال جدید هجری فرا رسید. دویست و سه سال از هجرت آخرین پیام آور وحی می گذشت. آفتابِ تیرماه می تابید و نور و آتش می پراکند. سرزمین خراسان، با آن بیابان ها، تپه ها، رمل ها و نمکزارش در زیر آفتاب خفته بود. کاخ حمید بن قحطبه در میان باغ بزرگی می درخشید. درختان انار در قسمت شرقی، پرچینی ساخته بودند. آن روز، امام به عادت همیشه به مناسبت آغاز محرم روزه بود. ابری از اندوه عاشورایی بر چهره گندمگونش نشسته بود. درونش از یادآوری صحنه های کربلا آرامش نداشت. صحنه هایی همچون لحظه ای که حسین(علیه السلام) تشنه از اسب بر کرانه فرات، میان نواویس و کربلا بر زمین غلتید. امام به همنشینش ـ که اشعری قمی بود ـ فرمود: «ای سعد! از ما نزد شما قبری است؟»

جلوه ی از سیمای امام حسن عسکری

آنچه می خوانید، طرحی است از سیمای امام حسن عسکری یازدهمین مظهر ولایت الله بر جهانیان که به صورت گزیده و انتخابی از بحارالانوار و اصول کافی گردآوری شده است.

چگونه از راه دور به زیارت اهل‌قبور برویم؟

امسال به‌منظور پیشگیری از شیوع بیماری کرونا ، باید جز در موارد خاص و ضروری از خانه خارج نشده و زیارت حضوری اهل قبور را به زمان بعد از رفع این بیماری موکول کنیم. بهترین کار در این شرایط این است که هدایای خود را از خانه‌های خود برای اموات بفرستیم.

پرهیب عطوفت

گاه آدمی پاسخ یک بدی را با مهربانی می دهد و این پاسخ مهرورزانه او سبب تغییر رویه طرف مقابل می شود. امام کاظم «علیه السلام» را به دلیل این ویژگی به چنین لقبی خوانده اند

حساب رسی انسان از اعمال خویش

وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً «13»

برتر از هزار ماه

«قدر» در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری است 1 و «تقدیر» نیز به معنای اندازه گیری و تعیین است؛2 اما معنای اصطلاحی «قدر»، عبارت است از ویژگی هستی و وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن 3 و به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هر چیزی «قدر» نام دارد.4

مردی در قله های رفیع نور

او را با ابهت و صلابتش می شناسیم، همان ابهت و صلابتی که کفار مکه همین که او را سوار بر اسب و در حال نزدیک شدن می دیدند، دست از آزار مسلمین بر می داشتند

شمه ای از کرامات امام صادق (ع)

در هفدهم ربیع الاول سال 83 ه . ق در مدینه منوره فرزندی پاک از سلاله رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دیده به جهان گشود. نام او جعفر و کنیه اش ابا عبدالله بود، پدر ارجمندش امام محمدباقر علیه السلام پیشوای پنجم شیعیان و مادر گرامی اش ام فروة می باشد. (1) ایشان که بعد از شهادت پدر بزرگوارشان، سرپرستی و امامت شیعیان را به عهده داشتند، به القابی همچون صادق، صابر، فاضل و طاهر مشهور بودند.

دختری از بهشت

برای خانواده ی امام صادق (ع) روزهای قشنگی بود. یکی از نورانی ترین ستاره های خدا در خانه ی امام (ع) متولد شده بود. یکی از شیعیان که مهمان امام (ع) بود با کمال تعجب دید که امام (ع) در کنار گهواره نشسته و با نوزادی گفت وگو می کند. امام (ع) وقتی حیرت او را دید، لبخندی زد و فرمود: می خواهی تو هم با او سخن بگویی؟

پرواز از بالای برج

شب به نامردی کمین کرد مردی را که آمده بود تا بوی وفا را در کوچه های بی وفای کوفه تقسیم کند. مردی که پاسخ آمده بود نامه های بی صبری کوفیان را. کوفیانی که طاقتشان طاق شده بود.

تنها سفیر بازمانده از مردان

حضرت علی بن الحسین، امام سجاد علیه السلام در روز 5 شعبان یا 15 جمادی الاولی سال 38 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در 12 یا 18 و بنابر مشهور در 25 محرم سال 95 ه.ق در سن حدود 56 سالگی مسموم شده و به شهادت رسید، آن حضرت در واقعه کربلا 23 سال داشت، مرقد شریفش در مدینه در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی علیه السلام است.

نوری که از افق حرا طلوع کرد

در ایام اللّه عید بزرگ مبعث، گذشته از جشن و سرور مهم ترین وظیفه، شناخت روح و پیام بعثت است. روح بعثت را در همان نخستین آیاتی که بر پیامبر(ص) نازل شد باید جستجو نمود و از کلیت آن طرح و برنامه سیادت و سعادت بشر را مهندسی کرد.

واقعیت بعثت از دیدگاه شیعه

ماجرای بعثت بدان گونه که قبلا گذشت موضوعی نبود که یک فرد مسلمان معتقد به آن باشد، و پی برد که خاتم انبیا چگونه به مقام عالی پیغمبری رسیده است. ما پس از بررسی های لازم از مجموع نقل ها به این نتیجه رسیده ایم که آنچه در منابع شیعه و احادیث خاندان نبوت رسیده

عید قربان روز از خود گذشتن

برای روز عید نیز. اعمالی در نظرگرفته شده است که مسلمان را بیش از پیش در مسیر دریافت رحمت و مغفرت الهی قرار می دهد. این اعمال عبارتند از: طهارت (غسل) نماز عید، دعاهای مخصوص مانند دعای چهل و هشت و چهل و شش صحیفه سجادیه، دعای ندبه و قربانی کردن، خواندن تکبیر و...

پرواز از بالای برج

شب به نامردی کمین کرد مردی را که آمده بود تا بوی وفا را در کوچه های بی وفای کوفه تقسیم کند. مردی که پاسخ آمده بود نامه های بی صبری کوفیان را.

سری از اسرار

به محضر امام حسن عسکری، علیه السلام، مشرف شدم. می خواستم که از ایشان سؤال کنم که جانشین پس از آن امام همام، علیه السلام، کیست؟ بدون اینکه سؤال خود را مطرح کنم، حضرت، علیه السلام، خود فرمودند:

رنج های فاطمه علیها السلام از زبان علی علیه السلام

فاطمه و علی علیهما السلام دو یار همراه و دو ستاره آسمانی اند که برای نشان دادن راه آسمان چند روزی به زمین آمدند و سپس به آسمان بازگشتند .

نوری که از افق حرا طلوع کرد

در ایام اللّه عید بزرگ مبعث، گذشته از جشن و سرور مهم ترین وظیفه، شناخت روح و پیام بعثت است. روح بعثت را در همان نخستین آیاتی که بر پیامبر(ص) نازل شد باید جستجو نمود و از کلیت آن طرح و برنامه سیادت و سعادت بشر را مهندسی کرد.

دختری از بهشت

برای خانواده ی امام صادق (ع) روزهای قشنگی بود. یکی از نورانی ترین ستاره های خدا در خانه ی امام (ع) متولد شده بود. یکی از شیعیان که مهمان امام (ع) بود با کمال تعجب دید که امام (ع) در کنار گهواره نشسته و با نوزادی گفت وگو می کند.

چند چراغ از چهل چراغ امام

یکی از اسرار بزرگ عبادات و ریاضات شرعیه، آن است که بدن و قوای طبیعی و جنبه مُلک، تابع و مطیع روح گردد و اراده نفس در آنها مؤثر شود و ملکوت نفس بر مُلک غالب شود

حکایاتی از حیکم

زندگانی حضرت امام رضا علیه السلام پر است از لحظاتی نورانی و شگفت انگیز که دل شیفتگان را می برد. از کتاب «دیوان خدا» نوشته نعیمه دوستدار که براساس منابع موثق تدوین یافته چند داستان برگزیده ایم که تقدیم عاشقان اهل بیت علیهم السلام می کنیم:

غدیر از نگاه چهارده خورشید

اساس مذهب تشیع بر دو حدیث پایه گذاری شده است: یکی حدیث ثقلین (1) ، که پیامبراکرم(ص) در کمتر از نود روز در چهار مکان آن را به مردم گوشزد کرد; دیگری حدیث غدیر. می توان گفت حدیث دوم مکمل حدیث اول است.

چهل حدیث از امام حسن مجتبی (ع)

«خداوند متعال وجودی است که همه موجودات در نیازمندی و سختیها به او پناه می برند، بویژه هنگامی که امید از غیر او قطع گردد و همه وسائط و اسباب را ناچیز ببیند. ] یعنی فطرت خداشناسی، انسان را در تنگناها به سوی واجب الوجود هدایت می کند [این که می گویی: «بسم الله. . »؛ یعنی یاری و کمک می خواهم در همه کارهایم از خداوندی که عبادت (خضوع و کرنش) برای غیرش سزاوار نیست، او فریادرسی است که به هنگام دادخواهی دستگیری می نماید، و اگر کسی بخواندش پاسخ می گوید. »

از خرداد تا خرداد

زمانی که مقدر می شود سرنوشت قومی رقم بخورد و در وجودش تحولی پدید آید، همه چیز به فرمان خدا بر وفق مراد می شود. حتی در ورق خوردن برگهای "تاریخ" نیز می توان گونه های شگفت انگیزی از دمسازی و سازگاری را احساس کرد. برای اقوام و ملل مختلف جهان، لحظه ها و روزهای به یادماندنی و ماندگاری وجود دارد که بسیاری از آنها به دلایلی ویژه، حالت تقدس می یابند و در ردیف "روزهای خوب خدا" قرار می گیرند. در همین قیاس، بخشی از تاریخ ملتها، جز حساسترین و درخشانترین دوران زندگی آنها به حساب می آید که خاطره آن برای نسلهای آینده فراموش ناشدنی است

مسافری از آسمان هفتم

نزدیکی های ظهر بود . مردهای قبیله دوان دوان از راه می رسیدند . بعضی ها با اسب، بعضی ها با شتر، خیلی ها هم با پای پیاده . سرانجام بیش تر آن ها پشت کوه سنگی، پای چشمه ی کوچکی جمع شدند . آن ها برای گوش کردن به صحبت ریش سفید قبیله شان - ابوجعفر - به آن جا آمده بودند . ابوجعفر به آن ها گفته بود که برای گفتن حرف های مهمش، بهترین راه این است که پشت کوه سنگی که در نزدیکی های بادیه شان بود، جمع بشوند . هم جای امنی بود، هم پای ماموران (1) خلیفه به آن جا نمی رسید .

تصویری از بهار

عبدالله بن حارث زبیدی می گوید: «کسی را که ندیدم که بیش از رسول الله(ص) لبخند زند.»[1]

سیمای درخشان حضرت ابو طالب علیه السلام

روز 26 رجب المرجّب، سالروز ارتحال حضرت ابو طالب، آخرین حجّت در دوران فترت است. ضمن عرض تسلیت این روز، این مصیبت بزرگ را به پیشگاه آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی موعود علیه السلام تسلیت می گوییم و در این فرصت به بررسی فرازهایی از فضایل، مناقب و عظمت آن شخصیت والای جهان اسلام می پردازیم.

سیمای امیرالمؤمنین علی(ع) در خطابه غدیر

در آن دوران که اعراب جاهلی شبه جزیره عربستان در تاریکی و ظلمت محض به پرستش بت ها مشغول بودند و جنگ و خون ریزی بین قبایل همه جا را فرا گرفته بود، خداوند کاملترین دین را به دست خاتم رسولان و پیامبر رحمت بر مردم عرضه داشت

سیمای حضرت مهدی (ع) در کلام نبوی

نامگذاری سال نو شمسی به نام مبارک نبی اعظم(ص) با هدف الگو قرار دادن سیرة رسول گرامی(ص)؛ و همچنین ضرورت یافتن معرفت نسبت به جانشین آن حضرت در عصر حاضرـ یعنی صاحب الامر، امام مهدی(ع) ـ که به انجام رسانندة هدف رسول اکرم و خاتم اوصیای پیامبر خاتم(ص) است زمینه ای فراهم نمود تا از این شماره به شکل ویژه درج مقالاتی با عنوان: سیمای حضرت مهدی(ع) در بیان نبوی(ص) بپردازیم.