شعر تاریخ سرخ هفده شهریور
برچسپ ها: شعر ، شهادت ، شهریور ، انقلاب ، شاه ، هفده شهریور
تاریخ سرخِ هفده شهریور
آن روز، روز جمعه خونین بود
روزی که شهر یکسره آتش شد
تاریخ سرخ ِهفده شهریور ...
در ذهن روزگار، مشوش شد
خون میچکید از در و از دیوار
یک جمعه سیاه و پر از نفرت
از لابهلای فاجعه و آتش
تاریخ مینوشت: همه حیرت
***
با هر گلوله گُل به زمین میریخت
یعنی گلولهها به هدف خوردند
بیشک هوا هوای شهادت بود...
گلها که با گلوله نمیمردند!
آن شب وطن سیاه به تن کرد و
مادر در انتظار پسر دق کرد
شهری که در عزای عزیزان بود
تا وقت صبح یکسره هقهق کرد
***
میدان "ژاله" یک شبه مادر شد
یک دشت غرق لاله به بار آورد
وقتی که نام او "شهدا" میشد...
بغضی هزار ساله به بار آورد
آن جمعه سیاه ِمصیبتبار
آغاز روشنایی ِفردا شد ...
خورشید ِانقلابِ بزرگ ِقرن
از پشتِ کوهِ حادثه پیدا شد
***
تاریخ سرخِ هفده شهریور
در هم شکست سلطه شیطان را
خون آمد و دوباره محقق کرد...
آن وعدههای صادق ِ قرآن را