شمع سوزان خرابه شام در هاله ای از ابهام
برچسپ ها: حضرت ، شهادت ، الله ، رقیه ، سلام ، علیها ، سوزان ، شمع
شمع سوزان خرابه شام در هاله ای از ابهام
گاهی درمورد وجود حضرت رقیه (سلام الله علیها) شبهات و تردیدهایی مطرح می شود که نام ایشان در اکثر کتب نیامده و یا نامهای مشترک و مشابهی در آنها به چشم می خورد که با توجه به آن نمی توان به طور حتم بر وجود دختری به این نام اطمینان داشت.
البته این شبهات در بسیاری مقالات و کتب معتبر پاسخ داده شده و وجود نازنین این دردانه امام حسین علیه السلام با دلایل کافی ثابت شده است و ما در این نوشتار کوتاه قصد نداریم به اثبات وجود این عزیز بپردازیم بلکه دو موضوع را در این رابطه بررسی می کنیم، یکی سر منشا تشکیک در وجود این عزیز و دیگری بررسی کتب قرن هفتم به بعد در مورد حضرت رقیه سلام الله علیها.
سرمنشأ تشکیک
نکته مهم در باب پذیرش یا عدم پذیرش پدیده های تاریخ این است که نمی توان با قطع و یقین اظهار نمود که اکثر مخالفان وجود حضرت رقیه سلام الله علیها در کربلا از روی عناد یا مشکل عقیدتی به ابراز آن پرداخته اند.
و برخی از دلایلی که می توان به آن اشاره داشت به این شرح است:
1ـ کمبود امکانات نگارشی
همانطور که در باب نگارش قرآن یکی از پیچیدگی های بحث بازگشت مسأله نگارش به نبود اسلوب مشخصی از قبیل نبود نقطه،علائم آوایی و حرکات و ... در نگارش بوده است، در بحث حاضر نیز این مشکل خود را به خوبی نشان می دهد.
امام حسین (علیهالسلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامیشان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی میگذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلمها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیهالسلام) گردیده است
2ـ کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها
3ـ فشار حکومت بر سیره نویسان
فشار حکومت بر سیره نویسان و وارد کردن اغراض سیاسی خود در نوشته جات یکی از دلائل مهم حقیقت پوشی تاریخی است.
4ـ فقر منابع تاریخی
به دلیل تاخت و تازهای دوران مغول ها و... بسیاری از منابع اصیل تاریخی چه سنی و چه شیعه، یا به تاراج رفته و یا در جریان کتابخانه سوزی های بزرگ محو و نابود شده اند.
5ـ همنامی فرزندان امام
امام حسین (علیهالسلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامیشان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی میگذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلمها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیهالسلام) گردیده است.
بررسی كتب تاریخى قرن هفتم به بعد
1ـ قدیمىترین موّرخى كه درباره این كودك به عنوان دختر امام حسین (علیه السلام) و قصّه او در شام سخن گفته است، مورّخ خبیر عماد الدین حسن بن علی بن محمّد طبرى، معاصر خواجه نصیر الدین طوسى در كتاب «كامل بهائى» است.(1)
او مىنویسد: «زنان خاندان نبوّت، در حال اسیرى، حال مردانى را كه در كربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده مىداشتند و هر كودكى را وعده مىدادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است و بازمىآید؛ تا اینكه ایشان را به خانه یزید آوردند. دختركى چهارساله بود. شبى از خواب بیدار شد و گفت: «پدر من حسین كجاست؟ این ساعت، او را در خواب دیدم كه سخت پریشان بود.» زنان و كودكان همگی به گریه افتادند و صداى زارى از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سۆال كرد. خبر بردند كه ماجرا چنین است. آن لعین در حال [و بىدرنگ] گفت: «بروند سر پدر[ش] را بیاورند و در كنار او نهند.»
سپس آن سر مقدّس را آوردند و در كنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید: «این چیست؟» گفتند: «سر پدر توست. آن دختر ترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق تسلیم كرد.» (2)
2ـ مرحوم شیخ عباس قمى نیز عین نقل طبرى را در منتهى الآمال (3) آورده و بیان كرده است كه رقیه دختر امام حسین (علیه السلام) در كنار سر بریده بابا جان داد.
3ـ در چند كتاب دیگر كه به اسامى آنها اشاره مىشود، به صورت مفصل مطرح شده است كه امام حسین (علیه السلام)، دختر خردسالى به نام رقیه داشت كه چهار سال از عمر مباركش مىگذشت. شبى از خواب بیدار شد، در حالى كه سخت پریشان به نظر مىرسید و جویاى پدر شد و پرسید: «پدرم كجاست كه من هماكنون او را [در خواب] دیدم. سرانجام، سر بریده پدر را براى او آوردند. او با دیدن سر بریده، ناله و گریه سر داد؛ آنگاه لب كوچك خود را بر لبهاى پدر نهاد و گریه شدیدى كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نیامد، و این عزیز حسین (علیه السلام) در شام به شهادت رسید. (4)
4ـ محمّد حسن قزوینى به نقل از بعضى آثار اصحاب نقل كرده است كه نام یكى از دختران امام حسین (علیه السلام) فاطمه صغرى بوده است (5) كه همان رقیه باشد.
5ـ علّامه حائرى مىنویسد كه بعضى مانند محمّد بن طلحه شافعى و دیگران از علماى اهل تسنّن و شیعه مىنویسند: «امام حسین (علیه السلام) داراى ده فرزند، [یعنى] شش پسر و چهار دختر بوده است.» سپس مىنویسد: «دختران او عبارتاند از: سكینه، فاطمه صغرى، فاطمه كبرى و رقیه علیهنّ السّلام.» و در ادامه مىگوید: «رقیّه پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات كرد.» (6)
6ـمرحوم آیت اللّه حاج میرزا حبیب اللّه كاشانى از فقهاى گرانقدر اسلام، یكى از دختران امام حسین (علیه السلام) را رقیه دانسته و در منتخب التواریخ نیز چنین آمده است: آن دخترى كه در خرابه شام از دنیا رحلت فرمود و شاید اسم شریفش رقیّه بود، از صبایاى (7) حضرت ابا عبد اللّه (علیه السلام) بوده است؛ چون مزارى موجود در خرابه شام، منسوب به این مخدّره و معروف است به مزار رقیه. (8)
7ـ عبد الوهّاب بن احمد شافعى مصرى، مشهور به شعرانى (متوفاى سال 937 ق) در كتاب المنن، باب دهم مىنویسد: «نزدیك مسجد جامع دمشق، بقعه و مرقدى وجود دارد كه به مرقد حضرت رقیّه دختر امام حسین (علیه السلام) معروف است. بر روى سنگى واقع در درگاه این مرقد چنین نوشته است: «هَذا الْبَیْتُ بُقْعَةٌ شُرِّفَتْ بِآلِ النَّبِی وَبِنْتِ الْحُسَیْنِ الشَهِیدِ رُقَیَّةِ؛ این خانه، مكانى است كه به ورود آل پیامبر و دختر امام حسین (علیه السلام) [حضرت] رقیّه شرافت یافته است.» (9)
8ـ ریاحین الشریعه نیز تحت عنوان «بانوان دشت كربلا» رقیه را یكى از دختران امام حسین (علیه السلام) دانسته است. (10)
مرحوم آیت اللّه حاج میرزا حبیب اللّه كاشانى از فقهاى گرانقدر اسلام، یكى از دختران امام حسین (علیه السلام) را رقیه دانسته و در منتخب التواریخ نیز چنین آمده است: آن دخترى كه در خرابه شام از دنیا رحلت فرمود و شاید اسم شریفش رقیّه بود، از صبایاى حضرت ابا عبد اللّه (علیه السلام) بوده است
همچنین در اخبار الطوال دینورى، صفحه 262، ابصار العین فی انصار الحسین، صفحه 368، كشف الغمّه، جلد 2، صفحه 216، علائم، جلد امام حسین(علیه السلام)، صفحه 331، مصباح الحرمین، عبد الجبار بن زین العابدین اشكوئى و... نام رقیّه به عنوان دختر امام حسین (علیه السلام) آمده است.
از مجموع آنچه گفتیم به خوبى براى انسان اطمینان حاصل مىشود كه امام حسین (علیه السلام) دخترى به نام رقیه داشته است كه با وضع دلخراش در خرابه شام جان داده است.
روایتی جانسوز
همچین در هلال بن نافع می گوید: در میان دو صف لشگر (دشمن) ایستاده بودم، دیدم کودکی از حرم امام حسین علیه السلام بیرون آمد، امام به سوی میدان آمد، کودک با گام های لرزان دوان دوان خود را به امام علیه السلام رسانید دامن آن حضرت را گرفت و گفت: یا أبَه!اُنظُر اِلَیَّ فَإنّی عَطشانٌ(ای پدر به من بنگر و ببین من تشنه ام). این تقاضای جگرسوز ازآن کودک شیرین زبان مانند نمکی بود که بر زخم های امام علیه السلام پاشیده شد، به طوری که اشک از دیدگان حسین علیه السلام جاری گشت و فرمود: بُنَیَّه الله یُسقیکِ فَإنَّهُ وَکیلی(دخترم می دانم تشنه ای خداوند تو را سیرآب کند که او وکیل و پناهگاه من است). هلال گفت: پرسیدم این دختر کیست و با امام حسین علیه السلام چه نسبتی دارد؟ گفتند: او رقیه سلام الله علیها دختر سه ساله ی امام حسین علیه السلام بود.(11)
پی نوشت ها:
(1)مرحوم شیخ عباس قمى درباره كتاب كامل بهائى مىنویسد: «كتاب كامل بهائى نوشته عماد الدین طبرى، شیخ عالم ماهر خبیر متدرّب نحریر متكلّم جلیل محدّث نبیل و فاضل فهّامه، كتابى پرفایده است كه در سنه 675 ق تمام شده و قریب به 12 سال همّت شیخ مصروف بر جمعآورى آن بوده است؛ اگر چه در اثناى آن چند كتاب دیگر تألیف كرده است. سپس مىافزاید از وضع آن كتاب معلوم مىشود كه نُسخِ اصول و كتب قدماى اصحاب نزد او موجود بوده است؛ از جمله كتاب «الهاویه فی مثالب معاویه» تألیف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى از علماى اهل سنّت. ر.ك: ستاره درخشان شام، همان، ص 15 و فوائد الرضویة، ص 111.
(2) كامل بهائى، عماد الدین طبرى، قم، مكتبة المصطفوى، ج 2، ص 179.
(3) منتهى الآمال، شیخ عباس قمى، چاپ اسلامیّة، ج 1، ص 316؛ همان، چاپ مۆسسة انتشارات هجرت، ج 1، ص 807.
(4) نفس المهموم، شیخ عباس قمى، قم، انتشارات بصیرتى، و چاپ انتشارات مكتبة الحیدریة، اوّل، 1379 ش، ص 415 و 416؛ معالى السبطین، حائرى، بیروت، مۆسسة النعمان، 1412 ق، ج 2، ص 170؛ الدمعة الساكبة، محمّد باقر بهبهانى، بیروت، مۆسسة الاعلمى، ج 5، ص 141.
(5) ریاض الاحزان، محمّد حسن قزوینى، ص 144، به نقل از: قصّه كربلا، ص 518.
(6) معالى السبطین، همان، ج 2، ص 214؛ سر
گذشت جانسوز حضرت رقیّه، ص 9، به نقل از ستاره درخشان شام، همان، ص 197.
(7) دختران.
(8) تذكرة الشهداء، ملا حبیب اللّه كاشانى، منتخب التواریخ، ص 299، به نقل از: ستاره درخشان شام، همان، ص 195 و 196.
(9) سرگذشت جانسوز حضرت رقیّه، ص 53 و ستاره درخشان شام، همان، ص 13 - 14.
(10) ریاحین الشریعه، محلّاتى، كتابفروشى اسلامیه، ج 3، ص 309.
(11) سوگنامه ی آل محمّد ص340.
فرآوری: آمنه اسفندیاری