ما را به میزبانی صیاد، الفتی است...

برچسپ ها: عباس ، به ، ما ، را ، بانی ، میز ، شهادت حضرت

Print Friendly and PDF

 اگر این فکر مثل جرقه ای به ذهنش نزده بود، شاید هیچگاه آن راز فاش نمی شد و قطعا من هم امروز آن را برای شما حکایت خدایا، زیر این آسمان کبود، و این گنبد دوار، آیا کسی مثل من نمی کردم.

... از سادات بزرگوار نجف بود. دلی به وطن خویش داشت.

در جوار حرم علی ابن ابیطالب (ع) کدام دل است که آرام و قرار نگیرد! آن هم دل بی قرار کسی همچو او که سال ها کبوتر آن حرم بود.

عصرها می آمد در صحن امیرمؤمنان می نشست و برای مردم استخاره می گرفت. سر که از قرآن بر می داشت، نیت طرف را هم می گفت. عجیب بود در استخاره، و همین امر او را شهره خاص و عام کرده بود.

اما فهمید که بعضی ها کمر به قتل او بسته اند، مهاجرت کرد به ایران.

آمد به شهر قم و چند سالی هم در آنجا زندگی کرد. آدم با حقیقت و اهل معنایی بود.

دو سال پیش جمعه اول ماه مبارک رمضان به دوستی گفت می خواهم بیایم تهران... او گفت آقا صبر کنید من می آیم به قم!

نگاه معناداری به او کرد و گفت ممکن است دیگر مرا نبینی!

همین هم شد. سه روز بعد سکته کرد و چیزی نگذشت که:

رفت به دار فنا، حجة الاسلام ما!

به همان دوست سپرد اگر مقدور بود در حرم حضرت معصومه (س) دفنم کنید. اگر نشد، دیگر هیچ جای دنیا برایم تفاوتی نمی کند.

آنچه می خواست، شد. امروز او در جوار بزرگانی دیگر در حرم حضرت معصومه آرمیده است...

سید عبدالکریم کشمیری!

مریدان چیزی گفته بودند، نمی دانم!

دور و برش را گرفته بودند، نمی دانم!

همین قدر می دانم که در آن غروب گرم نجف، در میان صحن حیاط مرقد امام عدالت، علی ابن ابیطالب یک لحظه از ذهنش گذشت که خدایا زیر این آسمان کبود، آیا کسی مثل من استخاره می گیرد؟!

خیال است دیگر! چه می شود؟

در همان لحظه یک زن عرب پاپتی در مقابلش مکثی کرد و با لحنی عتاب آلود گفت: سید! جمع کن این بساط استخاره را! نگاه تندی به او کرد و گفت برو... او هم رفت.

او رفت و این ماند در تحیر، که خدایا چطور این زن در همان آنی که من این تصور را کردم ظاهر شد و فکر مرا چنین مشوش کرد؟

از جا برخاست و از این سو به آن سو آن زن عرب بدوی را جستجو کرد. دید عجب! همکار خود اوست. جلوی یکی از حجره های داخل صحن نشسته و استخاره می گیرد. زن های دیگر هم دور و برش می لولند.

پیش رفت و ایستاد و مدتی محو تماشای کار او شد. دید هر که می آید و استخاره می خواهد، چهار آنه از او می گیرد. (آنه پول خرد عراقی است) آنگاه یک قبضه از تسبیح را می گیرد و چیزی به طرف می گوید.

با خود گفت من هم امتحانی کنم. ببینم در آن لحظه، احساس یا ذهن مرا خوانده است یا نه! گفتم یک استخاره هم برای من بگیر. گفت چهار آنه بریز. دست در جیب کردم، چهار آنه به او دادم و در انتظار پاسخ ایستادم.

دانه های تسبیح را که شمرد، با تعجب سر برآورد و با لهجه غلیظ عراقی گفت: سیدنا، تمتحننی؟ می خواهی مرا امتحان کنی؟! تنم لرزید. خدایا این با یک تسبیح گلی از کجا فهمید؟

گفتم در این ماجرا سری است و من باید آن را بفهمم.

گوشه ای از صحن ایستادم تا کارش تمام شد. بلند شد و از در صحن زد بیرون، من هم دنبالش رفتم. پیچید توی کوچه پس کوچه های شهر، من هم رفتم. یکدفعه ایستاد، نگاهی به پشت سر انداخت و مرا دید. مکث کردم تا جلو آمد. گفت سید! چرا دنبال من می آیی؟ گفتم باید رمز کار خود را به من بگویی. گفت نمی گویم. اصرار کردم، حاضر نشد، قسمش دادم.

سر در گریبان فرو برد و قدری تامل کرد... مثل کسی که تکلیف خود را نداند! واقعا مانده بود که بگوید یا نگوید.

عاقبت گفت و گشود در آن گنج نهان را:

سال ها پیش شوهری داشتم و فرزندانی! زندگی بدی نداشتیم، می ساختیم.

روزی شوهرم از در آمد و خنده خنده گفت: فلانی، من دیگه تو رو نمی خوام! چیز غریبی نبود. خیلی ها را دیده بودم که پس از سال ها زندگی زن و بچه را رها کرده بودند و رفته بودند سراغ زن دیگر!

گفتم چرا؟ گفت عاشق یه دختره شدم. گفتم خب عیبی نداره، من هم می مونم کلفتی شماها را به عهده می گیرم! گفت باشه.

دانستم حرفش حرف است. کاری را که بگوید، می کند. من هم در آن لحظه به چیزی جز حفظ آن زندگی فکر نمی کردم ولو به قیمت کلفتی هووی جدیدم!

او رفت و همسر تازه اش را عقد کرد و آورد در همان خانه. من هم کار می کردم. پخت و پز و شستشوی، رخت و لباس و... مدتی هم این جور گذشت. سخت بود اما می گذشت!

ای روزگار [سری تکان می دهد و نگاهش را به دور دست می دوزد..].

یک روز دیگر از راه رسید و گفت: من پول ندارم خرجی تو و بچه ها رو بدم. باید از اینجا برید. اشک در چشمانم حلقه زد. گفتم من زن تو هستم. این ها بچه های تواند. ما کجا رو داریم بریم؟ من با سه تا بچه قدو نیم قد چه کنم؟ از کجا خرجی بیارم؟

حرف توی گوشش نمی رفت بی غیرت!

ما را از خانه انداخت بیرون; آواره خیابان ها، نه سر پناهی داشتم، نه پولی که چیزی برای بچه ها تهیه کنم، آواره و علاف!

سوار ماشین شدم، آمدم کربلا، و راه حرم حضرت ابوالفضل (ع) را گرفتم. بچه ها را گوشه ای از صحن نشاندم و پناه بردم به غیرت الله، قمر بنی هاشم!

بغض راه گلویم را بسته بود. می خواستم فریاد بزنم، اما صدایم در نمی آمد، در مانده و مستاصل بودم . اما وقتی پنجره های ضریح را لابلای انگشتان خود گرفتم و فهمیدم سراغ چه کسی آمده ام، یکدفعه بغضم ترکید. گریه که چه بگویم، ضجه می زدم:

آقا! عباس تو غیرت عربی. راضی هستی من به هر کاری تن بدهم؟ سه تا بچه گرسنه توی صحن حرم تو نشسته اند.

اشک... اشک... و باز هم اشک!

چنان گریه کردم که وقتی پیش بچه هایم آمدم، خیره خیره مرا نگاه می کردند و از این حالت من در تعجب بودند.

کنار صحن خوابم برد. در عالم رؤیا حضرت ابوالفضل را دیدم که با مهربانی تسبیحی به دست من داد و گفت با این تسبیح استخاره بگیر و برای هر استخاره چهار آنه بگیر!

گفتم آقا من استخاره بلد نیستم. من تا حالا استخاره نگرفته ام.

گفت تو یک قبضه تسبیح را بگیر، ما بغل گوش تو می گوییم که چه بگویی!

از خواب پریدم دیدم همان تسبیح در مشت من است. غرق در افکار خویش بودم که زنی از راه رسید.

- شما استخاره می گیری؟

- بله

- یکی هم برای من بگیر!

- چهار آنه بریز.

... سید! چند سال است من با این تسبیح دارم زندگی می کنم. خانه گرفته ام، سر و سامانی پیدا کرده ام...

بگذریم، بالاخره از قدیم گفته اند:

گر بود در ماتمی صد نوحه گر

آه صاحب درد را باشد اثر

حالا یک قدم از این ماجرا فاصله بگیر.

با من بیا به دشت کربلا، پیش بچه های تشنه، کام های عطشان.

ببین تو را به حق خدا، حق ندارند ملتمسانه به بابا بگویند:

آب، ماکی ز عدو می خواهیم

ما در این دشت، عمو می خواهیم

گر نشد آب میسر گردد

به عمو گو به حرم برگردد 

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

سالروز وفات مادر مهتاب؛ حضرت ام البنین(س)

نام "فاطمه" و کنیه "امُّ البنین" (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندانش عباس علیه السلام ، عبداللّه ، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. آرام گاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.

ماه هاشمیان/ویژگی های فردی حضرت عباس (ع)

حضرت عباس (ع) دارای زیبایی ویژه ای بود و چهره دلربایش، هر بیننده ای را به تحسین وامی داشت. او چون ماه تمام، در میان هاشمیان می درخشید. جدّ او، عبد مناف را «ماه مکه» و عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (ص)را «ماه حرم» می خواندند. حضرت عباس (ع) نیز «ماه بنی هاشم» لقب گرفت تا لقب گویایی برای چهره رعنا و دلکش او باشد. گذشته از آن، در بین بسیاری از گزارش های تاریخی در راستای ویژگی های جسمی حضرت عباس (ع) آمده است:

حکایتهای کوتاه

آیت الله حاج سید عباس کاشانی حائری نقل می کرد: «روزی در خانه آیت الله العظمی حکیم (1) بودم که کلیددار آستان مقدس حضرت ابوالفضل، علیه السلام، تلفن کرد و گفت: سرداب مقدس ابوالفضل، علیه السلام، را آب گرفته و بیم آن می رود که ویران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نیز آسیب کلی وارد شود، شما کاری بکنید.

مصیبت ام البنین(س) مادر حضرت عباس(س)

امام صادق علیه السلام فرمود:«رحم الله عمی العباس لقد اثر و ابلی بلاء حسنا... » (1) خدارحمت کند عموی ما عباس را،عجب نیکو امتحان داد،ایثار کرد و حداکثر آزمایش را انجام داد.برای عموی ما عباس مقامی در نزد خداوند است که تمام شهیدان غبطه مقام او را می برند.)اینقدر جوانمردی،اینقدر خلوص نیت،اینقدر فداکاری! ما تنها از ناحیه پیکر عمل نگاه می کنیم،به روح عمل نگاه نمی کنیم تا ببینیم چقدر اهمیت دارد.

صفای چشمه مهتاب

در ارزیابی شخصیت افراد، اصولاً مجموعه ای از صفات و ویژگی آن ها مؤثر و تعیین کننده است. البته گاهی اوقات تنها یکی از ویژگی های برجسته یک فرد، می تواند شخصیت او را از دیگران متمایز کند.

دانش و آگاهی عباس(ع)

قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس، روز چهارم شعبان سال 26 ه.ق در مدینه منورّه دیده به جهان گشود و در روز عاشورا، سال 61 هجری قمری در کربلای معلّی در راه حمایت از دین و قرآن، و در راه نصرت اهل بیتع و امام زمان خویش در سن 34 سال و 5 ماه و 6 روزگی به شهادت رسید.

غیرت و حمیت حضرت ابوالفضل علیه السلام

غیرت و حمیت حضرت ابوالفضل علیه السلام

وقتی که قد سرو خم شد

کسانی که حسین علیه السلام خود را به بالین آنها رساند مختلف بودند،هر کس در یک وضعی قرار داشت.وقتی امام وارد می شد یکی هنوز زنده بود و با آقا صحبت می کرد، دیگری در حال جان دادن بود.

عظمت حضرت عباس و عزای مادر

چه کم و کسری در زندگی عباس بن علی،همان طوری که مقاتل معتبر نوشته اند، وجود دارد؟قبلا اگر نبود برای ابو الفضل جز همین یک افتخار،با ابو الفضل کسی کاری نداشت.با هیچ کس غیر از امام حسین کاری نداشتند.

نیکی به پدر و مادر

«وقضی ربّک الاّ تعبدوا الاّ ایاه و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریماً؛ پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو نزد تو به پیری رسیدند، به آنان «وای» مگو و آنان را مران و با آنان [لطیف و سنجیده و] بزرگوارانه سخن بگو».

بازگشت امام خمینی به ایران

مسئله بازگشت امام خمینی به ایران، از ابتدای اقامت او در پاریس مورد بحث محافل سیاسی و مطبوعات بود، ولی پس از رفتن شاه این سئوال در بیشتر مصاحبه ها عنوان می شد، و پاسخ امام به همه مصاحبه کنندگان این بود: «در اولین فرصت » .

آخرین حرف ها به آخرین نفرات!

هنگامی که ابن ملجم امام علی علیه السلام را ضربت زد، حضرتش به حسن و حسین علیهما السلام چنین فرمود: شما را به تقوای الهی سفارش می کنم و اینکه در طلب دنیا بر نیایید گرچه دنیا در طلب شما برآید، و بر آنچه از دنیا محروم ماندید اندوه و حسرت مبرید و حق بگویید و برای پاداش (اخروی) کار کنید و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

محبت ما به اهل‌بیت علیهم‌السلام واقعی است؟

آيا معياري وجود دارد كه ما از طريق آن به اين شناخت برسيم كه آنچه گفته مي شود لقلقه زبان و از روي احساسات نيست بلكه از روي شناخت و واقعيت است. با مراجعه به آموزه هاي دين مي توان معيارهايي را بدست آورد كه محبت واقعي افراد نسبت به اهل بيت عليه السلام را نشان دهد.

دیدار و ملاقاتی که به فراق ختم می شود

از قدیم الایام عشق خواهر و برادری عده ای از عاشقان زبانزد همه عالم بوده است . عشقی که نوع و کیفیتش شاید با عشق های دیگر تفاوت های زیادی داشته باشد .

سفارشات پیامبر (ص) به امام علی (ع)

علی جان حفظ کن وصایا را مادام که عمل کنی در خیر هستی ای علی کسی که غیض خود را فرو برد در حالیکه قدرت بر اجرای ان دارد در قیامت امنیت پیدا میکند و ایمانی پیدا میکند که طعمش را میچشد.

تقرب به خداوند با دعا و نیایش

اسلام راه‌های فراوانی را برای تقرّب بنده به خدا مقرر کرده است. اوّل راه علمی است که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ؛ طلب علم بر هر مسلمانی لازم است».

چگونه برای ورود به رمضان آماده شویم؟

هوشیار باش! که شاید این ماه شعبان آخرین شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی می‌‏داند چه پیش خواهد آمد؟ زندگی ما به گونه‌‏ای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزل کننده و بر هم زننده زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم.

خون مقدسی که به زمین بازنگشت

از مصائب بزرگ روز عاشورا و حوادث مسلّم این روز، شهادت طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) است كه توسط سپاه عمر سعد با كمال بى رحمى و در آغوش امام(علیه السلام) به شهادت رسید.

وصیت علامه به فرزندش

التزام به همدوشى با عالمان و نشست و برخاست با فاضلان داشته باش كه آن براى كسب كمالات زمینه كامل را فراهم مى سازد و برایت ، توان و مهارت در یافتن پاسخ مجهولات را به دنبال دارد.

نگاهی به مضامین اخلاقی دعای عرفه

یکی از دعاهای معروف، دعای عرفه است. این دعا که از امام حسین علیه السلام برای ما به یادگار مانده، سرشار از مضامین اخلاقی است. در واقع سیدالشهدا علیه السلام در ساختار دعای عرفه، بسیاری از آموزه های اخلاقی را نیز آموزش داده است.

پاسخ به 4 پرسش درباره غدیر

برخی معتقدند که آن چه پیامبر در غدیر فرمود، یک توصیه بوده است و نه الزام؛ آیا چنین برداشتی صحیح است؟

ماه شعبان و اتصال به ماه رمضان

مناجات و دعا سیره عملی اهل بیت علیهم السلام و بزرگان بوده است. از جمله مناجات ها مناجات معروف شعبانیه است. آخرین جمعه ماه شعبان در روایتى آمده که حضرت رضا(ع) در آخرین جمعه از ماه شعبان به اباصلت فرمود: بیشتر شعبان گذشت و این آخرین جمعه آن است، در این باقیمانده ماه تقصیرهاى گذشته ات را تدارک کن و بر آنچه به کارت می‌آید همّت کن، در دعا و استغفار و تلاوت قرآن بسیار بکوش و از گناهان خویش به سوى خدا توبه کن تا ماه رمضان فرا می‌رسد بر خدا مخلص باشى.

توسل به امام رضا علیه السلام

«سلیمان بن جعفر» که از فرزندان جعفر طیار (برادر امیر مؤمنان علیه السلام) بود می گوید: من در یکی از باغ ها در حضور حضرت نشسته بودم، ناگهان گنجشکی را دیدم که با تمام اضطراب به حضور امام آمده و صیحه می کشید و دست از ناله و صیحه بر نمی داشت.

به دادم برس

عبدالله به دیواره ی سخت صخره ی کوچک تکیه داد . دلش پر از غصه شد . دور و بر خود چشم چرخاند . دلش می خواست با ناله ی بلند، عقده هایش را بیرون بریزد . چه کسی بود که پای درد دلش بنشیند و غصه هایش را بروبد!

به خانه خدا خوش آمدی

اینجا، خانه خدا، ارتفاع عشق است؛ دور از همه برج و باروها؛ کنگره ها و آهن ها؛ پرچین ها و سیمان ها... اینجا باغ نیایش و مناجات است که نجوای زیبای فرشتگان را می توانی بشنوی...

نصایح پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر

انچه در این نوشتار می آید نصیحت های پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر غفاری است. این حدیث در کتاب «مکارم الاخلاق» اثر رضی الدین، حسن بن فضل طبرسی، از علمای قرن ششم هجری، فرزند امین الإسلام طبرسی(صاحب تفسیر مجمع البیان) آمده است.

محمد (ص) اینگونه در دلها نفوذ کرد

به اعتدال رفتار می‌کرد، سخنش راهگشا و حکمش عادلانه بود.همچون طبیبی دوره گرد بود که خود به بالین مریض می رفت و مَرهم او بهترین درمان برای دلهای بیمار بود.دعوت بردگان را می پذیرفت و با آنان هم سفره می شد و به هر کس می رسید ـ حتی کودکان ـ سلام می کرد.بر روی خاک می نشست، شیر از گوسفند می دوشید، کفش خود را وصله و لباسش را رفو می کرد. همیشه به خود عطر می زد. بر حمار بدون پالان سوار می شد و آنگاه که بر مرکبی بود اجازه نمی داد کسی پیاده در کنارش حرکت کند.

پیام امام رضا(علیه السلام) به شما

امام رئوف، حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء به حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) فرمودند: ای عبدالعظیم، سلام مرا به دوستان برسان و به آن ها بگو:

دود گناه ما در چشم نسل بعد از ما

قرآن می گوید: هر گناه یک اثر وضعی دنیایی دارد که نه فقط گناهکار بلکه دامن نسل او را هم می‌گیرد.

روح همیشه جاری(شهادت استاد مطهری رحمه الله )

ای روح مطهر! اکنون در این زمان سراسر نیاز، کویر تشنه عطشناک اندیشه های جستجوگر نسل ما، بیش از همیشه انتظار تو را می کشد و در عصر هجوم «بودن»های کاذب و وجودهای مصنوعی، «نبود» تو را غمگنانه می سراید و بر بام دلش، آوای اندوه سر می دهد.

محبت ما به اهل‌بیت علیهم‌السلام واقعی است؟

آيا معياري وجود دارد كه ما از طريق آن به اين شناخت برسيم كه آنچه گفته مي شود لقلقه زبان و از روي احساسات نيست بلكه از روي شناخت و واقعيت است. با مراجعه به آموزه هاي دين مي توان معيارهايي را بدست آورد كه محبت واقعي افراد نسبت به اهل بيت عليه السلام را نشان دهد.

آيا ما منتظريم؟

انتظار، سرفصل اميد به آينده‌اي روشن و مايه عشق و شور و اميد و تلاش براي آماده‌سازي خود و جامعه براي آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز يک روحية بازدارنده، فلج‌کننده و يأس‌آور نيست، بلکه موجب دورکردن عنصر بدبيني به آينده، از نهاد انسان در جامعة بشري است. انتظار، معيار ارزش انسان‌ها است.

ا رایت الا جمیلا» ; جز زیبا چیزی ندیدم

آیا این زیبا نیست؟ عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدعی باز شناساند، این از زیبایی های بس قیمتی حادثه خونین عاشورا بود

ما رایت الا جمیلا

اگر گاهی «عظمت در نگاه است، نه در چیزی که بدان می نگرند .» ، آنگونه که برخی گفته اند، گاهی هم زیبایی در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنی ها .

بچه ها را برای ماه مهر تقویت کنید

بوی مهر و درس و مدرسه می آید. باید ریتم زندگی را تغییر داد و برای فصلی جدید آماده شد. بچه ها و بخصوص سال اولی ها نیاز به کمک شما دارند تا بتوانند خود را با این تغییرات وقف دهند.

شیطان را گریان کنید!!

روزی پیامبر صلی اله علیه و آله از شیطان پرسید: ای ملعون! چرا مانع از صدقه دادن می شوی؟ عرض کرد: یا رسول الله! اگر ارّه ای بر سر من بگذارند و مانند درخت و چوب سرم را ارّه کنند، برای من راحتتر از صدقه دادن اشخاص است. آن حضرت پرسیدند: چرا صدقه چنان ناراحتت می کند؟ در جواب گفت:...

دعایی که سرنوشت را تغییر خواهد داد

در بین ایام و لیالی ماه مبارک رمضان، شب های قدر، از نظر اجابت دعا، مورد تأکید خاص قرار گرفته اند؛ حتّی در روایتی امام صادق علیه السلام فرمود: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیلَةُ الْقَدْرِ»1؛ یعنی آن شبی که از نظر آثار در پذیرش درخواست های عبد توسط ربّ، برجسته ترینِ شب هاست، شب قدر است.

مرگ را در آغوش بگیرید

چرا باید از مرگی ترسید که مامور انتقال ما به سرای باقی و وسلیه برای از پوست در آمدن است؟ چرا مرگ را به خاطر رهانیدنمان از قفس تنگ جسم و ماده در آغوش نگیریم؟

بوسیدن روی ماهش

نخستین بار که او را در آغوش مادر یا پدر می‌گذارند، همه‌ی محبت خود را با بوسه نثارش می‌کنند اما همین که کمی بزرگ‌تر شد شاید دلش برای بوسیدن فرزندش غنج برود اما هر کاری می‌کند نمی‌تواند مانند دوران کودکی او را بغل بگیرد و بدین وسیله محبتش را نشان دهد.

خدا خود علی علیه السلام را معرفی می کند

فردی که یتیم نوازی او، عبادت او، خدمت او، شمشیر او، قیام و قعود او، صبر او، عفو او و لحظه لحظه وجود او جانبازی و ایثار برای بقا و پویایی اسلام و مسلمین بود. فردی که پدر یازده امام راستین است و سر منشأ هدایت و سعادت. فردی که برادر رسول خدا و اولین یاور و مؤمن به اوست. آری مگر می‌شود فضیلت‌های چنین فردی را شمرد و او را شناخت؟

دعایی که سرنوشت را تغییر خواهد داد

می¬دانم بسیار شنیده ای که قدر را باید قدر دانست، قدر آدمی را قدر می¬سازد، قدر است که قدرشناسمان می کند و در قدر، توان تغییر تقدیر است.

روح دعا را کشتند

تا روی نمود خصم پنهانی تو شمشیر ستم شکافت پیشانی تو

بحرانی که امام سجاد (ع) آن را مدیریت کرد

شیعیان پس از واقعه دردناک عاشورا بدترین روزها را می گذراندند، عاشورا غمبارترین روز پیروان واقعی رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله وسلم بود و بعد از واقعه عاشورا وضعیت شیعیان بدتر شد؛ بعد از شهادت، امام حسین علیه السلام میان مسلمانان چند دستگی به وجود آمد و فاجعه بعد از فاجعه، جامعه اسلامی را تهدید کرد و هر یک از سران حکومتی قیام کردند، حتی ابن زیاد و عبد اللّه بن زبیر هم داعیه خلافت داشتند و کسانی که در روی زمین، منفورترین و مبغوض ترین چهره ها بودند، به خلافت طمع نموده و می خواستند متولی دین اسلام و مسلمانان شوند! از سوی دیگر، خوارج هم در آن ایام به جولان پرداختند و هر کسی از ایشان چند نفر را دور خودش جمع و آشوبی به پا می کرد.

دامن او را نمی گیرید؟

شهر مدینه در جوش و خروش عجیبی می سوزد، عده ای با «ابوبکر» به عنوان جانشین پیامبر (ص) بیعت کرده اند، اما افراد زیادی هم که از بزرگان اصحاب ورؤسای مهاجران و انصار می باشند، زیر بار بیعت نرفته اند، آنان علی (ع) وفرزندانش، عباس بن عبدالمطلب و فرزندان وی از بنی هاشم، سعد بن عباده و فرزندو اعضای خانواده اش، حباب بن مندر و پیروانش، زبیر، طلحه، سلمان، عمار، ابوذر،