وحی، تجلی ویژه الهی
برچسپ ها: پیامبر ، خدا ، الله ، وحی
1. جهان آفرینش، جلوه و محل تجلّی ذات مقدس حق سبحانه و تعالی است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِه» (نهج البلاغه خطبه 107)؛ لیکن وحی الهی که در جامه پرنیانی قرآن ظهور یافته است، تجلّی ویژه و خاص الهی است: «فَتَجَلّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْه» (نهج البلاغه، خطبه 146).
به این بیان، هر موجود، به واسطه اسمی خاص از اسمای حسنای الهی، صورت خلق در بر می کند و در عوالم خلقی ظهور و حضور می یابد و قرآن که عصاره وحی الهی و خلاصه نبوت است، به اسم شریف «نور» تجلّی یافت: «قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُّبِينٌ» (مائده 15) و روشن است که نور در زمره برترین و والاترین اسمای الهی است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (نور 35).
هدف و علت غایی تجلّی ذات مقدس حق، در آخرین رساله وحیانی خود، به اسم مبارک نور، نورانیت جامعه انسانی است: «كِتَابٌ أَنزَلْنَهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ» (ابراهیم 1). چنان که برجسته ترین تأثیر وحی و نبوت نیز تفسیر جهان و تبین انسان و تحلیل چگونگی ارتباط میان انسان و هستی پیرامون وی معرفی شده است.
بعثت نبوی (صلی الله علیه وآله) در حقیقت خود، بر افروختن چراغ جاودانی وحی پیش روی انسان و بر گرفتن غبار ظلمت زای جهل از ذهن و اندیشه آدمی و در نهایت فروغ بخشیدن به علم و دانش بشری است، تا در ضلال آن، گنج های پنهان خلقت رخ نمایان سازد و سیر ملکوتی انسان از معلوم به مجهول، سامان پذیرد.
2. ویژگی خاص و انحصاری قرآن کریم این است که مبدأ پیدایش تا منتهای آن از آسیب سهو و خطر نسیان و آفت بطلان، جعل و تحریف معصوم و مصون بوده و خواهد بود، زیرا مبدأ آن ذات مقدس حق سبحانه و تعالی است که «لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ لَا فىِ الْأَرْضِ» (سبأ 3) و در مقام منیع «وَ مَا كاَنَ رَبُّكَ نَسِيًّا» (مریم64) بر نشسته است. مسیر نزول وحی قرآنی نیز فرشتگان و ملائکه الهی اند که از گزند خطا مصون و از آسیب اشتباه محفوظ اند: «فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ بِأَيْدِى سَفَرَةٍ كِرَامِ بَرَرَةٍ» (عبس 13-16).
منتهی منزلگاه این کتاب آسمانی نیز قلب مطهر انسان کامل و خلیفه خدا بر روی زمین، حضرت سیدالانبیاء (صلوات الله علیه و آله) است که هم در تلقی وحی نشان عصمت بر سینه دارد: «وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْءَانَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيم» (نمل 6) و هم نسیان و فراموشی بر وی استیلا نمی یابد: «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسىَ» (اعلی 6) و هم از آسیب کاهش یا افزایش در ابلاغ و املای وحی منزه است: «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهْوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى» (نجم3-4).
اافزون بر آنکه مسیر رسیدن این پیام تا قلوب جامعه انسانی نیز از تصرف اهل تحریف و خدعه شیطان صفتان پاک سازی شده است: «فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهِّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَيهْمْ وَ أَحْصىَ كلَّ شىَْءٍ عَدَدَا» (جن 27-28).
3. وحی را سلطان علوم و ملکه معارف خوانده اند و از این رو باید بر این نکته انگشت نهاد که قرآن کریم در قامت وحی الهی و کلام خداوندی، معارفی والاتر از شهود عارفان و فهم حکیمان و درک فقیهان، اندیشه متکلمان و باور محدثان و یافته های خردمندان را در دل دارد، چرا که از جانب علم مطلق و مطلق علم تنزل یافته و کلام نامحدود را لاجرم حدی نیست. لیکن ویژگی خاص قرآنی این است که با بهره گیری فصیحانه و بلیغانه از کلمات، حقایق و لطایف بلند آسمانی را در جامه پرنیانی الفاظ آیات نشانده و بر توسن تمثیل و تشبیه، در منظر اندیشه آدمی به نمایش آورده است و اهل عالم را به تماشای آن فرا خوانده و در یک قدرت نمایی بهت آور، عجز همگان را در برابر این خلیق آسمانی به رخ کشیده است.
به این بیان درک مراتب کمالی علم، تنها با ادراک مقامات و مراتب مختلف آیات و سور این کتاب آسمانی ممکن و میسور است، چنان که درجات بهشت موعود، به عدد آیات قرآن کریم است و برای درک مراتب آن دستور «اقْرَأْ وَ ارْق» (الکافی، ج2، ص606) آمده است.
4. با توجه به آنچه در بندهای پیشین گذشت و نیز تدبّر و تأمل در آموزه های دینی روشن می شود که الفاظ و آیات قرآن کریم ظاهر و باطنی دارند، چنان که باطن آن نیز باطن و بواطنی دارد و قلب مطهر انسان کامل که منزلگاه قرآن کریم است، افزون بر الفاظ و ظواهر، دیگر مراتب آیات را نیز درک کرده و به صورت کامل دریافته است: «ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ». (الکافی، ج2، ص599)
در پایان این وجیزه توجه به این نکته نیز ضروری است که درک مراتب و درجات قرآن و آگاهی از بواطن تو در توی آن، بدون ترقی روح و حرکت از عالم طبیعت به سوی عالم مثال و سپس درک مرتبه بلند عقل (و بالاتر از آن) میسور نخواهد بود؛ به این بیان در تنزّل هر آیه نفس مطّهر دریافت کننده وحی، عالم حس طبیعت را رها کرده، با حضور در مراتب بالاتر، فرشته وحی را در عالم عقل محض درک کرده، به همه ظواهر و بواطن آیه آگاهی می یابد. (ر.ک: سرچشمه اندیشه، ج1، ج1، ص250)
سیدمحمود صادقی