عظمت حضرت معصومه علیها السلام
برچسپ ها: حضرت ، معصومه ، سلام ، الله علیها ، عطمت
جهت شناخت واقعی مقام حضرت فاطمه معصومه علیها السلام هشت محور را طرح می کنیم و بر اساس آنها به مقام این بزرگوار نظر می افکنیم تا از منظر هر کدام از این محورها به بُعدی از عظمت روحی این بانوی ناشناخته پی ببریم.
1. معرفی حضرت معصومه توسط ائمه علیهم السلام
محکم ترین دلیل برای شناسایی مقام معنوی حضرت معصومه علیها السلام، وصف مستقیم ائمه علیهم السلام نسبت به جایگاه ایشان می باشد. این معرفی از چند لحاظ مورد توجه است. اول اینکه از میان امام زادگان و اولاد مستقیم ائمه علیهم السلام، فقط در مورد زیارت ایشان سفارش و تأکید صورت گرفتهاست؛ به طوری که حتّی از حدود سی و شش برادر و خواهر نیز، فقط ایشان توجهامام رضا علیه السلام، امام جواد علیه السلام، و امام صادق علیه السلام را به خود جلب کرده است؛ آن گونه که امام صادق علیه السلام با تجلیل از تولّد او خبر داده و ثواب زیارت توأم با معرفت او را بهشت معرفی نموده و شفاعتش را شامل حال تمام شیعیان دانسته است.
برای فهم بلندای عظمت پرده نشین قدس الهی و به منظور شناخت حق معرفت او که شرط قبول زیارت اوست، روایات مربوط به عظمتش را نقل می کنیم و آن گاه به تأمل کوتاه در آنها می پردازیم.
روزی عده ای از شیعیان امام کاظم علیه السلام جهت دریافت پاسخ برای پرسشهای دینی خود به شهر مدینه رهسپار شدند، ولی چون آن حضرت در مسافرت بود و آنها ناگزیر به بازگشت بودند، به ناچار سؤالات خود را نوشتند و به افراد خانواده امام تحویل دادند تا در سفر بعد، جواب آنها را دریافت نمایند.
زمان خداحافظی باتعجب دیدند که حضرت فاطمه معصومه علیها السلام (در حالی که تنها ده سال داشت) پاسخ پرسشهای آنان را نوشته است. هنگام مراجعت در بین راه با امام موسی بن جعفر علیهما السلام ملاقات نمودند و ماجرا را به عرض ایشان رساندند. امام آن نوشته را از آنها گرفت و مطالعه نمود و چون پاسخها را درست یافت، لبخند رضایت بر لبانش نقش بست و سه بار فرمود: «فداها ابوها؛ پدرش به فدایش باد».1
فرمایش امام کاظم علیه السلام شبیه گفتار رسول خداصلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام است که همین عبارت را برایشان به کار برده اند. دختری که امام معصوم علیها السلام خود را فدایی او معرفی می کند، باید عظمتی بسیار والا داشته و درنهایت عصمت و کمال باشد که امام و پدر او، جان خود را شایسته نثار عظمت و کمال او می بیند و چنین کلامی بر لب جاری می سازد.
امام صادق علیه السلام در سال 148 ه. ق. به علت مسمومیت توسط منصور دوانیقی به شهادت رسید و حضرت معصومه علیها السلام حدوداً در سال 179 ه. ق. متولد شد. پس حداقل بیش از سی سال قبل از تولّد آن بانو، امام صادق علیه السلام از تولد و منزلت او خبر داده است:
«اِنَّ لِلَّهِ حَرَماً و هو مکة، و لِرَسولِهِ حرماً و هو المدینة، و لامیرالمؤمنین حرماً و هو الکوفة، و لَنا حرماً و هو قُمّ، وَ سَتُدفَنُ فیها اِمْرأةٌ مِن وُلدی تُسَمَّی فاطِمة، مَن زارَها وَجَبَتْ لَهُ الجنة (قال علیه السلام ذلک و لَمْ تُحْمَلُ بموسی اُمُّهُ؛2 برای خدا حرمی است و آن مکه است و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است و آن کوفه است و برای ما (اهل بیت علیهم السلام) حرمی است و آن قم می باشد و به زودی زنی از اولاد من که فاطمه نامیده می شود، در آنجا دفن می شود. هر کسی او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می گردد. این سخن را حضرت در حالی بیان کرد که امام موسی را مادرش حمل نکرده بود».
در این حدیث، قم حرم همه ائمه علیهم السلام بعد از حضرت علی علیه السلام معرفی شده است و البته کلمه «لنا» مطلق است و شامل تمام چهارده معصوم علیهم السلام می گردد و منظور حرم بودن قم حتی نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام نیز می باشد؛ اگرچه هر کدام از ائمه علیهم السلام خود حرم دیگری مثل کربلا، کاظمین، مشهد و سامراء دارند.
نکته دیگر اینکه قم به تنهایی حرم همه ائمه معرفی شده است و این جای بسی تأمّل عمیق دارد که در مباحث بعدی بیشتر به آن می پردازیم.
بعد از معرفی قم به عنوان حرم ائمه علیهم السلام، بلافاصله به تولد و دفن حضرت معصومه علیها السلام در قم اشاره شده و بعد به بیان ثواب زیارت او که بهشت است، توجه ویژه مبذول گشته است.
محور در این حدیث، تشویق مردم به زیارت این بانو و رسیدن به ثواب آن یعنی بهشت می باشد. و بهشت را ثواب یک عمل معرفی کردن، فقط در مورد زیارت ائمه معصوم علیهم السلام و برخی موارد نادر بیان شده است.
یک بار زیارت حضرت معصومه علیها السلام، و آن گاه ورود به بهشت، نشان از میزان تقرّب و وجاهت و آبروی حضرت در پیشگاه خدا دارد که هر شیعه ای را به شرط معرفت به حق او و با یک زیارت او می بخشند و وارد بهشت می نمایند و این ورود حتمی است و بی هیچ مانع؛ چون در برخی روایات «وَجَبتْ لَهُ الجنة» گفته شده است؛ یعنی زیارت او، بهشت رفتن را واجب می کند.
اکنون به نقل چند حدیث که بر وجوب بهشت برای زائر حضرت معصومه علیها السلام به شرط معرفت به حقش تأکید کرده است، می پردازیم:
در حدیثی که زیارت نامه حضرت معصومه علیها السلام در ادامه آن آمده است، امام رضا علیه السلام فرمود: «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة».3 وجوب بهشت در مقابل معرفت به حق اوست. پس باید معنی معرفت به حق او را دریابیم.
کتاب «ناسخ التواریخ» از امام رضا علیه السلام نقل می کند که فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی؛4 هر که معصومه را در قم زیارت کند، مثل این است که مرا زیارت کرده است».
معرفت به حق حضرت معصومه علیها السلام چه چیزی می تواند باشد؟ حضرت معصومه علیها السلام بار امانت سنگین امامت را بر دوش ندارد و لذا حقی را که امام بر گردن امّت دارد، برای او نیست. پس این حقّی که او بر گردن شیعه دارد، چیست؟ اگر کسی بگوید: آن بی بی حق خاصی ندارد، الاّ اینکه مثل همه مؤمنین و امام زادگان دیگر، احترام و حفظ حرمت و شناخت همان جایگاه عمومی او به عنوان امامزاده بر هر مؤمن و شیعه لازم است، پاسخ می دهیم که امام رضا علیه السلام کلمه حق را به «ها» اضافه فرمود و با این اضافه، تخصیص حاصل شد؛ یعنی حقی که مخصوص حضرت معصومه علیها السلام است. بنابراین، باید قبول کنیم که حضرت معصومه علیها السلام بالاتر از حقوق دیگران و پایین تر از حقوق امام، حقی خاص دارد و شناخت آن برای زائر لازم است تا به ثواب زیارت نایل گردد.
برای شناخت این حق، دو کلید و رمز معرفتی بر زبان ائمه علیهم السلام جاری شده است:
اول اینکه امام رضا علیه السلام زیارت حضرت معصومه علیها السلام را مثل زیارت خودش معرفی فرموده است.
دوم اینکه معرفت او را شرط بهشتی شدن زائر دانسته است. اینک به توضیح مطلب اول می پردازیم.
پس باید پرسید که، حق مخصوص آن حضرت چیست؟
معرفت به حق او یعنی چه؟ و آیا معرفت به حق او مراتب دارد یا نه؟ جواب به این سؤالات و غور در مراتب و جوانب آن واقعاً کاری مهم و سنگین است؛ امّا به همان نسبت دارای نتایج پربار و گرانبهاست.
امام بدون حکمت و دقت کامل سخن نمی گوید و تا کسی قابل مقایسه و تشبیه به امام نباشد، هرگز او را شبیه به خود معرفی نمی فرماید و زیارت او و حق او را مثل زیارت و حق خودش، شرط بهشت معرفی نمی فرماید؛ چنان که امام صادق علیه السلام فرموده اند: کسی با ما آل محمد صلی الله علیه و آله قابل مقایسه نیست؛ «لا یقاسُ بِنا أحَدٌ».5 در آن روایت، امام رضا علیه السلام ثواب زیارت خواهرش را ثواب زیارت خود معرفی نمی کند، بلکه نفس زیارت او را شبیه زیارت خود و هم اثر با حضور خویش می شناساند.
بنابراین، اگر زیارت حضرت معصومه علیها السلام، مثل زیارت امام رضا علیه السلام باشد، باید محضر او و نورانیت او و قدرت تصرّف عرفانی و ولایی او و رحمت و رأفت و قُرب و منزلت او، شبیه به امام رضا علیه السلام باشد و الّا بدون داشتن ظرفیت واقعی، امام کسی را مثل خود معرفی نمی فرماید. در حقیقت، امام رضا علیه السلام که به حق عالم آل محمد صلی الله علیه و آله لقب گرفته است، با یک «کاف» تشبیه همه حرفهای گفتنی را برای معرفی خواهر بزرگوارش که محصول تربیت و نَفَس پاک خود اوست، یکجا بیان فرموده است. بنده از آیةالله العظمی بهجت (حفظه الله) که در کنار ضریح مشغول زیارت بودند، سؤال کردم: آیا حضرت معصومه علیها السلام را می توان با زیارت جامعه کبیر زیارت کرد؟ فرمودند: بله! بعد از مدتی کوتاه دوباره به عقب برگشته فرمودند: شما به نیت تمام کسانی که این زیارت شامل آنها می شود، این زیارت نامه را بخوانید.
معصومه علیها السلام مظهر جلالت حضرت زهرا علیها السلام
همچنین آنچه پدر بزرگوار حضرت آیة الله العظمی مرعشی رحمه الله، یعنی سید محمود مرعشی بعد از توسل به امیرالمؤمنین علیه السلام جهت معرفیقبر حضرت زهرا علیها السلام از آن امام شنیده اند، در معرفی حضرت معصومه علیها السلام بسیار صریح و رساست. حضرت به ایشان در خوابفرموده بودند: «حضرت زهرا علیها السلام به من وصیت کرده تا قبر او را مخفینگه دارم و من نمی توانم برخلاف وصیت ایشان عمل کنم؛ اما اگر خیلی دوست داری قبر ایشان را زیارت کنی، به قم و نزد قبر فاطمه معصومه علیها السلامبرو که خداوند جلالت حضرت زهراعلیها السلام را به حضرت معصومه علیها السلام داده است».6
با تأمل در این جواب بسیار رسا و زیبا که از مرد صالح و مورد اطمینانی همچون پدر آیة الله العظمی مرعشی نقل شده است، می توانیم با مقام بلند و ملکوتی و روح لطیف و قُدسی و زهرایی فاطمه معصومه علیها السلام بیشتر آشنا شویم و به حق این شهیده غم و سمّ در غربت پی ببریم.
عزّ حرم فاطمه، اینجاست |
زان رو حرم ائمه اینجاست |
قم، خانه مادر ائمه است |
آری، حرم همه، همیشه است |
تختی ز جلال، در قم آمد |
بانوی جمال در قم آمد |
ای عاشق علم نور اینجاست |
بر حور بهشت، طور اینجاست |
صاحب در فاطمی است بانو |
سرکرده هاشمی است، بانو |
مشتاق مزار پاک زهرا |
از قم بطلب شمیم آنجا |
قم، مظهر قبر و قُرب زهراست |
از من شنوی، ظهور اینجاست |
دستت نرسد بقیع قم رو |
بر عهد ولا، غدیر خُم رو 7 |
جلالت و منزلت معنوی حضرت زهرا در عالم هستی یکتاست و بدیل ندارد و در برخی روایات خلقت حضرت زهرا علیها السلام جداگانه و به عنوان روح در مقابل خلقت نور حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام بیان شده است که بعد از خلق جداگانه این دو روح و نور، خداوند آنها را با هم ترکیب کرد و از این نور مقدس انوار امام حسن و امام حسین و سایر ائمه علیهم السلام و بعد، همه مراتب عالم هستی خلق شد.8
در حدیث مشهور قدسی هم خداوند می فرماید: «لو لا فاطمة لما خلقتُکما؛9 اگر فاطمه نبود [ای محمد] تو و علی را خلق نمی کردم». و در حدیث دیگر امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «نحن حُجَجُ الله علی خلقه و جدَّتنا فاطمة حجة الله علینا؛10 ما حجت خدا بر خلق هستیم و مادرمان فاطمه حجت خدا بر ما (ائمه) می باشد»
با تأمل در عظمت فاطمه زهرا علیها السلام و با توجه به اشارات ائمه علیهم السلام، شایسته است که زانوی ادب در مقابل عظمت معنوی حضرت معصومه علیها السلام بر زمین زنیم و آن گاه خاضعانه و دلشکسته و با کمال ادب و خشوع، در هاله ای از احترام و معرفت، با رعایت تمام آداب ظاهری و باطنی به محضر این سلطان عالم قُدس و طهارت، و عرفان و ولایت، و این بانوی هم منزلت با آل محمد علیه السلام، و این بضعه و پاره تن اهل بیت علیهم السلام و این هم سرشت آل الله مشرف شویم و با نهایت قدردانی و احساس کوچکی در مقابل شکوه و عظمت این مظهر تجلی فاطمه زهرا علیها السلام و این شبیه امام رضا علیه السلامو این صاحب حرم آل محمد صلی الله علیه و آلهو کریمه اهل بیت علیهم السلام عرض ولایت و اطاعت و ادب و معرفت نماییم تا شاید گوشه چشمی به ما نماید.
به راستی که همه پرورش یافتگان عالی مرتبه حوزه قم، همگی به حق اعتراف کرده اند که به هر جا رسیده اند، از برکت گوشه چشم و زیرسایه عنایت کریمه اهل بیت علیهم السلام می باشد. از ملاصدرا تا امام خمینی رحمه الله و آیة الله بهجت (حفظه الله)، همه عرفای بزرگ و مراجع، خود را شاگرد کوچک و متواضع استاد بزرگ قم و حرم نشین محرم اسرار الله، یعنی حضرت فاطمه معصومه علیها السلام دانسته اند و پیوسته با زیارت او راه کمال پیموده اند.
و بدین صورت، به شدّت تقرب و شباهت روح او به اهل بیت علیهم السلام پی می بریم که غیر از امامت، سایر صفات ائمه علیهم السلام را کسب نموده است. به آخرین مطلب مورد اشاره در احادیث می پردازیم و آن شفاعت حضرت معصومه برای تمام شیعیان می باشد. حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام می فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنة بأجمعهم 11؛ با شفاعتش همه شیعیان ما داخل بهشت می شوند». امام صادق علیه السلام که در زمان حیات خود اسرار الهی را بسیار زیبا و با آرامش کامل و فرصت خوب بیان کرد و معارف را به فرهنگ انسانیت تزریق نمود، می فرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة بأجمعهم 12؛ همه شیعیانم با شفاعت حضرت معصومه علیها السلام داخل بهشت می گردند».
در زیارت نامه آن حضرت نیز امام رضا علیه السلام این گونه به ما یاد داده اند که شفاعت در بهشت را از فاطمه معصومه علیها السلام طلب کنیم و عرض کنیم: «یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شأناً من الشأن؛13 ای فاطمه! برای من در بهشت شفاعت کن؛ چون تو نزد خدا دارای مقامی از مقامات هستی.
البته می توان گفت: «فی الجنة یعنی فی حق الجنّة»؛ یعنی برای بهشت رفتن من شفاعت کن؛ امّا لزومی برای تأویل یا در تقدیر گرفتن محذوف نیست؛ زیرا در درون بهشت برای ترقی در مراتب بهشت و درجات آن نیز نیاز به شفاعت هست و حضرت معصومه علیها السلام در بهشت نیز می تواند زائران خویش را شفاعت کند و آنها را ترقی داده و بالا ببرد؛ همان طور که قرآن در بهشت ترقی می دهد و به قاری صادق و عمل کننده، می گویند: «اقرأ و ارفع (و ارق)؛14 بخوان و بالا برو، یا بخوان و ترقی کن». و اهل بیت علیهم السلام قرآن ناطق و شریک قرآن هستند.
بحثی در چگونگی شفاعت
آری، برای حضرت معصومه علیها السلام دو نوع شفاعت در احادیث و زیارات معرفی شده است: الف. شفاعت همه شیعه برای ورود در بهشت؛ ب. شفاعت در درون بهشت. اکنون این سؤال مطرح می شود که اگر همه شیعیان با شفاعت حضرت معصومه علیها السلام وارد بهشت می شوند، پس شفاعت حضرت زهرا علیها السلام برای کیست؟ شفاعت دیگر ائمه علیهم السلام و شهدا و سایر شافعین چه می شود؟ با دقت در بحث شفاعت، به چند شکل می توان این سؤال را جواب داد:
اول اینکه ما در زندگی دنیا و در طول عمر کوتاه خود به شفاعت، سفارش و کمک افراد متعددی نیازمند هستیم؛ چون احتیاجات ما زیاد است و هر شفاعتی یک مشکلی را حل می کند. درباره ائمه علیهم السلام نیز شاید بتوان گفت: ما همواره در شفاعت آنان به سر می بریم و نزول برکات بر ما، دفع بلایا از ما، برآورده شدن حاجات و استجابت دعاهایمان پیوسته به شفاعت و حرمت ولایت آنان می باشد و همین طور در موقع مرگ و در مراحل بعد از جان دادن تا ورود به بهشت، روایات متعددی از حضور حتمی و بسیار مؤثر ائمه علیهم السلام در نزد شیعه مؤمن خبر می دهد.
هرچه رجوع انسان به سوی خدا و بازگشت به مبدأ نزدیک تر می گردد، نیاز به امداد ائمه علیهم السلام و شفاعت و کمک آنان شدیدتر و توجه آنان به شیعیان تحت ولایت و سرپرستی معنوی شان بیشتر می شود؛ لذا ما در همه مراحل به شفاعت و یاری ائمه علیهم السلام نیازمند هستیم؛ چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «حب اهل بیتی نافعٌ فی سبعة مواطن اهوالهن عظیمة: عند الوفات و فی القبر، و عند النشور و عند الکتاب و عند الحساب و عند المیزان و عند الصراط؛15 محبت اهل بیتِ من در هفت محل که ترس و هراسشان بزرگ است، نفع می رساند: موقع مرگ، در قبر، موقع حشر و نشر، موقع (دادن) کتاب و نامه عمل، موقع وزن کردن اعمال و موقع عبور از پل صراط».
دوم اینکه در خصوص هر عمل نیز به شفاعت نیاز داریم؛ یعنی در عالم قبر و قیامت در مورد هر عملی و در هر ایستگاهی که با مشکل مواجه شویم، محتاج شفاعت خواهیم شد؛ مثلاً اگر در موقف خمس کوتاهی داشته باشیم و درمانده شویم، باید دست به دامن ائمه علیهم السلام شویم تا حق خود را به ما ببخشند. و ما بتوانیم از ایستگاه خمس به سلامت عبور کنیم و همین طور در موقف یا ایستگاه رسیدگی به نمازها، صله رحم، ولایت ائمه علیهم السلام، نهی از منکر، گناهان زبانی و... و هر کجا که با مشکل و کمبود مواجه شدیم، تنها اهل شفاعت هستند که می توانند ما را به سلامت رها کنند و عبور دهند یا از داراییهای معنوی خویش به ما ببخشند و به آبروی آنان تا ساحل سلامت و تا درگاه بهشت امنیت و نعمت راه پیماییم. به این مراحل، در برخی احادیث تصریح شده است؛ مثلاً امام رضا علیه السلام فرموده اند: «هر کس مرا در غربت زیارت کند، در سه جا به امداد او خواهم رسید: موقع مرگ، موقع حساب و موقع عبور از صراط».16
از این گونه احادیث، استفاده می شود که شفاعت ائمه علیهم السلام منحصر به موقف شفاعت نیست و در سایر مواقف نیز به حسب میزان اعمال و نورانیت و قابلیت افراد و به قدر ارتباط قلبی و حقیقی آنان با ولایت ائمه علیهم السلام به فریادرسی آنان خواهند شتافت.
جواب سوم این است که بر فرض اینکه فقط یک بار شفاعت ائمه علیهم السلام آنهم تنها در موقف قیامت منظور نظر این احادیث باشد، باز شفاعت صاحبان شفاعت در طول هم می باشد.
بدین ترتیب که رسول خداصلی الله علیه و آله اولین و آخرین را شفاعت می کند و ائمه علیهم السلام شیعیان خود را با خود تحت شفاعت رسول خداصلی الله علیه و آله قرار می دهند تا با شفاعت ایشان داخل بهشت گردند و امام زادگان نیز زائران و دوستان خود را به نزد امام زمان خود می برند تا شفاعت شوند و علما و شهدا و فقرای شیعه 17 و ذریه ائمه علیهم السلام یعنی سادات نیز هر کدام به اندازه مقام معنویشان نسبت به دیگران شفاعت می نمایند. بنابراین، با سلسله مراتب همه تحت شفاعت رسول خداصلی الله علیه و آله، امیر المؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام قرار می گیرند. البته، دایره شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار وسیع تر است و شامل تمام مستحقان شفاعت امت و حتی امتهای قبل و تمام خلایق می گردد.
و دایره شفاعت حضرت زهرا علیها السلام شامل شیعیان واقعی و علاوه بر آنها محبّان و محبّانِ محبّان و دوستان ذریه اش و هر آشنایی ولو باواسطه می گردد؛ در حالی که وسعت شفاعت حضرت معصومه علیها السلام از فاطمه زهرا علیها السلام محدودتر است و فقط شیعیان و زوار خود را شفاعت می کند و لذا شفاعت آن حضرات وقتی در طول هم قرار می گیرد، آن شبهه رفع می شود.
و مطلب آخر در مورد شفاعت اینکه هر شافع ویژگی، کمال، بهاء، عظمت، احترام، بخشش، حرمت و شأن و مقام مخصوصی، نصیب شفاعت شونده می نماید که با شفاعت دیگر فرق دارد، هم در خصوصیت، هم در مرتبت. همان طور که ائمه علیهم السلام اگرچه در اصول امامت مشترک هستند، ولی در عین حال هر کدام ویژگیهای خود را دارند. شفاعت آنان نیز برخاسته از صفات و ویژگیهای آنان است؛ لذا هر کدام از ائمه علیهم السلام در قیامت دارای «مقام معلوم» و هر کدام دارای «شأنی از شؤون» هستند و مسؤولیتی خاص دارند که در این خصوص حدیثی به صراحت نقل شده است:
شُریح از نافع و او از عمر بن خطّاب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: «ای علی! تو منذر امت من و هادی امت می باشی و تو ساقی و صاحب حوض من می باشی و تو ذوالقرنین امت و صاحب دو کران آن می باشی و اول و آخر برای توست، پس تو روز قیامت ساقی هستی و حسن، ذائد (دفاع کننده یا کسی که مردم را به سوی محشر می راند) حسین، آمر (امرکننده) علی ابن الحسین، فارض (عطاکننده) و محمد بن علی، ناشر (گسترنده یا زنده کننده) و جعفر بن محمد، سائق (سوق دهنده) وموسی ابن جعفر، مُحصی [لمحبّ و المنافق](شمارنده یا جمع کننده دوستدار ومنافق) و علی بن موسی، مُرَتِّبْ (رتبه دهنده مؤمنین) و محمد بن علی، مُنزِل (قراردهنده) اهل بهشت در منازل خویش و علی بن محمد، خطیب اهل بهشت (خطبه خوان) و حسن بن علی، جامع (جمع کننده) است؛ آن گونه که خدا اذن دهد بر هر کسی و از او راضی باشد».18 عجیب اینجاست که راوی این حدیث عمر بن خطاب می باشد! و بالاترین فضل اقرار دشمن است. این حدیث بسیار نورانی و گران قدر نشان می دهد که در قیامت هر کدام از ائمه علیهم السلام شأنی و مقامی و مسؤولیتی دارند و به هر کدام از جهتی نیازمند هستیم؛ «و ما منّا الّا و له مقامٌ معلومٌ و انا لنحن الصّافون».19
حدیث دیگر نیز داریم که محبت نسبت به هر امام را ثمربخش یک نتیجه مخصوص معرفی می کند. با توجه به آن حدیث نیز معلوم می شود که محبت به هر کدام از ائمه علیهم السلام و اتصال معنوی به هر یک، آثار خاصی در قیامت دارد که با محبت به دیگری فرق دارد. پس به شفاعت همه ائمه علیهم السلام در حد کمال نیازمند هستیم؛ لذا شفاعت حضرت معصومه علیها السلام نیز به هر معنی که باشد و در هر شکل، مورد نیاز مُبرم ماست. در آخر، برای اثبات واضح تر ادعای قبلی، حدیث مربوط به نیاز حتمی همگان به شفاعت رسول خداصلی الله علیه و آله و سلسله مراتب شفاعت در طول هم را نقل می کنیم:
«شخصی به نام ابوأَیمن به خدمت امام باقر علیه السلام رفت و با جسارت گفت: یا اباجعفر علیه السلام، تغرّون الناس و تقولون: شفاعة محمد، شفاعة محمد! فغضب ابوجعفر حتی تربّد وجهه ثم قال: ویحک یا اباایمن أَغرّک ان عَفَّ بطنک و فرجک؟ اما لو قد رأیت افزاع القیمة لقد احتجت الی شفاعة محمد صلی الله علیه و آله ویلک فهل یشفع الّا لمن وجبت له النّار؟ ثم قال: ما احد من الاوّلین و الاخرین الّا و هو محتاج الی شفاعة محمد صلی الله علیه و آله یوم القیامة ثم قال ابوجعفر علیه السلام: ان لرسول الله الشفاعة فی امّته و لنا شفاعة فی شیعتنا، و لشیعتنا شفاعة فی اهالیهم؛20 ابوایمن پیش امام باقر علیه السلام آمد و گفت: ای اباجعفر! چرا مردم را مغرور می کنید و می گویید: شفاعت محمد، شفاعت محمد! امام خشمگین شد؛ به طوری که چهره اش تغییر کرد و آن گاه فرمود: وای بر تو ای اباایمن!... اگر فزعهای روز قیامت را ببینی، حتماً احتیاج و نیازت را به شفاعت محمد صلی الله علیه و آله در خواهی یافت. وای بر تو! آیا جز برای کسی که آتش برایش حتمی شده شفاعت می کند؟ و بعد فرمود: احدی از اولین و آخرین نیست، مگر آن که محتاج شفاعت محمد صلی الله علیه و آله در روز قیامت است. سپس امام باقر علیه السلام فرمود: همانا برای رسول خدا شفاعت در مورد امتش، برای ما شفاعت در مورد شیعیان و برای شیعیان ما شفاعت در مورد اهلشان می باشد».
با این حدیث، معلوم می شود که دایره شفاعت برای افراد به تناسب عظمت روحی و گستردگی مسؤولیت دینی آنها می باشد.
نتیجه نهایی اینکه شفاعت حضرت معصومه علیها السلام برای همه شیعیان و در مراتب بهشت حتمی است و این امر از عظمت روحی و میزان تقرب و آبرو و شأن او در نزد خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله حکایت می کند.
شفاعت تمام شیعه، یعنی واسطه بودن فاطمه معصومه علیها السلام بین شیعیان و ائمه اطهار علیهم السلام، شأن حضرت معصومه علیها السلام یک منزلت و مرتبت ذاتی و جایگاه مستقر، ثابت و دارای اثر در مراتب عالم هستی است، تا آنجا که شعاع آثار آن در قیامت که آخرین صحنه تحلیل و افشای اسرار برتراست، دارای بازتابی بسیار بزرگ و وسیع می باشد و شخصیت این بانو به عنوان شافع تمام شیعیان آل محمد علیهم السلام جلوه گر می گردد. و منزلت او در زمان صعود و ورود به بهشت جاوید، منزلت کرامت الهی برای شیعیان است که برترین و برگزیده ترین منزلتهای بهشتی است. و او سرکرده تمام اهل بهشت و صاحب احسان اهل بیت علیهم السلام و درگاه و واسطه فیض چهارده معصوم علیهم السلام به شیعیان می باشد.
از تحلیل دقیق شخصیت حضرت معصومه علیها السلام در می یابیم که او در افقی متصل به امامت و بالاتر از همه شیعیان می باشد و لذا کریمه اهل بیت علیهم السلام واسطه جریان بزرگ فیض رحمت و علم و شفاعت و... از چهارده معصوم علیهم السلام به شیعیان خاص و برگزیده است و شیعیان خاص که شامل امام زادگان برتر نیز می باشد، همگی واسطه بین او و دیگر شیعیان و محبّان می گردند و او را می توانیم در جایگاه آخرین حلقه اتّصال بین تمام سلسله های بزرگان معنوی شیعه با ائمه علیهم السلام بدانیم و این همه فقط با توجه به مقام شفاعت گسترده او نسبت به شیعیان و توصیه به معرفت حق ویژه او بر شیعه و شأن خاص او از میان شؤون مهم هستی می باشد.
در تحلیل شخصیت معصومین علیهم السلام و بزرگان دینی نباید غلوّ کنیم یا به برداشتهای افراطی از سر محبّت بغلطیم، اما در عین حال، نباید از فهم و جسارت علمی درک، و اظهارِ اشارت صریح و معارف مکنون و مکتوم در بطن روایات معصومین علیهم السلام طفره رفت و هراسید. مقام شفاعت تمام شیعه عظمت و موقعیتی است که شناخت و تأمل حقیقت آن برای شیعیان بسیار لازم و بایسته است و ما باید راه نجات، و منجی خویش در آخرین و بزرگ ترین مرحله پر از هول و دهشت هستی خود را نیکو بشناسیم و حق او را بدانیم و تا فرصت باقی است، در اظهار حق شناسی و معرفت به او قدم برداریم.
2. زیارت نامه
دومین محور که از عظمت و مقام حضرت معصومه علیها السلام خبر می دهد، زیارت نامه ایشان است که امام رضا علیه السلام به سعد تعلیم داد و دارای رمز و رازها و اشارات و تصریحاتی به مقام حضرت معصومه علیها السلام می باشد که به چند نکته برجسته در این مورد اشاره می کنیم:
الف. حضرت معصومه علیها السلام بعد از حضرت اباالفضل و علی اکبر علیهما السلام تنها امامزاده ای است که از امام معصوم علیه السلام برای او زیارت نامه انشا شده است و در میان دختران ائمه علیهم السلام تنها دختری است که زیارت نامه خاص دارد. بقیه زیارت نامه ها را که برای حضرت حکیمه خاتون و نرگس خاتون می خوانند، همان زیارت نامه ایشان می باشد.
ب. در حرم ایشان به همه انبیای اولوالعزم و تمام چهارده معصوم علیهم السلام سلام داده می شود و از رسول خدا صلی الله علیه و آله تا امام حسن عسکری علیه السلام این سلامها حالت خطاب به خود می گیرد. گویی آنها در این حرم حاضرند و اینجا حرم ائمه می باشد؛ لذا باید با ضمایر خطاب یعنی «السلام علیک یا...» به آنان عرض سلام کرد و این نکته نشان می دهد که حرم ایشان حرم همه ائمه علیهم السلام و روح ایشان به منزله جان همه معصومین علیهم السلام می باشد. این مطلب در حدیث امام صادق علیه السلام که فرموده «و انّ لنا حرماً و هو بلدةُ قم»21 و امام رضا علیه السلام که فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی»22 مورد تصریح قرار گرفته که حرم او را حرم ائمه علیهم السلام و زیارت او را مثل زیارت خود معرفی فرموده اند؛ ولی در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه به جای سلام، صلوات می فرستیم و با ضمیر غایب می گوییم: «اللهم صل علی حجتک و...»؛ چون گاه در حرم حضور مادّی دارند و گاه در حرمهای دیگر یا در جاهای دیگر هستند و لذا این نکته در مورد ایشان نیز محل تأمل است.
ج. بیان نسب و افتخارات و روابط حضرت معصومه علیها السلام مورد توجه قرار می گیرد و نسب او را به پیامبر و علی و فاطمه و خدیجه و حسن و حسین علیهم السلام بیان می کنیم که نشانگر اصالت و نجابت ریشه و نژاد اوست و همین اصالت و ارتباط نسبی و ذاتی محکم در جسم و روح، آثار عظیمی بر پا می کند؛ خصوصاً که تحت تربیت مستقیم برادری مثل امام رضا علیه السلام بوده است.
بعد به او به عنوان کسی که گرداگردش را امام و حجة خدا فرا گرفته، سلام می دهیم: «سلام ای دختر ولی خدا! سلام ای خواهر ولی خدا! سلام ای عمه ولی خدا! سلام ای دختر موسی بن جعفر!».
باز این ویژگی هم موقعیت زیبا و ممتاز او را به عنوان فردی لایق در متن شجره طیبه امامت و شاخه ای محکم برخواسته از ریشه ای نورانی تأکید می کند. نسبت پاک با ائمه آثار و ویژگیهای اجداد را به طور عجیبی به اولاد، آن هم اولاد بلاواسطه منتقل می نماید؛ یعنی دختر موسی بن جعفر بودن، خودبه خود می تواند او را باب الحوائج کند؛ مخصوصاً اگر لیاقت و شایستگی هم در او باشد و تحت تربیت ولی خدا هم رشد کند. دیگر هیچ فاصله ای بین ریشه و شاخه نمی ماند و این نسبت در زیارت نامه ها بسیار مورد تأکید است؛ چون وقتی به امامی می گویی: «السلام علیک یابن رسول الله» گویی می خواهی ثابت کنی که امام همه ارثها و فضایل رسول خدا صلی الله علیه و آله را داراست و برای همین گاه وارث گفته اند تا صریح ثابت کنند که ائمه همان نفس رسول خدا هستند و همه فضایل او را دارند. و این خطابها برای حضرت معصومه علیها السلام نکته ها دارد.
د. اولین جمله بعد از سلامها این است: «عرّفَ الله بیننا و بینکم فی الجنة؛ خدا بین ما و شما در بهشت معارفه و شناخت برقرار کند». انشاکننده این زیارت نامه با فرض اینکه زائر و زیارت شونده قطعاً شفاعت شده و وارد بهشت خواهند شد، زیارت نامه را با این درخواست شروع می کند که اولین حاجت، معارفه در بهشت است؛ چون زائر حضرت معصومه علیها السلام قطعاً تا ورود در بهشت مشکلی ندارند و آنچه نیاز به درخواست دارد، معارفه در بهشت است و جمع زائر با ائمه علیهم السلام در بهشت خواهد بود.
این مطلب را نیز صریحاً در احادیث فرموده اند که زائر حضرت معصومه علیها السلام حتماً بهشتی است؛ لذا در زیارت نامه با فرض اینکه زائر با همین توفیق زیارت، بهشتی شده، از طلب بهشت رفتن اغماض شده و حاجات درون بهشت درخواست شده است.
ح. گرچه همه فرازهای این زیارت نامه واقعاً بسیار هنرمندانه گلچین شده و تألیف گشته است که بعداً مفصل بحث خواهیم کرد، اما فقط چند فراز را در این مجال مورد توجه بیشتر قرار می دهیم.
در فرازی می گوییم: «اتقرّب الی الله بحبّکم و البرائة من اعدائکم و التسلیم الی الله راضیاً به غیر منکرٍ و لا مستکبر» در این فراز تقرب به خدا را فقط با محبت اهل بیت علیهم السلام و برائت از دشمنانشان آن هم خطاب به فاطمه معصومه علیها السلام می خواهیم؛ یعنی بعد از سلامهای مخصوص به فاطمه معصومه علیها السلام در آخر می گوییم: «السلام علیک عرّف الله بیننا و بینکم...» و بعد تا آخر زیارت نامه ضمایر خطاب، همه به صورت جمع گفته می شود. و دیگر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام را در هیچ کدام از مطالب مورد درخواست یا در موقع عرضه نیاز و حتی تسلیم و اطاعت و اظهار محبت و اظهار برائت از دشمنان، از ائمه علیهم السلام جدا نمی کنیم و همراه ایشان به او خطاب می کنیم، یا او را به منزله تمام ائمه علیهم السلام مورد خطاب قرار می دهیم؛ یعنی حضرت معصومه علیها السلام اگر در حرم است، جان او و احترام او و عظمت او جدای از چهارده معصوم علیهم السلام نیست. و این فراز نیز در حقیقت همان تشبیه امام رضا علیه السلام به خود و حرم بودن قم برای اهل بیت علیهم السلام را بیان می کند. و در آخر برایاینکه گمان نشود حضرت معصومه علیها السلام را از ائمه علیهم السلام جدا کرده ایم و فقط با آنان حرف می زنیم و برای عدم غفلت زائر از توجه به حضرت معصومه علیها السلام دوباره نام او برده می شود و مقام مهم او آن هم به صورت نکره که در اینجا معنی تفخیم و بزرگداشت را می رساند، می گوییم: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنةفان لک عندالله شأناً من الشأن» این شأنی از شأن که نکره بیان شده است، معلومنمی کند که چه شأنی نزد خدا دارد، ولی این گمان را ایجاد می کند که شأنی عجیبو شاید غیرقابل بیان داشته باشد که شفاعت در بهشت را قبل از آن خواستیم و بهاین شأن تکیه کردیم! و گفتیم در بهشت مرا شفاعت کن؛ چون تو شأنی از شأننزد خدا داری.
فرازهای زیارت نامه این عمه عزیز مشحون از نکته های بزرگداشت این بزرگ شخصیت عالم تشیع می باشد و ما به همین اشارات در این مورد اکتفا می کنیم. پس با تأمل در زیارت نامه حضرت معصومه علیها السلام ابعاد دیگری از عظمت و شکوه روح او و قداست او و حرمت او بر ما معلوم می گردد.
3. کرامات
معجزات از افراد عادی محال است صادر گردد، ولی اگر کسی توانست کرامتی نشان دهد، قطعاً ثابت می شود که دارای قدرتهای روحی خاصی است و نورانیت بیشتری نسبت به دیگران دارد. اما این به تنهایی در اثبات حقانیت یا عظمت فرد کافی نیست؛ چون هر کسی ممکن است با کمی ریاضت روحی قدرتهایی کسب کند؛ هر چند مقدار این قدرت روحی و حیطه تسلط روح و نوع اعمال نفوذ کاملاً از مقدار عظمت روحی و قدرتهای معنوی فرد خبر می دهد. این آثار هرچه قوی تر باشد، به همان میزان مؤثر را محکم تر معرفی و اثبات می نماید.
از طرفی منهاج و سیره و آیین افراد، حقانیت راه آنان را اثبات می کند و کرامت نیز صداقت ادعای او را مهر می زند. پس وقتی می بینیم حضرت معصومه علیها السلام دختر و فرزند و خواهر و عمه حجت خداست و به سیره آنها عمل می کند و بعد از وفات نیز کرامات زیادی از او صادر می شود که کتابها درباره آن نوشته شده است، به راحتی به میزان تقرّب او و عظمت روح او پی می بریم.
کرامات و شفابخشیهای ظاهر شده از محضر مبارک بی بی هیچ فرقی با کرامات ائمه اطهار علیهم السلام ندارد؛ یعنی شاید بتوان با مقایسه دقیق بین نوع شفاها به این مطلب دقیق پی برد که قدرت روحی بالای بینایی بخشی به کور مادرزاد، شفای مریض سرطانی، و حتی شفای فلج مادرزاد مثل حضرت عیسی علیه السلام و کرامات دیگر از این زاده باب الحوائج آنهم یک قرن بعد از وفات او ظاهر می گردد که کراماتی بدین گونه از قبرهای پیامبران اولوالعزم - به جز رسول اکرم صلی الله علیه و آله - نیز ظاهر نگشته است.
4. مقام شیعه
اگر بی پرده و صریح بخواهم عقیده خود را اظهار کنم، باید عرض کنم که اکثر کرامات ائمه علیهم السلام که برای عموم ارائه شده است، به راحتی از یک شیعه خالص نیز قابل ابراز است. «دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد». آنچه مخصوص قدرتهای امامت است، برخی از انواع کرامات است که غیر امام هرگز نمی تواند آن را انجام دهد؛ ولی به خاطر عدم ظرفیت مخاطبین، ائمه علیهم السلام برای اثبات حقانیت خویش به اظهار کرامات جزئی و بسیار ساده اکتفا کرده اند که یا به تسلیم مخاطب و یا به اتمام حجّت منتهی شده است؛ نتیجه ای که نوع کرامت خیلی در آن دخالت ندارد، بلکه نتیجه، کاملاً بستگی به باطن مخاطب دارد که آیا لایق پذیرش هست یا نه؟ و ظهور این باطن به اندک امتحانی میسر است و نیازی به اِعمال قدرتهای فوق العاده ندارد. حتی با مطالعه احوال عرفا می شود فهمید که زنده کردن مرده تازه از دنیا رفته می تواند از آنها نیز صادر گردد؛ نظیر آنچه از سلمان فارسی و شیخ حسنعلی و آیةالله بهاءالدینی و دیگران ظاهر شده است؛ اما بازگرداندن استخوانهای پوسیده و زنده کردن او و تبدیل خاک به خون و گوشت تازه از کارهای منحصر به فرد امام یا حجت خداست.
قدرتهای ویژه ائمه علیهم السلام بیشتر در ایام رجعت، یعنی بعد از ظهورحجت و قدرتهای نهایی در قیامت ظاهر خواهد شد؛ چون آنجا عرصه و جولانگاه روح بزرگ آنهاست، ولی دنیا کشش و ظرفیت بازتاب هیچ کدام از عظمتهای نورانی آنها را ندارد.
برای شیعه فضایلی گفته شده که عظمت والایی را برای او ثابت می کند. حضرت معصومه علیها السلام به عنوان یک شیعه کامل و عارف به مقام ائمه علیهم السلام و کاملاً توانا برای تحمل اسرار سنگین ولایت از طرف آن حضرات مورد تأیید قرار گرفته است و او را نه به عنوان یک شیعه کامل و واصل و عارف به شأن و مقام ائمه علیهم السلام، که به عنوان جان خویش و شبیه خویش و کسی که شناخت او برای دیگر شیعیان واجب است و ولایت او خود شیعه پرور می باشد و شفیع همه شیعیان است، معرفی نموده اند.
این مطلب، حضرت معصومه علیها السلام را از شیعه و مؤمن کامل بودن و شیعه فاضل و امامزاده برتر بودن ترقی داده و هم رتبه و هم منزلت ائمه علیهم السلام کرده است؛ بدون اینکه ادعای امامت برای او شود. همچون حضرت زهرا علیها السلام بر عصمت او نیز تأکید شده و لقب معصومه برای او صریحاً انتخاب شده است، با آنکه نام او فاطمه است. از تعابیر ائمه علیهم السلام در اثبات عصمت فاطمه معصومه علیها السلام و بیان شدّت تقرب او به خدا معلوم می شود که او مثل مادر معصومه اش فاطمه زهرا علیها السلام معصوم از گناه و عیب است و لذا بر شناخت حق او تا حدّ وجوب تأکید شده است و با آنکه امام و حجت خدا نیست، ولی زیارت او باید با معرفت به حقش به جا آورده شود. اما اینکه او چه حقی بر گردن زائر و شیعه می تواند داشته باشد؟ یا معرفت به حق او چیست؟ در پاسخ می توان گفت: فرق حضرت معصومه علیها السلام با امام رضا علیه السلام فقط در امام نبودن اوست؛ اما سایر فضایل ائمه علیهم السلام که خاص امامت نیست، یک جا فقط در روح حضرت معصومه علیها السلام و چند نفر مثل او یافته می شود.
اکنون درباره مقام شیعه چند حدیث نقل می کنیم:
مرحوم شیخ صدوق کتابی تألیف کرده اند، به نام «فضائل الشیعة» و 45 روایت در آن کتاب در فضل شیعه جمع نموده اند. فقط چند فراز از آن احادیث را نقل می کنیم.
در حدیث مفصل اول رسول خداصلی الله علیه و آله خطاب به پسر عمر ابن خطاب می گوید: «چه منظوری دارند آنهایی که نام فردی را می برند که منزلت او پیش خدا همان منزلت من است. آگاه باشید! هر که علی را دوست بدارد، قطعاً مرا دوست داشته است و هر که مرا دوست بدارد، خدا از او راضی می گردد و بهشت او را کفایت کند... . آگاه باشید! هر که علی علیه السلامرا دوست بدارد، خداوند نامه عملش را به دست راستش می دهد و از او مثل پیامبران حساب می کشد. آگاه باشید! هر که علی را دوست داشته باشد، خداوند ملک الموت را برای گرفتن جانش همان گونه می فرستد که برای گرفتن جان پیامبران می فرستد... . آگاه باشید! هر که علی را دوست داشته باشد، خداوند حکمت را در قلب او ثابت می گرداند و بر زبانش فقط کلام صحیح جاری می گرداند و بر روی او درهای رحمت را می گشاید... . آگاه باشید! هر که علی را دوست داشته باشد، بر سر خویش تاج مُلک (و حکومت بهشتی) می گذارد و لباس کرامت (احترام) می پوشد. آگاه باشید! هر که علی را دوست بدارد، برایش دوری از آتش و جواز عبور از صراط و امان از عذاب داده می شود و برایش نامه عمل گشوده نمی شود و برایش میزان نصب نمی شود و گفته می شود بدون هیچ حسابی داخل بهشت شو! آگاه باشید! هر که علی را دوست بدارد، ملائکه با او مصافحه (روبوسی) می کنند و پیامبران به زیارتش می شتابند و خداوند هرگونه حاجت او را برمی آورد. آگاه باشید! هر که آل محمد را دوست داشته باشد، از حساب و میزان و صراط در امان است. و هر که با محبت آل محمد بمیرد، من کفیل او هستم که در بهشت همراه پیامبران باشد و آگاه باشید! هر که با دشمنی آل محمد بمیرد، حتی بوی بهشت را هم استشمام نخواهد کرد».23
نتیجه ای که از این حدیث گرفته می شود، کاملاً واضح است؛ چون حضرت معصومه علیها السلام کسی است که شناخت او و حق او بر شیعه با همه این فضایل واجب است و به شرط شناخت منزلت او، ورود به بهشت واجب است و شفاعت همه شیعه به دست اوست؛ یعنی همان حکم و اعتبار و احترام ائمه اطهار علیهم السلام درمورد او مثل علی ابن ابی طالب علیه السلام جاری است و او نیز در زمره آل محمد صلی الله علیه و آله است.
شیعه آل محمد صلی الله علیه و آله در این حدیث هم رتبه و هم مرتبه و هم احترام و هم شأن با پیامبران علیهم السلام در مراحل گوناگون سیر انسانی معرفی شده که مثل انبیای الهی علیهم السلام جان می دهد و حسابش مثل آنهاست و پیامبران علیهم السلام زائر او هستند و در بهشت نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را با پیامبران علیهم السلام در یک مرتبه جای می دهد.
شیعه بی هیچ ترس و گرفتاری از همه مراحل سخت قیامت می گذرد و بی حساب وارد بهشت می گردد. شیعه دارای حکمت ثابت در قلب، کلام صحیح بر زبان، تاج مُلک بر سر، لباس کرامت بر تن، و زیر سایه رضای الهی است و.... پس اگر یک شیعه واقعی چنین احتراماتی دارد. پس حضرت معصومه علیها السلام؛ اوّلاً شیعه واقعی است و ذاتاً دارای همه فضایلی است که برای شیعه در تمام روایات بیان شده است؛ ثانیاً چون از نسل علی علیه السلام است و بلاواسطه دختر و خواهر و عمه حجتهای خداست و به دست خود آنها تربیت یافته و توانایی تحمّل اسرار ولایت را در مرتبه بسیار والایی داشته و سیر عرفانی را در خدمت امام رضا علیه السلام تا آخرین مراتب طی فرموده است، لذا جزء آل محمد صلی الله علیه و آله محسوب می شود و نه تنها دارای مقام شیعه است، بلکه صاحب نَفَس شیعه پرور و مربی شیعیان حقیقی و عطابخش منازل و مراتب و معارف و علوم و حالات عالی برای شیعیان است و در نهایت، شافع جمیع شیعه در قیامت و داخل کننده آنان به بهشت و سپس سیردهنده شیعه در مراتب کمالات و درجات تقرب الی الله در درون بهشت است. و این است معنی جمله ای که در زیارت نامه آمده است: «یا فاطمة اشفعی لی فی الجنّة فانّ لک عندالله شأناً من الشأن» این شأن پایین تر از امامت و بالاتر از همه شؤون دیگر در عالم می باشد؛ به دلیل همان اشارات احادیث، زیارت نامه و کرامات صادره از محضر مبارک این کریمه اهل بیت علیهم السلام.
در حدیث هشتم از کتاب «فضائل الشیعة» می خوانیم که امام باقر علیه السلام روزی در مسجد رسول خداصلی الله علیه و آله، خطاب به شیعیانش فرمود: «إنی و الله لَأُحِبُّ ریحَکم و ارواحکم فاَعینوا علی ذلک بورعٍ و اجتهاد و اعلموا اِنَّ ولایتنا لاتنال الّا بالورع و الاجتهاد، و أنتم السابقون الأولون، و السابقون الآخرون، و السابقون فی الدنیا الی محبّتنا، و السابقون فی الآخرة الی الجنة، ضمنت لکم الجنة بضمان الله عزّوجل و ضمان النبی صلی الله علیه و آله، و انتم الطیبون و نساءکم الطّیبات...الا و ان لکل شی ءٍ شرفاً و شرف الدین الشیعة... من دعالکم مخالفاً فإِجابة دعائِهِ لکم، و من طلب منکم الی الله تبارک و تعالی اسمه حاجة فله مائة... و انّکم جمیعاً لَأَهلُ دعوة الله و اهل ولایته لاخوف علیکم و لاحزن کلُّکم فی الجنة فتنافسوا الصالحات، و الله ما أحد أقرب من عرش الله عزوجل بعدنا من شیعتنا ما أحسن صنع الله الیهم...؛ 24 به خدا سوگند! بوی شما و ارواح شما را دوست دارم. پس با پرهیزگاری و خودنگه داری از گناه مرا یاری کنید. شما سبقت گیرندگان اول و سبقت گیرندگان آخر هستید. شما سبقت گیرندگان به محبّت ما در دنیا و سبقت گیرندگان به بهشت در آخرت هستید.
من بهشت را برای شما ضمانت می کنم، به ضمانت خداوند عزوجل و ضمانت پیامبرصلی الله علیه و آله. و فقط شما و زنانتان پاکیزگان هستید. آگاه باشید که برای هر چیزی شرفی است و شرف دین شیعه است.
هر که از مخالفان شما، علیه شما دعا کند، به نفع شما مستجاب می شود و هر که از شما از خدا حاجتی بخواهد، خدا صد حاجت برایش برآورده می سازد... و همه شما جملگی اهل دعوت خدا و اهل ولایت خدایید و هیچ خوف و ناراحتی برای شما نیست. همه شما در بهشت هستید. پس در انجام اعمال صالح از هم سبقت گیرید.
قسم به خدا! که هیچ فردی به عرش خدا بعد از ما نزدیک تر از شیعیان ما نیست. چه زیباست کار و رفتار خداوند با شیعیان ما!...».
آری، این است مقام شیعه؛ این است مقام شیعه فاطمه معصومه و فاطمه زهرا و علی بن موسی الرضا علیهم السلام؛ حال مقام خود آنان چیست! چگونه می توان حق معرفت را نسبت به کنه و ذات مقام و منزلت آنان پیدا کرد!!
در حدیث چهاردهم کتاب «فضائل الشیعة» می خوانیم که امام صادق علیه السلام فرمود: «رفع القلم عن الشیعة بعصمة الله و ولایته؛25 قلم از شیعه برداشته شده است (گناه شیعه نوشته نمی شود) به مدد نگه داری خدا و ولایت او».
و در حدیث پانزدهم امام صادق علیه السلام فرمود: «من قومی را می شناسم که خداوند آنها را بخشید، و از آنان راضی شده و آنها را نگه داشته و بر آنان رحم نموده و از هر بدی حفظ فرموده و تأییدشان کرده و به هر رشدی هدایتشان نموده و به هر هدف و غایتی آنها را در سر حدّ امکان رسانیده است.
گفته شد: آنها کیستند یا اباعبدالله! فرمود: آنان شیعیان ابرار ما (نیکوکار)، شیعیان علی هستند».26 و در حدیث شانزدهم، امام صادق علیه السلام فرمود: «ما شاهد بر شیعیانمان هستیم و شیعیان ما شاهدان بر اعمال مردم هستند و به شهادت شیعیان ما مردم جزا داده می شوند یا عقاب می گردند».27
همین حدیث اخیر در معرفی جایگاه شیعه در عالم آفرینش و در نزد خدا کافی است. خوانندگان را به تأمّل کافی در این احادیث فرامی خوانم و از شرح و بسط واضحات یقینی موجود در این احادیث خودداری می کنم. دوباره تأکید می کنم که با توجه به احادیث بالا، حضرت معصومه علیها السلام از منظر و نگاه ما به عنوان یک شیعه بی گناه و مورد تأیید مستقیم ائمه علیهم السلام در چه افقی قرار می گیرد؟ همین طور علی اکبر علیه السلام، اباالفضل علیه السلام، زینب علیها السلام و دیگر امام زادگانی که در پذیرش ولایت و تحمل بار امانت ولایت و اسرار و آن گاه در وفا کردن به عهد و میثاق ولا صادقانه پا بر جای مانده اند.
حضرت معصومه علیها السلام برای وفا به پیمان ولا عازم غربت شد و عدّه ای از نزدیکان خود را برای تجدید ملاقات با امام زمان خویش با خود همراه نمود و غریبانه و مظلومانه جانش را در راه صله رحم با امام خویش و در راه محبت و عشق مولا و برادر خود، در کف نهاد و همراه برادران و همه عزیزان خود را حسین گونه تقدیم ولایت علی بن موسی الرضا علیهما السلام نمود و به خاطر همین وفاداری بر سر پیمان عشق و محبت و ولایت، به آن همه مقام و منزلت دست یافت؛ لذا از میان دیگران، فقط او توانست توجه مخصوص همه ائمه علیهم السلام را به خویشتن جلب نماید و مورد غبطه همه امام زادگان قرار گیرد و تا قیامت پرده دار عصمت و عزت و جلالت فاطمه زهرا علیها السلام باشد.
قلم تا از عدم در عالم آمد |
برای وصف معصومه کم آمد |
سلام الله علیک، یا بنت موسی |
دم تو پرورد همواره عیسی |
عجب ما شیعه را سرمایه اینجاست |
قم است و کعبه را همپایه اینجاست |
عزیزان، قدر بانو را بدانید |
از این بانو فقط او را بخواهید |
دم دروازه جنّت درآیید |
دم اندر حرم، تا می توانید! |
نه دیراست و نه خانقاه و کنِشت است |
بهشت است و بهشت است و بهشت است 28 |
5. مقام مؤمن
در شناخت کرامت انسانی و جایگاه ویژه انسان در منظر معارف دینی، مطالب قابل تعمقی بیان شده و با تجلیل شایسته ای از مقام انسان به شرط مؤمن بودن یاد شده است. اگر ما کرامت و عظمت مؤمن را نشناسیم، در شناخت و تحمل عظمت ائمه مؤمنین علیهم السلام ضعف خواهیم داشت و چون از ارزش طبیعی انسان در عالم آفرینش غافل هستیم و خود را نمی شناسیم، چگونه اهل بیت علیهم السلام را بشناسیم وانگهی خدا را چگونه خواهیم شناخت و حق شناخت او را به جای خواهیم آورد! که «ما قَدَروا الله حق قدره».29
برای اینکه پذیرش احادیث و مطالب در شناخت عظمت اهل بیت علیهم السلام و از جمله حضرت معصومه علیها السلام برای ما به راحتی ممکن باشد، به شخصیت این بزرگ بانوی اسلام، به عنوان یک مؤمن کامل نگاه می کنیم و آن گاه به جایگاه او به عنوان نگین ایمان و محور طواف مؤمنین و ملائکة الله خواهیم نگریست.
رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: «مثل المؤمن عند الله کمثل ملک مقرّب و انّ المؤمن اعظم عند الله من ملک مقرّب 30؛ مَثَل مؤمن نزد خدا، مانند ملک مقرب است و همانا مؤمن نزد خدا از ملک مقرّب عظیم تر است». با توجه به این حدیث، اگر فاطمه معصومه علیها السلام را از ملک مقرب بالاتر بدانیم، غلوّ نکرده ایم؛ چون این مقام مؤمن است و او مؤمنی کامل است.
خداوند فرمود: «یا موسی ما خلقتُ خلقاً أَحَبُّ إلَی من عبدی المؤمن؛31 ای موسی! آفریده ای نزد خودم دوست داشتنی تر از بنده مؤمنم نیافریده ام». اگر بخواهیم سخن از محبت خدا به خاندان «اهل بیت علیهم السلام» برانیم، باید بدانیم که آنها نیز «التّامّین فی محبة الله»32 هستند؛ یعنی در مقابل محبت خدا، محبت تمام به خداوند دارند و این یعنی عشق و عاشقی برتری که فهم انسانهای عادی و غیرمعصوم از درک و تصور آن عاجز است. پس همان به که از طوفان عشق و مهر بین خدا و دختر معصوم موسی بن جعفر علیهما السلام جز اشارت چیزی نگوییم. فقط بدانیم که محبت خدا را فقط از این بزرگواران باید گرفت.
باز امام صادق علیه السلام فرموده است: «ان المؤمن لیکرم علی الله حتی لوسئله الجنة بما فیها أعطاه ذلک من غیر أن ینقص من ملکه شیئاً؛33 همانا مؤمن قطعاً نزد خدا گرامی و مکرّم است تا آنجا که اگر از خداوند همه بهشت را با تمام نعمتهایی که در آن است بخواهد، حتماً به او می بخشد؛ بدون آنکه از مُلک خدا چیزی کم گردد». پس اگر صحبت از شفاعت حضرت معصومه علیها السلام نسبت به تمام شیعه می شود، نباید تعجب کرد که با یک تقاضای او خداوند از گناه همه شیعیان بگذرد و همه را به او ببخشد؛ چرا که او مصداق مؤمن کامل است و او از خاندانی است که خداوند به یمن وجود آنها همه عالم را آفریده است؛ چنان که در وصفشان گفته می شود: «بکم فتح الله و بکم یختم».34 امام صادق علیه السلام فرمود: «حقّ المؤمن أعظم، ان ذلک لَوْ حَدَّثتکم لَکفَرْتُم 35؛ حق مؤمن بسیار بزرگ است؛ آن چنان که اگر به شما بگویم کافر می گردید». اگر ما توان شنیدن حق مؤمن را نداریم، چگونه می توانیم حق آل محمد صلی الله علیه و آلهو مربیان ایمان و اساتید اهل توحید و عرفان را بشنویم و تاب بیاوریم! پس همان به که سربسته به شأن و منزلت حضرت معصومه علیها السلام اعتراف کنیم و بگوییم: «فإنَّ لک عنداللهِ شأناً من الشأن»
امام صادق علیه السلام فرمود: «إنّ الله، لایقدر احدٌ قَدْرَهُ، و کذلک لایقدر قدر نبیه و کذلک لایقدر قدر المؤمن؛36 همانا خداوند (چنان است) که کسی نمی تواند قدر و ارزش او را بشناسد و همینطور نمی توان قدر و ارزش پیامبرش صلی الله علیه و آله را شناخت و همچنین نمی توان قدر و ارزش مؤمن را شناخت»
و امام صادق علیه السلام فرمود: «لو علم الناس ما لِلمُؤمن عندالله لخضعت له الرّقاب، فَإِنَّ الله تَعالی اشتقّ للمومن اسماً من أسمائِهِ، فالله هو المومن و سَمّی عبده مؤمناً تشریفاً له و تکریماً و إنَّه یوم القیمة یؤمِن علی الله تعالی فیجبوا ایمانه؛37 اگر مردم می دانستند که برای مؤمن نزد خدا چه منزلتی است، حتماً در مقابلش سر تعظیم خم می کردند؛ چرا که خداوند از اسمهای خودش برای مؤمن نامی مشتق کرده و نهاده است. خداوند مؤمن است و بنده اش را هم برای شرف بخشی و اکرام به او مؤمن نامیده است و روز قیامت مؤمن بر خدا کاملاً ایمان می آورد و (کمبودهای) ایمانش جبران می شود».
باز پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: «حرمة المؤمن الفقیر اعظم عندالله من سبع سموات و سبع ارضین و الملائکة و الجبال و ما فیها؛38 حرمت مؤمن فقیر نزد خدا بزرگ تر از آسمانها و زمینهای هفت گانه و همه ملائکه و کوهها و تمام موجودات درون آنهاست». و فرموده اند: «المؤمن اعظم حرمة من الکعبة» و القرآن، بل امر الله تعالی نبیهُ بالتواضع له بقوله «وَ اخْفِضْ جَناحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»؛39 حرمت مؤمن بزرگ تر از کعبه و قرآن است، بلکه خداوند پیامبرش را دستور داد تا به مؤمنین تواضع کند با این کلام: «و بال خویش را برای آنان که از مؤمنین از تو پیروی می کنند، شکسته سان بگستران».40
لازم به توضیح است که مؤمن در مصداق کامل و أتمّ آن فقط بر ائمه علیهم السلام صدق می کند؛ چون آنان از هر جهت مظهر کامل اسم مؤمن خدایند و از همه ناامنیها حتی از اصابت صحیه قیامت نیز در امان هستند.
«وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئِذٍ آمِنُونَ»41 و «فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلّا مَنْ شاءَ اللهُ»42 یعنی با شنیدن صیحه قیامت، همه به فزع و بی تابی می افتند، الّا ائمه اطهار علیهم السلام که منظور از من شاء الله آنها هستند؛ ولی در مراتب نازله، هر کس دارای مراتب ایمانی بیشتری باشد، به همان میزان مؤمن بودن بر او صدق می کند.
مطلب دیگر اینکه منظور از مؤمن و تمام اسامی مثبت در معارف اسلامی، شیعیان و پیروان ائمه علیهم السلام و ثابت قدمان در صراط مستقیم و باب الله هستند و دیگران که بر ولایت اقرار نکرده اند، در زبان قرآن مؤمن نامیده نمی شوند و هر چند از ازل تا به ابد، در حرم خدا معتکف و عابد باشند، بی ولا در محضر الهی اذن حضور و جواز قبول نمی یابند.
در حقیقت، شیعه و مؤمن دو نام برای یک مُسَمّا هستند و با تأمل در این معارف از مقام آنکه شناخت حق او شرط ورود به بهشت برای شیعه و مؤمن دانسته شده است، پرده برداشته می شود.
نوری ز خداست در قم افتاد |
از فاطمه قم کرب و بلا باد |
معصومه معلّم علوم است |
فرزند مکلّم علوم است |
او وارث علم آل طه است |
شاگرد و مقیم کوی مولاست |
او صاحب سرّ اهل بیت است |
معصومه و بِرّ اهل بیت است |
اسرار امام در حرم ماند |
دستی ز رسول بَر کرم ماند |
در چشم بصیر طور اینجاست |
سینای رخ ظهور اینجاست |
6. نسب بزرگی
سیادت و فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و حجّت خدا بودن، آن هم بی واسطه افراد غیرمعصوم، افتخاری بس والاست؛ مخصوصاً اگر این انتساب هماره با صلاح باطن باشد. آن وقت آثار این نسب و حسب هر لحظه فرو خواهد بارید. اصولاً در انشای تمام زیارت نامه های معصومین علیهم السلام اولین مطلب مورد توجه، همین نسبت امام با پیامبر و اوصیای اوست. ائمه معصومین علیه السلام همواره به انتساب خویش به رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام افتخار کرده اند و به آن بالیده اند. از توجه به این همه، متوجه می شویم که نفس انتساب به این سلسله نور و این ریشه شجره طیبه و این درخت مبارک، ذاتاً ارزش خاصی دارد و البته آثارش نیز همیشه ظاهر می گردد.
علاوه بر ارزشمند بودن این انتساب، ارتباط نسبی با اهل بیت علیهم السلام مساوی با سرایت و انتقال ارثی بسیاری از صفات و کمالات جسمی و روحی و استعدادها و ظرفیتهای فوق العاده معنوی و برتر است که نسل مبارک را همواره شرعاً و عرفاً در مرتبه ای والاتر در ارزش و احترام قرار می دهد و بر احترام این نسل مبارک هم شرع توصیه اکید می کند و هم عُرف آن را توصیه می نماید و برکت این احترام نیز به یقین و تواتر توسط همه اقشار مسلمین تجربه شده است و شیعه همواره ریزه خوار نسل مطهّر کوثر بوده است و حاجات خویش را با نذر به امامزاده و سادات پاک از ائمه گرفته اند.
چند روایت که بر فضل و ارج ذریه رسول خداصلی الله علیه و آله تأکید دارد، نقل می کنیم و بعد به تحلیل آنها خواهیم پرداخت.
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: «اذا کان یوم القیامة جمع الله الاولین و الاخرین فی صعیدٍ واحد، فَتَغَشّاهُم ظُلمةٌ شدیدةٌ فیضجّون الی ربّهم و یقولون: یا ربَّ اکشف عنّا هذه الظُّلْمَةٌ قال: فَیقْبل قومٌ یمشی النُّور بین أیدیهم و قد أَضاءَ أَرْض القیامة! فیقول اهل الجمع؛ هؤُلاءِ انبیاء الله، فیجیئُهم النِّداء من عندالله ما هؤلاء بأنبیاء الله، فیقول أهل الجمع: فَهؤُلاءِ مَلائکة فیجیئهم النّداء من عند الله: ما هؤلاءِ بملائکة. فیقول أهل الجمع هؤُلاء شهداء فیجیئهم النِّداء من عندالله: ما هؤلاءِ بشُهداء! فیقولون من هم؟ فیجیئُهم النِّداء یا أهل الجمع سَلُوهُمْ من أنتم؟ فیقول أهل الجمع مَن أنتم؟ فیقولون نحن الْعَلَویون، نحن ذرّیة محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله، نحن اولاد علی ولی الله علیه السلام، نحن المخصوصون بکرامة الله، نحن الآمنون المطمئنّون، فیجیئهم النّداء من عندالله عزّوجل: اشفعوا فی مُحبّیکم و أهل مودّتکم و شیعتکم فیشفعون فیشفّعون؛43 هنگامی که قیامت می شود، خداوند اولین و آخرین را در یک مکان جمع می سازد. پس همگی را ظلمت شدیدی فرامی گیرد. پس همگی به سوی خدا ضجّه سر می دهند و می گویند: پروردگارا! این تاریکی را از ما برطرف فرما!
پس گروهی به سوی اهل جمع رومی آورند که نور در پیش روی آنان ره می پیماید و آن گاه (از نورشان) همه زمین قیامت نورانی و روشن می گردد.
پس اهل جمع می گویند: اینان پیامبران اند؟ پس ندایی از نزد خدا می آید که اینها پیامبر نیستند. پس اهل جمع می گویند: اینان ملائکه هستند؟ ندا از نزد خدا می آید که اینها ملائکه نیستند. پس اهل جمع می گویند: اینها شهدا هستند؟ باز ندا از نزد خدا می آید که اینها شهدا نیستند. آن گاه می پرسند: پس اینها کیستند؟
از طرف خداوند ندا می آید که از خودشان بپرسید که شما چه کسانی هستید؟
اهل جمع می پرسند شما کیستید؟
می گویند: ما علویون هستیم. ما ذریه محمد رسول الله صلی الله علیه و آله هستیم. ما اولاد علی ولی الله علیه السلام هستیم. ما اختصاص یافتگان به کرامت و احترام خداییم. ما امنیت یافتگان مطمئن هستیم. پس از نزد خدا ندا می آید که: شفاعت کنید در مورد دوستان و اهل مودّت و شیعیان خویش. پس سادات شفاعت می کنند و شفاعتشان مورد قبول قرار می گیرد»
در تحلیل این حدیث، باید گفت که سادات و فرزندان رسول خداصلی اللهعلیه و آله و علی ابن ابی طالب علیه السلام در این حدیث در مقامی بس ارجمندو در مرتبتی بسیار متعالی و بالاتر از همه خلایق اولین و آخرین معرفی شده اند. به جهات ذیل:
اوّل: آن گاه که ظلمت همه اهل جمع را فرامی گیرد، سادات در قیامت و در چنبره تاریکی گرفتار نیستند، بلکه با نور سیادت و نسب گرامی خویش پرده افکن تمام تاریکی از تمام اهل محشر هستند.
دوّم: نور آنان بسیار قوی و گسترده است که فقط به خاطر انتساب به آل محمدصلی الله علیه و آله دارای آن می باشند. گفتنی است که در روایت دیگری آمده که موقع خلق اولیه خلایق، همه را ظلمت فراگرفت و آن گاه که ملائکه از این ظلمت به خداوند پناه بردند، خداوند آن ظلمت فراگیر را از خلایق به واسطه نور فاطمه زهرا علیها السلام برطرف فرمود و ازاین رو، فاطمه علیها السلام را «زهرا» یعنی درخشنده نام نهاد.44
با مقایسه این دو حدیث در می یابیم که جایگاه فاطمه زهرا علیها السلام و انوار خلق شده از نور او یعنی سادات و ذریه او در اوّل و آخر عالم آفرینش، جایگاهی بس بلند و منزلتی بسیار متعالی است و مقام و نورانیت آنان تا آنجا است که نور سیادت آنان می تواند در ابتدا و انتهای خلقت، از اولین و آخرین تمام ظلمتها را برطرف سازد.
به راستی اگر نور انتساب به فاطمه زهرا علیها السلام تا این مرتبه متعالی و ارزشمند است، پس نور خود فاطمه زهرا و حضرت علی و رسول خدا و دیگر ائمه معصوم علیهم السلام چقدر ارزشمند و کارگشا و فروغ بخش است! نور فاطمه معصومه علیها السلام که در میان سادات و بلکه همه امام زادگان از جایگاه مخصوص و بی بدیل برخوردار است و تنها بانویی است که کرامت و جلالت و عزّت و جبروت فاطمه زهرا علیها السلام به او و حرم او داده شده است، از چه مرتبت، منزلت و کارگشایی و صفا، سرشار است!
سوم: در این حدیث، آن گروه سادات با سه بیان انتساب و سیادت خود را بیان می کنند و می گویند: «1. نحن العلویون؛ 2. نحن ذریة محمد رسول الله صلی الله علیه و آله؛ 3. نحن اولاد علی ولی الله علیه السلام». آن گاه بعد از سه بار معرفی خود به عنوان ذریه رسول خداصلی الله علیه و آله، سه صفت برتر و عطا شده از خداوند را برای خود معرفی می کنند و این صفات، آن هم در آن لحظات تیره و وانفسای قیامت با آن موقعیت و نورانیت ویژه، گویای اوج عظمت و تقرب سادات و امام زادگان در نزد خداوند متعال است و برتری رتبه این نسل را در میان خلایق در مرتبه برتر از اولین و آخرین ثابت می کند.
آنان خود را با سه صفت وصف می کنند که اوّلی آن عبارت است از: «نحن المخصوصون بکرامة الله؛ ما اختصاص یافتگان به کرامت و احترام ویژه خدا هستیم. تقدیم نحن، الف و لام موجود بر سر کلمه «مخصوصون» تقدیم مخصوصون به کرامة الله و نیز اضافه کرامة بر کلمة الله بدون هیچ واسطه، همه با تأکیدات مؤکد و چندباره از ویژگی و منحصر بودن این کرامت و گرامی داشت مخصوص نسل فاطمه علیها السلام در نزد خداوند خبر می دهد تا آنجا که هیچ مخلوقی را یارای دست یابی به آن کرامت در آن مرتبه و با آن خصوصیات نیست.
در روایات مربوط به مقام شیعه روایتی بیان شد که فرمود: در قیامت بعد از ما اهل بیت علیهم السلام احدی نزدیک تر از شیعه به عرش خدا وجود ندارد. نباید از یاد برد که در این احادیث سادات و ذریه اهل بیت علیهم السلام از ایشان جدا معرفی نشده اند و الّا شیعیان سید مسلّماً با وجود احادیث زیاد در فضل آنان بر دیگران از سایر شیعیان برتر خواهند بود؛ همانطور که در برخی روایات آل محمد صلی الله علیه و آله همه ذریه فاطمه علیها السلام معرفی شده اند؛ لذا همیشه جایگاه نسل ائمه علیهم السلام برتر از شیعه و در امتداد نور اهل بیت علیهم السلام قرار می گیرد.
صفت سوم در این حدیث که سادات در قیامت خود را با آن معرفی می نمایند و بر آن صفت می بالند، این است: «نحن الآمنون؛ ما امنیت یافتگانیم». آمنین یعنی مؤمنین و امنیت یافتگان از تمام ترسها، غمها، نگرانیهای دنیوی و اخروی؛ یعنی صاحبان مقام برتری که مصیبتها و حوادث بسیار بزرگ قیامت نیز بر دامن کبریایی آنان نمی تواند غبار غم بنشاند!
قرآن می فرماید: «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئِذٍ آمِنُونَ»45؛ «آنان از بی تابی در این روز قیامت در امان هستند». در آیات دیگر می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِک عَنْها مُبْعَدُونَ* لا یسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ* لا یحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکبَرُ وَ تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکةُ هذا یوْمُکمُ الَّذِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ* یوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کطَی السِّجِلِّ لِلْکتُبِ کما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَینا إِنّا کنّا فاعِلِینَ»46؛ «بی گمان کسانی که قبلاً از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است، از [آتش] دور داشته خواهند شد. صدای آن را نمی شنوند، و آنان در میان آنچه دلهایشان بخواهد، جاودان اند. دلهره بزرگ (قیامت) آنان را غمگین نمی کند و فرشتگان از آنها استقبال می کنند [و به آنان می گویند:] این همان روزی است که به شما وعده می دادند. روزی که آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامه ها، درمی پیچیم. همان گونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دوباره آن را بازمی گردانیم. وعده ای است بر عهده ما که ما انجام دهنده آنیم»
در این آیات از صحنه حتمی قیامت سخن گفته شده است و از آنانی که عنایت ازلی شامل حالشان شده و حُسنی بر آنان سابقاً تعلق گرفته، سخن به میان آمده و از اینکه فزع و دلهره بزرگ آن گاه که تمام خلایق اول و آخر و همه مراتب هستی را فرامی گیرد و آسمانها را در هم می پیچند، آنان با آرامشی کامل در بهشت جاودانه هستند و حتی صدای آشوبهای جهنم نیز به آنان نمی رسد. آری، آمنون در قیامت از چنین آرامش و احترام ویژه برخوردار هستند و سادات در قیامت دومین ویژگی خویش را به بیان امام صادق علیه السلام «آمنون» معرفی می کنند.
موقعیت ویژه امنیت آنان طوری است که شعاع نور آنان برای همه اهل محشر نیز می تواند امنیت بیافریند و آرامش بخشد و هر که را خواستند از محبان و شیعیان شفاعت کنند و او را نیز در سایه سار امن خویش امنیت و آرامش جاودان بخشند.
صفت سوّم برای سادات و نسل حضرت زهرا علیها السلام در قیامت «المطمئنّون» است. دایره اطمینان وسیع تر از امنیت است، لذا بعد از آمنون بیان شده است و اطمینان مقامی بالاتر از کرامت و امنیت به شمار می رود و گویی در این حدیث، آخرین مرتبت برای گروه نورانی محشر معرفی شده است؛ همان مقامی که شفاعت در پرتو آن به آنان داده می شود، آن هم شفاعتی نامحدود که به شرط محبت یا پیروی شامل هر کسی که شافع اراده کند، می گردد.
«مطمئنّون در قیامت» همان صاحبان «نفس مطمئنه» در قرآن هستند و خطاب خداوند به آنان بسی لطیف تر و گرامی تر و مهربانانه تر از همه خطابهای خداوند با صالحین است. قرآن نفوس مطمئنه را با لطافتی همچون نسیم رحمت، به سوی خویش و به بهشت مخصوص خود فرامی خواند و می فرماید:
«یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربِّک راضیةً مرضیةً فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی».47 نفس مطمئنه از خدا راضی است و خدا از او راضی است و مقام رضا از مقامات بسیار بلند اهل توحید و عرفان است که خداوند نفس مطمئنه را به آن ستوده است. دخول در عبادالله که شیطان هم با همه استیلایش از دست رسی به آنان عاجز است - و عباداللهِ بی خوف و حزن، نزد خداوند، صاحب صفات زیاد و زیبایی هستند - از ثمرات نفوس مطمئنه معرفی شده است؛ عبودیتی که جوهره آن ربوبیت است و در نتیجه نهایی ترین و آخرین رحمت و لطف از خداوند، ارزانی نفس مطمئنه می گردد و آن «فادخلی جنّتی» است؛ یعنی در بهشت خودم داخل شو! بهشت الهی، یعنی رسیدن به تمام کمالات و صفات نامحدود الهی، یعنی چشیدن تمام لذّات بی نهایت بسیط و عالی عالم لاهوت، یعنی آخرین مرتبه هستی که هیچ مخلوقی غیر از انسان که به او تعلیم اسماء الله شده است، به آن نمی تواند دست یابد.
اگر کسی بتواند در حریم جنت ذات الهی حضور یابد، می تواند بهشت آفرین باشد و نور او تمام عالم هستی از افلاکی تا خاکی را به تواضع و ذلّت و تعظیم وا می دارد و کسی را در هیچ مرتبت از آفرینش یارای درک، شناخت، فهم، تحمل و دیدن نور و عظمت او نخواهد بود؛ چنان که ائمه علیهم السلام همین طور هستند. و به همین دلیل، وقتی رسول خداصلی الله علیه و آله به معراج رفت در هر آسمان که حضور می یافت، ملائکه از مشاهده نور عظیم او بی تاب گشته و فرار می کردند و می گفتند: «ما أَشبه هذا النّور بنور ربّنا؛48 چقدر این نور به نور پروردگار ما شبیه است!» و رسول خدا برای رفع شبهه الوهیت آنان، صدا به تسبیح بلند می کرد تا بدانند که او عبد است که نور ربّ در او این گونه متجلّی است و ملائکه هم آوا با او صدا به تسبیح بلند می کردند.
آری، موقع آفرینش خلایق نیز معلّم آنان و آموزگار تسبیح و تحمید و تهلیل به آنان، نور ائمه علیهم السلام بود.49 آن گاه که خلایق نور آنان را مشاهده نمودند، اگر ذکر خدا را از آنان نمی شنیدند، به اشتباه می افتادند و به شرک گرفتار می شدند و لذا ائمه علیهم السلام برای ترقی آنان و هدایتشان به ذات واحد خداوند زبان به ثنای الهی گشودند.
نتیجه اینکه «مطمئنون» در آیات آخر سوره فجر با صفات بسیار والایی ستوده شده اند و مصداق کامل این صفات ائمه علیهم السلام و بعد از آنان کسانی هستند که به آنان از نظر معنوی نزدیک تر باشند و در عالم توحید و کمال، تقرب فقط به میزان معرفت ولایت و میزان تحمل در پذیرش بار امانت ولایت است و بقیه صفات آثار و نشانه ها و شرایط این حقیقت هستند؛ یعنی صفات نیک همان آثار طبیعی، ذاتی و فطری نفس پاکی است که ولایت خاص الهی را بی هیچ اضطراب و تیرگی می پذیرد؛ لذا ائمه علیهم السلام خود را شجره طیبه و همه صفات خوب و اعمال نیک را شاخه های این شجره معرفی فرموده اند که هر که به شاخه ای از آن دست بیاویزد، به آن درخت و به آن ریسمان و حبل محکم الهی چنگ زده است؛ چون هر صفت خوب و هر کار صالح به همان میزان به صلاح و پاکی جان و طینت و سرشت می انجامد و یا از پاک نهادی خبر می دهد و پاک نهادی به هر اندازه که باشد، از وجود «سرشت علیین که شیعیان از آن خلق شده اند» پرده برمی دارد و همین طور صفات بد نشان «سرشت عجاج و تلخ، و خاک برداشته شده از «سجین» است که ریشه و نهاد فجّار از آن سرشته شده است».50
در روایات به صراحت از رمز تقرب صحبت شده است و بیان شده که به میزان تحمل ولایت ائمه علیهم السلام ارتقای مقامات معنوی در عالم صورت پذیرفته است. حضرت معصومه علیها السلام نیز در پذیرش و معرفت ولایت آل محمدصلی الله علیه و آله از خویشتن ظرفیتی فوق العاده نشان داده و در راه وفا به عهد ولا نیز تا سرحدّ جان، مایه گذاشته و بر سر پیمان ولا بین مدینه و طوس، قم را شاهد صداقت میثاق ولایی خویش یافته است و این گونه راه تقرب را با معرفت حجت خدا، آن چنان می پیماید که امام رضا علیه السلام زیارت او را مثل زیارت خویش معرفی می فرماید.
چند روایت دیگر در مورد سادات و اولاد ائمه علیهم السلام نقل می کنیم:
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام پرسید: «مَن آلُ محمد؟ قال: ذریته؛51 آل محمد کیستند؟ فرمود: ذریه او هستند».
امام باقر علیه السلام فرمود: «النظر إلی آل محمد صلی الله علیه و آله عبادة؛52 نگاه بر آل محمد صلی الله علیه و آله عبادت است»
امام رضا علیه السلام فرمود: «پیامبرصلی الله علیه و آله فرموده اند: نگاه به فرزندان ما عبادت است. گفته شد: یا رسول الله! آیا نگاه به ائمه از شما عبادت است یا نظر بر همه فرزندان شما؟ فرمود: بلکه نگاه به تمام فرزندان پیامبرصلی الله علیه و آله عبادت است».53
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَن رأی اولادی ولم یقمُ بین یدیه فقد جَفانی و من جفانی فهو منافق؛54 هر کس یکی از اولاد مرا ببیند و به احترام او از جای برنخیزد، هر آینه به من جفا کرده است و هر که به من جفا کند، منافق است».
و در کلام دیگری فرمود: «من رأی اولادی و لایقوم قیاماً تاماً إبتلاهُ الله تعالی ببلاءٍ لا دواءَ لَه؛55 هر که اولاد مرا ببیند و تمام قامت به پیش پایش برنخیزد، خداوند او را به درد بی درمانی گرفتار سازد».
همچنین فرمود: «اکرموا اولادی الصالحون لله تعالی و الطالحون لی؛56 فرزندان مرا احترام کنید، صالحان [از آنان] را برای خدا و بدعملها را برای خاطر من» و فرمود: «من احتقر اولادی أذهب الله عنه السمع و البصر؛57 آنکه فرزندان مرا تحقیر کند، خداوند گوش و چشم او را می گیرد».
و نیز فرمود: «حقّت شفاعتی مَن أَعانَ ذرّیتی بیده و لسانِهِ و مالِهِ؛58 شفاعت من واجب شد بر کسی که فرزندان مرا به دست و زبان و مالش یاری نماید».
و آخر اینکه رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: «إحفظوا فی عترتی فانّهم ودیعتی؛59 حق مرا درباره عترت من نگه داری کنید که آنان امانت من نزد شما هستند».
با ملاحظه مجموعه سفارشات رسول خداصلی الله علیه و آله که توضیح و سفارش این آیه شریفه است: «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»60؛ «بگو هیچ اجری برای آن (رسالتم) از شما جز دوستی و محبت با نزدیکانم نمی خواهم، پی می بریم که چه جایگاه ویژه ای برای انتساب نسبی به رسول خداصلی الله علیه و آله در معارف اسلامی قائل شده اند! و اگر فرزندی از رسول خدا صلی الله علیه و آله در عالی ترین مراتب ایمان و ولایت اهل بیت علیهم السلام قرار گیرد و علم و عرفان و تربیت و معنویت را مستقیماً از امام بگیرد و آن گاه این تربیت و رشد او نیز در نهایت مورد تأیید حجتهای خدا واقع شود، به راستی چه جایگاه برتری پیدا خواهد نمود!
7. مدح قم، وصف معصومه علیها السلام است
احادیث زیادی که به زیبایی به وصف قم پرداخته و مرتبه بسیار والای شهر قم و اهل آن را بیان کرده است، کاملاً مرتبط با حضرت معصومه علیها السلام می باشد و دلیل آن، مجموعه روایاتی است مبنی بر خلقت انسان از خاک و بازگشت او به همان خاک. بدون توضیح بیشتر، چند روایت را در این مورد نقل می کنیم و آن گاه به نتیجه گیری می پردازیم.
ابوبصیر می گوید: «از امام صادق علیه السلام پرسیدم: جانم به قربانت؛ پس فشار قبر چه می شود؟ فرمود: هیهات! بر مؤمن چیزی از فشار قبر نیست. به خدا قسم! این زمین بر مؤمن افتخار می کند و می گوید: بر پشت من راه رفت.
و زمین می گوید: به درستی که من تو را دوست داشتم، آن هنگامی که بر پشت من راه می رفتی و اکنون که به من سپرده شده ای، خواهی دید که چگونه با تو رفتار می کنم! و آن گاه به قدر دید چشم برایش گشایش می یابد. و فرمود: وقتی مؤمن را به قبر می رسانند، بقعه های زمین به سوی او هجوم می آورند که همگی مثل باغهای سبز هستند، و هر بُقعه ای می گوید: خدایا! او را در دل من قرار بده.
پس او را می آورند و در آنجایی قرار می دهندکه قضای الهی بر آن تعلق گرفته است و آن تربتی است که از همان خلق شده است.61
در این حدیث شریف به صراحت بیان شده است که مدفن هر کس همان خاک و تربتی است که از همان خلق شده است. بنابراین، مدح و ثنای تربت و مدفن هر فردی در حقیقت ستایش طینت و خاک سرشت اوست. پس وصف تربت کربلا، یعنی وصف طینت سید الشهدا علیه السلام و یاران او و وصف تربت مقدس قم، یعنی وصف و مدح سرشت پاک حضرت معصومه علیها السلام که جسم دنیایی اش از همان خلق شده است.
در روایت دیگری آمده است:
«خداوند ملکی موکل بر هر مولودی خلق نموده است که به او «مَلک الْأَرحام» گفته می شود. پس وقتی بچه ای متولد می شود، به او امر می شود که نطفه ای را که درون رحم مادر قرار دارد، با خاکی بیامیزد که مرگ او بر روی آن خواهد بود. پس انسان (در دنیا) می گردد، هر کجا که برود، بالاخره به آنجا که جایگاه برداشته شدن تربت اوست، بازگردد و در آن بمیرد. و بر همین مطلب دلالت می کند آیه ای که می فرماید: «بگو اگر در خانه هایتان هم باشید، حتماً آنهایی که کشته شدن برایشان نوشته شده است، بیرون خواهند آمد تا به مضاجع (خوابگاه و آرامگاه) خویش برسند».62
در این حدیث، به آیه شریفه «قُلْ لَوْ کنْتُمْ فِی بُیوتِکمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کتِبَ عَلَیهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ»63 استدلال شده است. آری، کشیده شدن به سوی آرامگاه ابدی برای آنان که مرگشان فرا رسیده است، حتمی و از سنن قطعی الهی است و مضجع به تصریح روایت همان محل اخذ تربت اولیه انسانی است که بازگشت بدن نیز به همان مضجع و تربت قطعی می باشد.
اکنون با تصریح روایات و آیات معلوم می شود که محل دفن انسانی همان تربت و خاکی است که سرشت او با همان تربت عجین شده و از همان خاک، گِل او را سرشته اند. پس وصف آن تربت، وصف تربت و سرشت اوست. هرچه تربت مدفن، ارزش و قیمت داشته باشد، دلالت بر پاکی و طهارت طینت مدفون در دل آن خاک می کند؛ لذا وصف و مدح و ثنای تربت قم، در حقیقت همان وصف و ثنای حضرت معصومه علیها السلام می باشد. با این مقدمه، به نقل احادیث مربوط به فضایل و ارزش خاک پاک و مقدس قم می پردازیم:
خاک قم
تربت قم و شهر قم در روایات معصومین علیهم السلام در حدّ بالایی ستوده شده و در این مجموعه روایات عرضه ولایت ائمه علیهم السلام و قبول ولایت آنان توسط این خاک مقدس، و مقام و صورت ملکوتی قم در آسمان، و رفع بلا از قم و... بحث شده است. به این احادیث توجه می کنیم:
صفوان بن یحیی بَیاع سابری می گوید: «روزی نزد ابی الحسن امام رضا علیه السلام بودم. پس صحبت قم و اهل قم به میان آمد و صحبت از تمایل آنها به مهدی علیه السلام شد. پس حضرت به آنان مهربانی نشان دادند و فرمودند: خدا از آنان راضی گردد. سپس فرمودند: همانا برای بهشت هشت در است و یکی از آنها برای اهل قم می باشد و آنها برگزیدگان شیعه ما از بین دیگر شهرها هستند، «خمّرالله تَعالی ولایتنا فی طینَتِهِمْ؛ خداوند ولایت ما را با سرشت آنان عجین کرده است».64
در این روایت، بحث عجین شدن خمیره طینت اهل قم با ولایت ائمه علیهم السلام بیان گردیده است و اینکه آنان متولد شده شهرهای دیگر و جمع گردیده در قم هستند و همانان اهل قم و شیعیان منتخب می باشند و یک در بهشت مخصوص اهل قم است.
تربت مقدس
امام صادق علیه السلام: «تربةُ قم مقدَّسةٌ و اهلها منّا و نحنُ منهم لا یریدُهم جَبّارٌ بسُوءٍ الّا عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ مالَمْ یخُونوا اخوانَهُم... امّا إِنَّهم انصارُ قائمنا و دُعاةُ حَقِّنا؛65 تربت قم مقدس است و اهل آن از ما هستند و ما از آنهاییم. هیچ ستمگری بر آنها قصد بد نکند، مگر اینکه در عقوبت او تعجیل گردد؛ مادامی که اهل قم به برادران خود خیانت نکنند... اما آنها یاران قائم ما و دعوتگران حق ما هستند».
در این حدیث ابتدا خاک قم مستقلاً مقدس شمرده شده است و سپس اهل قم از اهل بیت علیهم السلام شمرده شده اند. همچنین این حدیث، از خلقت شیعه و ائمه علیهم السلام از یک طینت پرده برمی دارد.
پذیرش ولایت
انس بن مالک می گوید: روزی خدمت پیامبرصلی الله علیه و آله نشسته بودم که علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود: «جلو بیا! بعد دست به گردن او انداخت و میان دو چشم او را بوسید و فرمود:
ای علی! خداوند ولایت تو را بر آسمانها عرضه کرد، آسمان هفتم برای پذیرش ولایت تو سبقت گرفت، پس خداوند آن را به عرش زینت بخشید. سپس آسمان چهارم پیشی گرفت، و خداوند آن را با «بیت المعمور» زینت بخشید. سپس آسمان دنیا سبقت گرفت، خداوند آن را به ستارگان آذین کرد. سپس ولایت تو را به زمینها عرضه کرد، پس مکه برای پذیرش آن پیشی گرفت و خداوند آن را با کعبه زینت بخشید. بعد مدینه سبقت گرفت، خداوند آن را به واسطه من زینت بخشید. بعد از آن کوفه پیشی گرفت و خدا آن را به واسطه تو زینت داد. بعد قم برای پذیرش ولایت تو پیش قدم شد و خداوند آن را به واسطه عرب (اشعریها) زینت بخشید و دری از دربهای بهشت را به سوی آن باز کرد».66
دفع بلا از قم
امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا عَمَّتِ البُلدانَ أَلْفِتَن فَعَلیکمْ بِقُمّ و حَوالیها و نواحیها، فاِنَّ الْبَلاءَ مدفوعٌ عَنْها؛67 وقتی که فتنه ها همه شهرها را فراگرفت، به شهر قم و اطراف آن روآورید؛ زیرا گرفتاری از قم دفع شده است».
صورت ملکوتی قم در آسمان
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که مرا به آسمان چهارم بردند، نگاهم افتاد به قُبّه ای از دُرّ که دارای چهار در و چهار پایه بود، همانند پارچه زربافت سبزرنگ، گفتم: جبرئیل! این چه چیزی است که بهتر از آن را در آسمان چهارم ندیدم؟
جبرئیل گفت: شکل شهری است که به آن قم گفته می شود که بندگان مؤمنخدا در آنجا اجتماع می کنند و در انتظار محمّد و شفاعت او در قیامت و روز حساب به سرمی برند و غم و اندوه و سختیها به آنها روی می آورد».
در روایتی دیگر پیامبرصلی الله علیه و آله آن شهر ملکوتی را خوش رنگ تر از زعفران و عطرآگین تر از مُشک و بُقعه ای سرخ وصف می کند.68
قم، محشر جداگانه
امام صادق علیه السلام می فرماید: «محشر النّاس کلُّهُمْ الی بیت المقدس الّا بُقْعَةٌ بِاَرْضِ الْجَبَلِ یقالَ لها قُمُّ، فَإِنَّهُمْ فی حُفَرِهِمْ یحاسبون و یحشَرونَ مِنْ حُفَرِهِمْ الی الجنة. ثم قال: اهل قُمّ مَغْفُورٌ لهم؛69 محشر مردم همگی به سوی بیت المقدس است، مگر بقعه ای از زمین جبل که به آن قم گفته می شود. پس آنها در قبرهای خود حساب می شوند و از قبر خود به سوی بهشت رهسپار می گردند».
تحلیل و ارتباطدهی بین احادیث مربوط به قم
چنان که گفته شد، قم مدفن حضرت معصومه علیها السلام است و محل دفن هر فردی همان جایی است که خاک سرشت او از آنجا برداشته شده است. و نیز خاک قم مقدس است؛ چون ولایت حضرت علی علیه السلام را بعد از مکه و مدینه و کوفه پذیرفته است و در پذیرش ولایت بر دیگر نقاط دنیا سبقت گرفته است و به خاطر همین سبقت در پذیرش ولایت حضرت علی علیه السلام، دارای فضایل بسیار و لایق سرشته شدن طینت اهل قم از آن و وطن شیعیان گشته است.
اهل قم نیز به خاطر پذیرش ولایت ائمه علیهم السلام و اینکه در تشیع برتر از دیگران هستند و به اصطلاح سرشتشان بیش از دیگران با ولایت علی علیه السلام عجین شده است، دارای فضایلی هستند و لذا از همه شهرها جمع گشته و در قم گردآوری شده اند؛ همان جا که وطن و آشیانه و محل و مرکز شیعیان برگزیده آخر الزمان است.
و از آنجا که قم مدفن اهل قم است و ائمه علیهم السلاماهل قم را چنین معرفی کرده اند: «خمّر الله تعالی ولایتنا فی طینتهم؛ خداوند سرشت آنان را با ولایت ما عجین کرده است»، قم نیز دارای ولایت ائمه علیهم السلام است و به خاطر همین، در آسمان چهارم صورت ملکوتی زیبایی دارد و مشمول ادعیه زیادی از ائمه علیهم السلام گردیده است.
بنابراین، سرّ لیاقت و قابلیت قم، در پذیرش ولایت ائمه علیهم السلاماست و لذا سرشت و وطن شیعیان گشته است و چون حضرت معصومه علیها السلام در آنجا دفن شده، پس طینت او از محل دفنش گرفته شده بود. در نتیجه، فضایلقم همان فضایل سرشت و طینت حضرت معصومه علیها السلام است و ستایش از قم، ستایشاز اوست.
پس تمام اوصاف قم، تجلیل از سرشت خاکی حضرت معصومه علیها السلام است؛ اما تجلیل از روح ملکوتی و ولایت بنیان او، مجالی بس وسیع تر از این عرصه خاکی را می طلبد و ظرفی پرگنجایش تر از کلام! تا او را ستایش کند. نتیجه اینکه خاک قم با تمام قداستش لیاقت قدم گذاری حضرت معصومه علیها السلام را پیدا کرده است و این بالاترین فضیلت برای قم است که بدن آن بانو را امانت دار است.
ببین شاعر چگونه لال و لنگ است! |
فضای جمله در مدح تو تنگ است |
چه می شد دل درون کلمه می ریخت |
تمام عشق پای عمّه می ریخت |
ز بس الطاف تو یکباره بارد! |
قلم، جز شرم، دربارش نیارد |
کریمان در کرم کردند کولاک |
کریمه آمد و گفتند: لولاک |
اگر وصف تو را باید نگارم |
خدایم من مگر! قرآن برآرم! |
تو بی پایانی و خوش پایه داری |
برای وصف، صدها آیه داری |
مبارک منزلی، نیکومقامی |
تعالی مِکنتی، سرور تمامی 70 |
8. کشش دلها، نشانه جلالت ویژه
با وجود سطحی بودن معرفت و شناخت عموم مردم نسبت به مقام و جلالت حضرت معصومه علیها السلام می بینیم که دلها و در پی آن سیل جمعیت زائران به سوی قم، باشکوه خاصّی روان است.
گویی دلها بی هیچ حرف و حدیثی، عهد آشنای میثاق کریمه اهل بیت علیهم السلام از ابتدای عالم وجودند. دست تدبیر، اراده ای حاکم بر اراده های کوچک افراد بشری است؛ اراده ای کل که ناصیه (پیشانی) تمام خلایق را در دست دارد و دلها را به سوی کانونهای قُدس و جلال و به سوی حریمِ حرم حُرمت و احترام می کشاند و همچون گردش افلاک، دلها مشتاقانه و ناخواسته اسیر جذبه آن کشش ذاتی و قاهر می باشند.
با توجه به روح و جان عموم جامعه شیعه و شکوه گرایش و هجرت زائران حضرت معصومه علیها السلام به قم پی می بریم که واقعاً خداوند جلالت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را به ایشان عطا فرموده است. و حرم حضرت معصومه علیها السلام نه مثل یک زیارتگاه امامزاده، بلکه همدوش تمام حرمهای معصومین علیهم السلام و هم افق درخشش حرم آنان در جان و دل و فرهنگ جامعه شیعی تابیده است.
یک زائر مشهدی به قم ماند |
داغ ابدی به سینه گم ماند |
زُوّار رضا به قم مقیم اند |
اهل حرمش در این حریم اند |
نوری ز خداست در قم افتاد |
از فاطمه، قم کرب و بلا باد |
قم پرچم کشتی نجات است |
شهر علوی، گنج حیات است |
قم مکتب عارفان نامی است |
استاد همه خود آسمانی است |
قم بحر علوم و کوه طور است |
در قرن ضَلال، راه نور است |
در چشم بصیر طور اینجاست |
سینای رخ ظهور اینجاست |
ای عاشق علم نور اینجاست |
بر حور بهشت حور اینجاست |
صاحب در فاطمی است بانو |
سرکرده هاشمی است بانو |
مُشتاق مزار پاک زهرا |
از قم بطلب شمیم آنجا |
قم مظهر قبر و قُرب زهراست |
از من شنوی، ظهور اینجاست |
دستت نرسد بقیع، قم رو |
بر عهد ولا، غدیر خُم رو 71 |
ترکی
نه بولسون کس، نه دور معصومه، کیم دور؟ |
قِوام شیعه، بُنیان حکیم دور |
قومون عزّ و جلالی، بنت موسی |
شریعت پاسداری بنت موسی |
جلال حضرت زهرادی اوندا |
حریم اهل بیت، یکجادی قومدا |
تمام عالمه بُرج هدایت |
صفای قم، سحرگاه سعادت |
حریم فاطمه، دریای عرفان |
تمام عالمه، پیدای پنهان |
ضریح فاطمه یا حوض کوثر |
معارف اهلینه دریای گوهر |
حیای آفرینش، قومدا آختار |
صفای اهل بینش قوم دا آختار 72 |
پی نوشت:
1) ر.ک: «کریمه اهلبیت» صص 64 - 63.
2) بحار الانوار» ج 60، ص 216؛ «منتهی الآمال» ص 854؛ «مستدرک الوسائل» ج 10، ص 206.
3) سفینة البحار» ج 2، ص 377؛ «بحار الانوار» ج 102، ص 266؛ «مستدرک الوسائل» ج 10، ص 368.
4) ناسخ التواریخ» ج 3، ص 68؛ «ریاحین الشریعة» ج 5، ص 35.
5) بحار الانوار» ج 99، ص 265.
6) فروغی از کوثر» ص 55.
7) مؤلف.
8) بحار الانوار» ج 15، ص 18، ح 28.
9) عین الیقین» ج 1، ص 381؛ «ملتقی البحرین» ص 14؛ «فاطمة بهجة قلب المصطفی» ص 9؛ «اسرار الفاطمیة» ص 98.
10) تفسیر اطیب البیان» ج 3، ص 226.
11) بحار الانوار» ج 57، ص 228، ح 59، ب 36.
12) مجالس المؤمنین» ج 1، ص 83.
13) بحار الانوار» زیارت نامه حضرت معصومه، ج 99، ص 266، ح 4.
14) اصول کافی» کتاب فضل القرآن، باب فضل حامل القرآن، ص 441، ح 3.
15) بحار الانوار» ج 7، ص 248.
16) بحار الانوار» ج 99، ص 31.
17) لئالی الاخبار؛ ج 2، ص 14، قال رسول الله: «لا تزهّدوا فی فقراء شیعتنا فانّ الفقیر لیشفع یوم القیامة فی مثل ربیعة و مضر
18) مشارق انوار الیقین» ص 335؛ «بحار الانوار» ج 28؛ ص 313، ح 7؛ «مأئة منقبة» ص 23، المنقبة الخامسة.
19) سوره صافات: 37، آیه 164 و 165.
20) بحار الانوار» ج 8، ص 38.
21) مستدرک الوسائل» ج 10، ص 206.
22) ناسخ التواریخ» ج 3، ص 68.
23) فضائل الشیعة» ص 6، ح 1.
24) فضائل الشیعة» شیخ صدوق، ص 11، ح 8.
25) همان، ص 14، ح 14.
26) همان، ح 15.
27) همان، ح 16.
28) مؤلف.
29) سوره انعام: 6، آیه 91؛ سوره حج: 22، آیه 74؛ سوره زمر: 39، آیه 67.
30) وسائل الشیعة» ج 16، ص 75؛ «بحار الانوار» ج 6، ص 21.
31) وسائل الشیعة» ج 3، ص 252.
32) زیارت جامعه کبیره
33) الکافی» ج 2، ص 258.
34) زیارت جامعه کبیره
35) مستدرک الوسائل» ج 9.
36) الکافی» ج 2، ص 183؛ «بحار الانوار» ج 47، ص 273.
37) ارشاد القلوب» ج 1، ص 77، باب الثامن.
38) همان، ص 194، باب الثانی و الخمسون.
39) بحار الانوار» ج 64، ص 73؛ «الکافی» ج 4، ص 567، ح 3.
40) سوره شعراء: 26، آیه 215؛ سوره حجر: 15، آیه 88.
41) سوره نمل: 27، آیه 89.
42) همان، آیه 87.
43) الامالی» شیخ صدوق، ص 358، ج 19، المجلس السابع و الاربعون.
44) بحارالانوار» ج 43، ص 13؛ «علل الشرائع» ج 1، ص 179؛ «تأویل الایات» ج 1، ص 137، ح 16؛ «البرهان» ج 1، ص 392، ح 5.
45) سوره نمل: 27، آیه 89.
46) سوره انبیاء: 21، آیات 104 - 101.
47) سوره فجر: 89، آیات 30 - 27.
48) الکافی» ج 3، ص 482.
49) بحار الانوار» ج 24، ص 88.
50) ر.ک: «الکافی» ج 1، ص 389، باب خلق ابدانهم علیهم السلام.
51) بحار الانوار» ج 25، ص 216، ح 12.
52) وسائل الشیعة» ج 12، ص 312.
53) فضائل السادات» ص 53.
54) همان.
55) همان.
56) جامع الاخبار» ص 140؛ «مستدرک الوسائل» ج 12، ص 376.
57) فضائل السادات» ص 56 - 53.
58) همان.
59) همان.
60) سوره شوری: 42، آیه 23.
61) لئالی الاخبار، ج 5، ص 244.
62) لئالی الاخبار» ج 4، ص 245.
63) سوره نساء: 4، آیه 78.
64) بحار الانوار» ج 57، ص 216.
65) همان، ج 60، ص 219.
66) همان، ج 60، ص 212.
67) همان، ص 214.
68) همان، ص 207.
69) همان، ص 218.
70) مؤلف.
71) مؤلف.
72) مؤلف.