همراه زینب کبری در فرهنگ بزرگ اسلامی
برچسپ ها: میلاد ، حضرت ، زینب ، علیهاالسلام
بدون تردید برجسته ترین زن در میان خاندان رسالت، فاطمه زهرا (س) است، و بدون شک، پس از او دخترش زینب کبری دخترعلی بن ابی طالب (ع) از این جایگاه برخوردار است. زینب کبری، همسر عبدالله بن جعفر، فرزند جعفر بن ابی طالب است که پس از شهادت پدرش، سخت مورد توجه و علاقه رسول خدا (ص) بود. رسم روزگار و عرف جاری، بر آن نبوده است تا اخبار زنان، حتی زنان بزرگی مانند فاطمه و زینب (س)، سرزبانها و در اخبار راویان باشد، با این حال، نسبت به این دو بانو، یکی به سبب ماجرای حق کشی در سقیفه و دیگری به به علت فاجعه عظیم کربلا، فرصت بروز و ظهور پاره ای از اخبار آنان برای تاریخ فراهم آمده است.
در این نیز تردیدی نداریم که زینب، برجسته ترین زن در عاشورا است، شخصیتی که از زمان حرکت از مدینه تا زمان شهادت برادرش حسین (ع)، و پس از آن تا رسیدن به مدینه، در این نهضت عظیم حضور محوری و راهبرانه داشت. در رویدادهای عاشورا، گاه به گاه، نام زنان دیگری هم دیده می شود، اما مسلما، هیچ کس به بزرگی حضرت زینب نبوده و نیست. اخبار چندی در باره بانو زینب در کهن ترین منابع عاشورا آمده است که جای تردید در آنها نیست، و نمونه هایی را می آوریم.
ـ یکی از موارد آن بود که در مسیر آمدن امام به کوفه، در نقطه ای که خبرهای ناگوار رسید و احساس شد راهها مسدود خواهد شد و بسا شهادت در پیش باشد، وقتی حضرت زینب خطر را حس کرد، فریاد زد «واثکلاه لیت الموت أعدمنی الحیاه، الیوم (مات جدی رسول الله و) ماتت فاطمه أمی وعلی أَبِی والحسن أخی یا خلیفه الماضین و ثمال الباقین»، ای جانشین گذشتگان و پناه باقی ماندگان. امام حسین (ع) از خواهرش خواست تا آرام باشد: «یعزیها و یصبرها» (انساب الاشراف، ۳/۱۸۶).
ـ خبر دیگر آن که به روایت طبری، در عصر تاسوعا وقتی دشمن قصد حمله داشت، عمر سعد خطاب به لشکر کوفه فریاد زد: ای سپاه خدا، سوار شوید و بشارت یابید! سپس و پس از نماز عصر همراه سپاه به سوی حسین آمد. امام در حالی که شمشیرش در دستاتانش بود جلوی خیمه نشسته بود و سرش را بر زانوهایش نهاده بود. ناگهان خواهرش زینب (س) صدای فریاد را شنید و به سوی برادرش رفت و گفت: ای برادرم، آیا نمیشنوی که صداها نزدیک شدهاند؟ حسین (ع) سرش را بلند کرد و گفت: من در خواب پیامبر خدا (ص) را دیدم که به من فرمود: تو به زودی به ما ملحق خواهی شد. پس خواهرش صورت خود را زد و گفت: وای بر من! حسین (ع) فرمود: ای خواهر، وای بر تو نیست، آرام باش، خداوند تو را رحمت کند. (تاریخ طبری، ۵/۴۱۶).
ـ همچنین زمانی هم که علی اکبر به شهادت رسید، راوی می گوید، زنی را دیدم با چهره ای چون خورشید، ظاهر گشت در حالی که فریاد می زد: «یا اُخَیّاه، و یابن اخیاه» وای برادرم، وای فرزند بردارم. از او سوال کردم. گفتند: زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست. آمد تا خود را بر او انداخت. حسین آمد، دستش را گرفت و او را به خیمه برد (تاریخ طبری، ۵/۴۴۶).
ـ در وقت شهادت حسین علیه السلام نیز زینب، عمر بن سعد را مورد خطاب قرار داد و گفت: «أیقتل أَبُو عَبْد اللَّهِ وأنت تنظر». آیا ایستاده ای و ناظر شهادت اباعبدالله هستی؟ (انساب الاشراف: ۳/۲۰۳).
ـ لحظاتی پیش از شهادت امام، یکی از کودکان، از خیمه به سمت امام حسین (ع) دوید، زینب او را گرفت و حسین هم فریاد زد او را نگه دار. اما بچه خود را رها کرده به سمت امام آمد. کودک خطاب به بحر بن کعب گفت: «یابن الخبیثه أتقتل عمی» که همان لحظه آن کودک را با شمشیر کشت (تاریخ طبری: ۵/۴۵۰) .
ـ خبر دیگر مربوط به پس از شهادت امام حسین (ع) و لحظه حرکت دادن کاروان است. طبری و بلاذری ، در خبر مربوط به وقت حرکت کاروان اسیران از کربلا، و گذر از کنار کشتگان، می گویند: زینب با صدای بلند گفت: «یا محمّداه. هذا حسین بالعراء مرمّل بالدماء واهله ونساؤه سبایا. فما بقی صدیق ولا عدو إلا أکب باکیا». (انساب الاشراف: ۳/۲۰۶). بدون شک این نخستین روضه ای است که برای امام حسین (ع) خوانده شده و همه را به گریه انداخته است. طبعا تا به امروز، همچنان، سوزناک ترین و دقیق ترین جمله ای است که همچنان قلوب محبان حسین را به درد می آورد و اشک را از چشمان آنان جاری می سازد. عبارت منبع ابومخنف این است که زینب گفت: فما نسیت من الأشیاء لا انس قول زینب ابنه فاطمه حین مرت بأخیها الحسین صریعا و هی تقول: یا محمداه، یا محمداه! صلى علیک ملائکه السماء، هذا الحسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، یا محمداه! و بناتک سبایا، و ذریتک مقتله، تسفى علیها الصبا قال: فابکت و الله کل عدو و صدیق (تاریخ طبری: ۵/۴۵۶).
ـ نام زینب در وقایع بعد از عاشورا هم در منابع کهن آمده است. عمر بن سعد، نویسنده طبقات الکبری و دیگر منابع قدیمی، می گوید در وقتی که اسرا در کوفه به دار الاماره آورده شدند، و عبیدالله قصد کشتن امام علی بن الحسین را داشت، حضرت زینب فریاد زد «فصاحت» و خطاب به عبیدالله گفت: اگر بناست او کشته شد، اول وی را بکشند. عبیدالله دست از کشتن امام سجاد باز داشت (طبقات الکبری، ۵/۱۶۳، نسب قریش، مصعب زبیری «م ۲۳۶»، ص ۵۸، انساب: ۳/۲۰۷تاریخ الطبری، ۵/۴۵۸) همین رفتار باعث شد تا علی بن الحسین (ع) بماند و از خطر مرگ رهایی یابد. ما باید اهمیت این کار را در تاریخ شیعه آگاه باشیم و این را از حضرت زینب داریم.
ـ در همان لحظه حضور در دارالاماره، عبیدالله خطاب به زینب گفت: کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟» «فکیف رأیتَ الله صنع بأهل بیتک». زینب فرمود: «کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ فبرزوا إِلى مَضاجِعِهِمْ، وسیجمع الله بیننا وبینک وبینهم». مرگ مقدر بر آنان بود و آنان به قتلگاه خویش درآمدند، بزودی خداوند میان ما و شما و آنان را جمع خواهد کرد. عبیدالله گفت: «الحمد لله الذی قتلکم وأکذب حدیثکم». سپاس خدای را که شما را کشت و سخنانتان را تکذیب کرد. زینب علیها سلام پاسخ داد: «الحمد لله الذی أکرمنا بمحمد وطهرنا تطهیرا». (طبقات الکبری، متمم الصحابه، ۱/۴۸۱، تاریخ الطبری، ۵/۴۵۷). آشکار است که این نه تنها به دلیل تربیت او در مکتب پدرش امام علی (ع) بلکه به دلیل فرهیختگی خود آن بانو در بهره مندی از قرآن است.
ـ نمونه دیگری از پاسخ های قاطع وی، سخنانی است که در برابر یزید و زمانی که سر امام حسین (ع) را در طشت نهاده بودند و یزید با چوبدستی بر دندان های حضرت می زد، ایراد کرد. این خطبه را احمد بن ابی طاهر بن ابی طیفور (م ۲۸۰) در بلاغات النساء (ص ۲۵ ـ ۲۶) آورده است.
ـ اشعار حضرت زینب سلام الله علیها در رثای برادرش حسین بن علی (ع) با این مطلع:
ما ذا تقولون إن قال النبیّ لکم / ما ذا فعلتم و أنتم آخر الامم
بعترتی و بأهلی عند مفتقدی / منهم أُساری و منهم ضرّجوا بدم
از مواردی است که در کتاب «الزهره» (ص ۱۵۳) از ابوبکر محمد بن داود بن علی بن خلف اصفهانی بغدادی ظاهری (م ۲۹۷) آورده است. همین اشعار را طبری نیز آورده و گوینده آن را «امرأه من بنی عبدالمطلب» دانسته که است. (تاریخ الطبری، ۵/۳۹۰)
به هر روی مرور بر اخبار کربلا نشان می دهد زینب کبری از ابتدای حرکت از مدینه به سمت مکه، به اداره امور خانم ها و کودکان کاروان مشغول بوده و این وظیفه را از مدینه تا کربلا و پس از آن از کربلا تا مدینه بر عهده داشته است. زمانی که در کربلا، بیشتر مردان کاروان حسینی و در رأس آنان حضرت حسین بن علی، ابوالفضل العباس و علی اکبر به شهادت رسیدند، در ادامه، تمامی کاروان تحت مدیریت این بانو قرار گرفت. نمونه اخباری که نقل شد، تنها پاره ای از اخباری است که منابع کهن در باره آن حضرت آورده اند. ما این موارد را در این مقدمه آوردیم نقل کردیم تا از دید همان منابع، اهمیت حضرت زینب و نقش او در کربلا تا اندازه ای آشکار شود.
از پس از واقعه عاشورا، نهضت حسینی، در ابعاد مختلف آن، مورد توجه ویژه امامان (ع) قرار گرفت و از هر جهت در تقویت یاد آن، اقدامات توجیهی میان شیعیان لازم انجام شد. روایت سوال امام سجاد (ع) از زائده در باره این که چرا به زیارت امام حسین (ع) می رود، و سپس یاد از شهادت پدرش و سخنان حضرت زینب، نشان می دهد که امام می کوشید تا عناصر لازم را برای یاد از امام حسین و نهضت آن بزگروار، در کنار یکدیگر نگاه دارد، امری که میان شیعیان باقی ماند و استمرار یافت. این روایت، تفسیری از واقعه کربلا است که بر اساس «میثاق» یا «عهدی» میان خداوند و اهل بیت رخ داده است. در آنجا امام سجاد (ع) به زائده می فرماید: «بشارت باد تو را، بشارت باد تو را، بشارت باد تو را! پس تو را خبری خواهم داد که نزد من در خزانه محفوظ بود. وقتی در واقعه طف (کربلا) بر ما آنچه آمد، و پدرم (امام حسین) و همه کسانی که با او بودند، از فرزندان، برادران، و سایر اهل بیت کشته شدند و زنان و حرمهایشان بر شتران سوار شدند تا به کوفه برده شوند، من نگاه میکردم به پیکرهای شهدا که بر زمین افتاده بودند و دفن نشده بودند. این امر در دل من سنگین آمد و از دیدن این صحنهها چنان پریشان و مضطرب شدم که نزدیک بود جانم از بدنم خارج شود. عمهام زینب کبری دختر علی (علیهالسلام) متوجه این حالت من شد و به من گفت: چرا تو را میبینم که خود را از دست میدهی، ای باقیمانده ی جدّ، پدر و برادرانم؟” گفتم: چگونه جزع و فزع نکنم در حالی که میبینم سرورم، برادرانم، عموهایم، پسرعموهایم و اهل بیتم در خون خود آغشته، بر زمین افتادهاند، غارتشده، بدون کفن و دفن و هیچکس به آنها توجه نمیکند و هیچ بشری نزدیکشان نمیشود، گویی آنها از اهل دیلم و خزر هستند. عمهام گفت: تو را جزع و فزع ندهد، آنچه را که میبینی، به خدا قسم، این عهدی است از رسول خدا (ص) به جد، پدر و عموی تو، و خداوند از برخی افراد از این امت که حاکمان آنها را نمیشناسند، پیمان گرفته است که آنها در اهل آسمانها معروف هستند». (کامل الزیارات، ص ۲۶۲).
تفسیر میثاقی عاشورا، از تفسیرهای رایجی و مقبولی است که از این واقعه در تفکر و تاریخ شیعه باقی مانده و پایه و اساس حفظ و نگهداری آن شده است. طبیعی است که جنبه های دیگر آن، از مبارزه با ظلم و ستمگری، امر به معروف و نهی از منکر، و احیای دین نبوی (ص) از جنبه های مهم دیگر این واقعه می باشد.
در چنین فضایی بازخوانی کربلا، روایت های تاریخی و داستانی از آن، در قالب مقتل خوانی، روضه خوانی، تعزیه سرایی و در سبک های مختلف، همواره مورد توجه جامعه شیعه و طبقات مختلف آن بوده است. در این زمینه، نقش حضرت زینب، نقش منحصر به فرد است. این نقش را می توانیم در همه این آثار و در همه ادوار ملاحظه کنیم و تأکید نماییم که بدون یاد از آن، حادثه عاشورا نمی تواند هویت واقعی خود را نشان دهد. به علاوه، از لحاظ ادبی، این نقش چندان برجسته است که می شود، کل واقعه عاشورا از از چشم حضرت زینب سلام الله علیها دید، از لحظه نخست تا پایان این ماجرا که حضرت در آن حضور داشته است. از تواریخ که بگذریم، برای نمونه، در زمانی که در دوره قاجار، سبک ادبی خاصی در مقتل خوانی و تعزیه سرایی رواج یافت، در صدها قصیده اشعاری با عنوان «زبانحال زینب کبری» سروده شده و حکایت و روایت کربلا و صحنه های آن به عنوان زبان حال از آن حضرت روایت داستانی و غالبا به نظم شده است. از حجم آن سروده ها می توان به اهمیت نقش حضرت زینب در «بیان» و «خطاب» عاشورایی پی برد. شگفتا که در روزگاری که تفسیر سیاسی عاشورا بالا گرفته بود، این زینب بود که نامش در کنار نام حسین (ع) درخشید و قیام عاشورا، در بعد شهادتش با نام حسین و در بعد «پیام» عاشورایی، با نام زینب کبری پیوند خورد، این که یا باید حسینی بود یا زینبی.
ادبیاتی که در طول این قرون در باره نقش حضرت زینب در عاشورا شکل گرفته است، بویژه از نظر کتاب و مقاله حجم عظیمی دارد و لازم بود در این زمینه، در دو جهت کار شود. این دو کار، اساسا از آن روی مورد توجه قرار گرفت که سخن از ساختن یک سریال یا فیلم از حضرت زینب به میان آمد. اولا باید یک کار کتابشناختی دقیق و فراگیر در این باره صورت می گرفت، و دیگر آن که، همه آنچه در باره حضرت زینب گفته شده بود، یکجا ارائه می شد. آنچه اکنون در دو مجلد ملاحظه می کنیم، در واقع این کار، در دو مجلد است که با جستجو و تتبع فراوان صورت گرفته و انتشار می یابد. حتما ادعا این نیست که همه آنچه در باره حضرت زینب گفته شده، دقیق و تاریخی است، اما برای چنین کاری، باید همه آن مطلب تهیه می شد تا بتواند پایه و اساس کاری باشد که می بایست از لحاظ هنری انجام شود
رسول جعفریان