انفاق در رهنمود قرآن
برچسپ ها: در ، انفاق ، های ، قرآنی ، رهنمود
پیشتر از آثار و انگیزه های انفاق سخن به میان آوردیم. اینک از زوایای دیگر آن را می نگریم.
در انفاق کردن نکات مهم زیر باید رعایت شود:
1. از بهترین قسمت مال انتخاب شود، نه از اموال کم ارزش. (بقره / 267)
2. از اموال مورد نیاز انسان باشد. (حشر/9)
3. به کسانی انفاق کند که سخت به آن نیازمندند و اولویت ها را در نظر گیرد.(بقره/ 273)
4. انفاق اگر مکتوم باشد، بهتر است. (بقره/271).
5. هرگز منت و آزاری با آن همراه نباشد. (بقره/ 264).
6. انفاق باید توأم با اخلاص و خلوص نیت باشد. (بقره/ 265).
7. آنچه را که انفاق می کند، کوچک و کم اهمیت بشمرد؛ هرچند ظاهراً بزرگ باشد. (مدثر/6).
8. از اموالی باشد که به آن دل بسته است و مورد علاقه او است. (آل عمران/92).
9. هرگز خود را مالک حقیقی تصور نکند، بلکه خود را واسطه ای میان خالق و خلق بداند (حدید/7).
10. و قبل از هر چیز باید انفاق از اموال حلال باشد؛ چرا که خداوند فقط آن را می پذیرد. (مائده/27).
آداب انفاق کننده
همچنین در آداب انفاق کننده آمده است:
اوّل: وقتی قصد کرد که مالی را در راه خدا انفاق کند، بداند که شیطان از او دور شده است. سریع این عمل را انجام دهد و فرصت را غنیمت شمارد که در تأخیر آن، آفات بسیاری وجود دارد.
دوّم: قبل از درخواست نیازمند، به او انفاق کند و نگذارد که او مجبور به درخواست شود؛ زیرا آنچه بعد از سؤال داده می شود، به قیمت از دست رفتن آبروی فرد است.[1]
سوّم: اینکه هنگام صدقه دادن، تواضع و فروتنی از خود نشان دهد.
چهارم: صدقات و انفاق خود را در اوقات با فضیلت مثل روز جمعه ، روز عید غدیر ، ماه ذی الحجه یا ماه رمضان بدهد.
پنجم: صدقات واجب را آشکار بدهد که بهتر از پنهان دادن است ، اما صدقات مستحب را پنهان دادن بهتر است.
ششم: از منت نهادن دوری کند و وقتی عطایی را به کسی می دهد، از آن دل بکند.
هفتم: آنچه به فقیر می دهد، به گونه ای باشد که باعث ذلت و خواری شخص فقیر نگردد؛ مثلاً اگر دادن پول نقد به او باعث شرمساری وی می شود ، می تواند به اندازه آن جنس بدهد و اسم آن را هدیه نام نهد.
هشتم: بعد از صدقه دادن، دست خود را ببوسد؛ چون در واقع با خدا معامله کرده و دست فقیر، دست خداست.
نهم: وقتی به فقیر چیزی داد، از او طلب دعا کند؛ زیرا دعای فقیر در حق او مستجاب می شود.
دهم: در انفاق ، استحقاق را منظور دارد . مکروه است انسان سائل را رد کند؛ و لو گمان به بی نیازی او دارد و در این صورت هم چیزی به او عطا کند.[2]
پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است.[3]
یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام(ص) به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا(ص) تمام خرماها را به بینوایان داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرماست که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.[4]
یکی از علمای نجف می گوید: در نجف اشرف دیدم که عالم ربانی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی (استاد اخلاق علامه طباطبایی) از دکّانی کاهو می خرید، ولی برخلاف سایر مشتری ها که کاهوی مرغوب را جدا می کنند، او کاهوهای نامرغوب را جدا کرد و پولش را داد و رفت. از او علت این کار را پرسیدم. فرمود: فروشنده این کاهو آدم فقیری است. من می خواهم به او کمکی کنم و در ضمن نمی خواهم به طور مجانی باشد تا هم شخصیت و حیثیت او محفوظ باشد و هم او به پول مجانی گرفتن عادت نکند. پس این کاهوها را که کسی نمی خرد، از او خریداری می کنم.[5]
در احادیث بسیاری آمده است که آیه 274 سوره بقره درباره حضرت علی(ع) نازل شده است؛ زیرا آن حضرت چهار درهم داشت: درهمی را در شب و درهمی را در روز و درهمی را آشکار و درهمی را در نهان انفاق کرد و این آیه نازل شد که می فرماید: «آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند».
مصرف انفاق
برای اینکه انفاق به بهترین شکل هزینه شود، باید به نکاتی توجه کرد:
1. مصارف گوناگون را در نظر بگیریم و از آن میان بهترین را انتخاب کنیم.
2. اگر فکر خودمان به جایی نرسید، با دیگران مشورت کنیم و از اندیشه آنان بهره برداریم.
3. پس از این همه، از خداوند بخواهیم که بهترین راه مصرف را به ما نشان بدهد و ما را به آن هدایت کند.
ممکن است با یک غذا کافری را سیر کرد و یا مسلمانی را نجات داد و یا رهبری را نگهداری کرد. توجه به این ظرافت ها، بر اثر نورانیت و تفکر و مشورت است.
در آیه 273 بقره قرآن، بهترین مصارف انفاق این گونه بیان شده: انفاق به کسانی که در راه خدا، محصور شده اند؛ یعنی کسانی که به خاطر اشتغال به جهاد در راه خدا و نبرد با دشمن و یادگیری فنون جنگی یا تحصیل علوم لازم دیگر، از تلاش برای معاش و تأمین هزینه زندگی باز مانده اند. سپس برای تأکید می افزاید: «همان ها که نمی توانند سفری کنند» و «کسانی که افراد نادان و بی اطلاع، آنها را از شدت عفاف غنی می پندارند. آنها را از چهره هایشان می شناسی». نیز در وصف اینان می فرماید: آنها چنان بزرگوارند که «هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی خواهند».
موانع انفاق
1. یک دسته از این موانع همان محبت ها و عشق ها به ثروت دنیا و دارایی ها و بهره های آن است. چرا از ثروتی که با زحمت به دست آورده ام، به بینوایان کمک کنم؟ با اینها که رنج نمی کشند و می خواهند از رنج های من بهره ببرند، چرا همراهی کنم؟
2. عده ای این سفسطه و این منطق را دارند که اگر خدا می خواست، خودش به اینها می داد: (أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللّهُ أَطْعَمَهُ )؛ «آیا کسانی را خوراک بدهیم که اگر خدا می خواست، به آنها می خورانید؟».
3. ضعف ها و نبود ظرفیت ها و نبود قدرت روحی. با اینکه یک انبان ذخیره دارد، یک لقمه نمی دهد که مبادا زمستان طولانی شود و برف ها ببارند و تابستان هم سبزه ای نروید و تا سال های سال کشتزاری بر دم باد موج نزند و محصولی به دست نیاید.
4. وسوسه های شیطانی. شیطان می گوید: تو پیری داری، کوری داری!
در برابر مانع اول، آنها که به عشق بزرگ تری رسیدند، به راحتی از عشق های کوچک تر نردبان می سازند و از آنها بهره می گیرند. در مورد مانع دوم، هدف همین بخور و بخوران، بنوش و بنوشان نیست. نه هدف این است که شکمی سیر شود و نه خدا این را می خواهد. او می خواهد دو دسته، خودشان را بارور کنند: یکی با دادن و دیگری با روی نینداختن، یکی با شکر و دیگری با صبر.
این ترس ها و ضعف ها و وسوسه های شیطانی، فقط در انفاق های عاطفی و تلقینی رخنه می کنند، اما در انفاقی که از روی شناخت و عشق و وظیفه است، دیگر ترسی نیست، حتی اگر مرگی و ذلتی باشد، آن مرگ و ذلت، سنگین و رنج آفرین است که در راه وظیفه نباشد و بر پایه شناخت و عشق نایستد.
همچنین رباخواری نقطه مقابل انفاق است؛ زیرا رباخواری موجب افزایش فقر در جامعه و تراکم ثروت در دست عده ای محدود و محرومیت اکثر افراد اجتماع است. انفاق سبب پاکی افراد اجتماع، پاکی دل و طهارت نفوس و آرامش جامعه است و رباخواری سبب پیدایش بخل و کینه و نفرت و ناپاکی است.
شیطان انسان را از فقر و تنگدستی می ترساند، به خصوص اگر اموال خوب و قابل استفاده را انفاق کند. در این زمینه قرآن می فرماید: «شیطان به هنگام انفاق به شما وعده فقر و تهیدستی می دهد» و می گوید: تأمین آینده خود و فرزندانتان را فراموش نکنید و از امروز فردا را ببینید، اما این وسوسه های گمراه کننده شیطان « شما را وادار به معصیت و گناه می کند». بخل و ترک انفاق در بسیاری از موارد، نوعی معصیت و گناه است. گاهی شیطان وسوسه می کند که اموال غیر قابل مصرف را انفاق کنیم. سپس قرآن می افزاید: «خداوند آمرزش از سوی خود و فضل و بخشش را به شما وعده می دهد».[6]
در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(ع) نقل شده است که: هنگام انفاق دو چیز از طرف خداست و دو چیز از ناحیه شیطان. آنچه از جانب خداست، یکی «آمرزش گناهان» و دیگری «وسعت و افزونی اموال» است و آنچه از طرف شیطان است، یکی وعده فقر و تهیدستی و دیگری امر به فحشا است.
جالب توجه اینکه از امیرمومنان علی(ع) نقل شده که فرمود: هرگاه در سختی و تنگدستی افتادید، به وسیله انفاق کردن، با خدا معامله کنید[7] (انفاق کنید تا از تهیدستی نجات یابید).
وسعت انفاق
انفاق و گذشت، با هدف سازندگی و همبستگی و یگانگی، و با انگیزه شناخت و عشق و وظیفه، به وسعت ها و گسترده گی هایی می رسد، چه در شکل، و چه در مصرف ها و موردها و چه در آنچه انفاق می کند.
وسعت در شکل از صورت سؤال و طلب تا حد شبانه به آنها رساندن و پنهانی آنها را تأمین کردن، و تا حد بدون اجازه برداشتن و بدون اطلاع برادر، از دارایی او استفاده کردن.
کسانی که برای خدا عطا می کنند، خدا را بالاتر از دست ها می دانند، این بخشش را داده او می دانند که دوباره به خدا قرض داده می شود و با سودهای بی حساب برای او ذخیره می گردد.
وسعت در موارد مصرف، از دوست ها و خویشان گرفته تا کسانی که حتی به ما بدی کرده اند و ما را آزرده اند.
وسعت در مواد انفاق، از درهم و قلم و قدم گرفته تا وقت ها و اعتبارها و آبروها و شفاعت ها و... . ما خیال می کنیم همین که چیزی نداشتیم، تکلیفی نداریم؛ در حالی که انفاق نه به ثروت، که به توانایی ما بستگی دارد:
از تو سؤال می کنند، چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر خیر و نیکی (و سرمایه سودمند مادی و معنوی) که انفاق می کنید، باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد» و هر کار خیری که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است. (لازم نیست تظاهر کنید، او می داند).[8]
این آیه هر نوع کار، مال، خدمات و سرمایه مفید و حتی امور معنوی همچون علم را نیز در بر می گیرد؛ هر چند مصداق مهم آن در مورد انفاق، اموال است.
گویند آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء مبلغی را میان فقرا تقسیم کرد و پس از اتمام آن به نماز ایستاد. یکی از فقرا بین دو نماز نزد شیخ رفت و به او گفت: سهم مرا هم بده. شیخ فرمود: تو دیر آمدی وجه تمام شده.
فقیر غضبناک شد و آب دهان خود را به محاسن شریف شیخ انداخت.
شیخ از محراب برخاست و دامن خود را گرفت و در میان صفوف گردش کرد و فرمود: هر کس ریش شیخ را دوست دارد، به فقیر کمک کند. پس مردم دامن شیخ را از پول پر کردند و شیخ آنها را به فقیر داد.[9]
به راستی، اگر از نعمت هایی که به من داده اند، بازخواست خواهد شد: (لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ )، چه جواب بدهم؟ و اگر از شیخ سؤال می شد که تو، اعتباری بین نمازگزاران داشتی، اگر این کار را نمی کرد، چگونه می توانست جواب دهد؟
گر کشی یک کور از چاه ای فلان
بِهْ که خود بالا کشی تا آسمان
گر برآری حاجت بیچاره ای
بِهْ که خوانی چل کرت سی پاره ای
در رضای یک مسلمان ، دَه قدم
بِهْ که سالی طی کنی راه حرم [10]
پی نوشت ها
1. وسایل الشیعه ، ج 6 ، ص 318.
2. تحریر الوسیله ، ج 2 ، ص 92.
3. جامع احادیث شیعه، ج 8.
4. نمونه معارف اسلامی، ص 419.
5. مهر تابان، به نقل از استاد حسن زاده آملی.
6. بقره/ 268.
7. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 258.
8. بقره/ 215.
9. فوائد الرضویه، ص 73.
10. مثنوی نراقی ، ص34.