کارهای خدا برعکسه!
برچسپ ها: خدا ، کار ، انفاق ، برعکس
آفریدگار یکتایی که مظهر تمام خوبی ها و درستی هاست سعادت مخلوقاتش را در هم سویی هرچه بیشتر با خالقشان قرار داده است. هرچند که خداوند یکتا؛ بی همتاست و هیچ کس را یارای همتایی با او نیست اما نزدیک شدن به صفات خالق و پیاده سازی هرچه بیشتر صفات الهی در وجود انسان، سعادت آدمی را بدنبال دارد.
تلاش به منظور عملی سازی اسماء و صفات الهی در وجود آدمی، سبب نزدیک شدن انسان به غایت خلقتش می گردد. اما گاه بالعکس میان انسانها و پروردگارش فرسنگها فاصله است. جالب آنکه نه تنها هم سویی و هم جهتی با صفات خالق در برخی انسانها دیده نمی شود بلکه رفتاری کاملا معکوس با خالق در ایشان نمایان می گردد.
حرکت انسانها خلاف معیارهای الهی، دوری هرچه بیشتر ایشان از کامیابی دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت. این دوری تا آنجا پیش می رود و ادامه می یابد که انسان را به قهقرای ظلالتمی برد و از اشرف مخلوقات الهی موجودی می سازد که به فرموده ی خداوند، پست تر و رذل تر از چهارپایان خواهد بود.
با مروری در رفتارها و باورهایمان به تفاوتهای آشکارمان با پروردگار هستی صحه خواهیم گذاشت.
ما انسانها آن هنگام که به فکر آینده ی خویشیم به دنبال آنیم تا بیشتر و بیشتر بر اندوخته های خود بیفزاییم و با صرفه جویی در هزینه های زندگی داراییمان را افزایش دهیم تا روزی از نداری و فقر رنج مبریم. با این اندیشه اگر نیازمندی دست نیاز بسویمان بلند نماید از یاری رسانیش سر باز می زنیم چرا که می ترسیم اگر از داشته هایمان به او دهیم اندوخته یمان کم شود و داراییمان از بین برود. در حالیکه خداوندِ فیاضِ کریم در کتاب آسمانیش نه تنها بخشندگیو کمک به دیگران را سبب فقرنمی خواند بلکه آنها را عاملی می داند تا به وسیله ی آن بر اندوخته های مادی و معنوی فرد افزوده می گردد و مال شخص پر برکت گردد. آنجا که می فرماید: « مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم(1)؛ مَثَل [صدقاتِ ] كسانى كه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند دانه اى است كه هفت خوشه برویاند كه در هر خوشه اى صد دانه باشد و خداوند براى هر كس كه بخواهد [آن را] چند برابر مى كند، و خداوند گشایشگر داناست» و یا آنکه در جایی دیگر می فرماید: « وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر ٌ؛ (2) و مَثَل [صدقات ] كسانى كه اموال خویش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى كنند، همچون مَثَلِ باغى است كه بر فراز پشته اى قرار دارد [كه اگر] رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ریزى [براى آن بس است ]، و خداوند به آنچه انجام مى دهید بیناست».
از دیگر تفاوتهای غالب ما انسانها با پرودگارمان آن است که وقتی فردی جان خود را به هر طریق از دست می دهد حیاتش را پایان یافته می انگاریم در حالیکه خداوند در قرآن کریم خلاف آنچه ما بدان باور داریم می فرماید: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون ؛ هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند»
چنانچه در روایت است که فردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرضه داشت: من اوضاع اقتصادی خوبی ندارم ... حضرت فرمودند: برو صدقه بده. مرد با تعجب بیشتر و بیشتر برای بار دوم سوم حال خود را به امام صادق علیه السلام عرضه کرد و گفت که من حتی برای نان شبم هم مشکل دارم و شما می فرمایید صدقه بدهم؟
حضرت باز فرمودند برو صدقه بده، حتی شده از قسمتی از همان تکه نانی که شب برای خوردن داری ... فرد گفت چشم و رفت. بعد از مدتی آمد و خدمت حضرت عرض کرد که همان کاری که فرمودید انجام دادم و اوضاعم خوب شده است. (میزان الحکمه، محمد ری شهری ، دار الحدیث ، ج 2)
نیز گاه در روند زندگی رخ می دهد که شخصی دچار تنگدستی موقت می شود و در برهه ای از زمان نیازمند کمک دیگران می شود اما وقتی نیازش را با آنان در میان می گذارد با آنکه توان برآوردن نیازش را دارند از کمک به وی سر باز می زنند و اینطور تصور می نمایند که اگر مبلغی را که شخص تقاضا نموده به او دهند متضرر می شوند چرا که با این اندوخته می توانند جایی سرمایه گذاری نمایند تا پولشان چندین برابر گردد در حالیکه اگر آن را به شخص نیازمند برای مدتی قرض دهند نه تنها بر اندوخته یشان افزوده نمی گردد بلکه با گذر زمان از ارزشش کاسته می گردد. اما خداوندی که همه چیز بدست اوست و سود و زیان همه و همه به خواست او رخ می دهد قرض دادن را نه تنها سبب کاسته شدن مال نمی داند بلکه قرض دهی به نیازمند را سبب چندین برابر شدن اندوخته می خواند و می فرماید: « مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ؛(3) كیست آن كس كه به [بندگانِ ] خدا وام نیكویى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بیفزاید؟ و خداست كه [در معیشت بندگان] تنگى و گشایش پدید مى آورد و به سوى او بازگردانده مى شوید.»
از دیگر تفاوتهای غالب ما انسانها با پرودگارمان آن است که وقتی فردی جان خود را به هر طریق از دست می دهد حیاتش را پایان یافته می انگاریم در حالیکه خداوند در قرآن کریم خلاف آنچه ما بدان باور داریم می فرماید: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون(4)؛ هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند»
به راستی آنانکه در راه دفاع از آرمان های الهی جان می دهند حیاتشان ادامه می یابد و در نزد پروردگارشان متنعم می گردند. باور به زنده بودن و جاودانگی مجاهدان راه حق، اعتقادی است که از سوی بسیاری افراد به سخره گرفته می شود چرا که ایشان به جز حواس پنجگانه راهی برای درک حقایق عالم ندارند و ندیدن را دلیل بر نبودن می انگارند آن سان که به باورشان خدایی وجود ندارد زیرا چشمی آن را نمی بیند. به واقع درک حیات شهدا واقعیت سختی است که اکثر انسانها در گام نخست آن را انکار می نمایند اما خداباوران با قبول آنچه پروردگارشان می گوید باورهای خویش را بر حقایق هستی آن سان که خداوند فرموده تطبیق می دهند و سخن آفریدگارشان را تایید می نمایند و اینچنین سعادت دنیوی و اخرویخویش را تضمین می نمایند.
یکی دیگر از تفاوت های کار خدا با ما بندگان نیز در این است که ما همیشه فکر می کنیم برای اینکه عزیز بشویم و عزت پیدا کنیم باید برای خودمان دم و دستگاهی درست کنیم که عده ای همیشه دور ما باشند، هر جا می خواهیم برویم با چند نفر برویم که دیگران به ما احترام بیشتری بگذارند و عزتمان بیشتر شود، باید کمی خودمان را بگیریم که مردم حساب کار دستشان باشد ... خلاصه عزت و بزرگی را در بزرگ کردن خود در میان مردم می بینیم در حالی که در حساب خدا و دستورالعمل های او و اهل بیت علیهم السلام، کاملا برعکس است؛ چنانچه در روایتى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ اَلْمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْکِبْرِ اَلْمَسَبَّةُ میوه درخت تواضع محبّت و دوستى و جلب قلوب است و میوه درخت تکبّر و خود پرستی، کینه و عداوت و دشمن سازى است» (غرر الحکم، حدیث 4614 4613)
کلام آخر:
در زندگی هایمان خیلی اوقات به دنبال اهدافی می گردیم اما برای رسیدن به آن اهداف مسیر را اشتباه می رویم... به امید آنکه با آگاهی از مسیر درست آن هم از لسان قرآن و روایات به اهدافمان زودتر و بهتر برسیم.
پی نوشت:
1. سوره بقره، آیه261.
2. همان، آیه 265
3. همان؛ آیه245
4.سوره آل عمران، آیه 169