انقلاب اسلامی و گسترش صلح مثبت
برچسپ ها: انقلاب ، اسلامی ، مثبت ، صلح
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) به عنوان یکی از رویدادهای بزرگ قرن بیستم در صحنه بین الملل تاثیر شگرفی در عرصه های مختلف سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دربرداشت. این انقلاب علاوه بر ویژگی های منحصر بفردی که داشت، اهداف بزرگی را در منطقه و جهان اسلام دنبال می کرد که همگی منجر به صدور انقلاب به کشورهای منطقه و جهان گردید. این انقلاب آغازگر عصر روشنگری در تاریخ اسلام مدرن به حساب می آید.
بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که امام خمینی (ره) با قیام الهی خود نه تنها آغازگر عصر جدیدی در تاریخ اسلام بود، بلکه دنیای دیانت را نیز احیا نمود. آنان معتقدند به واسطه سیره فکری و عملی حضرت امام ، اسلام جلوه خود را در سراسر جهان نشان داده است تا آنجا که تاثیرات آن در اروپا و آمریکا هم مشخص است. گفتمان امام به ظهور اسلام سیاسی در جهان جدید انجامید. ظهور اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی موثر در روابط بین الملل، مفروضه اصلی نظریه های سکولار روابط بین الملل مبنی بر عدم تاثیرگذاری دین بر تحولات بین المللی را نقض و باطل می سازد؛ چون هیچ یک از این نظریه ها، نقش تعییین کننده برای دین در سیاست بین الملل قائل نیستند (دهقانی فیروزآبادی، ١٣٨٩: ١٨).
تا پیش از انقلاب اسلامی نظریه پردازان بیشتر با نگاه مدرنیته به انقلاب ها نگاه می کردند، یعنی انقلاب در جهت مدرن شدن و نو شدن تلقی می شد؛ درحالی که انقلاب اسلامی نه تنها با مظاهر مدرنیسم غربی به مقابله پرداخت، بلکه جنبش بازگشت به خویشتن را مطرح کرد.
بنابراین هدف انقلاب این بود که ضمن بهره گیری از تکنولوژی های مدرن روز، در جهت توجه بیشتر به اندیشه و تفکرات بومی تلاش کند. از این رو انقلاب اسلامی تاثیر عمیقی بر نظریه های
غربی گذاشت که بعضی از نظریه پردازان با بیان «انقلابی به نام خدا» بر جنبه های معنویت گرایانه و حق طلبانه انقلاب اسلامی تاکید کردند (٣٥: ١٩٩٣,Foran & Goodwin). به صورت کلی، ایرانیان از لحاظ فکری تحت تأثیر نیروهای متعددی هستند. اول ، هویت ملی آنان؛ دوم، عنصر اسلامی؛ سوم، مذهب و یا مکتب تشیع و چهارم تحولات تاریخی کشور است که به نوعی به حافظه تاریخی مردم بتدریج اضافه شده است. هنر انقلاب ایران ، تلفیق عناصر اسلامی و ملی با یکدیگر بوده است.
انقلاب اسلامی، انقلابی بود که ریشه در باورها و اعتقادات مردم مسلمان ایران داشت و از این لحاظ، به ایدئولوژی سازی و ایدئولوژی پردازی در آن نیاز نداشت. انقلاب اسلامی براساس بسترها و بافت های بومی شکل گرفته بود و از این رو لازم نبود که ایدئولوژی نوینی را به مردم تزریق کند؛ چون مردم با اسلام خو گرفته بودند(١٤: ١٩٩٥,Moghadam).
ولی درعین حال خصوصیت عمده انقلاب اسلامی این بود که یک نهضت نرم افزاری است؛ به این معنا که هم می تواند در جهت احیا و بازسازی تفکر دینی عمل کند و هم در جهت ارائه یک شیوه جدیدی برای حکومت و حاکمیت که از آن به مردم سالاری دینی تعبیر می شود. توان نظری انقلاب اسلامی در تلفیق سنت و مدرنیته، جمهوریت و اسلامیت، دین و سیاست، پیوند معنویت و حکومت و به طور کلی ایجاد یک نظام مردم سالار دینی که بر پایه های روشنفکری دینی، جامعه مدنی دینی و خاستگاه های نواندیشانه اسلامی استوار بود، حکایت از این دارد که این انقلاب توانست یک تحول فکری ایجاد کند و این تحول فکری در جهت بازسازی تمدن اسلامی بود. تمدنی که ریشه در گذشته داشت، ولی امکان پویایی و تعامل فرهنگی را با سایر تمدن ها دارد. انقلاب ایران به نحو روشنی بازتابی از مفاهیم اسلامی است. اساس اسلام در ارتباط با مردم و جهان و در مفهوم دعوت، نهان شده است. به عبارت دیگر، اسلام بر آن است که همه جهان را به آشنایی با مبانی این دین دعوت کند.
انقلاب اسلامی ایران به مثابه آخرین انقلاب اجتماعی بزرگ واقع شده در جهان ، در چهارچوب انقلاب های کبیر است. این رویداد تنها در ایران دگرگونی حاصل نکرد، بلکه دارای پیامدهای متعدد در جهان اسلام و بازتاب های متنوع در سراسر جهان بود. بدون شک وقوع انقلاب اسلامی ایران موجب تحولات بزرگی در سطح ملی، منطقه ای و جهانی گردید. از جمله در عرصه بین المللی، قطب بندی حاکم بر نظام جهانی را به هم ریخت و علاوه بر ایجاد راه سومی فراروی ملت ها و صدور ایمان و معنویت و اعتماد به نفس به ملت های مظلوم، ماهیت امپریالیستی هر دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیستی را بر ملت های عالم نمایان کرد. از سوی دیگر، با روشی واقع بینانه ، آرمانهای اصیل بشری را احیا نمود و با تلفیق پایه های سنت و شکوفه های مدرنیسم، راه عملی رشد و تعالی را نمودار ساخت.
انقلاب اسلامی با اهتمام به استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی و بیداری جهان اسلام، پیام خویش را مبنی بر ساختن دنیایی امن توام با صفا و صمیمیت برای انسانها ارائه و زمینه ای را فراهم کرد که انسانها بتوانند با بهره مندی از معنویت، استقلال و آزادی، توجه به خدا، بر اساس تعالیم مبتنی بر فطرت پاک بشری دنیایی پر از صلح، عدالت و معنویت را رقم زنند.
تحلیل انقلاب اسلامی در سطح کلان نشان می دهد که انقلاب ایران اساسا در تعارض با نظام بین الملل، رخدادها و ارزش ها و هنجارهایی را مطرح کرد که با منافع قدرت های سلطه گر منافات داشت. برخی از این ارزش ها عبارتند از: استقلال، آزادی ، عدالت ، حق تعیین سرنوشت، همبستگی واتحادمستضعفان، بیداری مسلمانان، حقانیت ملت های محروم، حق طلبی، همکاری، همیاری و از طرف دیگر، مبارزه علیه قدرت طلبی، غارتگری، زورگویی، انحصارطلبی، پایگاه خارجی، تجاوز، امپریالیسم، استعمار، جهالت ، تفرقه و اختلاف. انقلاب اسلامی ایران تلاش کرده تا از طریق طرح این ارزش ها، افکار عمومی ملت های محروم و مستضعف جهان سوم را جهت تغییر و تحول نظام بین الملل تحت تأثیر قرار دهد و ارزش های مطرح شده را از طریق تبلیغ و الگودهی تبدیل به هنجار سازد ( مجرد، ١٣٨٦: ١١١). ایران اسلامی امروز به عنوان قدرت برتر منطقه به رسمیت شناخته شده و ملت های جهان به مواضع این کشور نگاه می کنند و می توان ادعا کرد که نبض ملت های محروم جهان با نبض ملت ایران در تپش است (محمدی، ١٣٨٧: 61).
انقلاب اسلامی ایران در گذر تاریخ نشان داده است که در بسیاری از مفاهیم از زمان خود جلوتر بوده و بر تحولات جهان آتی اثر گذاشته است. یکی از مفاهیم مهم در جهان روابط بین الملل کنونی، چگونگی تامین صلح است که موضوع این مقاله نیز می باشد. با این مقدمه، سوال اصلی عبارت است از اینکه انقلاب اسلامی چگونه به گسترش صلح مثبت منجر می شود؟فرضیه مقاله این است که انقلاب اسلامی به دلیل ویژگی های ذاتی خود، شرایطی را در منطقه و جهان ایجاد می کند که گرچه به نظر می رسد در جهت بی نظمی است؛ در نهایت به گسترش صلح مثبت منتج می گردد. به همین منظور در این مقاله، ابتدا به بررسی مفهوم صلح و صلح مثبت پرداخته می شود. سپس ویژگی های اصلی انقلاب اسلامی که در طول حیات جمهوری اسلامی مورد نظر بوده، بررسی می گردد و نشان داده می شود که همه این ویژگی ها در راستای گسترش صلح مثبت است و در نهایت نتایج گرفته شده، ارائه می شود.
١-چهارچوب مفهومی : صلح مثبت
ذات مشترک انسان ها، توجه به حرکت و جهت آفرینش، دگرگرایی فرهنگی ، روحیه شکیبایی و گذشت، توجه به تفاوت ها و کثرت ها، همکاری متقابل مسئولیت پذیری و وحدت در عین کثرت ، منطق فرهنگ گفتگو، روحیه پذیرش حرف نو، عدالت اجتماعی و رفع نیازمندی ها، دولت وحدت گرا، جهان نگری و عام نگری (مسئولیت پذیر جهانی) شناخت جدید وضعیت کنونی عالم و ضرورت گفتگوی ادیان از جمله عوامل مؤثر در نگاه فعالانه به مقوله صلح مثبت است (افروغ، ١٣٩٠).
در این بخش درباره معانی گوناگون صلح با تمرکز بر صلح مثبت بحث خواهد شد. باید به این نکته توجه شود که این دغدغه از فردای پس از جنگ جهانی اول در چهارچوب رویکرد ویلسونی در روابط بین الملل رواج یافت که مهم ترین دغدغه روابط بین الملل ، تامین صلح است و باید در این راستا تلاش کرد.
یوهان گالتونگ، پدر مطالعات صلح ، اغلب به تمایز بین «صلح منفی» و «صلح مثبت» اشاره دارد. صلح منفی درباره عدم وجود خشونت صحبت می کند. هنگامی که، برای مثال، آتش بس تصویب می شود، صلح منفی ایجاد خواهد شد. این منفی است زیرا چیزی که نامطلوب اتفاق می افتاده را متوقف (به عنوان مثال خشونت متوقف یا ظلم و ستم به پایان رسید) کرده است.
صلح مثبت با محتوای مثبت مانند ترمیم روابط یا ایجاد سیستم های اجتماعی در خدمت نیازهای کل جمعیت ، سازنده و رفع کننده تناقض است(٦٥: ١٩٨٥,Galtung).
صلح، فقدان کامل هر گونه درگیری نیست. این به معنای عدم وجود خشونت در تمام اشکال و آشکار شدن درگیری ها در راه سازنده است. بنابراین صلح در جایی وجود دارد که در آن مردم تعامل مسالمت آمیز داشته باشند و تعارضات خود را به صورت مثبت - با توجه احترام آمیز به نیازهای مشروع و منافع همه در مسائل مهم - مدیریت کنند.
صلح مثبت فقدان خشونت ساختاری است، به معنی نیاز به حضور شرایط اجتماعی مثبت تعریف شده مانند عدالت اجتماعی ، برابری و رفاه انسان است. صلح مثبت نیازمند حضور نهادهای اجتماعی برای توزیع عادلانه منابع و حل صلح آمیز اختلافات است (هریس، ٢٠٠٤: 12).
٢- جایگاه صلح در روابط بین الملل مدرن
اولین و مهم ترین هدف روابط بین الملل مدرن حفظ و برقراری صلح بوده است. در حال حاضر، علیرغم اینکه جنگی بین کشورها نیست ولی ممکن است روابط صلح آمیزی هم بین کشورها وجود نداشته باشد و این بدان معنی است که معنای صلح در روابط بین الملل دچار تغییر و تحول شده است. از نظر روابط بین الملل مقصود از صلح، احتراز از اختلاف و برخورد شدید با سایر کشورها است؛ به عبارت دیگر، صلح ثبات نسبی نظامی و فقدان اختلاف و بی نظمی در سیستم امنیت بین الملل است. صلح و امنیت بین المللی اصطلاحی است که امروزه در ادبیات روابط بین الملل به کار می رود و منظور از آن آرامش و ثبات در نظام جهانی است، به گونه ای که هیچ یک از قدرت ها و واحدهای سیاسی پا از محدوده خود فراتر نگذاشته و به قلمرو یکدیگر تجاوز نکنند بلکه آن را محترم بشمارند و همه دولت ها در حفظ صلح و امنیت بین المللی بکوشند و از هیچ طریقی آن را مورد تهدید قرار ندهند.
چگونگی توزیع قدرت بعد از جنگ جهانی دوم، سبب شکل گیری ساختار نظام بین الملل دو قطبی و باعث تشدید وابستگی ساختاری کشورهای ضعیف به کشورهای قوی شده و در نتیجه کشورها به دو قسمت استثمارگر و استثمارشونده تقسیم شدند و کشورهای استثمارگر برای دخالت در دیگر کشورها خود را دارای حق می دانند. این ساختار پس از جنگ جهانی دوم و در چهارچوب جنگ سرد میان دو ابرقدرت آمریکا و شوروی بر نظام بین الملل سایه افکند. بر این اساس، هریک از کشورها با توجه به عضویتشان در یکی از بلوک بندی های قدرت در نظام بین الملل و ایجاد پیمان ها و ائتلاف های منطقه ای، مواضع منسجم و همگونی را در برخورد با قطب دیگر ارائه می کردند (مجرد، ١٣٨٦: ٥٤ ٥١).
انقلاب اسلامی با ارائه الگوی رفتاری جدید برای ملل تحت ستم، در ایجاد اعتماد و بیدارسازی آنها نقش مؤثری را ایفا کرد و تلاش نمود تا افکار عمومی آنها را برای ایجاد تغییر و تحول در ساختار بین الملل تحت تأثیر قرار دهد. به علاوه، حمایت ایران از ملت های محروم و تحت ستم، باعث فعال شدن و تقویت حرکت ها و جنبش های اسلامی و آزادی بخش در جهان و منطقه شد. در این میان تأثیر انقلاب اسلامی بر ملت فلسطین و لبنان بیش از همه چشمگیر است (ستوده ارانی، ١٣٨٨: ١١٩ ١١٠). در جنگ ٣٣ روزه، نظام سلطه بسیار امیدوار بود تا با شکست و نابودی حزب الله ضربه ای جدی به حرکت و جنبش در حال رشد سلطه ستیزان به رهبری ایران اسلامی وارد نماید که با ناکامی جدی مواجه گردید، به طوری که بنیادهای اقتدار رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورد (محمدی، ١٣٨٧: ٣٦، ٤٥).
با توجه به شرایط حاکم بر روابط بین الملل باید دو نکته را درباره مفهوم صلح و امنیت جهانی مورد تاکید قرار داد:
اول اینکه، صلح و امنیت بین المللی به معنای واقعی آن الزاما با حفظ وضع موجود تامین نمی شود چرا که امکان دارد قوانین و ساختارهای حقوقی نظام حاکم بر روابط بین الملل ماهیت ظالمانه و تبعیض آمیز داشته باشد. در حالی که صلح از مفاهیمی است که با عدالت و مساوات عجین است، لذا پایداری آن بدون عدالت ممکن نیست.
دوم آنکه در گذشته صلح و امنیت از مفاهیمی بود که صرفا در حوزه نظامی و سیاسی کاربرد داشت اما امروزه بخصوص اصطلاح امنیت در ابعاد وسیع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژیکی و جز آن معنی دارد. اگرچه برخوردهای نظامی و اصطکاک های سیاسی همچنان مهم ترین تهدیده کننده صلح و امنیت محسوب می شوند؛ در هم تنیدگی و تداخل قلمروهای مزبور به عنوان یکی از پیامدهای پدیده «جهانی شدن» موجب شده است که بحران و ناامنی در یکی از حوزه ها به دیگر قلمروها تسری یابد بنابراین بحران اقتصادی و فرهنگی می تواند به بحران سیاسی و نظامی منجر شود (شفیعی، ١٣٨٩).
٢-٢. تغییر مفهوم صلح
مفهوم صلح در جهان معاصر دستخوش سه گونه تحول شده است که در ادامه به هر کدام از این تغییرات اشاره می شود:
٢-٢-١. تحول در نگاه جهانی به مفهوم صلح : مطرح شدن صلح مثبت و منفی
صلح در نظام حقوق بین الملل سنتی از مفهوم بسیطی مانند عدم برخورد نظامی و عدم جنگ برخوردار بود. بر اساس این برداشت، هرگاه کشوری مورد تهدید، توسل به زور یا اعمال خشونت و تجاوز قرار نگیرد، یعنی صلح تحقق یافته است و تمام تلاش دولت ها در قالب حقوق و مقررات بین المللی این است که از بروز چنین وضعتی جلوگیری به عمل آورند و یا اگر چنین وضعیتی پیش آمد خاموش کردن شعله های آتش جنگ و اعاده صلح از طریق آتش بس مبادرت ورزند؛ چنین برداشتی از صلح را صلح منفی می نامند (همان، ١٣٨٩).
در روابط بین الملل معاصر، نگاه ریشه ای و بنیان نگر وجود دارد. در این دیدگاه باور بر این است که مبارزه با جنگ مبارزه با نتیجه است و مبارزه با نتیجه، مبارزه موثری نخواهد بود. مبارزه با جنگ در صورتی کارساز خواهد بود که صلح واقعی را به ارمغان خواهد آورد که مبارزه با معلول و زمینه های بروز خشونت باشد.
اساس این دیگاه مبارزه با فقر، گرسنگی، تبعیض، نقض فاحش حقوق بشر و آزادی های بنیادین بشری و سایر انواع خشونت ساختاری، فرهنگی و... است که باید به عنوان مقدمه ای برای تامین صلح و امنیت بین المللی بهای لازم داده شود. صلح مثبت به معنی استقرار نظام اجتماعی - انسانی در بر دارنده سه مشخصه اصلی فقدان اعمال زور، آزادی فردی و برابری اجتماعی است (همان، ١٣٨٩).
٢-٢-٢. تحول در اهداف و انگیزه های صلح
ایجاد صلح در گذشته صرفا برای تامین امنیت ملی صورت می گرفت. بدین معنا که کشورها تنها به ماموریت های صلح سازی که برای امنیت ملی خودشان مهم بود، علاقه نشان می دادند.
در جهان کنونی این وضعیت تغییر کرده و ملاک های جهانی برای صلح سازی و تهدید صلح مورد نظر، مقرر شده است.
٢-٢-٣. تحول مصداقی صلح سازی
در حقوق بین الملل سنتی برخورد با پدیده صلح تقلیل گرا بود و هدف تمام تلاش ها و تدابیری که به منظور استقرار صلح انجام می شد، حفظ امنیت ملی بود. دو عنصر حاکمیت و استقلال دولت اساسی ترین ارکان امنیت ملی به حساب می آمد و حفظ حاکمیت و استقلال دولت ها، اساسی ترین اهدافی بودند که جامعه بین المللی و دولت ها بر سر آن هم راستا بودند و تمام توانشان را برای دستیای به این اهداف به کار می بستند. بر اساس برداشت سنتی از مفهوم صلح و امنیت بین المللی، دولت ها تنها بازیگران این عرصه بودند؛ به عبارت دیگر، هم منشا تهدید (جنگ افروزی ها، خشونت ها و تجاوزها) دولت ها بود و هم دولت ها، مسئولیت حفظ و استقرار صلح را به عهده داشتند، در واقع بازیگر دیگری به رسمیت شناخته نمی شد. به همین دلیل راه حل هایی که برای حفظ صلح و استقرار آن ارائه می شد، راه حل موازنه قدرت و بازدارندگی بود.
در حقوق بین الملل جدید، اهداف و انگیزه های دیگری هم برای فعالیت های مربوط به تامین صلح مطرح شده است. در فرایند جدید تامین صلح، از حاکمیت و استقلال مطلق دولت ها کاسته شده است و جامعه بین المللی در مواردی می تواند به منظور حفظ صلح و امنیت بین المللی حتی در امور داخلی دولت برخوردار از استقلال وحاکمیت، مداخله کند. اهدافی مانند حفظ محیط زیست، تامین رفاه اجتماعی ، دمکراسی سازی و تامین حقوق و آزادی های بنیادین بشری جزء آرمان هایی است که در کانون توجه فعالان عرصه صلح و امنیت بین المللی قرار گرفته اند (سیدباقری، ١٣٩٢: ٢٩-٣١).
٢-٣. صلح در اسلام و نظریه انتقادی
در فرهنگ و فقه سیاسی اسلام دو واژه «سلام» و «صلح» از اهمیت ویژه ای برخوردارند و بی دلیل نیست که اسلام در روابط بین الملل و پیامبر(ص)، نیز در رسالت و سیاست خویش ، اصل همزیستی مسالمت آمیز را به عنوان یکی از مهمترین اصول حاکم بین پیروان خود و مناسبات آنها با سایر ملت ها مطرح کرده است، زیرا مقتضای فطرت انسان در مناسبات و روابط خود با هم نوعانش، همزیستی و مسالمت است. از منظر اسلامی، جنگ و ستیز حالت عارضی و موقت و نه طبیعی و دائم دارد (طاهری، ١٣٩٠).
از دیدگاه امام خمینی (ره) و نظریه انتقادی روابط بین الملل، وضع موجود بشدت متاثر از خود بیگانگی است و بی عدالتی و استثمار در آن حکمفرماست. بر اساس این دو دیدگاه خشونت ساختاری در روابط بین واحدهای نظام بین الملل حاکم است و این وضعیت خشونتی است که ١٥ از ماهیت سلطه گونه روابط میان واحدها (سلطه و زیردستی) ناشی می شود و در دل خود نوعی از استعمار، استضعاف و استثمار را جای داده است. وقتی ماهیت نظام بین الملل را از فاصله سال های آغازین شکل گیری انقلاب اسلامی و پس از آن مطالعه می کنیم، چیزی جز خشونت ساختاری در آن نمی یابیم. این تعبیر درمورد هر دو بلوک قدرت اعم از شرق و غرب صادق است.
درواقع، در تمام این دوران دو نوع خشونت ساختاری وجود داشته است. یک نوع از آن حالت عمودی دارد که دو ابرقدرت علیه هم اعمال می کردند و دیگری افقی بوده است که هریک از دو ابرقدرت در روابط خود با مجموعه های زیردست بویژه در کشورهای جهان سوم به کار می بردند.
یکی از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامی به مانند نظریه انتقادی ، پایان دادن به این وضعیت و ارائه راهی نو برای تعامل میان واحدهای نظام بین الملل است. درحقیقت ماهیت انقلاب اسلامی به مانند مکتب انتقادی روابط بین الملل، ماهیتی انتقادی نسبت به وضع موجود دارد. اعتقاد به وجود چنین شرایط ناعادلانه و ظالمانه برجسته ترین نقطه اشتراک میان اهداف امام خمینی (ره) با نظریه انتقادی می باشد (ستوده ارانی، ١٣٨٨: ١٨).
در جمع بندی این بخش باید تاکید نمود که مفهوم صلح تغییر کرده است. در روابط بین الملل کنونی مفهوم صلح از شکل سنتی آن به معنای عدم جنگ، که همان صلح منفی است، تغییر کرده و به اوضاعی اطلاق می شود که شرایط ایجاد جنگ و درگیری که بیشتر آنها ریشه در مسائل اجتماعی و کاستی های اقتصادی و فرهنگی دارد، از بین برود. چنین وضعی را صلح مثبت می گویند که پایدار خواهد بود.
٣. ویژگی های انقلاب اسلامی معطوف به صلح مثبت
در این بخش و پس از بررسی مفهوم صلح مثبت به ویژگی های انقلاب اسلامی معطوف به صلح مثبت پرداخته میشود. هدف این بررسی نشان دادن این موضوع است که انقلاب اسلامی در بطن خود حامل ویژگی هایی است که باعث می شود این پدیده به گسترش صلح مثبت منجر شود.
٣-١. نفی خشونت در حرکت اجتماعی
کاکس در هنگام بحث درباره تناقضات درونی نظم موجود بین المللی، به جنبش های اجتماعی اشاره دارد که می توانند از این تناقضات برای پیشبرد چالشهایی کارآمد علیه آن استفاده کنند و به نظم جهانی عادلانه تری دست یابند. اینها به بیان گیل، نیروهای ضدهژمونیکی هستند که ترتیبات سیاسی و نهادی مسلط را به چالش می کشند. برای این چالش لازم است «ضدهژمونی» به شکل مجموعه ای از ارزش ها، مفاهیم و ملاحظات بدیل شکل گیرد. (2001:117, Pettiford Stean and)
نیروهای ضدهژمونیک ماهیت کاملا مشخصی ندارند و ممکن است مترقی باشند یا نباشند(١٩٩٣:43,Gill). تقابل با هژمونی مستلزم شکل گیری یک بلوک جدید تاریخی می باشد که این بلوک صرفا ائتلافی از طبقات نیست، بلکه شامل ابعاد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی یک صورتبندی خاص اجتماعی است (مشیرزاده، ١٣٨٤: ٢٤٧). با توجه به نگاه فرهنگی گرامشی، در بحث راجع به تغییر در روابط بین الملل نیز مسئله بعد فرهنگی پیدا می کند. گرامشی تحول فراگیر واقعیت اجتماعی را از طریق خلق یک «فرهنگ متقابل» می بیند (اسپوزیتو، ١٣٨٢).
نظریه پردازان انقلاب مبحث صدور انقلاب را یکی از مباحث ذاتی انقلاب ها می دانند زیرا هر انقلابی که در هر گوشه ای از دنیا اتفاق بیفتد حتی اگر ایدئولوژی جهان شمولی هم نداشته باشد، حداقل بر اساس نظریۀ پخش یا اشاعه بر روی کشورهای همجوار خود تأثیر خواهد گذاشت و موجب تحرکاتی انقلابی در آنها خواهد شد؛ همان گونه که وقوع انقلاب ایران موجب بروز ناآرامی هایی در عراق ، بحرین و عربستان در همان روزهای اول پیروزی انقلاب گردید. (افتخاری، ١٣٧٧).
یک نکته بسیار مهم که جز ویژگی های اساسی انقلاب ایران است، نفی خشونت در حرکت اجتماعی است. انقلاب های مهم و حرکت های مبتنی بر تغییر بخصوص در قرن بیستم میلادی همواره دارای ابعاد غیر قابل اغماض در قبل و بعد از به ثمر نشستن هستند. انقلاب ایران از این جهت یک استثناست. حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب ایران قبل از پیروزی اجازه بهره گیری از شیوه های خشونت آمیز و درگیری مسلحانه به منظور سرنگونی رژیم شاه را نداد و به همین جهت انقلاب ایران بدون استفاده از این شیوه ها به نتیجه رسید.
شیوه مسالمت آمیز حرکت اجتماعی سبب می شود فرهنگ دوری از خشونت در جامعه نهادینه شده و یکی از پایه های اساسی صلح مثبت فراهم شود. شاید به همین دلیل باشد که نظامیان در سیاست پس از انقلاب ایران تاکنون نتوانسته اند به عنوان یک نظامی جایگاهی برای ١٧ خود کسب کنند.
٣-٢. عدالت اقتصادی (حمایت از محرومان)
نظام اقتصادی اسلام دارای سمت و سو و اهداف مادی و معنوی معینی است که می توان آنها را به شرح زیر طبقه بندی کرد:
١. هدایت مردم به سمت اخلاق کریمه و ارزش های معنوی؛
٢. استقرار عدالت اجتماعی و اقتصادی در جامعه؛
٣. رشد استعدادها و شکوفایی قدرت ابتکار و خلاقیت انسان ها؛
٤. ریشه کن کردن فقر در جامعه؛
٥. اولویت دادن به منافع و مصالح مستضعفان و محرومان و رسیدگی خاص به آنها؛
٦. برآوردن نیازهای اقتصادی مشروع و معقول مردم؛
٧. رشد و شکوفایی اقتصادی و بارور کردن تجارت، صنعت و کشاورزی و...؛
٨. ایجاد رفاه، آسایش و امنیت اقتصادی برای عموم افراد جامعه؛
٩. پرهیز از وابستگی اقتصادی به بیگانه و نفی سلطه اجانب بر اقتصاد کشور؛
١٠. گسترش مشارکت عمومی مردم بویژه مستضعفان و محرومان در اقتصاد.
از نظر حضرت امام اقتصاد، اصولا در اسلام هدف نیست بلکه وسیله و ابزاری برای تکامل معنوی جامعه است. همچنین تبیین و پیاده کردن نظام اقتصادی اسلام به عهده علما و محققین اسلامی و کارشناسان مسلمان و متعهد است که باید اولا نظام اقتصادی اسلام را مطابق نیازها، شرایط و مقتضیات روز از منابع اسلامی استخراج، تبیین و تدوین نمایند و ثانیا، طرح ها و برنامه هایی برای تحقق آن ارائه دهند. حضرت امام، انقلاب اسلامی را انقلاب محرومین و مستضعفین می دانستند. در واقع، انقلاب اسلامی اصولا از جانب مستضعفین برپا شد. از دیدگاه ایشان، اقتصاد اسلامی نه سرمایه داری است و نه کمونیستی یعنی هیچ کدام از این دو مکتب مشروعیت ندارند. موضوع مالکیت فردی که محل نزاع این دو دیدگاه است در حد معقول و مشروع در اسلام وجود دارد و خیلی هم گسترده است و محدود به آنچه سوسیالیست ها می گویند، نیست. در اصل اسلام، محدودیت مالکیت فردی تنها بر اساس رعایت حلال و حرام و مشروع و نامشروع است، این حد مشروعیت، کنترل شدیدی در ثروت از لحاظ کمی و کیفی به وجود می آورد.
«مسأله مالکیت، به یک معنا، مالکیت هم مشروع هم مشروط، محترم است لکن معنی این نیست که هر کس کاری می خواهد بکند و مالکیت از هر جا می خواهد پیدا بشود، مشروع بودن معنایش این است که روی موازین شرعی باشد، ربا در کار نباشد، مال مردم استثمار بی جهت نباشد، اگر به من نسبت دادند که حد و مرزی ندارد، اگر مقصودشان این است که حد و مرزی ندارد، یعنی نه قیدی دارد و نه حدی دارد، این غلط نسبت دادند. من نمی دانم این کسی که نسبت داده چه کسی است و چرا نسبت داده است؟ مالکیت ، در صورتی که مشروع باشد، روی موازین باشد محترم است چه ما مرتجع باشیم، چه نباشیم و مالکیت غیر مشروع محترم نیست...» (صحیفه امام، ١٣٨٩ ج ١٠: 476-477)
از دیدگاه امام ، دین مبین اسلام اهمیت زیادی برای معنویات قائل است و توجه به مادیات را تا جایی مشروع می داند که مانع از رشد و سعادت انسان نشود و همین موضوع به خودی خود مانع ازکسب حرام خواهد شد و اگر تاکید اسلام به پرداخت خمس و زکات و البته بخشش در راه خدا را در نظر بگیریم، خواهیم دید که حتی ثروت های مشروع نیز در دست انسان های متعهد باقی نمی ماند و در راه خیر صرف می شود.
یکی از دغدغه های جدی انقلاب اسلامی رفع محرومیت از اقشار گوناگون ملت ایران است و به همین جهت اقدامات و برنامه های مختلفی اجرا شده است. رفع فقر یکی از پایه های صلح مثبت است زیرا به عقیده بسیاری از کارشناسان سیاست بین الملل، از دلایل اساسی ایجاد جنگ در بین ملل گوناگون، نیازهای اقتصادی است.
٣-٣. رفع تبعیض اجتماعی
یکی از ویژگی های انقلاب اسلامی تاکید بر حذف نظام های تبعیض آمیز سنتی در جامعه ایران بود. هدف انقلاب اسلامی و کسانی که برای به ثمر نشستن آن تلاش می کردند، این بود که هر کس بر اساس لیاقت و میزان تلاشی که انجام می دهد، به نتایج آن دست یابد و محدودیت های قومی، قبیله ای و نژادی مانع دستیابی فردی به جایگاه مورد نظرش نشود. در همین راستا حضرت امام خمینی (ره) بر عدالت اجتماعی و دفاع از مستضعفین و مقابله با مستکبرین تاکید داشتند و این را یکی از اصول مکتب اسلامی می دانستند که به نوبه خود، در تعدیل ثروت و برابری تقریبی سطح زندگی جامعه بسیار نقش دارد و نیاز به توضیح نیست که باید عدالت اجتماعی را در همه ابعاد و سطوح اقتصادی از جمله در واگذاری و تقسیم اراضی دولتی و انفال گسترش بدهیم.
«پیغمبرها تاریخشان معلوم است و اینها آمده اند که بسیج کنند این مستمندان را که برود این غارتگرها را سرجای خودشان بنشانند و عدالت اجتماعی را درست کنند» (صحیفه امام، ١٣٧٣ ج ٨: ٢٩٢).
تاکید همیشگی حضرت امام بر ساده زیستی مسئولین و البته تقید خود ایشان بر یک زندگی ساده نشان از اهمیت ایشان به یکی دیگر از اصول اقتصاد اسلامی است.
عدالت اجتماعی بر حمایت از منافع محرومان و مستضعفان از پایه های وجودی جمهوری اسلامی است. عدالت اجتماعی یعنی تبعیض آموزشی، بر پایه طاغوتی ، نابود باید گردد. اسلام حامی مستضعفین ، کارگر و دهقان هاست. اسلام حامی زحمتکشان است و به سوی جامعه بی طبقه توحیدی پیش می رود (دهشیری، ١٣٩٠: ٥٠).
٣-٤. حکومت مردم سالارانه
انقلاب اسلامی توانست ضمن تبیین سازگاری اسلام و دموکراسی ، کنش متقابل میان دو حوزه دین و سیاست را آشکار سازد و با پاسخگویی همزمان به دو پرسش افلاطونی یعنی «چه کسی باید حکومت کند» و ماکیاولی یعنی «چگونه باید حکومت کرد» نوعی نظام سیاسی را رقم زند که هم بر ویژگی های معنوی و سیاسی حاکم و هم بر پیوند ارزش های حاکم و هم بر پیوند ارزش های اسلامی با ساختار یا روش مردم سالارانه استوار باشد (خرمشاد، ١٣٩٠: ٢٠).
چنین سازه حکومتی که بر تطابق اسلام با مقتضیات زمان و نوزایی دینی با احیای نظریات اسلام درباره حکومت و دولت مداری استوار بود، هم بر شیوه حکومتی جمهوریت و نقش مردم در تصمیم گیری های حکومتی تاکید می کرد و هم الگوی اسلام گرایی و ارزش های پایدار اسلامی یعنی عدالت گرایی، خدامحوری و معنویت گرایی را اساس نظام سیاسی می دانست. جمهوری اسلامی بیان کننده پیوند دین و سیاست، تلفیق ساختار و کارکرد و نمایانگر آن بود که امکان دینداری همگام با مدرن شدن وجود دارد. چنین نظام سیاسی همزمان به نفی اسلام متحجر و قشری گرا و نیز نفی سکولاریسم و مذهب گریزی پرداخت و توانست نظامی را به ارمغان آورد که مشروعیت آن بر پایه حاکمیت خدا و حقانیت ارزش های دینی و مقبولیت آن براساس اراده مردمی و حق تعیین سرنوشت ملت ها استوار است. عرضه آموزه مردم سالاری دینی به جهانیان از سوی انقلاب اسلامی موجب توسعه فرهنگ تعامل مدار مبتنی بر اهتمام دولت ها به خواست های مردم مسلمان برای ایجاد جامعه بشری متناسب با فطرت انسانی گردید و توانست با احیای نقش ملت ها بر ضرورت پیوند و ارتباط وثیق میان مردم و دولت ها تاکید نماید و گرایش به اسلام به مثابه مبنای حکومت مردمی را در میان ملت ها تقویت کند و بنیادگذاری حکومت هایی را تشویق نماید که بر اجرای اصول شریعت و تحقق عدالت اجتماعی تاکید می ورزیدند. چنین نظامی توانست ضمن به چالش کشیدن ایدئولوژی های ناسیونالیستی افراطی، از جمله پان عربیسم، رژیم های وابسته به شرق و غرب را به چالش کشاند و به مبارزه همزمان با امپریالیسم و سوسیال امپریالیسم بپردازد (برزگر، ١٣٩١: ١١٩).
نظام سیاسی مردم سالارانه سبب حذف بسیاری از دلایل آشوب های اجتماعی می شود. زیرا افراد جامعه می توانند خواسته های مشروع سیاسی خود را از طریق شرکت در رقابت سیاسی تامین کرده و نیازی به استفاده از خشونت برای دستیابی به خواسته های خود ندارند. تمرین عدم توسل به خشونت در داخل جامعه می توانند به بسط ارزش های صلح در خارج از جامعه و در عرصه بین المللی منجر شود)٣٣: ٢٠٠٢,Kuklinski(.
٣-٥. مبارزه با فساد
از فساد تعاریف مختلفی ارائه شده است. در گسترده ترین تعریف ، فساد، سوء استفاده از امکانات و منابع عمومی در راستای منافع شخصی تعبیر شده است. یکی از ویژگی های مهم رژیم پهلوی، فساد سیستمی و مفسدپروری بود که بالاترین فسادها و دست اندازی به منابع مالی، دریافت و پرداخت بزرگ ترین رشوه ها و سوءاستفاده ها، خروجی آن به حساب می آمد. خودکامگی، انحصار قدرت و ثروت در خاندان پهلوی، بسته بودن فضای سیاسی و نبود مطبوعات و احزاب مستقل، استبداد، قبیله سالاری و رابطه گرایی، ضعف نهادهای قانونی و بی توجهی به قانون، فساد بزرگ رژیم پهلوی را رقم زده بود که مشکل سیستمی داشت و اکثر دولتمردان و کارگزاران آن را آلوده ٢١ ساخته بود و عامل شکل گیری طبقه ای ثروتمند در مقابل اکثریت محروم شده بود و تبعیض و بی عدالتی را دامن می زد به گونه ای که فاصله طبقاتی، یکی از ویژگی های مبرز رژیم پهلوی به حساب می آمد و کاخ نشینی در کنار کوخ نشینی، موج نفرت از رژیم را در توده های محروم برانگیخته بود. پس از پیروزی انقلاب و آغاز شکل گیری جمهوری اسلامی، یکی از ویژگی های مهم آن برهه، فسادستیزی و پاکدستی بود. علت ایجاد انقلاب، علت بقای آن نیز هست. اگر مردم دلهای به هم پیوسته نداشته باشند، وحدت به عنوان رمز بقای جمهوری اسلامی محقق نخواهد شد. اگر خدای نکرده مردم از جامعه کنار گذاشته شوند، فساد در همه ابعاد و ظواهر رخ می نماید؛ فساد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. جامعه ای که مردم آن دل در گرو هم نداشته باشند و مسئولان آن همدل نباشند، زمینه هر فسادی مانند بذر در آن فراهم است.
به بیان دیگر، «انقلاب ما یک حرکت عظیم مردمی علیه حکومتی بود که تقریبا تمام خصوصیات یک حکومت بد را داشت؛ هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم تحمیلی و کودتایی بود و هم بی کفایت بود. حکومت پهلوی ، اولا فاسد بود؛ این فساد اعم از مالی، اخلاقی، اداری را در بر می گرفت» ( بیانات رهبری در خطبه های نمازجمعه، ٩/٧/١٣٧٨).
یکی از دلایل مهم کاربست خشونت در جامعه وجود طرق نامشروع برای دستیابی به ثروت و احساس ناامیدی از دستیابی به منابع مالی از طریق مشروع است. وقتی نظام اقتصادی یک جامعه دارای ناکارآمدی ممتد و عدم وجود شفافیت لازم باشد، فساد نهادینه شده و خشونت برای دستیابی به ثروت مشروعیت می یابد. مبارزه با فساد و مقابله عملی با آن از اصول انقلاب اسلامی بوده است (خواجه سروی و زارعی، ١٣٩٣: ٢٩ -٣١).
٣-٦. معنویت گرایی
روح معنویت، همانا اعتراض به روند غالب بر جهان مادی است. مکتب اسلام ، مکتبی مادی معنوی است، مادیت در پناه معنویت معنا دارد. اسلام تنها راه نجات بشر است از زیر بار هزاران مشکلی که او را احاطه کرده است. مردم مسلمان ایران برای رهایی از بحران، تئوری معنویت گرایی امام را پذیرفتند. ایدئولوژی اسلامی و حضور معنویت در سیاست چیزی نبود که تنها از سوی رهبران انقلاب اسلامی و یا متفکران ایرانی مطرح شود؛ بلکه این مسأله از دید متفکران غربی نیز پوشیده نمانده است. فوکو، انقلاب ایران را انقلابی با دستهای خالی می نامد (فوکو، ٦٥: ١٣٧٧). بنابراین، از نظر فوکو عامل پیروزی انقلاب ایران در بهره مندی انقلابیون از ادوات نظامی و قدرت سخت مترتب بر آن نیست؛ بلکه به دلیل اعتقاد رهبر و مردم این انقلاب به برتری قدرت نرم است که در اسلام و آموزه های شیعی خلاصه می شود.
دوره معاصر تاریخ بشر با پیدایش دو مکتب فکری - سیاسی لیبرالیسم و سوسیالیسم شکل گرفته است. مکتب نخست با اولویت بخشیدن به حقوق اساسی و آزادی های اجتماعی - سیاسی افراد و گروه ها بر این باور بود که رشد و گسترش این حقوق و آزادی ها، کمال مطلوب انسان بوده و می تواند دستیابی به بهترین اهداف مادی و معنوی را تحقق بخشد. اما مکتب دوم با انتقاد از پیامدهای ناگوار اعطای آزادی های افسارگسیخته بویژه در عرصه اقتصاد و سیاست، ارزش برابری را با اتکای به قدرت فائقه دولت بر آزادی تقدم بخشید. انقلاب اسلامی به دنبال انقلاب فرانسه که بر ارزش نخست، یعنی آزادی پای می فشرد و انقلاب روسیه که در پی تحقق ارزش دوم ، یعنی برابری بود، به رهبری امام خمینی (ره) هر دو ارزش آزادی و برابری را -با اصلاحاتی - مدنظر قرار داد. اما مهم تر از آن معنویت را نیز به عنوان اصل حاکم بر همه ارزش های دیگر مطرح کرد.
فوکو، اندیشمند فرانسوی، معنویت گرایی سیاسی را در انقلاب ایران این گونه معرفی می کند:
«آنچه به جنبش ایران قدرت بخشیده، یک ویژگی دوگانه است : از یک سو، اراده ای جمعی به تغییر هیات حاکمه،... و از سوی دیگر اراده به تغییر ریشه ای زندگی خود» (فوکو، ١٣٨٤: ٦٧).
قدرت ناشی از این اراده ریشه در اسلام شیعی دارد، زیرا این مذهب مبارزه سیاسی را شکل می دهد، لایه های مردمی را بسیج می کند و از هزاران ناخرسندی، فقر، بینوایی و سرخوردگی، یک نیرو پدید می آورد. بر این اساس، مردم ایران به دنبال آن بودند تا شیوه رابطه با دیگران
، ابدیت، خدا و مهم تر از همه، خود را تغییر دهند. درست در همین نقطه، اسلام ایفای نقش می کند و مذهب به مثابه نویددهنده و تضمین گر وسیله ای برای تغییر ریشه ای ذهنیت مردم ایفای نقش می کند. تشیع با تعالیم و محتوای باطنی خود، میان اطاعت صرف بیرونی و زندگی عمیق معنوی تمایز قائل می شود. مردم با بهره گیری از طریق اسلام در جستجوی تغییری در ذهنیت خویش اند، زیرا این رویکرد از پیش حضور داشته و به آنان هویت می بخشیده است. در ٢٣ دین اسلام به عنوان یک نیرو و توان انقلابی چیزی به مراتب بیش از خواست و اراده اطاعت وفادارانه یافت می شد. در انقلاب اسلامی قصد و اراده ، آغازی نوین در کل زندگی، از طریق تجدید حیات یک آزمون و تجربه معنویت گرایانه وجود داشت که در بطن اسلام شیعی دیده می شد (فوکو، ١٣٨٩: ٦٧).
بدین ترتیب، این معنویت برگرفته از آموزه های ناب اسلام شیعی بود که در فرهنگ ایرانی ریشه های عمیقی دوانده بود. از این رو، این انقلاب واکنشی به انحرافات فکری و عملی دوران معاصر تلقی می شد و بازسازی تمدن جدید اسلامی را بر پایه سه اصل آزادی (صحیفه امام، ١٣٧٨ج ٤: ١٠٤؛ ج ٥: ٢٣٦.)، عدالت (همان، ١٣٧٨، ج ١: ١٩٨؛ ج ٨: ٢٩١؛ ج ٩: ٥٠) و معنویت (همان، ١٣٧٨، ج ٤: ٣٥٩؛ ج ٦: ١٧٨؛ ج ٨: ٢٥٥) در سر می پروراند. بدین سان، مزیت اهداف برجسته این انقلاب نسبت به سایر مکاتب سیاسی در ارایه رویکردی جدید به زندگی بر پایه ارزش های ناب اسلام شیعی بود که در ساخت مادی و معنوی جهان بشری از رقبای خود متفاوت می باشد. این تفاوت به توجه همزمان به جنبه های مادی و معنوی زندگی بشر با بهره گیری از آیینی بود که خداوند بی همتا و قادر متعال را آفریننده و نظام بخش جهان هستی می پنداشت و تنها پیاده سازی دستورات او را سعادت واقعی هر دو سرا تصویر می کرد.
پس هیچ یک از مکاتبی که ارزش های آزادی، برابری و معنویت را به تنهایی مطرح می کردند، نمی توانستند به مثابه آرمان انقلابی قرار گیرند که آمده بود تا کاستی های آنها را از طریق واقعیت بخشیدن به آرمانشهر الهی آشکار سازد. این کاستی ها هم چنان که در زندگی بی بهره از آزادی، برابری و معنویت تبلور پیدا می کند، خود را در آزادی های نامحدود، برابری های استعدادکش و معنویت انحرافی به نمایش می گذارد. در نتیجه، شکل آرمانی و مطلوب هر یک از این ارزش ها برای انسان خداجوی مومن درآمیختگی و سازگاری آن با مبدأ هستی است، زیرا کمال انسان در پیوستگی با او و حرکت در مسیر اوست.
وجود معنویت سبب کنترل کاربرد خشونت در اقدامات جمعی و فردی می شود. به نظر می رسد بهترین راه کنترل خشونت استفاده از ابزارهای معنوی است که در همه حالات کاربرد فراوان دارد و می تواند از بهترین عوامل رشد صلح مثبت به حساب آید.
نتیجه گیری
انقلاب اسلامی ایران با همه انقلاب ها در جهان متفاوت است زیرا امام خمینی (ره) با بسیج عمومی انقلابی به معنی واقعی در جامعه ایجاد کرد. نکته آن است که نتایج مثبت برای انقلاب ها طبیعی و ضروری است. زیرا انقلاب یعنی بر هم زدن وضع موجود جهت تحقق جامعه مطلوب، اما ناکامی ها و نتایج منفی برای انقلاب ها غیرطبیعی و خطرساز است.
بزرگترین هدف و دستاورد انقلاب ایران تجدید حیات اسلام است. در عصر ارتباطات جهانی و سلطه اقتصاد بر تمام شئون بشر، به طور کلی مکتب و اخلاق و ایدئولوژی تعطیل و طرد شده بود. اما انقلاب اسلامی حاوی این پیام بود که اخلاق و معنویت برای انسان ارزشمندتر است و اسلام برای اداره و هدایت زندگی بشر در همه زمانها و مکانها مفید و عملی است.
در این مقاله به بررسی ارتباط انقلاب اسلامی با صلح مثبت پرداخته و سعی بر آن شد پس از توضیح مفهوم صلح مثبت، در بررسی به ویژگی های اساسی انقلاب اسلامی در طول ٣٧ سال پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه یابد، و آنچه در نهایت ارائه شد نشان دهنده مهم ترین نمادهای انقلاب در راستای گسترش صلح مثبت و رد هر گونه اتهام به انقلاب اسلامی مبنی بر فعالیت ضد صلح و امنیت بین المللی بود.
حقیقت وقایع رخ داده در طول حیات جمهوری اسلامی نشان می دهد منطقه غرب آسیا چاره ای جز حرکت به سمت عناصر شکل دهنده صلح مثبت ندارد و با استفاده از حکومت های مبتنی بر قدرت نظامی، استبداد و عناصر قدرت سخت ، نمی توان آرامش و ثبات واقعی را در این منطقه ایجاد کرد. حوادث سال های اخیر، انقلاب های مردمی و ظهور گروه های افراطی ، ضرورت بیش از پیش توجه به آرمان های انقلاب اسلامی در ایجاد شرایط صلح مثبت در منطقه را گوشزد می کند.
منابع
١. اسپوزیتو، جان. (١٣٨٢) انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، مترجم: محسن مدیر شانه چی ، نشر مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
٢. افتخاری، اصغر. (١٣٧٧) «تئوری انقلاب از دیدگاه امام خمینی (س)»، کتاب ماه (ویژه نامه یکصدمین سال تولد امام خمینی (ره)).
٣. افروغ ، عماد. (١٣٩٠) «مفهوم شناسی صلح مثبت و منفی»، تاریخ مراجعه ٢/١١ /١٣٩٤:)//: http
afrough. mihanblog. com /post /409).
٤. برزگر، ابراهیم. (١٣٩١) نظریه های بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ایران، انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
٥. خرمشاد، محمدباقر و همکاران. (١٣٩٠) بازتاب های انقلاب اسلامی ایران ، انتشارات سمت.
٦. خمینی، روح الله (امام خمینی). (١٣٨٩) صحیفه امام، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
٧. خواجه سروی، غلامرضا؛ زارعی ، حسن. (١٣٩٣) «فرهنگ سیاسی مطلوب در فرمان امام علی به مالک اشتر»، فصلنامه پژوهش های راهبردی سیاست، شماره ٩، تابستان.
٨. دهشیری، محمدرضا. (١٣٩٠) بازتاب مفهومی و نظری انقلاب اسلامی ایران در روابط بین الملل ، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
٩. دهقانی فیروزآبادی ، سید جلال. ( ١٣٨٩) «تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر نظریه های روابط بین الملل»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ٢٠، بهار.
١٠. ستوده آرانی، محمد و دانشیار، علیرضا. ( ١٣٨٨) «آسیب شناسی روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی (ره)»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ١٩، زمستان.
١١. سیدباقری، کاظم. (١٣٩٢) «الگوی تغییر و تحول سیاسی -اجتماعی از منظر قرآن کریم با نگرش تطبیقی بر انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه پژوهش های سیاست اسلامی، شماره سوم، پاییز.
١٢. شفیعی، نوذر. (١٣٨٩) تحول در مفهوم صلح، دسترسی در سایت(/http://drshafie. blogfa. com aspx. (post93 تاریخ مراجعه ٢٢ /١٠/١٩٣٤.
١٣. طاهری، نرجس. (١٣٩٠) تاثیر رفتارهای حمایت گرایانه بر ایجاد صلح پایدار منطقه ای، مجموعه مقالات پنجمین همایش امام خمینی (ره) و سیاست خارجی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه.
١٤. فوکو، میشل. (١٣٨٩) ایران: روح یک جهان بی روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نشر نی.
١٥. --------. (١٣٧٧) ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران: هرمس.
١٦. --------. (١٣٨٤) «انبار باروتی به نام اسلام»، در مجموعه مقالات اندیشمندان علوم اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران، ترجمه محمدباقر خرمشاد، مرکز بازشناسی اسلام و ایران ، تهران : انتشارات باز.
١٧. مجرد، محسن. (١٣٨٦) تأثیر انقلاب اسلامی بر سیاست بین الملل، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
١٨. محمدی، منوچهر. ( ١٣٨٧) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: نشر دادگستر.
١٩. مشیرزاده، حمیرا. (١٣٨٤) تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران: انتشارات سمت.
20- Foran, John and Jeff Goodwin1993 (. ( "Revolutionary outcome in Iran and Nicaragua: Coalition Fragmentation, War , and the Limits of Social Transformation", Theory and Society.
21- Galtung, Johan1985(. ( "Twenty-five years of peace research: ten challenges and some responses", Journal of peace Research , vol. 22.
22- Gill, s 1993(. ( "Epistemology, Ontology and Italian school" in Stephen Gill , ed, Gramsci, Historical Materialism and International Relations, Cambridge, Cambridge University Press.
23- Kuklinski , James2002(. ( thinking about political psychology , United Kingdom, Cambridge university press.
24- Moghadam, Valentine1995(. ( "Gender and Revolutionary Transformation: Iran 1979 and Easter Europe 1989", Gender and Society.
25- Stean, J and Pettiford, L2001(. ( International Relations: Perspectives and Themes, London: Longman