التقاط و تحجر، دو آفت انقلاب اسلامی
برچسپ ها: ایران ، آفت ، انقلاب ، اسلامی ، دو ، حجر ، التقاط
آزادی یکی از اهداف و آرمانهای امت مسلمان ایران در دوران مبارزات خود با استبداد به شمار می رفت و یکی از ارکان سه گانه شعار معروف «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بود؛ اما فضای باز سیاسی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی به اندازه ای بود که در فاصله ای اندک، ده ها حزب و گروه سیاسی اعلام موجودیت کردند و با فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی به نشر و گسترش افکار و ایده های خود پرداختند، در همین ایام چندین نشریه فرصت انتشار یافت؛ امّا به جای تنویر اندیشه ها، ایجاد روح امید در مردم و اطلاع رسانی درست و مفید و ترویج ارزشهای اسلامی و بومی، هر کدام به لحاظ وابستگی به پایگاه های داخلی و خارجی و شیفتگی به کسب قدرت و پیروی از اوهام و تخیّلات بیهوده، تمام توان خود را برای انحراف افکار عمومی، تبلیغ بر ضد دیانت و احکام اسلامی، اهانت به نیرو های متدین و علمای متعهّد شیعه، تضعیف نهادهای انقلابی مطرح کردن اتهامات واهی درباره نظام نوپای اسلامی، به کار گرفتند.
این گونه توطئه ها در آن برهۀ حساس و سرنوشت ساز آسیبهایی به وجود آورد؛ ولی با هوشیاری رهبر کبیر انقلاب و همّت مردم مسلمان و انقلابی، حیات آنان خاتمه یافت. عده ای به لانه های خویش خزیدند و گروهی با فراری ذلیلانه طرح براندازی نظام اسلامی را در خارج کشور پی گرفتند.
در عصر دولت اصلاحات ملی گرایان، روشنفکران غرب زده و برخی عناصری که رژیم استبدادی را پشتیبانی فرهنگی و فکری می کردند همچون قارچهای سمّی آشکار شدند و از طریق صدها نشریه به همراه کتابهایی تأمّل برانگیز و سخنرانیهای گوناگون در تریبونهای عمومی، شبیخون فرهنگی را آغاز کردند، تفاله های استبداد و وابستگان گروهکها و فرقه های منحرف جهت براندازی نظام، علیه ارزشها و مبانی فکری نظام اسلامی مشغول کار شدند.
یورش به مقدسات، رواج ابتذال و تخریب هنجارهای جامعه باعث برافروخته شدن احساسات مذهبی مردم شد، علما و مراجع تقلید و در رأس همه، مقام معظم رهبری چون سدّی استوار در برابر این سیلاب مخرّب ایستادند و سرانجام قوۀ قضائیه برخی از این نشریات را توقیف کرد. رفته رفته عناصری که به ظاهر با یکدیگر در فکر و مرام اختلاف داشتند به هم پیوستند و برای ضربه زدن، غائله هیجدهم تیر 1378 را به وجود آوردند، حرکتی که آمریکا برای حمایت از آن بیانیه صادر کرده بود؛ اما در بیست و سوم تیر یعنی تنها پنج روز بعد از این آشوب، مردم به صحنه آمدند و نقشه آنان را ناکام کردند و دشمن را مأیوس ساختند.
حرکت مزبور یک نوع افراط گری و بهره گیری فریبکارانه از واژه های ظاهر پسند همچون ملی گرایی، دموکراسی، آزادی و حق انتخاب مردم بود؛ در حالی که آنان دنبال منافع حزبی و گروهی خود بودند و در عین حال آب به آسیاب دشمن هم می ریختند. آنها با این روش خود مشکلات فراوانی برای مردم به وجود آوردند و در مسیر توسعه و ترقی کشور و نیز اجرای عدالت اختلال ایجاد کردند. این مسأله استکبار را امیدوار ساخت و حمایت آنها را جذب کرد. پشتیبانی استکبار از آنان، بر همسویی منافع زورگویان بین المللی با گروه های مذکور صحّه نهاد؛ در حالی که امام خمینی(ره) فرموده اند: «آن روزی که آمریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت.»[1]
در مقابل این یورش فرهنگی، رفتار تفریط گونه دیگری هم وجود دارد که آفتهای آن نیز می تواند برای بوستان انقلاب اسلامی خطرآفرین باشد. این مشکل، همان سطحی گرایی، قشری گرایی و واپس گرایی است. افرادی یا گروه هایی در جامعه هستند که به برداشتهای محدود و ناقص بشری صبغه تقدّس و جاودانگی بخشیده اند و عادات فکری و عاطفی و هیجانهای زودگذر خویش را بر حکمت، منطق، حقیقت و معرفت ترجیح داده اند.
تحجّر و جمود، بزرگ ترین مانع استقرار نظامی است که باید نمونه ای عالی و سازنده برای جهان اسلام و حتی بشریّت باشد و بر منطقی نیرومندتر و قانع کننده تر از منطق مکتبها و نحله های رقیبان تکیه کند. احتمال دارد برخی از این اشخاص، نیّت خیری هم داشته باشند و احساس تکلیف شرعی، آنان را به اقدامی وادارد؛ ولی رفتارشان با تفکر اسلام ناب محمّدی(ص) و اندیشه ای که امام و انقلاب اسلامی مروّج آن است هم خوانی ندارد؛ نگرانی حضرت امام خمینی(ره) از این جریان و تأثیر منفی آن بر روند انقلاب و کارشکنی فکری و ذهنی آنان بر سر راه پیشرفت و تعالی جامعه اسلامی امری حیاتی و تعیین کننده برای آیندۀ انقلاب اسلامی است. شخصیتهایی چون شهید دکتر مفتح، آیت الله مطهری، شهیددکتر بهشتی و شهید دکتر محمدجواد باهنر که پرورش یافتگان مکتب امام خمینی(ره) و از بازوان پرتوان نهضت اسلامی بودند، ضمن این که با استبداد رژیم پهلوی، اندیشه های الحادی و التقاطی و اعوان و انصار استکبار می جنگیدند. از دست این مقدّس مآبها هم دل پرخونی داشتند و درباره آنان هشدار می دادند.
آیت الله محی الدین حائری شیرازی خاطرنشان می فرماید که رشد این وضع به تمایلات نفسانی آدمی باز می گردد؛ زیرا گرایشهای فردی، گروهی و ملّی فرد را در یکی از مراحل سیر و سلوک از حرکت و پویایی باز می دارد و در منزلگاه ویرانگر تحجّر توقف می کند.
ولی می افزاید اینها افرادی انعطاف ناپذیرند، می خواهند در تمامی ابعاد و جنبه ها رویّه خود را حفظ کنند و به کار ببندند، غافل از آنکه همین وضع موجب گمراهی و خودخواهی آنان می شود. راه درست، همان حد وسط است و «صراط مستقیم» که شبانه روز در سوره حمد تکرار می شود. شیطان گاهی آدمی را از راه افراط فریب می دهد و در مواقعی از طریق تفریط.[2]
مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای(حفظه الله) فرموده اند:
«کج فهمیها و نفهمیها، از دو طرف خطر ایجاد می کند: یکی از ناحیۀ هدایتهای غلط و بد دلانه و متکی بر تفکرات ناسالم و مشوب به اغراض و دیگری تحجّرها، کُندفهمیها، دیرفهمیها، در لحظه لازم در جایگاه لازم قرار نگرفتنها، اینها خیلی ضربه می زند....»[3]
این از جمله دردهای بزرگ عالم اسلام است که تحجّر و کوته بینی و دنیاطلبی جمعی همواره در خدمت غرض ورزی و حسابگریهای خباثت آلود جمعی دیگر قرار گیرد و قلمها و زبانهایی که باید در خدمت اسلام و در جهت تبیین حقایق آن به کار می افتاد ابزاری در دست دشمنان هوشیار و توطئه گر اسلام، گردد و این همان مصیبتی است که امام راحل بارها به تلخی از آن سخن گفته و نالیده اند و جای آن است که هوشمندان امت، عامه مردم را با آن آشنا ساخته مرز میان علمای صادق و دین به دنیا فروشان مزدور را برای آنان مشخص سازند.[4]
یکی دیگر از نمونه های انجماد فکری و ارتجاع در اندیشه، این است که افراد یا گروه هایی شخصیتهای برجسته و فراجناحی و تأثیرگذار را در عرصه های بین المللی، منتسب به تشکیلات خویش تلقی می کنند و بخشی از دیدگاه ها و بیاناتشان را برگزیده، برای رسیدن به مطامع خویش مطرح می سازند و از سکویی که با تخیلات و اوهام خویش ساخته اند، تهاجم به مقدسات و ارزشهایی را که آن بزرگواران مبانی اساسی فکری و مبارزاتی خود قرار داده اند، مورد تهاجم قرار می دهند. در واقع اینان را می توان «واقفیه عصر انقلاب» نامید که حقایق را به طور کامل قبول ندارند و به ظاهر بر بخشی از اصول تکیه کرده، بخشی دیگر را منکرند و می خواهند مطابق امیال و هواهای نفسانی خویش پیش روند. قرآن کریم دربارۀ چنین افرادی می گوید: «إِن یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَی الْأَنفُسُ»؛[5] آنان غیر از گمان و آنچه هوای نفس اقتضا می کند پیروی نمی کنند.
آفت بزرگ دیگر این است که افراد یک حزب و تشکّل سیاسی آن چنان دچار تعصب های درون گروهی هستند که استقلال فکری خود را از دست می دهند و مجذوب اقوال رئیس قوم خود می شوند. گاهی اصرار ورزیدن بر چنین گفته ها و موضع گیریها، انسجام جامعه را تهدید می کند و امنیت ملی را به مخاطره می اندازد. قرآن از زبان چنین اشخاصی گفته است: «إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکبَرَاءَنَا فأَضَلُّونَا السَّبِیلَا»[6]؛ «ای پروردگار ما، از سروران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنان ما را گمراه کردند.» حضرت علی(ع) با تأکید فراوان هشدار داده اند: «أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکمْ وَ کبَرَائِکم؛[7] آگاه باشید، برحذر باشید، اجتناب کنید از اطاعت (کورکورانه) رؤسا و بزرگانتان.»
تلاشهای بسیار ارزشمندی برای رفع فقر و محرومیت و برطرف کردن کمبودها صورت می گیرد و اهتمام دست اندرکاران و برنامه ریزان در این راستا درخور ارج است؛ امّا باید شرایطی به وجود آورد که به همان اندازه که مردم درباره معاش خود فکر می کنند و در این باره مراقبتهای لازم را به عمل می آورند، دربارۀ غذای فکری و روحی خود نیز چاره اندیشی کنند.
حضرت علی(ع) می فرمایند: «چرا مردم اگر در شب تاریکی بر سر سفره ای قرار گیرند تا چراغی روشن نکنند دست به سوی غذا دراز نمی کنند؛ اما اگر بر سر سفره ای که فکر آنان را تغذیه می کند بنشینند در پی آن نیستند که چراغ خود را بر افروزند تا با دیدۀ بصیرت مشاهده کنند، این خوردنی روحی و معنوی چگونه است.» حضرت امام حسن مجتبی(ع) هم فرموده اند: «عَجَبٌ لِمَنْ یتَفَکرُ فِی مَأْکولِهِ کیفَ لَا یتَفَکرُ فِی مَعْقُولِه...؛[8] درشگفتم از کسی که درباره مأکولات خود فکر می کند؛ اما دربارۀ معقولات، اندیشه نمی کند.»
همان گونه که برخی غذاها تقویت کننده، نشاط آور و تأمین کننده انرژی آدمی هستند و بعضی زیان آور، تعلیماتی که انسان فرا می گیرد، کتابها، مقالات و نشریاتی که می خواند، سخنانی که گوش می دهد، برنامه هایی که از طریق تلویزیون، رایانه، اینترنت و سایر رسانه ها ملاحظه می کند از نظر تأثیرگذاری بر روح و روان یکسان نیستند. بعضی راستی و درستی را ترویج می دهند، محرّکی عالی برای رشد فضیلت و نیکوکاری اند، نگرش خواننده یا بیننده را به جهان هستی اصلاح می کنند و بهبود می بخشند، اما برخی دیگر ناامیدکننده، تلخ و مسموم هستند. جالب این است که اگر کسی غذای مسمومی بخورد پس از لحظاتی آثارش آشکار می شود. در این باره اقداماتی به عمل می آورد که اثر سمّ را خنثی سازد؛ امّا عوارض ناگوار و گمراه کننده پاره ای کتابها و مطبوعات و نوعاً قلمهای مسموم به سرعت آشکار نمی شوند و مدتها طول می کشد تا ضایعات خود را آشکار سازد. شهید آیت الله مطهری(ره) ضمن اشاره به این عارضه اضافه می کند اگر فکر مسموم و خطرناکی رنگ دینی و صبغه مذهبی هم داشته باشد خطرش صدبار مهم تر است، آن گاه خاطرنشان می کند:
«... هر فرد از آن نظر که مدیر وجود خویش و مسئول سعادت خویشتن است موظف است که درباره افکاری که می خواهد به مغز خود وارد کند مراقبت کند و مسئولین اجتماع نیز از آن نظر که مدیر و مسئول جامعه اند وظیفه دارند که مراقب اغذیه روحی اجتماع بوده باشند. گذشته از همۀ اینها از آن نظر که مسلمانیم و هر مسلمانی مسئول سعادت برادران دینی خود هم هست، همه باید مراقب یکدیگر از لحاظ افکار و اندیشه هایی که به مغز خود وارد می کنیم بوده باشیم.»[9]
متأسفانه با وجود آنکه قرآن تأکید می کند: «لاَ تَعَاوَنوُا عَلَی الاِثْمِ وَ الْعُدْوان»[10]؛ در گناه و تجاوز همکاری نکنید»، عده ای در نشر افکار و محصولات فرهنگی فعال اند که به اخلاق و سنتهای مذهبی مردم، تهاجم می آورد و بذرهای بدبینی، تفرقه و نفرت را در جامعه پراکنده می سازد. وقتی نیروهای دل سوز و متدین می خواهند این گونه آثار را پالایش کنند و یا بر آنها نظارتی داشته باشند، از سانسور، اختناق و برنتابیدن اندیشه سخن می گویند. البته این مراقبتها به هیچ وجه مزاحم رشد فکری و عقلانی نیست و اسلام آن چنان اعتمادی به تعلیمات خود دارد که از مطرح شدن اندیشه های مخالف هراسی ندارد، پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «الْإِسْلَامُ یعْلُو وَ لَا یعْلَی عَلَیه؛ اسلام برتری می یابد و چیزی بر آن رجحان نمی یابد.»[11]
شهید مطهری می گوید: «اساساً دینی که منطقش بر اساس فکر و عقل و فلسفه و بر اساس یک سلسله مصالح است در این جهت نگرانی ندارد.»[12]
امّا این نکته غیر از آن است که عده ای به نام آزادی بخواهند هرگونه موهومات، خرافات و عقاید باطل و منحط را به جامعه تزریق کنند. نمی توان به بهانه آزادیهای اجتماعی، خود را از هرگونه تعهد و تکلیفی رها ساخت، به قول علامه شهید آیت الله مرتضی مطهری: «البته انسان می تواند آزاد زندگی کند و باید هم آزاد زندگی کند؛ ولی به شرط اینکه انسانیّت خود را حفظ کند؛ یعنی از هر چیزی و هر قید می توان آزاد بود؛ مگر از قید انسانیّت.»[13]
با توجه به این که کشف حقیقت از ابعاد سرشتی انسان است؛ پس چرا بین مردم شایع است که حق تلخ است، در واقع چون آدمی به لحاظ روحی و روانی تاب مواجهه با حقایق را ندارد و مذاقش مباین و منافی با عدالت، درستی و ایمان است حاضر نیست حلاوت حقیقت را بچشد. این گونه روحیه ها به دلیل جهل، غرور و تعصّب بی جا آن چنان کسالتی پیدا کرده اند که روی آوردن به مکارم، فضایل اخلاقی، رفتار نیکو و خصال عالی برایشان مشقت آور و رنج آفرین است. وقتی آن حالت رقت قلبی و خشوع در برابر حق از میان رفت دیگر مواعظ و نصایح بر روح اثر ندارد و یک نوع قساوت قلب پدید می آید.
این افراد با ساخته های خیالی و وهمی خود پرده هایی ضخیمی بین خود و حقایق قرار می دهند. این خلاء فکری و فرهنگی علاوه بر اینکه آنان را از تدبّر و تفکر و معرفت عمیق محروم می کند زمینه را برای ترویج خرافات و فرقه گرایی فراهم می سازد. چنین اشخاصی علاقه دارند خفاش صفت در تاریکیهای جهل قدم بزنند.
نظام اسلامی باید با برنامه ریزیهای دقیق فرهنگی و علمی شرایطی پدید آورد که اولاً: جلو گسترش این دیوارها و حجابهای ساخته شده با جهل و خیال را بگیرد و ثانیاً: زمینه های شکل گیری آن را محو سازد. اینکه امام خمینی تأکید دارد اصلاح باید از فرهنگ شروع شود و راه اصلاح هر سرزمینی را تحول در امور فرهنگی آن می داند.
پی نوشت ها
[1] صحیفه نور، روح الله الموسوی الخمینی(ره)، انتشارات سروش، تهران، چـاپ اول، 1369 ش، ج 8، ص 179.
[2] نک: تحجّرگرایی (مجموعه سخنان آیت الله حائری شیرازی) دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد، 1373.
[3] حدیث ولایت (رهنمودهای مقام معظم رهبری)، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1376 ش، ج6، ص73.
[4] همان، ج 7، ص 150.
[5] اسری/ 85.
[6] احزاب/ 67.
[7] نهج البلاغه، سید رضی، نشر هجرت، قم، خطبه 192.
[8] کلمة الامام حسن، سید حسن شیرازی، دارالصادق، بیروت، الطبعة الثالثه، 1388 ق، ص 50 و بحارالانوار، ج1، ص 218.
[9] حکمتها و اندرزها، شهید آیت الله مطهری، صدرا، تهران، چاپ اول، 1373، ص 244 – 245.
[10] مائده/ 2.
[11] تحریر الوسیله، امام خمینی(ره)، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 485.
[12] آینده انقلاب اسلامی، ص 325.
[13] حکمتها و اندرزها، ص 106.