در حال تنگدستی چطور انفاق کنیم؟!
در حال تنگدستی چطور انفاق کنیم؟!
روزى یكى از خدمتكاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى كرد. امام به او نگاهى كرد. او دریافت كه امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو كردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ . (آل عمران ـ 134)
همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى برند و از مردم در مى گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد.
این آیه، به دنبال محكوم كردن ربا در آیات قبل، از انفاق و عفو و گذشت و تعاون تمجید مى كند.
سیماى پرهیزگاران
از آنجا كه در آیه قبل وعده بهشت جاویدان به پرهیزگاران داده شده در این آیه پرهیزگاران را معرفى مى كند و چند صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذكر نموده است:
1- آنها در همه حال انفاق مى كنند
چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پریشانى و محرومیتند (الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ)
آنها با این عمل ثابت مى كنند كه روح كمك به دیگران ونیکوکاری در جان آنها نفوذ كرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به اینكار مى كنند.
روشن است كه انفاق در حال وسعت به تنهایى نشانه نفوذ كامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها كه در همه حال اقدام به كمك و بخشش مى كنند نشان می دهند كه این صفت در آنها ریشه دار است.
ممكن است گفته شود انسان در حال تنگدستی چگونه مى تواند انفاق كند؟
پاسخ این سوال روشن است: زیرا اولاً افراد تنگدست نیز به مقدار توانایى مى توانند در راه كمك بدیگران انفاق كنند، و ثانیاً انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلكه هرگونه موهبت خدادادى را شامل مى شود؛ خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى خواهد روح گذشت و فداكارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى كه از "بخل" سرچشمه مى گیرد بر كنار بمانند.
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بندهاى نیست كه خشم خود را فرو ببرد، مگر آنكه خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ»، «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» این پاداش فروبردن آن خشم است.
آنها كه انفاق هاى كوچك را در راه خدا ناچیز مى انگارند براى این است كه هر یك از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار می دهند، وگرنه اگر همین كمك هاى جزئى را در كنار هم قرار دهیم و مثلاً اهل یك مملكت اعم از فقیر و غنى هر كدام مبلغ ناچیزى براى كمك به بندگان خدا انفاق كنند و براى پیشبرد اهداف اجتماعى مصرف نمایند، كارهاى بزرگى به وسیله آن مىتوانند انجام دهند، علاوه بر این اثر معنوى و اخلاقى انفاق بستگى به حجم انفاق و زیادى آن ندارد و در هر حال عاید انفاق كننده مىشود.
جالب توجه اینكه در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزگاران " انفاق" ذكر شده، زیرا این آیات نقطه مقابل صفاتى را كه درباره رباخواران و استثمارگران در آیات قبل ذكر شد، بیان مى كند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آنهم در حال خوشى و تنگدستى روشن ترین نشانه مقام تقوا است.
2- آنها بر خشم خود مسلطند (وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ)
حالت خشم وغضب از خطرناك ترین حالات است و اگر جلوى آن رها شود، در شكل یك نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع كنترل اعصاب خود- نمایى مى كند، و بسیارى از جنایات و تصمیم هاى خطرناكى كه انسان یك عمر باید كفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزكاران را فرو بردن خشم معرفى كرده است.
پیغمبر اكرم مى فرماید: من كظم غیظا و هو قادر على انفاذه ملأه اللَّه امنا و ایمانا". " آن كس كه خشم خود را فرو ببرد با اینكه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى كند"-
این حدیث مى رساند كه فرو بردن خشم اثر فوق العادهاى در تكامل معنوى انسان و تقویت روح وایمان دارد.
3- آنها از خطاى مردم مى گذرند (وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ)
فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهایى كافى نیست زیرا ممكن است كینه و عداوت را از قلب انسان ریشه كن نكند، در این حال براى پایان دادن به- حالت عداوت باید "كظم غیظ" توأم با "عفو وبخشش" گردد، لذا به دنبال صفت عالى خویشتن دارى و فرو بردن خشم، مسئله عفو و گذشت را بیان نموده، البته منظور گذشت و عفو از كسانى است كه شایسته آنند نه دشمنان خون آشامى كه گذشت و عفو باعث جرأت و جسارت بیشتر آنها مى شود.
4- آنها نیكوكارند (وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)
در اینجا اشاره به مرحله عالی تر از عفو شده كه همچون یك سلسله مراتب تكاملى پشت سر هم قرار گرفتهاند و آن این است كه انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت كینه را از دل خود بشوید، بلكه با نیكى كردن در برابر بدى (آنجا كه شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند؛ به طورى كه در آینده چنان صحنهاى تكرار نشود، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتن دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى دهد.
یك واقعهى تاریخى
آوردهاند: روزى یكى از خدمتكاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى كرد. امام به او نگاهى كرد. او دریافت كه امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو كردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. (تفسیر مجمع البیان و روح البیان)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بندهاى نیست كه خشم خود را فرو ببرد، مگر آنكه خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «وَ الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ»، «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» این پاداش فروبردن آن خشم است. (كافى، ج 2، ص 110)
پیغمبر اكرم مىفرماید: من كظم غیظا و هو قادر على انفاذه ملأه اللَّه امنا و ایمانا". " آن كس كه خشم خود را فرو ببرد با اینكه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مىكند"- این حدیث مىرساند كه فرو بردن خشم اثر فوق العادهاى در تكامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد
بحث لغوی:
" كظم" در لغت به معنى بستن سر مشكى است كه از آب پر شده باشد، و به طور كنایه در مورد كسانى كه از خشم و غضب پر مى شوند و از اعمال آن خوددارى مى نمایند به كار می رود.
" غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، كه بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى دهد.
پیام های آیه:
1ـ تقوا، از انفاق جدا نیست. «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ ...»
2ـ انفاق، سخاوت مى خواهد نه ثروت. «فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
3ـ نه در حال رفاه از محرومان غافل باشیم، و نه در تنگدستى بگوییم كه ما خود گرفتاریم. «فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
4ـ متّقین محكوم غرایز نیستند، آنان حاكم و مالك خویشتنند. «الْكاظِمِینَ الْغَیْظَ»
5ـ تقوا، از سعهى صدر جدا نیست. «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»
6ـ متّقى، منزوى نیست، بلكه با مال و اخلاق خوب خود، با مردم معاشرت مى كند. «یُنْفِقُونَ»، «الْكاظِمِینَ»، «الْعافِینَ»
7ـ در عفو خطاكار، ایمان او شرط نیست. «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»
8ـ كسى كه مى خواهد محبوبیت خداشود باید از مال بگذرد و خشم و غضب را فرو برد. «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»
9ـ انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصادیق احسان و نیكوكارى است. «یُنْفِقُونَ»، «الْكاظِمِینَ»، «الْعافِینَ»، «الْمُحْسِنِینَ»
منابع:
تفسیر مجمع البیان
تفسیر روح البیان
كافى، ج 2
تفسیر نور، ج 2
تفسیر نمونه، ج 3
تبیان