چرا بعضی کارها گره می خورد؟
چرا بعضی کارها گره می خورد؟
اصطلاحی بین مردم هست که می گویند فلانی کارش بسته شده یا گره خورده یا اگر کسی می خواهد ازدواج کند یا هر کار دیگری انجام بدهد نمی تواند، گاهی نه تنها این گره اصلاً باز نمی شود بلکه محکم ترهم می شود و یا خیلی دیر باز می شود. در این مجال کوتاه می خواهیم حقیقت این موضوع ، دلایل و چگونگی آن و از طرفی رابطه آن با عدالت خداوند را با کمک گرفتن از قرآن و اصول اعتقادی شیعه بررسی و کشف کنیم.
باورهای خرافی
اولاً در صد بالایی از این امور و این نسبت دادن ها و این افکار که گفته می شود کار بسته شده یا مثلا بخت بسته شده ، صحیح نیست و معمولاً اعتقاداتی خرافی است. همان طور که در مقاله (شانس یا خدا) گفتیم بخت و اقبال و شانس و ... حقیقت خارجی ندارد.
هر چیزی علت های خاص خودش را دارد. هر پدیده ای معلول علت خاص خودش هست. ممکن است این علت ها ، مادی و محسوس باشند و ممکن است معنوی و غیر محسوس باشند. اما پدیده بدون علت تحت عنوان شانس و بخت و این حرف ها وجود ندارد.
حقیقت این است که اصل قضیه صحت ندارد. جز این که گاهی ممکن است با بعضی از اسباب و عوامل نامشروع مثل سحر و جادو مشکلاتی برای بعضی از افراد به طور ناخواسته که خودشان هم خبر ندارند پیش بیاید.
چنانکه در قرآن هم به این مطلب اشاره شده که می فرماید: اینها سحر را یاد می گرفتند برای ایجاد تفرقه بین زن و شوهر. این بخش از بحث که حادثه ای به این شکل رخ می دهد و اتفاقی اینگونه پیش می آید، قابل قبول است.
اما اینکه آیا این مطلب با عدل الهی منافات دارد یا نه؟ پاسخ منفی است. این مشکل هم معلولی است مثل سایر معلول ها و معلول علت خاص خودش هست.
اگر یک قاتل یک انسان بی گناه را از روی ظلم بکشد، نمی توانیم بگوییم که نباید کشته بشود، نباید چاقو ببرد. چرا که آن طرف مظلوم است و حقش کشته شدن نیست. اما باید قبول کرد چاقو می برد و چاقو معلول خاص خودش را دارد. سحر هم معلول خاص خودش را دارد.
هر پدیده ای معلول علت خاص خودش هست. ممکن است این علت ها ، مادی و محسوس باشند و ممکن است معنوی و غیر محسوس باشند. اما پدیده بدون علت تحت عنوان شانس و بخت و این حرف ها وجود ندارد
ساحر مانند کافر گناهش گناه کبیره است. در واقع مرتکب نوعی از کفر است. روز قیامت هم عذاب می شود. عذابش هم از آن عذاب های است که اگر جاودانه در جهنم نباشد اما از عذاب های بسیار سنگین است.
از طرفی شخص مسحور می توانست مطالعه بکند و عالم بشود، مثل بیماری که مریض شده باید دنبال دوا و مداوا برود ، او هم باید دنبال رفع این مشکل برود. در عین حال که به او ظلم شده ، خداوند حق او را در قیامت از ظالم خواهد گرفت. اما در دنیا باید علت ها اثر خودشان را داشته باشند. در غیر این صورت عادتها همه به هم می ریزد و دیگر نمی توان زندگی کرد.
اگر آتش بنا باشد که مثلاً خانه بیگناه را نسوزاند ولی خانه گناهکار را بسوزاند. یک جا حرارت داشته باشد و جای دیگر حرارت نداشته باشد که زندگی با مشکل روبرو می شد. سحر باید اثر خودش را داشته باشد و دارد.
اما اولاً خداوند ساحر را عذاب می کند. ثانیاً مسحور باید به فکر راه حل باشد و علم انسان ها از این طریق جلو می رود. همانطور که بیماری ها باعث شده علم وسیع طب به وجود بیاید.
این موضوع هیچ لطمه ای و خدشه ای به عدل الهی نمی زند. خداوند حکیم هر چیز را سر جای خودش خلق کرد. در قیامت هم مظلوم حقش را از ظالم خواهد گرفت.پس باید ریشه هر مشکلی را پیدا کرد و آن را حل کرد.
خلاصه سخن
هر پدیده ای معلول علت خاصی هست که آن علت یا مادی است و یا معنوی. آنچه که مسلم و قطعی است آنکه شانس و اقبال در یک باور توحیدی راه ندارد و همه چیز به اذن واراده الهی است. اگر گره ای در کاری و یا زندگی ایجاد می شود باید علت یا علت هایی که سبب آن بستگی شده اند را پیدا کرده تا مشکل حل شود و نباید آن را به یکسری باورهای غلط و خرافی نسبت داد.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی، موجود در سایت رادیو معارف