پارسایان شب و شیران روز
برچسپ ها: روز ، شب ، شیران ، پارسیان
امیرالمؤمنین، علی- علیه السلام- قال: ... فِیهِمْ رِجَالٌ لَا یَنَامُونَ اللَّیْلَ لَهُمْ دَوِیٌّ فِی صَلَاتِهِمْ کَدَوِیِّ النَّحْلِ یَبِیتُونَ قِیَاماً عَلَی أَطْرَافِهِمْ وَ یُصْبِحُونَ عَلَی خُیُولِهِمْ رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ لُیُوثٌ بِالنَّهَار .
رادمردانی از ایشان [اصحاب ویژه حضرت مهدی علیه السلام]، شب هنگام نخوابند. زمزمه نمازشان چونان زمزمه زنبوران عسل، فضا را آکنده سازد. از شب تا صبح در حال قیام و رکوع و سجودند و بامدادان بر مرکب هایشان سوارند. آنان، راهبان شب و شیران روزند. بحار، ج25، ص703.
امیر شهید صیاد شیرازی
برای انجام مأموریت به زاهدان رفته بودیم. بعضی از افسرها اصرار داشتند شب در اتاق صیاد و با ایشان باشند.
گفتم: «حرفی نیست ولی شما نمی توانید با ایشان سر کنید».
گفتند: «اختیار دارید. این چه حرفی است؟ دوست داریم این چند روزه را در خدمت تیمسار باشیم». شب اول، طبق معمول، صیاد بلند شد، وضو گرفت و نماز شب خواند. نمازش که تمام شد، قرآن خواندنش را شروع کرد، تا نماز صبح، بعد از نماز صبح ده دقیقه خوابید و بعد برای ورزش صبحگاهی بیرون رفت. فردا شب، یکی از افسرها آمد و گفت: «بهتر است ما مزاحم تیمسار نباشیم». همین طور، شب های بعد، یکی یکی آمدند و عذر خواستند. نسل طوفان، ص19
بندگی خالصانه
عبادت به اخلاص نیت نـکوست وگرنه چه آید ز بی مـغز پوست؟
چه زنار مـغ بر میـانت چـه دلـق که درپوشی از بهر پنــدار خـلق
مکن گفتمت مردی خـویش فاش چو مردی نمودی مخنث مبـاش
به انـــدازه بود بایــــد نمــــود خجالت نبرد آن که ننــمود و بود
که چـون عاریت برکنند از سـرش نماید کــــهن جامه ای در برش
اگــر کــوتهی پای چــوبین مبند که در چشم طفـــلان نمایی بلند
وگـــر نقــره اندوده باشـد نحاس توان خرج کردن بر ناشـــــناس
مـنه جـان مـن آب زر بر پشـــیز که صـراف دانا نگـیرد به چـــیز
زر اندود گـان را به آتــش بــرند پدید آید آن گــه که مـس یا زرند
سعدی شیرازی