استمرار قدر
«کاش تقدیر قدر امسال ما، طلوع فجر صبح و برآمدن صبح سلام باشد»!
قرآن، این کلام محکم الهی، ماه مبارک رمضان را ماه نزول خود معرفی می کند، رمضانی که از دیرباز ارجمند بوده، باید تا قیام قیامت، ارج نهاده شود؛ بنابراین به پاس حرمت آن فرمود: Gفَمَن شَهِدَ مِنکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُF.[1]
از سویی دیگر، شبی مبارک، یعنی شب قدر را محمل گاه نزول خود می شمرد: Gإِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ مُّبَارَکةٍF[2] و Gإِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیلَة القدرF[3] قدری که در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری و تعیین است[4] و در اصطلاح، یعنی ویژگی هستی، وجود هر چیز و چگونگی آفرینش آن، یعنی اندازه و محدودة وجودی هر چیز؛[5] پس قرآن در شبی نازل شد که همة مقدرات، تقدیر می گردد و قالب معین و اندازة خاص هر پدیده، روشن و اندازه گیری می شود، همچنان که امام رضا علیه السلام در تبیین شب قدر فرمود: «لیلة القدر هی خیر من الف شهر و فیها یفرق کل امرحکیم و هو رأس السنة یقدر فیها مایکون فی السنة من خیر و شر و منفعة أو رزق أو أجل و لذلک سمّیت لیلة القدر».[6]
آری! شبی که راه سعادت بشر در آن تعیین گردید و فرقانی نازل شد که تا روز Gوَامْتَازُوا الْیوْمَ أَیهَا الْمُجْرِمُونَF[7] روز جدایی حق از باطل، چراغی شود برای همة آنهایی که می خواهند، هدف هستی بخش خود را در Gوَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِF[8] امتثال بخشند تا او هم به پاس این ارادة آنها، نوری سبز را در یکی دیگر از این شب های رمضانی تقدیر سرنوشت، در سرنوشت آنها قرار دهد. Gوَأَیدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُF[9] و این گونه شود Gوَیدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُF.[10]
بدیهی است که هر سال، رمضانی دارد و نگاهی به سورة مبارکة دخان و قدر نیز نشان می دهد که هر رمضانی هم در خود، شبی مبارک به نام شب قدر دارد، چرا که افعال مضارع «یفرق» و «تنزّل» در آیات Gفِیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍF[11]و Gتَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍF[12] دلالت بر تکرار، بقا، تجدّد و دوام دارند؛ همچنان که استفاده از «القدر» ـ که معهود ذهنی بودن آن را نزد مخاطبان آیه بیان می نماید ـ معلوم می کند که از همان زمان ـ که بشر، آمادة فرا گرفتن شریعت و قوانین گردید و به رشد و بلوغ رسیده، پیغمبران و گیرندگان وحی و الهام در میان مردم برانگیخته شدند ـ لیلة القدری داشتند که اصول معارف و شریعت در آن، مقدر می گردیده، همچنان که امور مادی یک سالة آن ها نیز تعیین می شده است؛ اما با توجه به این مطلب که لیلۀ القدر برای پیمبران و برگزیدگان امت ها، به صورت های مختلف بوده، با تکامل نبوت و شریعت، پیوسته کامل تر گردیده، تا آن که قرآن جامع و کامل در آن، یکجا بر خاتم پیمبران صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد.
ولی باز هم، لیلة القدرهایی وجود دارند، درست مثل رمضان که هر ساله در حال تکرار شدن است؛ لیلة القدرها، جدا کردن امور و فرستادن آنها به وسیلة ملائکه و روح؛ همان طور که در زمان رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، تفریق امور و فرستادن آنها، صورت می گرفته، به طور یقین فرشتگان و روح، این امور را در آن برهة زمانی بر آن شخصیت بزرگوار نازل می کرده اند چرا که از نظر قرآن، نزول ملائکه و روح، این حاملان امر، جز برای افراد خاصی امکان پذیر نیست: Gینَزِّلُ الْمَلآئِکةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِF[13] و Gو یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِF تا جایی که به صراحت آن را مخصوص برگزیدة خلقت می شمرد: Gوَکذَلِک أَوْحَینَا إِلَیک رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَاF[14] پس احتمال نزول ملائکه و روح در شب قدر برای بالا بردن اعمال مؤمنین یا ورود در مجالس انس و همراهی آنان در عبادت، منتفی است؛ افزون بر این که لحنِ Gَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَاF[15] حاکی از امری فوق العاده در این شب است که باعث Gوَمَا أَدْرَاک مَا لَیلَةُ الْقَدْرِF[16] شده، در حالی که نزول ملائکه برای احتمالات یاد شده، امری عادی است که ممکن است در شب های مبارک دیگری همچون شب نیمة شعبان و. .. هم اتفاق بیفتد.
پس باید در شب های قدر دیگر نیز، فرشتگان و روح بر کسی، نازل شوند و امر را بر وجود او عرضه، کشف یا تبیین و تحکیم کنند؛ کسی که بیشترین سنخیت را با افراد دارای این مقام در گذشته و بالاخص وجود مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشد، یعنی کسی که به افق نبوت، نزدیک باشد.
بنابراین شب قدر و تقدیر هر ساله، صاحبی دارد و این، چیزی غیر از فرمایش مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام نیست که فرمود: Gان اللیلة القدر فی کل سنة و إنه ینزل فی تلک اللیلة امر السنة و ان لذلک الامر ولاة بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم F.[17]
صاحبی که تا زمانی که آن شب مبارکه، شب قدر و به عبارتی، ماه رمضانی هست؛ باید باشد.
صاحبی که طبق آیات وحی باید محل نزول ملائکه و روح و از صاحبان امور باشد و همین وحی، تنزیل ملائکه و روح را بر چنین افرادی می شمارد: Gینَزِّلُ الْمَلآئِکةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَی مَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِF[18] و Gإِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِکةُF[19] افرادی از بندگان شایسته خدا که راه ایمان را به حقیقت برگزیده، تا آخر در آن مانده اند؛ در کنار این که از صاحبان امور در جایگاه کسانی یاد می کند که اطاعت آنان در کنار اطاعت خدا و رسول بزرگوارش است Gأَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْF[20] همان هایی که اگر به آنها رجوع شود، منابع و معادن علوم در وجودشان کشف می گردد Gوَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلَی أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْF[21] صاحبان اموری که ملائکه در شبی که Gفیها یفرَقُ کلُّ أمرٍ حَکیمٍF، آن را بر این وجوه الهی Gفَأَینَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِF[22]عرضه می دارند.
حال سؤال این است که چه کسی ادعای ولایت و امری را برای خود یا دیگری دارد که به وسیلة فرشتگان و روح بر او نازل شده است و می شود؟ آیا در میان جهانیان، کسانی غیر از سلالة نبوت، برگزیدگان رسالت و عترت بهترین آفریدة آفریدگار جهان هستند که لباس Gاِنّ الَّذینَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثم استَقامواF را به زیبا ترین و کامل ترین شکل بر تن کرده Gوَ لباسُ التَّقوی ذلک خیرٌF تا شایستة منزلگاه شدن نزول ملائکه و روح، گشته باشند برای دریافت امور که اولی الأمری شوند که اطاعت آنان بر تمامی بندگان و کائنات واجب است؟ اولی الأمری که تا جهان هست، باید کسی از آنها باشد؛ چرا که تا جهان هست، سال و ماه رمضان و شب مبارک قدری هست و تا این شب هست، باید محلی مقدس برای نزول تقدیسی ملائکه و روح باشد؛ از همین رهگذر است که پنجمین معدن علم فرمود: «ای جماعت شیعه! با دشمن خود به سورة «انا انزلناه» محاجه کنید که پیروز خواهید شد؛ پس سوگند به خدا! که این سوره برای حجت خداوند تبارک و تعالی بعد از رسول صلی الله علیه و آله و سلم است؛ همانا این سوره مدرک دین شما و نهایت علم ماست؛ ای جماعت شیعه! با «حم و الکتاب المبین» بحث کنید؛ زیرا این آیه، اختصاص به والیان امر بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارد.[23]
به بیانی دیگر، هر کس قرآن را در جایگاه کلام خدا پذیرفت؛ همة سوره ها و آیات آن را پذیرفته، تسلیم محض تمامی آنها گشته است.
پس لاجرم باید سورة قدر و از آن سوره، شب قدر و استمرار آن را تا روز قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، قبول این مسئله است که در شب قدر، فرشته ها و روح از طرف پروردگار با هر امری، فرود می آیند و این امر، سرپرست و ولی می خواهد که متولی آن امر باشد وگرنه کافر به بعض آیات قرآن خواهد بود که در چنین صورتی، بنا بر بیان خود قرآن، کافر واقعی است Gوَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکفُرُ بِبَعْضٍ. .. أُوْلَـئِک هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّاF[24]
شاید فرمایش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم هم با توجه به این مطلب بوده، که فرمود: «من انکر المهدی فقد کفر؛ هر کس وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است». [25]
آری! مهدی، همان اولی الأمر زمانة ماست، کسی که ملائکه و روح در برابر او فروتنی می کنند؛ از اعلی علیین آسمان ها پایین آمده، تا به قرب او نایل شوند، عرض ادبی نمایند و دفتر تقدیر امور کائنات را نزد او بگشایند تا دستان مبارکش، مهر تأیید بر آن زند، چرا که خوب می دانند، بدون تصدیق او در سال آتی، هیچ پلکی بر هم نمی رود، هیچ برگی از درخت، فرو نمی افتد و حتی هیچ هدایت و گمراهی حاصل نمی شود؛ از این روست که عده ای به امید نیم نگاهی از آن ولی مهربان، شب تقدیر خویش را با زمزمة عاشقانة «اللهم کن لولیک» سپری می کنند تا رسم عاشقی را به جا آورند؛ شکواییة هجران را در می نوردند؛ به امید وصل و دیدار، بیدار می نشینند تا از جام ظهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست شوند.
بله! رمضان دعوت به ضیافتی است، ضیافتی برای تناول از مائدة تقوا، اما همة آن ها، تنها نُزُلی است برای شبی، شبی برای بازیافتن خودِ گمشده، خودِ عاشقی که هجرانی طولانی، او را از معشوق حقیقی اش دور داشته، تلنگری می طلبد؛ تا شروع کند؛ از تطاول مهجوری و درازی دوران دوری، شکوه کند؛ آرزوی ظهور صبح روشن وصال به امید رهایی از شب تاریکی هجران و غیبت را نماید و. ...
[1]. سورة بقره، آیة185.
[2]. سورة دخان، آیة3.
[3]. سورة قدر، آیة1.
[4]. قاموس القرآن، سید علی اکبر قریشی؛ ج5، ص246ـ 248.
[5]. المیزان، سید محمد حسین طباطبایی؛ ج12، ص150 و 151.
[6]. نورالثقلین، عبد علی حویزی؛ ج8، ص265.
[7]. سورة یس، آیة59.
[8]. سورة ذاریات، آیة56.
[9]. سورة مجادله، آیة22.
[10]. همان.
[11]. سورة دخان، آیة4.
[12]. سورة قدر، آیة4.
[13]. نحل/2.
[14]. شوری/52.
[15]. قدر/4.
[16]. قدر/2.
[17]. اصول کافی، کلینی؛ ج1، باب فی شأن انا انزلناه، ص247 و بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج25، باب3، ص78.
[18]. نحل/2.
[19]. فصلت/30.
[20]. نساء/59.
[21]. نساء/83.
[22]. بقره/115.
[23]. اصول کافی، کلینی؛ ج1 و کتاب الحجۀ، باب فی شأن لیلة القدر، ص249.
[24]. نساء/150و 151.
[25]. بحارالانوار، علامه مجلسی؛ ج51، ص51.