دستی که آتش نمی بیند
پیامبر خدا حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم از غزوه * تبوک به مدینه باز می گشتند، یکی از اصحابی که نتوانسته بود همراه نبیّ مکرّم اسلام، پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم در جهاد شرکت کند به استقبال ایشان آمد. وقتی پیامبر خدا حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم با این صحابی دست داد و دستان خشک، زبر، خشن و ترک خورده وی را دیدند از او پرسید: آیا صدمه ای به دستانت رسیده است؟ سعد انصاری گفت: برای تامین مخارج اهل و عیالم با طناب و بیل کار می کنم. پیامبر خدا حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم بر دستان سعد انصاری بوسه زدند و فرمودند: این دستی است که آتش بدان نمیرسد و در آتش جهنم نمی سوزد!
پیامبر مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم دست کارگر را بوسیدند، (۱) فقط یک تعارف نیست؛ این یک تعلیم است. بنابراین می خواهیم از کار تجلیل بشود، از کارگر تجلیل بشود، مسئولان توجّه داده بشوند به مسائل مربوط به کارگران، رفع مشکلات محیط های کارگری و جامعهی کارگریاین رفتار پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بیان گر جایگاه والای «کار» در دین اسلام است. کار برای رفع نیازهای اقتصادی خویش و همسر و فرزندان در نظام ارزش های نبوی آن قدر با ارزش است که بهترین انسان ها و اسوه حسنه جهانی حضرت محمد صلی ا… علیه و آله وسلم دستان کارگر را می بوسند. نکته قابل توجّه در این رفتار زیبا و آموزنده پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که تاثیرگذاری آن را افزایش داده و «ارزش کار» را بهتر نمایان کرده، این است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آشکارا و در بازگشت از جنگ تبوک این کار را انجام داده اند. زمانی که از جنگی سخت باز می گردند و مجاهدان در راه خدا همراه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به مدینه وارد می شوند و بازماندگان از همراهی با رزمندگان نیز به استقبال آمده اند و همه اصحاب حضور دارند، پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پیش چشم همگان دست کارگر را می بوسند و ارزش کار را به همگان نشان می دهند. تصریح بر این که دست انسانی که کار می کند تا مخارج زندگانی اش را تامین کند و نیازهای جامعه اسلامی و مردم را برآورده کند، در آتش جهنم نمی سوزد الهام بخش «نشاط کار» و تشویق مسلمانان به سوی کار بوده و هست. دستان مومنی که در راه کسب روزی حلال خویش و رشد و شکوفایی اقتصادی جامعه اسلامی و بی نیازی از بیگانگان، کار کند بوسیدنی است و هرگز در آتش جهنم نخواهد سوخت و او رستگار می شود و از اهل بهشت است و از آتش جهنم وعذاب الهی رهاست. «جهاد» و «کار» دو ارزش جاویدان اسلامی و ضامن سعادت و عزت و پیشرفت و توسعه اقتصادی است.
آری دست زبر و چروکیده کارگر مسلمان که عامل رشد اقتصادی و استقلال و اقتدار کشور اسلامی است، سزاوار بوسیدن است و این کار ارج گذاری بر دستاوردهای کار و ستایش از آثار فراوان و بی بدیل کار است. تبدیل تلاش و کار به گفتمان در فضای عمومی، از کارهای اساسی در زمینهی اقتصاد است، کار باارزش در مجموعهی کار روزانه که باید زیاد باشد و کاهشش یک عیب بزرگ است؛ سعی کنیم تنبلی را، بیکارگی را، بیاعتنائی به کار را در چشم مردم به شکل درستی موهون کنیم؛ یعنی بیکارگی باید موهون بشود؛ کار باید ارزش بشود. در روایت داریم که پیغمبر اکرم یک جوانی را دیدند، از این جوان خوششان آمد؛ صدایش کردند، مثلاً اسمش را پرسیدند، بعد گفتند شغلت چیست؟ گفت من بیکارم، من شغل ندارم؛ حضرت فرمودند: سَقَطَ مِن عَینی؛(2) از چشمم افتاد؛ یعنی کار این[طور] است. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که با کسی رودربایستی ندارد. باید اینجوری بشود. البتّه دو طرف طلبکاری می کنند از هم؛ آنکه بی کار است، طلب کاری می کند و می گوید به من کار بدهید؛ آنکه مطالبهی کار می کند، طلب کاری می کند و می گوید کار پیدا کن؛ یک راه وسطی وجود دارد که من شاید در خلال صحبتها اشاره بکنم. باید بالاخره تشویق به کار، تشویق به ارزشآفرینی و ثروتآفرینی را در کشور تبلیغ بکنیم؛ هم دولتیها بگویند، هم کسانی که در مجلّات، در روزنامهها و مانند این ها منبرهای گفتنی و نوشتنی دارند، استفاده کنند از این موقعیّت و بیان کنند این مطالب را. یک نکته در مسئلهی کار این است.
جایگاه کار در پیشکاه خداوند متعال
«ارزش های الهی» آن مواردی است که خدای متعال می خواهد و دوست دارد و پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آن چه را خداوند دوست دارد به بشر ابلاغ کرده است. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده اند: “خداوند بنده مومن اهل حرفه و صنعت و پیشه و کار را دوست دارد”. حقایقی که روشن میسازد مقوله کار و کارگری خود در دین اسلام و مبانی جامعه اسلامی به عنوان عنصری محوری مطرح بوده و جریانات و احزابی که کار و کارگر را نیرویی سکولار میپسندد اساسا ناصحیح میباشد. مقوله کار و کارگری خود در دین اسلام و مبانی جامعه اسلامی به عنوان عنصری محوری مطرح بوده و جریانات و احزابی که کار و کارگر را نیرویی سکولار میپسندد اساسا ناصحیح میباشد. امام خمینی(ره) کار را در تمام زمینه هائی که می تواند برای کشور عزّت و سربلندی ایجاد نماید و رفع حوائج جامعه را در برداشته باشد و سبب امنیت کشور و مملکت گردد عبادت می دانند. بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران با توجّه به وضعیت گذشته و مشکلات موجود در کشور و عقب افتادگی های بسیار وسیع کشور یکی از اموری که بسیار حائز اهمیت بود، بحث سازندگی بود که امام در ابتدا بحث سازندگی را مطرح نمودند و در عمل هم دستور به تأسیس جهاد سازندگی دادند و لذا کار برای سازندگی کشور در دیدگاه اما بسیار با اهمیت است که می فرماید: ” این که مثلاً خانم هایی که باید مشغول – فرض کنید – کارهای دیگری باشند وارد بشوند در جهاد سازندگی ، بروند توی بیابان ها گندم بچینند این یک عملی است که گرچه البتّه نه این خانم ها و نه شما آقایان کار زیادی نمی توانید بکنید. برای این که قدرت این را ندارید ، رعیت ها می توانند این کارها را بکنند . امّا این یک عملی است که …. قدرت می دهد به این کارگرها . وقتی کارگر دید که یک خانم شهری آمده است دارد برای او کار می کند کارش چند برابر می شود، قدرتش چند برابر می شود این را کم حساب نکنید وقتی که آنجا بروید چندتا خوشة گندم را درو بکنید آن رعیت که در یک روز مثلاً یک جریب زمین را درو می کرد فردا دو جریب زمین را { کار می کند } قدرت پیدا می کند می بیند که ارزش دارد برای کار خودش ارزش قائل می شود می بیند همة طبقات ، کسانی که باید در مدارس مشغول تحصیل باشند در مطب ها باشند { حالا } آمده اند اینجا و مشغول گندم چیدنند و مشغول کار کردند. ” ( صحیفة امام ، ج ۹۰ ، ص ۴۰۶ )با توجه به تاکیدات دین اسلام در خصوص جایگاه کار و منزلت کارگر، باید بیش از پیش به این قشر محروم توجه شود و برنامه ریزی مدیران حکومت باید به سمت و سویی برود که دغدغه کارگران را پوشش دهد، مقام و منزلت این قشر باور و به آن جامه عمل پوشانده شود. دین اسلام دین «کار» است. پیامبر اسلام حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم همواره مسلمانان را به کارکردن دعوت می کردند. «کار» در فرهنگ اسلامی یک ارزش بزرگ است. جایگاه برتر کار در رفتار و گفتار پیامبر خدا حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلّم نمایان است. کار به معنای وسیع کلمه، شامل کار یدی، کار جسمی، کار فکری، کار علمی، کار مدیریتی، در واقع محور پیشرفت و حرکت و حیات مستمر جامعه است؛ این را باید همهمان بدانیم. اگر کار نباشد، سرمایه، مواد، انرژی، اطلاعات، هیچ کدام برای انسان مفید نخواهد بود. کار است که مثل روحی میدمد در سرمایه، در انرژی، در مواد اولیه، و آن را تبدیل میکند به یک موجود قابل مصرف، تا انسان ها بتوانند از آن استفاده کنند. ارزش کار، این ها است.
تکریم کارگر و قداست کار
پیامبران و ائمه از طبقه کارگر بودند. ابراهیم و موسی گوسفند میچراندند. عیسی نجار بود و محمد در کودکی چوپانی میکرد، سپس در مکه و شام کارگر تاجر بود. علیع نیز کشاورز بود. برخی همچون امام صادقع به این مسئله میبالیدند: «علیبنحمزه میگوید که پدرم گفت: امام کاظم را دیدم که در زمینش کار میکند و پاهایش عرق کرده است. به او گفتم: فدایت شوم. دیگران کجایند؟ امام گفت: ای علی کسانی با دستانشان کار کردند که بهتر از من بودهاند. از امام پرسیدم: آنان چه کسانیاند؟ گفت: رسول خدا و امیرالمؤمنین و پدرانم ع. همه آنان با دست خود کار میکردند و پیامبران و رسولان و اوصیا و صالحان نیز همین کار را میکردند.» (3) در بسیاری از آموزههای دینی اهتمام شایانی به کار و کارگر مشاهده میکنیم و این آموزهها در زمانی بوده است که کار با مقام شخصیتها در عرف آن زمان، متناسب نبوده است. در روایت آمده است وقتی کسی نزد رسول الله میآمد، پیامبر از او میپرسید: «آیا حرفهای داری؟» و اگر میگفت: «نه»، از او روی برمیگرداند. پیامبر میفرمودند: «کسی که حرفه ندارد با دین خود زندگی میکند.» (4) پیامبر دست کارگری را که پینه بسته بود، بوسه میزد و میگفت: «این دستی است که خداوند و رسول او دوستش میدارند.» (5) دین کار را عبادت میداند. در آثار دینی عبادت هفتاد جزء دارد و برترینش کار است. (6) دین تأکید دارد که کشاورزی و درختکاری و تجارت و ساختمانسازی و دیگر کارها عبادتاند و پاداش آنان نزد خداوند است. بهطور کلی اسلام میکوشد تا همه زندگی مؤمن را عبادت و سجود و تسبیح و نماز کند. این مسئله از طریق درستی کار و درست انجام دادن آن و از طریق درستی نیت و بلندی آن است. این قداست، برای تکریم کار و کوشش و برای کاستن سختی از کارگر است، زیرا کارگر با کار خود خداوند را عبادت میکند. همچنین، انجام دادن کار باعث میشود آدمی کار را درست انجام دهد، و در هنگام ضرر مادی احساس خسران نکند. این اصل نیروهای فرد را بسیج و تلاشهای جماعت و همه افراد را هماهنگ میکند. هم چنین، آغاز و پایان و امکانات را نزد همه یکسان میکند. باعث میشود آدمی احساس کند که با همه هستی و همه موجودات هماهنگی تام دارد. موجوداتی که بنابر تعبیر قرآن برای خدا سجده میکنند و حمد او را میگویند و برای او نماز میگزارند. پس کسی که کار میکند، همراه با کاروانی ابدی وازلی، خدا را عبادت میکند. این احساس ژرف به او آرامش میدهد، مشوقش است، انگیزهاش را بالا میبرد و امید او را بر میانگیزد.
تاریخچه روز جهاني كارگر: در اول ماه مه 1886 ميلادي، پليس شيكاگو با حمله به تظاهرات گسترده كارگران، كه براي هشت ساعت كار در روز، وحق تشكيل اتحاديه هاي كارگري برپا شده بود، آنان را به خاك و خون كشيدند. چند روز بعد از اين واقعه دادگاه چندتن از رهبران كارگران را محاكمه و به مرگ محكوم كرد. يكي از رهبران كارگران اعتصابي، پس از اعلام رأي، در برابردادگاه چنين گفت: " كارگران اينك دريافته اند كه مي توانند با اتحاد و همبستگي، و مبارزه جمعي بر مشكلات خود فائق آيند. آنان مي دانند كه چه قدرت عظيمي در اتحاد ايشان نهفته است، به همين علت است كه كارفرمايان با تمام توان مي كوشند تا اتحاد كارگران را بشكنند، و ميتينگ كارگران را به خاك و خون بكشانند. ما كارگران گردهم آمديم تا اندكي از حقوق خود را باز پس بگيريم؛ اما اكنون از دادگاه و زندان سر در آورده ايم. آيا اين است معناي برابري و عدالت در جامعه ما؟ امروز اگر صداي حق طلبانه ما را با گلوله خفه مي كنيد، مطمئن باشيد كه اين صداها از اين پس خاموش شدني نيست، بلكه هر روز طنين آن رساتر خواهد شد." رهبران كارگران شيكاگو به دست مستكبران جان باختند؛ اما حقانيت گفته هايشان به تدريج بر همگان مسلم شد. در سال 1889 ميلادي، كنگره بين المللي كارگران در پاريس، به پيش نهاد نماينده كارگران امريكا، روز اول ماه مه را به عنوان روز جهاني كارگر برگزيد و در پي آن در بسياري از كشورهاي دنيا، كارگران، با برپايي اعتصاب و تظاهرات گسترده، اين روز را گرامي مي دارند.
کار و اهميّت آن در جوامع بشري
در فرهنگ غني اسلامي ما، سلوك الهي داراي دو بخش است بخش مادي و بخش معنوي، بخش مادي آن كار است و بخش معنوي آن نماز و از اينجا مي توان به اهميت كار در جامعه اسلامي پي برد چرا كه از كار مي توان دنيا و زندگي دنيوي را آباد كرد و با نماز به آخرت خود رسيدگي كرد كار هم كفو همه مسائل معنوي است كه براي يك انسان مسلمان سفارش شده است. كار بخشي بزرگ و شايد زيربنايي ترين قسمت زندگي انساني باشد چرا كه از كار مي توان به جوهره دروني افراد پي برد و وقتي اين جوهره هاي دروني آشكار شوند و استعدادهاي بالقوه به منصه ظهور رسد مي توان به حضور جامعه اي پويا اميدوار بود و همين جوهره هاي دروني اند که لازمه ايجاد يك زندگي معقول و ايده آل براي انسان و انسانيت هستند. كليد گشايش هر استعدادي در درون انسان، كار است و وقتي با اين كار گنجينه بسته، باز شود هر لحظه كه كار تداوم داشته باشد، اين استعداد شكوفاتر مي شود،اين بدان معناست كه همه وجود انسان بايد روي كار متمركز شود حتي زماني كه به طور فيزيكي به كار نمي پردازد.به عبارتي هميشه انسان بايد روي بهترين شكل انجام كار تفكر نمايد تا هم از بهره وري برخوردار شود و هم موجب پيشرفت كار تا سطوح عالي باشد. در ژاپن در طي يك تحقيق از كارگران كه از سوي محققان امريكايي انجام شد از قول يكي از كارگران ژاپني علت بهره وري در صنايع ژاپن چنين است: «وقتي كار روزانه ما تمام مي شود و از كارخانه بيرون مي آييم، تازه كارمان شروع مي شود. به اين صورت كه به كتابفروشي ها مي رويم و كتابي كه مربوط به شغل ماست مي خريم و در اوقات فراغت آنرا مطالعه مي كنيم تا ببينيم چه راه جديدي براي انجام بهتر كارمان كشف شده است و فردا كه به سركار حاضر شديم راههاي جديدي را به كار مي بنديم.» امريكايي ها يكي از علل بالا بودن بهره وري در ژاپن را همين علاقه به انجام كار و بهتر انجام دادن وظايف شغلي افراد ژاپني مي دانند. از طرفي ديگر بنا بر يكي از مهمترين تئوري هاي علم اقتصاد: «ارزش هر چيزي به كاري بستگي دارد كه در آن متبلور است» اين تئوري (ارزش كار) مي رساند كه كيفيت و كميت كار در زمينه اقتصاد ارزش آفرين است. به عبارت ساده تر اين كار است كه ارزش انسان را مشخص مي كند در حالي كه ارزش كار را هم انسان تعيين مي نمايد. پس بايد ديد كه كاري را كه ما انجام مي دهيم چگونه است، آيا كارمان فقط جنبه مادي دارد؟ آيا جنبه هاي مادي كار ما آنقدر بالاست كه جنبه هاي ديگر فراموش شده است؟ و ........ آنچه مهم به نظر مي آيد اين است كه افزايش بهره وري ناشي از وجود عشق و علاقه به كار به نوبه خود سبب افزايش حجم كالا و خدمات توليدي و كاهش هزينه هاي توليد مي شود. همين امر موجب كاهش در نرخ تورم و از بين رفتن تدريجي آن مي شود. نبودن تورم و وفور كالاها و خدمات مورد نياز مردم شرايط را چنان با آرامش و رفاه ترين مي سازد كه نامي جز بهشت را بر اجتماع مذكور نمي توان گذاشت. در مقابل عدم وجود عشق به كار و روحيه تن پروري و فرار از كار و كاستن از كار و ...... سبب مي شود بهره وري كاهش يابد و همين امر موجب افزايش نرخ تورم، بيكاري، كاهش توليد و ...... شده كه اجتماع مذكور نامي جز جهنم ندارد. اما نتيجه مهم مباحث بالا اين است كه:«كار كه جنبه مادي سلوك الهي در فرهنگ غني ما معرفي شده است چگونه مي تواند مانند جنبه هاي معنوي آن جامعه را به پيشرفت منتهي كند يا سير نزولي را طي کند ؟ پس ديده مي شود كه فرهنگ ما اهميت فراواني كه به كار مي دهد از كجا نشات مي گيرد؟
اسلام و حقوق کارگروکار فرما
امامان و پيشوايان دين (ع)، در سخن و در عمل، به کار و اشتغال تأکيد داشته و از بيکاري به شدت دوري کرده اند. در روايات آمده است کسي که به کار و تلاش مشغول است، از کسي که کار را رها کرده و به عبادت خدا مشغول است اجر و پاداشي فزونتر دارد و نيز در روايات است که دعاي بيکار هرچند عابد باشد مستجاب نميشود. همچنين در روايات است که پيامبر اکرم (ص) کارهاي خانه را انجام ميداد و نيز در خبر است که امام صادق (ع) فرمود: «هر آنکس که جامه خود را بدوزد و نعلينش را وصله زند و کالاي مورد نياز خانه را خود حمل کند، از تکبر ايمن باشد.» حضرت علي (ع) فرمود:«روزي در مدينه سخت گرسنه بودم، از شهر بيرون شدم تا کاري پيدا کنم و مزدي به دست آورم. مقداري از شهر دور شدم به کنار خانه زني رسيدم و ديدم مقداري گل خشک انباشته است دانستم که وي ميخواهد آن گلها را جهت ساختمان، تر کند، به نزد او رفتم و با وي قرار بستم که در ازاي هر دلو بزرگ آب که بر آن گلها بريزم يک دانه خرما بستانم. شانزده دلو کشيدم و از سنگيني دلوها دستم تاول زد. وي شانزده دانه خرما به من داد و من خرماها را به نزد پيامبر (ص) بردم و دو نفري آنها را خورديم»در روايات اسلامي از امير المومنين (ع)، در باره احياي زمين، ايجاد باغها، حفر قنوات، کارگري براي ديگران و ... بسيار سخن به ميان آمده است. امام صادق (ع) فرمود:« امير المومنين (ع) بيل ميزد و زمين را احيا ميکرد و از در آمد و دسترنج خويش هزار بنده را آزاد کرد» تمام اينها حاکي از ارزشمندي کار و کارگري و مذموم بودن تنبلي و کسالت و بيکاري است.در احاديث و روايات اسلامي از کار کردن به عنوان عملي دنيوي و اخروي که داراي اجر و ثواب بسيار است ياد و نسبت به آن توصيه هاي بسيار شده است به طوري که عنوان جهاد کننده در راه خدا بر کارگري که براي اداره زندگي خانواده اش سعي و تلاش ميکند اطلاق شده است. حضرت علي (ع) فرموده است:«خداوند به حضرت داود (ع) وحي فرستاد که تو بنده بسيار خوب من هستي و تنها نقطه ضعفي که در تو وجود دارد اين است که کار نميکني و از دسترنج خود امرار معاش نميکني، بلکه از بيت المال حقوق ميگيري. داود چهل روز گريست و سپس به شغل آهنگري روي آورد و از آن طريق مخارج خود را تأمين نمود» امام صادق (ع) فرمود:«برو کار کن، بار بر سر بگذار و آن را حمل نما و مزد بگير تا از دست دراز کردن به سوي مردم بي نياز باشي» شخصي گفت: ديدم امام صادق (ع) در زميني کار ميکند و از شدت گرما پيوسته عرق مي ريزد. عرض کردم فدايت شوم بيل را به من بدهيد تا اين کار را انجام دهم. فرمود: دوست دارم در طلب رزق و روزي گرماي خورشيد مرا آزار دهد و من اجر و پاداش ببرم. در روايت است که حضرت علي (ع) هيزم جمع ميکرد، چشمه و قنات حفر مي نمود، باغ و مزرعه آبياري مي کرد و حضرت زهرا گندم آرد مي کرد و خمير و نان درست مي کرد. حضرت صادق (ع) فرمود: «خداوند انساني را که خواب و بيکاري او زياد باشد، مبغوض ميدارد»يکي از صوفيها به نام محمد بن منکدر گفت:در يک روز گرم تابستان ديدم امام باقر (ع) مشغول زراعت است و عرق از سرا پاي او جاري است، به او گفتم: اگر شما در اين حال بميريد در چه حالي از دنيا رفته ايد؟ آيا براي حرص زدن براي مال دنيا نمرده ايد؟ فرمود: «اگر در اين حال بميرم در حال عبادت و اطاعت خدا مرده ام، چون من عرق ميريزم و کار مي کنم تا محتاج تو و امثال تو نباشم» کارگري نزد امام صادق (ع) آمد و گفت من کارگري هستم که ديگر توان کار کردن ندارم و دستم قدرت ندارد. حضرت فرمود: «برو کار کن، اگر با دست نمي تواني كار كني بار بر روي سرت بگذار و ببر و با اين کار عزت خود را حفظ کن و زن و بچه ات را در آسايش و رفاه قرار بده.» پيامبر اکرم (ص) فرمود:«کسي که از راه حلال در طلب دنيا باشد و قصد او ( کار کردن) توسعه دادن زندگي زن و بچه، و بي نيازي از تقاضا کردن از ديگران، و نيز رسيدگي به همسايگان و مستمندان باشد در حالي که صورتش چون ماه شب چهارده درخشندگي دارد به ديدار خداوند مي شتابد.»و نيز فرمود:«خداوند بنده اي را که سختي بکشد تا درامدي کسب کند و بي نياز از ديگران شود دوست دارد»
کارگر و حقوق او
کارگر از نظر قانون کار کسي است که به هر عنوان در مقابل دريافت حق السعي، اعم از مزد، حقوق، سهم سود و ساير مزايا به در خواست کارفرما کار مي کند.کارگر در ديدگاه اسلام بسيار محترم و ارزشمند است، بطوري که رسول گرامي اسلام (ص) و امير المومنين (ع) و ساير امامان معصوم (ع) از کار و کارگر تجليل کرده و خود نيز کار ميکردند و خود را کارگر مي دانستند، و در تاريخ منقول است که حضرت علي (ع) باغهاي ديگران را آبياري ميکرد ودر ازاي آنها دستمزد ميگرفت.و چون چنين است در معارف و احکام اسلامي، حقوق براي کارگر معين شده و نسبت به اجراي دقيق آن تأکيد بسيار شده است، تا جايي که امام سجاد (ع) در رساله حقوق خود مي فرمايد:«حق زير دستان بر تو آن است که بداني ضعف آنها و قدرت تو (از نظر مالي، بدني و فکري) دليل تسلط تو بر آنها شده است. پس بايد با آنها به عدالت رفتار کني و مانند پدري مهربان براي آنها باشي، از ناداني و جهل و اشتباه آنها در گذري و در عقوبت آنها تعجيل نکني و بر اين کار فرمايي که خدا به تو داده است سپاسگذار باشي» و در سخني ديگر از اذيت و آزار کردن نسبت به کارگران نهي فرموده است و صريحاً دستور مراعات حق آنها را صادر کرده، مي فرمايد: «حق کسي که کارهاي (خانه، مغازه، کارگاه، کارخانه) تو را انجام ميدهد، آن است که بداني او را خدا خلق کرده و در حقيقت از پدر و مادر تو است(آدم و حوا) تو مالک و خالق او نيستي و روزي او نيز در دست تو نيست. پس به او نيکي کن و آزارش مده.»به عبارت ديگر ميتوان گفت در روايات اسلامي حقوق براي زير دستان ذکر شده است؛ که چون در اين زمان آن تعبير ها تا حدي بر کارگر و خدمتگذار تطبيق ميشود، مناسب است در اينجا نمونه هايي را تحت عنوان حقوق کارگران ياد آور شويم. پيامبر اکرم (ع) فرمود:«حق کارگر بر کارفرما آن است که لباس و غذاي خوب به او بدهد، بيش از حد طاقت او را به کار وا ندارد.»شخصي نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: تا چه مقدار اشتباهات و نافرمانيهاي کارگر را مورد عفو قرار دهيم؟ حضرت پس از مدتي سکوت فرمودند: «روزي هفتاد مرتبه از او درگذر.» و نيز فرمود:«همه شما نسبت به زير دستان و کارگزاران خود مسئول هستيد.»در روايت هست که يکي از خدمتکاران و کارگران زن که در منزل امام سجاد (ع) کار ميکرد، روزي براي وضوي حضرت آب از چاه آورده بود، اما ناگهان ظرف آب از دستش افتاد؛ آبها بر آن حضرت ريخت. حضرت نگاهي بر او کرد؛ اما قبل از آنکه صحبتي بفرمايد، آن زن تقاضاي عفو و بخشش نمود و آياتي از قرآن را خواند و امام سجاد فوراً از تقصير او در گذشت.... حنان بن شبيب گويد:چند نفر کارگر را در يکي از باغ هاي امام صادق (ع) اجير کرده بوديم که تا عصر کار کنند؛ چون کارشان به اتمام رسيد، حضرت به نماينده خود فرمود: «پيش از آن که عرقشان خشک شود مزدشان را بپردازيد»پيامبر اکرم (ص) فرمود:«خداوند تبارک و تعالي از هر گناهي مي گذرد (با توبه) جز اين که کسي مهريه زني را منکر شود و يا حقوق کارگري را غصب کند و ادا ننمايد»به هر حال حقوق کارگر بر کارفرما به طور خلاصه به اين شرح است:
- 1- خوراک و پوشاک او را به نحو مطلوب تأمين کند.
- 2- بيش از اندازه طاقت از او کار نکشد.
- 3- متکبرانه با او رفتار ننمايد.
- 4- از خطا ها و نافرماني هاي او درگذرد.
- 5- دستمزد و حقوق او را کاملاً بپردازد.
کارفرما و حقوق او
کارفرما کسي است حقيقي يا حقوقي که کارگر بنا به درخواست و به حساب او در قبال دريافت حق السعي کار ميکند.مديران و مسئولان بطور عموم تمام کساني که عهده دار اداره کارگاه هستند نماينده کارفرما محسوب ميشوند، و کارفرما مسئول کليه تعهداتي است که نمايندگان مذکور در قبال کارگر به عهده مي گيرند. امام صادق (ع) خدمتکارش را براي انجام کاري فرستاد، مدتي گذشت اما آن کارگر باز نگشت، حضرت به دنبال او رفت و ديد در گوشه اي خوابيده است، بالاي سرش نشست و او را باد ميزد تا آنکه از خواب بيدار شد.وقتي که از خواب برخواست امام بدون اين که عصباني شود فرمود:«فلاني اين درست نيست که تو هم شب ها استراحت کني و هم روزها؛ شب ها خوب بخواب و کارهاي روزانه را هم خوب انجام بده.»يعني از ساعاتي که طبق قرار داد بايد کار کني کم مگذار و کاملاً در اوقات کاري به انجام وظيفه ات مشغول باش.در منطق اسلام کار کردن عبادت است و اگر با انگيزه کسب درآمد حلال به جهت اداره آبرو مندانه زندگي همراه باشد اجر و ثواب جهاد در راه خدا را در پي دارد و لذا نقل شده است که پيامبر دست کارگر را مي بوسيد؛ چون دست مجاهد في سبيل الله بود.و اگر چنين است و هدف و انگيزه کارکردن، الهي و خدايي باشدپس کم کاري و تلف کردن وقت، هدر دادن ساعت کار و انجام کارهاي ناقص خلاف قرار داد کاري ميباشد و در نتيجه حرام است و اگر کسي مرتکب اين حرام شود، حقوقي که در قبال آن دريافت ميکند، نيز حرام خواهد بود و تفاوتي با مال دزدي ندارد.رسول خدا (ص) مي فرمايد:«خداوند آن کارگري را دوست دارد که چون کاري به وي محول شود آن را نيکو انجام دهد»
پانوشت:
*. جهادهایی که خود رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در آن ها شرکت می کردند به آن ها غزوه می گفتند. تعداد آن ها را 26 یا 27 عدد نوشته اند. جهادهایی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، یکی از اصحاب خود را فرمانده سپاه می کردند و خود شخصاً در آن ها شرکت نمی کردند، به آن ها سریه می گویند. تعداد آن ها به روایت ابن اسحاق 35 سریه است.
- اُسد الغابة ، ابن اثیر ج ۲ ص ۲۶۹ ؛ تاريخ بغداد، خطیب بغدادی، ج ۷، ص ۳۵۳. إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَةِ تَبوكَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِيُّ ، فَصافَحَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذی أكتَبَ يَدَيكَ ؟ قالَ: يا رَسولَ اللّه ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِيالی . فَقبَّلَ يَدَهُ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله ، وقالَ : هذِهِ يَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا.ترجمه:انس بن مالك گوید هنگامی كه رسول خدا (ص) از جنگ تبوك بازگشت ، سَعد انصارى به پيشواز وى آمد . پيامبر پس از آن كه دست او را فشرد ، به وى فرمود: به چه سبب دستانت اين گونه سخت و زبر شده است؟» گفت: اى رسول خدا! بيل می زنم و طناب می كشم و خرج زندگی خانواده ام مى كنم . پس رسول خدا(ص) دست وى را بوسيد و فرمود: اين دستى است كه هرگز آتش به آن نمى رسد.
- جامع الأخبار، محمدبن محمدسبزواری،ص۱۳۹؛ مستدرك الوسائل،نوری،ج۱۳،ص۱۱؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج۱۰۰،ص۹ ؛ روى ابن عباس قالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا نَظَرَ إِلَى الرَّجُلِ فَأَعْجَبَهُ قَالَ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَيْنِي قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ حِرْفَةٌ يَعِيشُ بِدِينِهِ. ترجمه:هر گاه پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به مردى نگاه مى كرد و از او خوشش مى آمد مى پرسيد: كارى دارد؟ اگر مى گفتند: نه، مى فرمود: از چشمم افتاد. پرسيدند: اى پيامبر خدا چرا چنين است؟ فرمود: براى اين كه مؤمن اگر حرف هاى نداشته باشد با دينش زندگى مى كند و به نام دين، بار دوش اين و آن می شود.
- کافی، ج۵، ص۷۶.
4. کان رسول ا اذا نظر الی الرجل فأعجبه قال: له حرفة؟ فان قالوا الاقال: سقط من او عن عینی. قیل و کیف ذاک یا رسول ا. قال: لأن المؤمن اذا لم یکن له حرفه یعیش بدینه. (نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت لاًحیأ التراث، ۱۴۰۸ ق، ج۱۳، ص۱۱).
5. أن رسولا لما اقبل من غزوه تبوک استقبله سعد الانصاری فصافحه النبی ثم قال له ما هذ الذی اکتب یدیک. قال یا رسول ا أضرب بالمرو المسحاه فأنفقه علی عیالی. فقبٍّل یده رسول ا و قال هذه ید لا تمسبها النار؛ هنگامی که پیامبر از جنگ تبوک بازگشت بعد انصاری به استقبال او رفت. پیامبر با او دست داد و گفت: «چه چیزی دستانت را زبر و خشن کرده است.» بعد گفت: «ای پیامبر با بیلچه کار میکنم و مخارج خانوادهام را تأمین میکنم.» پیامبر دست او را بوسید و گفت: «این دستی است که آتش بدان نمیرسد. (ابن اثیر، عزالدین، أسد الغابه فی معرفه الصحابة، بیروت، مؤسسه الرسالة، ۱۴۰۹ ق، ج۲، ص ۲۶۹).
6. قال رسولالله: العباده سبعون جزءاً و افضلها جزءاً طلب الحلال. (وسائلالشیعة، ج۱۷، ص۲۴).
منابع:
- دبیرستان پانزده خرداد
- صبح منوجان؛ http://www.sobhemanojan.ir
- پ