آب حیات
برچسپ ها: قدر ، شب ، حیات ، آب
می گویند شب قدر ارتباط تنگاتنگی با امام زمان(عج) دارد و در جایی خواندم که امام صادق علیه السلام فرمود: حقیقت شب قدر، حضرت زهرا علیها السلام است؛ آیا این سخن درست است و به طور کلی، رابطة شب قدر با ولایت چیست؟
یکی از مسائل پر رمز و راز در مجموعة علوم و معارف الهی، مسئلة شب قدر است. شب قدر، ظرف نزول قرآن است؛ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ».1 این ظرف، چه نوع ظرفی است؟ بین عموم مردم مشهور است که شب قدر، ظرف زمان است. طبق این بیان، شب قدر، به معنای پاره ای از زمان (شب) است که در آن، قرآن از عالم بالا به دنیا نازل شده است و به دلیل اهمیت این نزول و مسائل جنبی و یا عوامل زمینه ساز آن - که از درک ما انسان ها فراتر است- خداوند می فرماید: «وَ ما أَدْریک ما لَیلَةُ القَدرِ؛2 چه چیزی تو را آگاه کرد که شب قدر چیست» و «لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛3 شب قدر، از هزار ماه بهتر است». عبادتی که در این شب انجام می شود، بهتر از هر عبادتی است که انسان آن را در طول هزار ماه، انجام می دهد. «تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ؛4 در این شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان فرود می آیند و با خود مقدرات همه امور را فرود می آورند». «سَلامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ؛5 این شب [یک سره] تا طلوع فجر سلام و سلامتی است».
اگر بگوییم زمان، پایین ترین مرحله از مراحل ظرفیت است، آن گاه به این می رسیم که شب قدر، حقیقتی است که قرآن در آن نازل شده و با توجه به لیاقت و قابلیتش، حقیقت قرآن را از عالم بالا دریافت کرده و آن را در وجود خود جای داده است و بدین ترتیب، وجودش، ظرف قرآن شده است.
حقیقت قرآن از سنخ امور مادی نیست؛ تا ظرف و مکانی شبیه به ظروف و مکان های مادی داشته باشد؛ بلکه محل نزول قرآن و ظرف آن، باید از امور معنوی باشد تا بتوان ظرفیت آن را نسبت به یک حقیقت معنوی، پذیرفت. در این جا سه نکتة زیر باید روشن شوند:
1. ظرف و مظروف مادی، هیچ گاه با هم متحد نمی شوند؛ برای مثال، آب، مظروف و کوزه، ظرف است و اگر این نسبت را حفظ کنند، نه کوزه، آب می شود و نه آب، کوزه و در امور مادی دیگر هم همین گونه است؛ اما در امور معنوی، این گونه نیست؛ ظرف معنوی، حقیقتی است که پذیرای امور معنوی و دریافت کنندة حقایق ملکوتی است. این حقیقت با آن چه می پذیرد و قبول می کند، یکی می شود. بنابراین، حقیقتی که محل نزول قرآن است و حقایق آن را قبول کرده و ظرف قرآن شده است، با آن، یکی می شود.
2. حقیقتی که بر اثر قبول قرآن، عین آن می شود، کسی جز انسان کامل - که مظهر جمیع اسمای حسنای حق و آیینة تمام نمای خداوند است - نیست و در رأس همة افرادی که مصداق عنوان یاد شده هستند، وجود حضرت محمد صلی الله علیه وآله است و پس از او، شایسته ترین و نزدیک ترین افراد به مقام وی، یعنی امام علی علیه السلام است و همین طور پس از وی فرزندش امام حسن علیه السلام تا برسیم به زمان ما. لیله القدری که در این زمان، ظرف قرآن است و حقایق قرآن در آن جاری می شود، حضرت حجة بن الحسن المهدی علیه السلام است. ما از این بزرگان و امامان بر حق، به قرآن ناطق، تعبیر می کنیم؛ همان طور که مالک اشتر وقتی که دید مردم نادان، فریب عمرو عاص و معاویه را خورده و به کاغذ پاره های سر نیزه چشم دوخته اند، فرمود: شما قرآن ناطق (علی) را رها کرده، به این کاغذها چشم دوخته، دل خوش کرده اید! شما مراعات این کاغذها را می کنید؛ ولی اصل قرآن و حقیقت آن را - که در علی علیه السلام تجسم یافته - رها کرده، احترام نمی نهید!
امام باقر علیه السلام می فرماید: «امام علی علیه السلام در حضور امام حسن و امام حسین علیها السلام، سوره قدر را تلاوت کرد. حضرت امام حسین علیه السلام خطاب به پدر گفت: ای پدر! این سوره را با حلاوت مخصوصی تلاوت می فرمایید. حضرت فرمود: فرزندم! زمانی که سورة قدر نازل شد، جدت رسول خدا صلی الله علیه وآله کسی را به دنبال من فرستاد؛ سپس این سوره را برای من تلاوت کرد و با دست بر کتف راست من زد و فرمود: ای برادر و وصی من! ای کسی که پس از من، ولی این امتی! این سوره پس از من، از آن تو و پس از تو، از آن دو فرزندت حسن و حسین است و برای آن نوری است که در قلب تو و اوصیای تو تا مطلع فجر قائم آل محمد صلی الله علیه وآله؛ ساطع است».6
براساس روایتی، خداوند به رسولش صلی الله علیه وآله فرمود: «سورة قدر را تلاوت کن که این سوره، نسبت (شناسنامه) تو و نسبت اهل بیت تو تا روز قیامت است».7
اگر کسی بگوید: چرا امام صادق علیه السلام، شب قدر را بر فاطمه علیها السلام اطلاق کرده، در جواب می گوییم: آن حضرت، علاوه بر آن که خود مصداق لیلةالقدر است، پدر، همسر و یازده فرزندش، همه از مصادیق شب قدرند. از این رو، حضرت فاطمه علیها السلام همانند شمع جمعی است که دیگران، دور او را گرفته اند و جا دارد که از او به صورت برجسته و با عنوان شب قدر، یاد شود.
3. چرا از انسان کامل، به شب قدر تعبیر شده است؟ لفظ «لیله»، به معنای شب است و خصوصیت شب، خفا و ناپیدایی آن است. شب، فانی و منفعل محض است و از خود چیزی ندارد و قدر هم به معنای عظمت، قدرت و فضیلت است و انسان کامل، از آن رو که فانی در خداوند است، فانی در حقیقتی است که عین عظمت و قدرت و فضیلت است و از آن جهت که خود است، هیچ است و از آن جهت که نمود آن حقیقت است، همه چیز است. پس از او، به شب قدر، تعبیر شده است. انسان کامل، آیینة تمام نمای جمال خداوند و خلیفه و وجه الله و مظهر «بِکلِّ شَی ءٍ عَلِیمٌ»8 و «عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدِیر»9 و مصداق «وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللَّهَ رَمی »10 است. انسان کامل، حقیقتی است که بیعت با او، بیعت با خدا است؛ «إِنَّ الَّذِینَ یبایعُونَک إِنَّما یبایعُونَ اللَّهَ».11
همچنین دوستی یا دشمنی با انسان کامل، دوستی یا دشمنی با خداوند است؛ «و مَن اَحبَّکم فقد اَحَبَّ اللَّه و مَن اَبغضکم فقد اَبغضَ اللَّه»12 و از این حقیقت بزرگ، به شب قدر یاد می شود.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «لیله، فاطمه و قدر، اللَّه است و هر کس به درستی فاطمه را شناخت، شب قدر را درک کرده است».
دیگران به مقدار استعداد و لیاقتشان، می توانند با برخی از اوصاف و خصوصیات شب قدر - آن هم با هدایت و ارشاد خود او- آشنا شوند. در برخی از روایات آمده است: رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امام علی علیه السلام فرمود: «کسی خدا را نشناخت؛ جز من و تو و کسی مرا نشناخت؛ جز خدا و تو و تو را نیز کسی نشناخت؛ جز خدا و من». بنابراین، شناخت شب قدر - که همان انسان کامل است- با شناخت خداوند، رابطة تنگاتنگی دارد و همان طور که نمی توان به حقیقت خداوند و کنه ذات او پی برد، نمی توان به حقیقت شب قدر و کنه ذات او دست یافت.
بنا بر آن چه گفته شد، می توان شب قدر را به دو نوع حقیقی و زمانی تقسیم کرد و چنین گفت: لیلة القدر حقیقی، وجود طیبة انسان کامل است که ظرف قرآن، بلکه قرآن ناطق است و از این رو، در هر زمان برای آن، بیش از یک مصداق، قابل تصوّر نیست و به عبارت دیگر، امام زمان هر عصری، مصداق شب قدر آن دوران است و نظیر ندارد. امام رضا علیه السلام می فرماید: «امام کسی است که هیچ دانشمندی به پایة او نمی رسد و احدی نمی تواند جایگزین وی شود. امام کسی است که مثل و نظیری برایش متصور نیست»13 و این، همان شب قدر حقیقی است و از آن جا که شمع جمع این انجمن، حضرت فاطمه سلام الله علیها است و آرامش پیامبر صلی الله علیه و آله، مصلحت و تداوم رسالت و امامت، با وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها تحقق پیدا کرده است، از آن حضرت به طور ویژه، به عنوان مصداق شب قدر یاد شده است.
نتیجه گیری
از آن چه گفته شد، روشن می شود که لیلة القدر، سه گونه است:
1. شب قدر حقیقی، در هر عصر و زمانی، فقط یک مصداق دارد.
2. شب قدر زمانی واقعی که آن هم در هر سال، یک زمان خاص است و قابل تعدد و گسترش نیست.
3. شب قدر زمانی اعتباری که با توجه به اختلاف افق ها، قابل گسترش و حتی تعدد است.
باید دانست که درک شب قدر در هر مرتبه ای، تلاشی متناسب با خود را می طلبد. اگر لیلةالقدر را همان امام زمان و حجت خدا علیه السلام معنا کنیم، درک آن، در کنار پیروی از خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله ممکن است. انسان مؤمن، با جهاد و تلاش، می تواند در افق شب قدر حقیقی قرار گیرد؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حق سلمان فارسی فرمود: «السلمان منا اهل البیت».14
قرآن کریم هم می فرماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛15 و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین، راه های خود را بر آنان می نمایانیم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است».
اگر شب قدر را زمانی واقعی معنا کنیم - که تعدد بردار و قابل گسترش نباشد - در این صورت، درک آن، در کنار پاسداری از شب های رمضان، ممکن است؛ به طوری که با احیای شب های متعدد، اطمینان به درک شب قدر، حاصل می شود و اگر در کنار آن معانی، شب قدر زمانی اعتباری را هم قابل قبول دانستیم، در آن صورت، ما به وظیفة خود در پاسداری از شب قدر احتمالی عمل می کنیم.
پی نوشت:
1. قدر، آیة 1.
2. همان، آیة 2.
3. همان، آیة 3.
4. همان، آیة 4.
5. همان آیة 5.
6. بحرانی، تفسیر برهان، ج 4، ص 487.
7. صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 316.
8. بقره، آیة 29.
9. همان، آیة 20.
10. انفال، آیة 17.
11. فتح، آیة 10.
12. قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعة کبیره.
13. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 201.
14. مجلسی، بحار الانوار، ج 108، ص 285.
15. عنکبوت، آیة 69.