دعایی که سرنوشت را تغییر خواهد داد
برچسپ ها: قدر ، شب ، که ، را ، عوض ، سر ، می کند ، نوشت ، دعایی
می¬دانم بسیار شنیده ای که قدر را باید قدر دانست، قدر آدمی را قدر می¬سازد، قدر است که قدرشناسمان می کند و در قدر، توان تغییر تقدیر است.
تمامی اینها، معرفت ناب شیعی است؛ اما نمی شود بزرگی چنین توصیفاتی از شبی کند و راه رسیدن به این عظمت ها را نگوید؛ زیرا این مکتب، مکتب نور و حکمت است؛ مکتب آل الله است و من سال ها دنبال این بودم که دریابم راه رسیدن به این معارف چیست و آن را تنها در کلام تربیت شدگان همین مکتب یافتم.
شب قدر؛ قلب رمضان
در بین ایام و لیالی ماه مبارک رمضان، شب های قدر، از نظر اجابت دعا، مورد تأکید خاص قرار گرفته اند؛ حتّی در روایتی امام صادق علیه السلام فرمود: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیلَةُ الْقَدْرِ»1؛ یعنی آن شبی که از نظر آثار در پذیرش درخواست های عبد توسط ربّ، برجسته ترینِ شب هاست، شب قدر است.
در شب قدر، چگونه دعا کنیم؟
شخصی به خدمت امام صادق علیه السلام و می گوید: آقا! من دعا می کنم؛ ولی دعاهایم به اجابت نمی رسد؛ چه کار کنم؟ حضرت می فرماید: تو باید از جهت دعا وارد شوی و دعا کنی. تو راه دعا را گم کرده ای. اگر از خدا تقاضا کنی، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهکار هم باشی، جوابت را به تو می دهد.
بعد حضرت به او دستورالعمل می دهد؛ ابتدا مسئله حمد و ثنای الهی را مطرح می فرماید که خودش بحث جداگانه دارد و بعد این جمله را دارد: «ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِک ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛ یعنی پیش خدا که رفتی، به یکایک گناهانت اعتراف کن و بگو بد کردم. و هر مقدار که یادت می آید چه کردی را اقرار کن و بعد می فرماید: آن چیزهایی را که بر تو پوشیده است، اجمالاً اعتراف کن و بعد آن جا عذرخواهی کن و بگو حالا از ما چشم پوشی کن.
در مرحله بعد، باید در دلت تصمیم بگیری که دیگر گناه نکنی؛ عذرخواهی کن و پوزش بطلب و بعد هم در دلت - نه زبانت - واقعاً بنا بگذار که دیگر این کارها را نکنی. پوزش هم که می طلبی، با حالت پشیمانی و صدق نیت و با خوف و رجا باشد.
مرحله نهایی، این است که طلب مغفرت را با این دعا تکمیل کنی و بعد به سراغ سایر خواسته هایت بروی و آن این که از خدا کمک بخواه که مطیع او شوی!
حضرت می فرماید: حالا که می خواهی با خدا حرف بزنی، بگو خدایا! من معذرت می خواهم از گناهانم؛ من از تو می خواهم که از من بگذری و توبه ام را بپذیری و امّا تنها خواسته ات این نباشد و از خدا فقط نخواه که از گناهانت بگذرد؛ بلکه در دعاهایی که این شب ها می کنید، از خدا بخواهید که خدا کمکتان کند که سال آینده مطیع خدا باشید.
درباره طلب مغفرت، نباید تصور شود که امری سخت است؛ نه، بلکه فقط یک توجه کافی است!
آن وقت مطمئن باش که او هم می گذرد. من یقین دارم و اصلاً اعتقادم این است که آنهایی که امشب «یک توجه» به خدا کرده اند، همه آنها آمرزیده هستند و با همین یک توجه که «خدایا ما بد کردیم»، همه چیز تمام می شود و او هم کار را تمام می کند. پس اوّل، معذرت خواهی کن؛ بعد هم طلب کمک کن که سال آینده دیگر من این طور عمل نکنم و بگو خدایا! تو خودت دستم را بگیر. این روش دعا کردن را به ما یاد داده اند.
بنابراین، در بهترین ایام و بهترین موقعیت ها که دعا به اجابت می رسد، آن هم در حالی که خودش مرا دعوت کرده و گفته است بیا و من هم آمده ام و سرافکنده هم هستم، اعتراف هم می کنم به این که من بد کرده ام، تصمیم می گیرم که دیگر بد نکنم. اینها همه مقدمه این است که بتوانم از خدا درخواست کنم.
اینجاست که خطاب می رسد حالا چه می خواهی و درخواستت چیست؟
در شب قدر چه بخواهیم؟
ما چون مخلوقیم، همه تنگ نظریم؛ یعنی چون محدودیم، خدا را هم مثل خودمان فرض می کنیم؛ امّا این تصور اشتباه است. در معارف ما آمده که آن چه را که به ذهنت می آید، از خدا بخواه؛ امّا به این بسنده نکن و بگو: خدایا! اینهایی که به ذهن من می رسد، همین است؛ امّا سال آینده ما نمی دانیم چه گرفتاری هایی ممکن است برای ما پیش بیاید و یک چیزهایی هست که ما به آنها محتاج می شویم و الآن به فکرمان هم نمی آید؛ پس اکتفا کردن به این گرفتاری هایی که در ذهنمان هست یا احتیاجات فعلیه ای که الآن داریم، اشتباه است.
از دیگر سو محدود بودنمان نیز برایمان اضطرابی سخت حاصل می کند و شاید هر سال به این می اندیشیم که غیر از این حاجات فعلی مان چه بخواهیم. با دیدی کلان و کلی می توانیم تمام خواسته هایمان را در دو خواسته مختصر، ترمیم گذشته و ترسیم آینده، خلاصه کنیم؛ اما حقیقت این دو امر چیست؟
ترمیم گذشته
همه ما در سال گذشته، گناه ها و خطاهایی مرتکب شده ایم و حالا اگر انسان بخواهد بهترین ترمیم شامل حالش شود، تنها راهش، استغفار و پناه بردن به غفاریت خداوند است.
از طرف دیگر، مقام غفاریت خداوند موجب پدید آمدن ستاریت خاصّ خداوند - ستارالعیوب بودن - می شود؛ اما غفاریت خداوند، سه گونه ستاریت را به دنبال دارد که عبارتند از:
1. برطرف کردن تبعات گناه
اوّل آن که وقتی خداوند ما را می آمرزد، نمی گذارد تبعات گناه، دامنگیر ما شود. تبعات گناه ما، همان جهنم و عقوبت الهی است. در این قسم از ستاریت خاصّ الهی، خداوند نمیگذارد که تبعات معصیت، دامنگیر فرد گناهکار شود و او پس از مرگ، عذاب شود.
2. پوشیدن معصیت از شاهدان
اگر کسی مرتکب گناه و خطا شود، تمام موجوداتی که در ارتباط با او بوده اند، چه فرشتگان رقیب و عتید و چه زمین و زمان و حتّی اعضا و جوارح وی، از گناه او مطلع میشوند. در قرآن آمده است: روز قیامت، دست و پا و زبان ایشان، برضد آنها به کارهایی که کرده اند، گواهی میدهند؛ زیرا از اعمال او مطلع هستند و قسم دوم از ستاریت ناشی از غفاریت آن است که خداوند به موجوداتی که از این معصیت آگاه هستند، می فرماید دیگر برضد او گواهی ندهید.
3. امحاء گناهان
اما ما امشب از خدا، چیز دیگری می خواهیم و آن این که نه تنها این گناهان به ما زیان نرسانند و این شاهدان برضد ما شهادت ندهند؛ بلکه از خدا می خواهیم که این معصیت ها را محو کند. سخن امشب ما با خدا این است: خدایا! امشب مرا پاک کن و این پلیدی ها را از وجود من دور ساز و مرا تطهیر کن! این، نوع سوم از ستاریت ناشی از غفاریت است که نوع کامل و اتمّ آن است.
معاویه بن عمار می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که بنده مؤمن خالصانه توبه کرد، اوّلین اثرش این است که مورد محبّت خدا قرار میگیرد و خداوند، ستاریت خود را در دنیا و آخرت، شامل حال او می کند. من عرض کردم چگونه؟ حضرت فرمود: خداوند ابتدا به رقیب و عتید خطاب میکند که عیوب او را فراموش کنید؛ سپس به اعضا و جوارح میگوید: شما هم فراموش کنید و پس از آن به زمین نیز می گوید: آن چه را که بر روی تو معصیت کرد فراموش کن!2 چنین بنده ای، روز قیامت، وقتی خدا را ملاقات می کند، هیچ موجودی برضد او شهادت نمی دهد!
ترسیم آینده چیست؟
در باب «آداب ضیافت و میهمانی» روایات بسیاری داریم. بعضی روایات به نحو کلّی دعوت به میهمان نوازی می کنند. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله می فرماید: کسی که ایمان به مبدأ و معاد دارد، باید خوب مهمان نوازی و اکرام کند.3 در وصیتهایی که علی علیهالسلام در شب بیست و یکم به فرزندش کرد، اموری را فرمود که یکی از آنها این بود: میهمان نواز باش4 و حتّی حضرت نسبت به قاتل خود نیز سفارش کرد که از او به خوبی پذیرایی کنید.
خصوصیات زیادی در بحث میهمان نوازی و میهمان داری بیان شده است که نمونه هایی را عرض میکنم. امام صادق علیهالسلام می فرماید: مبادا به میهمانی که در خانه تو وارد شده، بگویی آیا امروز چیزی خورده ای یا خیر؛ بلکه هر چیزی داری، پیش او بگذار و از او پذیرایی کن! حدّ اعلای جود و سخاوت این است که میزبان آن چه را دارد، در کاسه اخلاص گذاشته، نزد میهمان بگذارد.5
نقل شده که اگر میهمان خواست برود، او را در رفتن، کمک نکن و کرم در این است که هر چه میهمان بیشتر مصرف کند، صاحب خانه بیشتر خوشحال شود. علی علیهالسلام می فرماید: هر چه میهمان بیشتر مصرف کند، خوشحالتر میشوم.6 پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: اگر میهمان، خودش خواست برود، او را احترام کن و تا در منزل، او را همراهی کن.7 اینها همه از آداب الهی است؛ چون تمام این دستورهایی که انبیا و اولیا میدادند - اعمّ از الزامی و غیر الزامی - همه دستورهای الهی بوده است.
ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی
اهل معرفت می گویند: ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی است. ماه رمضان، خانه میهمانی خداست. ماه رمضان، ظرف زمان و مکان میهمانی خدا از بندگانش است. این محل، محل پذیرایی میهمانهاست و این مقطع زمانی، مقطع پذیرایی خدا از انسانهاست. ماه رمضان، ماهی است که شما به میهمانی خدا دعوت شده اید. شما در این ماه، مورد کرامت خاصّ الهی قرار میگیرید.
آیا امکان دارد که خدا به انبیا و اولیا بگوید که به مردم بگویید این گونه میهمان داری کنید؛ امّا خودش به گونه ای دیگر میهمان داری کند؟ مگر میشود خدا آداب ضیافت را به من بفرماید و خودش عمل نکند؟ آیا قبیح نیست که در این ماه رمضان که خدا مرا به خانه خودش میهمان کرده، از من سؤال کند چه چیزی همراه خودت آورده ای؟!
من میهمان شخصی کریم شده ام و چیزی هم به همراه ندارم؛ نه حسناتی دارم و نه قلبی سلیم. آیا وقتی کسی در خانه کریم میهمان میشود، توشهاش را نیز همراه خود میبرد؟ چه زشت است این عمل! امشب همه ما دست خالی آمدهایم و میخواهیم دست پر برویم. اِطعام این میهمانی چیست؟ اطعام این میهمانی در خطبه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده است؛ «برکت، رحمت و مغفرت». تمام خیرات عالم از این سه چیز نشئت میگیرد. پس هر چه بخواهی، در این سه سرفصل، گنجانده شده است.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، بحارالانوار، ج 55، ص 376.
2. همان، ج 6، ص 28.
3. همان، ج 59، ص 292.
4. همان، ج 43، ص 202.
5. همان، ج 72، ص 455.
6. غررالحکم، ص 377.
7. بحارالانوار، ج 72، ص 451.