روحانیت و نهضت نفت قسمت دوم
برچسپ ها: ایران ، شدن ، جهان ، ملی ، نفت ، روحانیت ، و نهضت



2ـ3. تهدید به صدور فتوای جهاد و پیشنهاد تأسیس ارتش واحد اسلامی در برابر تهدید نظامی انگلیس
دولت انگلستان در نخستین اقدام خود در قبال ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت دکتر مصدق را به مداخله نظامی تهدید کرد و بلافاصله چتربازان خود را به حال آماده باش درآورد و طی مدت ده روز، چهار هزار چترباز را به مدیترانه شرقی و طی یک ماه، یک رزم ناو و دو کشتی جنگی خود را به آب های مجاور ایران (آب های عراق) فرستاد.(1) علاوه بر این، در برخی مطبوعات داخلی انگلیس، سخن از اشغال ایران مطرح شد. آیت الله کاشانی در عکس العمل به این تهدید دو کار کرد:
نخست اینکه متعاقب حضور نیروهای انگلیسی در آب های عراق، آیت الله کاشانی پیامی مفصل خطاب به مردم عراق ارسال کرد. در این پیام، وی ضمن گزارشی از روند مبارزات استقلال طلبانه ایران در راستای ملی کردن صنعت نفت، به سابقه مبارزه خود در کنار ملت عراق با انگلیس اشاره می کند و از عدم همکاری صحیح آنها با ملت ایران، با کنایه گلایه می کند:
نیم قرن یا بیشتر، بوم شوم استعمار بر ایران سایه افکنده... از ملت بزرگوار عراق که در تاریخ جهاد و مبارزه علیه استعمار، صفحات درخشانی دارد... انتظار بیشتری داشتیم و متوقع بودیم... در چنین موقع که ایران گریبان دیو استعمار را گرفته و حقوق سیاسی و اقتصادی خود را از او مطالبه و اخذ می نماید... عراقیان مبارز نیز به روی این دشمن مشترک ایستاده و پیش از آنکه از ضربت ایران به خود آید، ضربت های دیگری بر او بزنند... من افتخار دارم که در جهادی که عراقی ها علیه استعمار آغاز کردند، شریک بوده... آن روزهای درخشانی را که... بر ضد استثمار مبارزه می کردیم، فراموش نمی کنم. برادران عراقی!... دشمن می خواهد، همیشه شما را بنده خود کرده و در شرق اسلامی آلت اجرای مقاصد پلید خود سازد... ملت ایران، اکنون ساعات و دقایق را می شمارد تا آن روز مبارکی را که ملت عراق سراسر نقاط کشور خود را از وجود اجنبی و نفوذ آن پاک می کنند، ببیند.
وی در ادامه، به مبنای حقوقی ملی شدن صنعت نفت می پردازد و ملت عراق را نیز به اقدام برای ملی کردن صنعت نفت تحریک و تحریض می کند:
منشور ملل متحد تصریح کرده است که هر ملتی در امور داخلی خود و اعمال حق حاکمیت خویش آزاد بوده و هیچ دولتی نمی تواند، در امور داخلی دولت دیگری مداخله کند یا از اعمال حق حاکمیت آن جلوگیری کند. ملت ایران به استناد این اصل و با رأی ثابت و عزم راسخ خود که هیچ گونه تغییر و عقب نشینی در آن راه ندارد و برای استرداد حقوق خویش از بیگانگان طفیلی قیام کرده و صنعت نفت را در سراسر کشور ملی ساخت... ملت عراق هم اگر عزم راسخ خود را به کار بیندازد و فریب دشمن را نخورد، خواهد توانست، نقشه های پلید مستعمرین را خنثی کرده...، نفت خود را ملی کند.(2)
دوم اینکه آیت الله کاشانی، طی بیانیه ای اعلام داشت که در صورت تهدید نظامی انگلستان به ایران، فتوای جهاد صادر خواهم کرد و از هر کمکی که هر دولتی به ما بدهد، به شرطی که آن کمک به ضرر ما نباشد، استقبال می کنیم و مطمئن هستیم که کشورهای هندوستان، پاکستان، افغانستان و... به ما کمک خواهند کرد.
انتشار این خبر، نام آقای کاشانی را در صدر روزنامه های جهان غرب قرار داد(3) و انگلستان را به وحشت انداخت؛ به ویژه اینکه در همان زمان، آیت الله کاشانی پیشنهاد تشکیل یک «اتحادیه بین المللی اسلامی» را به کشورهای اسلامی داده بود و از آنها دعوت کرده بود که در نخستین نشست این اتحادیه در پاییز 1330 در تهران شرکت کنند.
آیت الله کاشانی در خصوص این اتحادیه می گوید: «این سازمان که اتحادیه اسلامی جهانی است، باید میان دو بلوک شرقی و غربی، قوه سوم و بی طرفی باشد. تشکیل چنین اتحادیه نیرومندی برای توازن قوا و حفظ صلح در جهان نیز مفید خواهد بود. اولین کوشش ما در این کنفرانس یا کنگره، اتحاد نظامی دول مسلمان و تشکیل ارتش واحد اسلامی خواهد بود. این ارتش، نه تنها قادر به حفظ استقلال دول اسلامی و دفاع از تمامیت ارضی بلوک مسلمان خواهد بود، بلکه وزنه سنگینی در صحنه سیاست جهان خواهد شد و بی طرف ماندن یا الحاق آن به یکی از دو طرف، در صورت وقوع جنگ، اهمیت بسیار زیادی برای حفظ موازنه قدرت و ایجاد صلح جهانی خواهد داشت. با تحکیم اتحادیه اسلامی، فرانسه مجبور است ارتش خود را از شمال آفریقا بیرون ببرد. انگلستان تعدادی از افراد ارتش خود را در هندوستان از دست خواهد داد و امریکا از پایگاه های هوایی در آفریقا محروم خواهد شد».
این پیشنهاد که با استقبال بسیاری روبرو شده بود، احتمال کمک نظامی به ایران را در صورت حمله انگلیس به ایران تقویت می کرد و به شرایط تحلیل را برای انگلستان سخت تر می کرد. در همان زمان، شارل فارول، نویسنده معروف فرانسوی در خصوص فتوای جهاد آیت الله کاشانی، مقاله ای به مضمون ذیل به چاپ رساند:
آیت الله کاشانی پیشوای سیاسی و مذهبی ایران، دنیای غرب را به جنگ مقدس بر سر نفت تهدید می کند. قدرت او در به راه انداختن چنین جهاد مقدس، به قدری زیاد است که که حتی ممکن است، میلیون ها مسلمان شوروی را هم از پشت پرده آهنین به میدان جهاد و جدال بکشاند. چندی پیش رادیو باکو، طی یک سخن پراکنی گفت که تنها یک دستور و حکم جهاد از طرف آیت الله کاشانی، برای جنبش سی میلیون مسلمان شوروی کافی است و دیگر هیچ چیز قادر به جلوگیری از آنها نخواهد بود... آیت الله کاشانی... امروز به جرأت می توان گفت که پاپ شیعیان شده است و همان قدر که فرامین پاپ برای کاتولیک ها مطاع است، دستورات آیت الله کاشانی نیز در میلیون ها شیعه خاورمیانه تأثیر قطعی دارد».(4)
انتشار این گونه مقالات، به خوبی نشان می داد که انگلیس تا چه اندازه، فتوای جهاد آیت الله کاشانی را جدّی گرفته است.
3ـ3. حمایت از دولت مصدق به هنگام ناآرامی ها
شرکت نفت انگلیس پس از اینکه همه ترفندهای خود را برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت به کار برد، تلاش کرد، تا با ایجاد آشوب و بلوا، زمینه های ناآرامی و نارضایتی را در میان مردم به وجود آورد و بدین ترتیب، پشتوانه مردمی نهضت را از بین ببرد. این در حالی بود که برخی مخالفان داخلی دولت مصدق، از جمله جمعیت فدائیان اسلام نیز با ارایه طرح هایی، دولت را زیر فشار می گذاشتند و به دلیل عدم همکاری دولت با آنها، شعار غیراسلامی بودن دولت را مطرح می کردند؛برای مثال پس از روی کار آمدن دولت مصدق، نواب صفوی پیشنهاد چهار ماده ای ذیل را توسط شهید مهدی عراقی، نزد مصدق می فرستد: اجباری شدن نماز جماعت در ادارات و وزارت خانه ها، اجباری شدن حجاب در سراسر کشور، ممنوع شدن مشروبات الکلی و اخراج کارمندان زن از ادارجات.(5) آیت الله کاشانی هرچند به بی اعتنایی دولت مصدق به اجرای برنامه های مذهبی مورد نظرش اعتراض داشت، در این شرایط، حق را به دولت مصدق می دهد و در پاسخ به خبرنگاری که در مورد اجرای طرح های نواب صفوی می پرسد، هوشمندانه بی اینکه منکر این طرح ها شود، پاسخ می دهد: «فعلاً دفع شر انگلستان مورد نظر است».(6)
از دیگر آشوب هایی که برای تضعیف نهضت ملی نفت به راه افتاده بود، واقعه 23/4/1330 است که طی آن چند نفر کشته شدند.(7) ایادی شرکت نفت انگلیس شایعه کردند که این دولت، دولتی ضد مردمی و طالب جنگ است. آیت الله کاشانی در دفاع از دولت مصدق و برای جلوگیری از تفرقه و تشتت، بیانیه ای صادر کرد که د ر آن آمده بود:
در حادثه تأسف انگیز بیست وسوم تیرماه... دست پلید دشمن نامرئی ما، در کمال وضوح نمایان است. این فاجعه طلیعه و پنجه سیاست شومی است که دشمنان این مملکت به عنوان آخرالدوا به آن دست زده اند. هیچ یک از طبقات و جماعات سیاسی این کشور، طالب جنگ، آن هم جنگ داخلی و برادرکشی نیستند و دشمنان ایران از ایجاد این واقعه قصد داشتند، دولت را تضعیف و اوضاع را آشفته سازند و در برابر افکار عمومی عالمیان این آشفتگی را نمایش دهند تا از مقاومت ما در برابر سیاست شوم استکباری کاسته شود.
من با اطلاع و اعتقاد کامل اعلام می کنم که نه تنها آقای مصدق السلطنه از این ماجرا بی خبر بوده اند، بلکه بی نهایت از ریخته شدن خون بی گناهان متأثر و ناراحت شده و تصمیم دارند، با نهایت جدیت، کیفیت وقوع این حادثه خونین را روشن و محرکین و عاملین این فاجعه را به مجازات برسانند. من صریحاً اعلام می کنم و اطمینان دارم که مراتب وطن دوستی کلیه ایرانیان به حدّی است که تمام طبقات... مسایل و مصالح عالیه وطنی را فوق اختلافات مسکلی می دانند و مخصوصاً در جهاد علیه استعمار و مبارزه با شرکت سابق نفت، همه یک دل و یک جهت، آرزومندند که وطنشان از سلطه جابرانه و نفوذ شیطانی سیاست های استعماری نجات یابد.(8)
دعوت آقای کاشانی از مردم، برای حضور در تظاهرات میدان بهارستان (در تاریخ 1/3/1330) و سخنرانی 24/3/1330 نیز نمونه هایی دیگر، از حمایت وی از دولت مصدق به هنگام آشوب ها و بلواها است.(9)
نکته قابل توجه در حمایت آیت الله کاشانی از دولت مصدق این است که این حمایت در حالی صورت می گیرد که تمام شرایط به گونه ای است که مقتضی عدم حمایت است. در حقیقت نوعی اختلاف از همان آغاز روی کار آمدن مصدق، میان وی و آیت الله کاشانی رخ داده است. دلیل آن هم این بود که مصدق که با حمایت و پشتیبانی آیت الله کاشانی، نخست وزیر شده بود، در تعیین وزیرانش، نه با آیت الله کاشانی و نه حتی با دوستان خود در جبهه ملی مشورت نکرد و برخلاف اینکه انتظار می رفت، وزیرانی به کار گیرد که به ملت و موءمن به نهضت ملی شدن صنعت نفت متکی باشند، تعداد قابل توجهی از کسانی را برای وزارتخانه ها استفاده کرد که صدای اعتراض ملیّون و هم مذهبیون را درآورد. تا جایی که عبدالقادر آزاد که از اعضای جبهه ملی بود، اظهار داشت: «دکتر مصدق در انتخاب وزیران کابینه خود، به طبقه نوکرهای انگلیس متوسل شده است تا موضوع خلع ید را به نفع انگلیسی ها تمام کند».(10) مهم تر اینکه نسبت به امور مذهبی و حکومت دینی بی توجهی می کرد.(11) مردم از آیت الله کاشانی انتظار داشتند، تا دخالت کند؛ اما آیت الله کاشانی طی بیانیه ای اعلام کرد:
چون صلاح ملت و مملکت در این موقع باریک، چنین تشخیص شده که جناب آقای دکتر محمد مصدق در انتخاب همکاران خود کاملاً آزاد باشند، لذا این جانب از هرگونه توصیه به ایشان، از ابتدا خودداری نموده و بعداً نیز خواهم نمود، تا در انجام مسئولیتی که به عهده خود گرفته اند، احساس مانعی نفرمایند.(12)
4ـ3. مصاحبه و مذاکره با خبرگزاری های خارجی و دیپلمات های سیاسی.
5ـ3. مصاحبه با خبرنگار فرانسوی روزنامه دونیته لیبره: پس از بروز اختلاف میان آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، خبرنگاران خارجی تلاش داشتند، تا این اختلاف را بزرگ جلوه داده، به این وسیله وفاق ملی را که بر سر مسئله نفت محقق شده بود، بشکنند. در یکی از مصاحبه هایی که آیت الله کاشانی با مطبوعات خارجی داشت، خبرنگار فرانسوی روزنامه دونیته لیبره، از وی در خصوص وجه اختلاف شان با دکتر مصدق سوءال می کند. آیت الله کاشانی با زرنگی، اولویت مسئله سیاست خارجی مصدق را مطرح کرده، چنین پاسخ می دهد:
من درباره سیاست خارجی، یعنی مبارزه با استعمار و موضوع نفت، هیچ گونه اختلافی با نخست وزیر ندارم؛ ولی درباره مسایل داخلی ... اختلافاتی موجود است.(13)
الف. مذاکره با میسیون استوکس رییس هیأت نمایندگی شرکت نفت انگلیس
پس از تلاش ایران، برای خلع ید از شرکت نفت انگلیس، ترومن رییس جمهور امریکا، طی نامه ای از مصدق خواست، تا با اعزام میسیون هریمن به ایران، برای حل بحران میان ایران و انگلیس (طبق برنامه کمک های فنی اصل چهار ترومن) موافقت کند. در تاریخ 23/4/1330 ترومن وارد ایران شد و با مصدق، نمایندگان دولت، مجلسین سنا و شورای ملی، آیت الله کاشانی و... مذاکراتی انجام داد، سپس به لندن رفت و واسطه ورود هیأتی از شرکت نفت انگلیس به ریاست میسیون استوکس به ایران شد. استوکس و همراهانش، در تاریخ 12/5/1330 وارد ایران شدند و در تاریخ 20/5/1330 با آیت الله کاشانی، در شش محور ذیل، وارد مذاکره شدند:
1. تنفر ایرانی ها از سیاست استعماری انگلیس:
آیت الله کاشانی با این پرسش از استوکس، بحث را شروع می کند که «آیا تصدیق دارید که دولت انگلستان سال هاست که برای تسخیر سیاسی و اقتصادی کشورهای خاورمیانه یک مکتب استعماری و استثماری داشته است»؟ و در پاسخ انکارآمیز استوکس می گوید: «اگر روش سیاسی انگلستان در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه، با تجاوز و تعدی و ظلم توأم نمی بود، نه مردم این قسمت جهان این قدر در فشار فقر و بدبختی می ماندند و نه دولت و سیاست انگلستان، این قدر مورد نفرت و کینه مردم خاورمیانه، به خصوص ایرانیان می گردید... در نتیجه سیاست ظالمانه استعماری ا نگلستان در سال های متمادی، اگر امروز کسی به سیاست انگلستان اظهار علاقه کند، منفور و مبغوض مردم خواهد گردید».
آیت الله کاشانی در خصوص عدم محبوبیت، بلکه تنفر ایرانی ها از انگلیسی ها می گوید: «اغلب دولت های ایران، تحت تأثیر عمال شرکت نفت جنوب یا نوکر آنها بوده اند... شرکت نفت جنوب، در تمام شئون مملکت ما... نفوذ و دخالت های ناروا می کردند و یکی از بزرگ ترین علل قیام و نهضت مردم ایران بر ضد شرکت سابق نفت، همین دخالت های ناروا و اعمال نفوذ بوده است... برای اینکه بهتر به میزان عدم رضایت مردم ایران نسبت به سیاست استعماری بریتانیا و عمال شرکت نفت پی ببرید، یادآوری می کنم که در اوایل جنگ، هنگامی که من در بازداشت انگلیسی ها بودم و ارتش شما و سایر متفقین در مملکت ما بودند، مردم ایران مرا به نمایندگی خود انتخاب کردند و اگر سوابق مبارزات من با سیاست استعماری بریتانیا در نظر گرفته شود، انتخاب من به نمایندگی مردم تهران، آن هم در چنان وضع و موقع دشواری، در حقیقت، رفراندومی است برای سنجش میزان عدم رضایت مردم ایران از سیاست استعماری انگلستان».
آیت الله کاشانی با تفکیک دولت و ملت انگلستان می گوید: «من ابداً نسبت به مردم انگلستان احساسات غیردوستانه ای ندارم، مخالفت من تنها با سیاست استعماری انگلستان است». سپس از ارزش معنوی دوستی ملت ایران برای انگلستان سخن به میان می آورد و می گوید: «به خبرنگار دیلی اکسپرس گفتم که ارزش معنوی دوستی مردم ایران برای دولت انگلستان، خیلی بیشتر از آن نفع مادی است که دولت انگلستان در حمایت از عمال شرکت نفت جنوب احیاناً ممکن است ببرد».
2. عدم تأثیر تبلیغات کمونیستی در روحیه ضد انگلیسی ایرانیان:
استوکس تنفر ایرانی ها، بلکه شرقی ها از انگلیس را معلول تبلیغات کمونیستی معرفی می کند. آیت الله کاشانی نیز در پاسخ می گوید: تنفر و مبارزه ما با انگلیس، تحت تأثیر تبلیغات کمونیسم نیست. «من خود به خاطر وظیفه دینی و ملی خود، یک عمر با سیاست استعماری بریتانیا جنگیده ام و ملیّون ایران و طبقات مختلف این کشور و مردم ستمدیده ممالک اسلامی که با من و همراه من، برای آزادی وطن و هم وطنان، با سیاست استعماری انگلستان مبارزه کرده اند و می کنند، کوچک ترین اثر و نشانی از فکر کمونیستی در وجود آنها نمی تواند رخنه کند و رخنه نکرده است. عقاید مستحکم دینی و ملی ما سدّ بزرگ و استواری در مقابل نفوذ کمونیسم و افکار کمونیستی است... این شهرت غلط و مغرضانه است که به وسیله سیاست استعماری شرکت سابق نفت انتشار یافته که موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران، به تحریک روس ها و به وسیله کمونیست ها بوده است... این موضوع، فقط خواست ملت و مردم رنج دیده ایران بوده است و حتی عده ای از عناصر چپ نما و توده نما، به تحریک عمال شرکت نفت، با ملیّون ایران به خیال خود مبارزه کردند و کارشکنی کردند».
3. نفی هرگونه عمران و آبادی ایران توسط شرکت نفت انگلیس:
آیت الله کاشانی در پاسخ به ادعای استوکس، درباره عمران و آبادی شرکت نفت انگلیس در جنوب ایران، می گوید: «البته شرکت نفت چند ساختمان با وسایل کامل زندگی، برای کارمندان انگلیسی خود در آبادان ساخته است، نمی دانم شما وضع کارگران ایرانی را که در شرکت سابق نفت کار می کرده اند دیده اید که در آن صحرای سوزان، در حصیرآباد و چادرآباد، با چه بدبختی و فلاکتی به سر می برند؟ شما نمی توانید که عمال طمّاع شرکت سابق نفت می خواسته اند، هرچه ممکن است از منابع وطن ما بیش تر طمع ببرند و خرابی اوضاع آبادان و عدم عمران آن قسمت از کشور ما برای عمال شرکت نفت، وسیله ای شده است که کارگران ایرانی ما، روزی سی چهل ریال کمتر برای شرکت نفت کار کنند، در صورتی که اگر خوزستان آباد می شد، آن قدر کار برای زحمت کشان ایران در کشاورزی و دام پروری فراهم می شد که... حاضر نمی شدند، با این مزد کم و آن وضع رقت بار، برای شرکت نفت جان بکنند. به علاوه محصول نیشکر و سایر محصولات خوزستان، در صورت آبادی آن دیار، کشور ما را از بسیاری واردات بی نیاز می کرد. به خاطر دارم در آن سال ها که راه آهن ایران را می ساختند، یکی از مهندسان آلمانی که پل بزرگی برای راه آهن ایران می ساخت، نقشه ای داد و پیشنهاد کرد که دولت ایران موافقت کند، تا سدّ اهواز که از همه جهت باعث آبادی خوزستان می گردید، بسته شود. به محض اینکه عمال شرکت نفت از این نقشه مهندس آلمانی مطلع شدند، آن قدر اعمال نفوذ کردند و دست و پا نمودند، تا آن مهندس آلمانی عوض شد و به جای اویک نفر انگلیسی را به کار گماردند. آیا این عمل و کارهایی نظیر آن کافی نیست که شما قبول و اعتراف کنید که شرکت سابق نفت، مخالف آبادی خوزستان و رفاه و آسایش هم وطنان خوزستانی ما بوده است».
4. انگلیس؛ عامل خرابی و بدبختی ایرانیان:
آیت الله کاشانی در پاسخ به این شبهه استوکس که عامل بدبختی و خرابی ایران را مالکان بزرگ معرفی می کند نیز می گوید: «علت خرابی و بدبختی ایران، تنها مالکان بزرگ هم نیستند، اگر مالکان عمده اجحافاتی کرده اند، عمال انگلستان پشتیبان آنها بوده اند. در زمان تزارهای روسیه، یک عده به حمایت روسیه تزاری نسبت به مردم و حقوق آنها تعدی و اجحاف می کردند و در جنوب هم عده ای دیگر، به اتکای انگلستان؛ لیکن پس از سقوط حکومت تزارها، اتکای تمام افراد و اشخاص که بر دوش مردم زحمت کش این مملکت سوار شده و تعدی می کرده اند، فقط و فقط به انگلستان و سیاست استعماری آن کشور بوده است... اگر سیاست استعماری انگلستان از خائنین ایران حمایت نمی کرد، سال ها بود که مردم تمام آنها را نابود کرده بودند... مهم ترین علت خرابی کشور ما و بدبختی هم وطنان و برادران دینی من این است که عمران و آبادی مملکت ما مخالف میل [ما و موافق [مصلحت و منفعت شرکت سابق نفت بوده است».
5. قانونی بودن ملی شدن صنعت نفت ایران به استناد منشور سازمان ملل:
آیت الله کاشانی بر اساس منشور ملل متحد که حق حاکمیت ملت ها را محترم شمرده است، استدلال می کند: «برای استقرار حق حاکمیت خود، ملت ایران حق داشته است که صنایع مملکت خود را ملی کند». وی در پاسخ به این سوءال استوکس که آیا شما می توانید، یک طرفه قرارداد را لغو کنید، پاسخ می دهد: «قرارداد 1933، برخلاف میل و رضای مردم ایران تحمیل شده و کاملاً فورس ماژور بوده و این حقیقت انکارناپذیر را آقای تقی زاده که عاقد قرارداد بوده است، در مجلس ایران به صراحت اظهار داشته است و حتی عده ای از رجال انگلستان هم بارها گفته اند که حکومت آن وقت ایران، دیکتاتوری کامل بوده است؛ یعنی مردم ایران در زیر فشار دیکتاتوری، به هیچ وجه توانایی اظهار نظر نداشته اند».
6. عدم امکان تخطی از قانون ملی شدن صنعت نفت: آیت الله کاشانی ملی شدن صنعت نفت را خواست ملت ایران می داند و می گوید: «من مکرر در مصاحبه های خود گفته ام که ای کاش ما نفت نمی داشتیم و از مداخلات استقلال شکنانه استعمارچیان در امان می بودیم. حالا هم که نفت داریم، طبیعی است که ما نمی خواهیم، سرمایه ملی خود را به هدر دهیم... قانونی راجع به ملی شدن صنعت نفت، پس از سال ها کوشش و مبارزه مردم ایران، از مجلس شورای ملی گذشته است که تمام مردم این کشور، پشتیبان و ناظر اجرای آن هستند و ذره ای انحراف از آن قانون مقدور و ممکن نیست. همین آقای دکتر مصدق، نخست وزیر که از طرف من و عموم مردم ایران، صمیمانه حمایت می شود، اگر فی المثل بخواهد از در نه ماده قانون ملی شدن صنعت نفت است انحراف حاصل کند، نه تنها پشتیبانی مردم را به کلی از دست خواهد داد، بلکه بسا ممکن است، گرفتار سرنوشت رزم آرا گردد و حتی خود من هم که پشتیبان و حامی جدّی دکتر مصدق هستم، اگر از آنچه تا کنون گفته شده است، ذره ای منحرف شوم، مردم ایران با همه حسن عقیده و محبتی که به من دارند، به کلی از من روی خواهند گردانید».(14)
ب. مصاحبه با سیون خبرنگار رسمی رادیو نروژ
در تاریخ 25/5/1330، یعنی پنج روز پس از مذاکره استوکس با آیت الله کاشانی، وی با آقای سیون، خبرنگار رسمی رادیو نروژ مصاحبه می کند. در ابتدای مصاحبه، آیت الله کاشانی ضمن یادآوری این مطلب که «انگلیسی ها خبرنگارانی را به خرج خودِ شرکت سابق نفت برای مصاحبه می فرستند و پس از مراجعت، مفاد آن را بنا به مصالح سیاسی خودشان تغییر می دهند»، از سیون می پرسد که «آیا شما طرفدار انگلستان هستید یا خیر»؟ پس از اینکه سیون ادعای بی طرفی می کند، مصاحبه را در چهار محور ذیل ادامه می دهند:
1. دولت مصدق:
سیون با زرنگی خواسته است، تا آیت الله کاشانی را در دام اختلافاتش با مصدق بیندازد؛ از این رو می پرسد: «نظر آیت الله نسبت به دولت دکتر مصدق چیست»؟ آیت الله کاشانی هم می گوید: «نظر من حمایت کامل از این دولت می باشد و به علاوه 18 میلیون مردم ایران... در هر کجا که باشند، از دولت ملی دکتر مصدق حمایت و پشتیبانی می کنند و امروز هیچ عاملی قادر نیست که این دولت را از کار برکنار سازد».
2. تحریم اقتصادی ایران توسط انگلیس:
آیت الله کاشانی در پاسخ به سوءال سیون درباره تحریم اقتصادی ایران از جانب انگلیس می گوید: «انگلیسی ها اصولاً احتیاج مبرمی به نفت دارند و مجبور هستند، نسبت به ما طریق مسالمت پیش گیرند، ما هم با فروش نفت به کشورهای دیگر، جبران فشارهای اقتصادی فعلی را می نماییم. قرارداد نفت با افغانستان به امضا رسیده... و در آتیه نزدیکی، دول دیگر برای بستن قراردادهای نفتی آمادگی خود را اعلام خواهند کرد. من خیلی خوشحال شدم که انگلیسی ها از حمل کالاهای خودشان به ایران جلوگیری کردند. آنها می خواهند به این وسیله ما را در محاصره اقتصادی قرار بدهند، در صورتی که تا کنون هرچه جنس به این مملکت می فرستادند، به وسیله عمال خائن خودشان، به بهای گزاف و غیرعادلانه، به ما تحمیل می نمودند؛ لذا باعث مسرت است که خودشان پیش قدم در نفرستادن کالا به این مملکت شده و بدین وسیله ما را راحت و آسوده کرده اند. هرچه واردات ما کمتر باشد، به نفع ماست. ما می توانیم جبران آن را با فروش نفت به کشورهای دیگر بنماییم و ارزهای زیادی جهت رفع نیازمندی های اقتصادی خویش تحصیل نماییم...؛ ما اکنون حاضر به تحمل همه گونه مشقات اقتصادی و مشکلات سیاسی از طریق آنها هستیم، زیرا تنها راه تحصیل استقلال واقعی همین است و بس. ما معتقدیم، اگر چاه های نفت ایران طعمه حریق شود، از نظر ما بهتر است تا اینکه متحمل مداخلات ناروای انگلیسی ها در کلیه امور و شئون مملکت بشویم».
3. قانونی بودن ملی شدن صنعت نفت ایران:
آیت الله کاشانی در خصوص قانونی بودن درخواست ملی شدن صنعت نفت، علاوه بر تکیه بر منشور سازمان ملل (مشابه استدلالی که در مذاکره با استوکس بیان کرده بودند)، می گوید: «طبق قرارداد 1933 که پس از ابطال قرارداد دارسی(15) منعقد گردید، در بند اول از ماده بیستم، صریحاً نوشته شده است که بعد از ختم معاهده و انقضای مدت یا به هر نحو دیگر، تمام موءسسات متعلق به ایران است. کلمه به هر نحو دیگر، امروز اطلاق به ملی شدن می شود. اگر آن معاهده صحیح باشد، تمام این موءسسات متعلق به ایران است و اگر باطل باشد که ادله کافی بر بطلان آن داریم، از سال 1933 تا 1950 که 18 سال است، کلیه عواید شرکت نفت پس از وضع مخارج نیمی از آن متعلق به دولت و ملت ایران است. اگر عواید سالیانه مورد بحث را حداقل پنجاه میلیون لیره احتساب کنیم، بدهی شرکت سابق ظرف مدت مزبور، بالغ بر نهصد میلیون لیره خواهد شد. قطعاً مطالبات و دعاوی انگلیسی ها بابت تأسیسات، ثلث این مبلغ هم نخواهد شد. بنابراین، اگر قرارداد به قول آنها صحیح باشد، همه تأسیسات متعلق به ما و اگر باطل باشد، نهصد میلیون طلبکار خواهیم بود که مازاد آن را پس از کسر مورد ادعای خود، باید بپردازد».
4. مقایسه میان روس و انگلیس از حیث مداخله در امور ایران:
در پایان مصاحبه، آیت الله کاشانی در مقایسه ای میان روس و انگلیس می گوید: «در سابق، دولت روس تزاری با انگلیسی ها هم دست بود. در شمال ایران، روس ها و در جنوب ایران، انگلیسی ها بودند و مظالم بی شماری، مشترکاً نسبت به ملت رنج دیده ایران می کردند. پس از جنگ بین الملل اول، یک بار ایران تحت نفوذ سیاسی انگلستان قرار گرفت و روس ها دست از دخالت در امور ما بازداشتند. بعد از جنگ بین الملل دوم، انگلیسی ها در دنیا شهرت دادند که روس ها در کار ایران اخلال می کنند، در صورتی که همه می دانیم که روس ها در امور داخلی ما مداخله نداشته اند و مکرر در مصاحبه ها گفته ام که از روس ها شاکریم که کارشکنی برای ما نکرده اند».(16)
6ـ3. اعلامیه در حمایت از مصدق پس از استعفای وی و روی کار آمدن قوام السلطنه
مصدق پس از ملاقاتی که در تاریخ 25/4/1331 با شاه داشت و طی آن تقاضای وزارت جنگ را در کنار نخست وزیری، همزمان برای خود درخواست کرد، به دلیل عدم پذیرش شاه، استعفا می دهد. در تاریخ 28/4/1331، با اشاره شاه، مجلس شورای ملی بدون حضور نمایندگان فراکسیون نهضت ملی، به زمامداری احمد قوام(17) رأی تمایل داد و شاه، فرمان نخست وزیری را با لقب «جناب اشرف»، به نام او صادر کرد. قوام با دریافت حکم نخست وزیری، اعلامیه ای شدیداللحن با مضمون ذیل صادر کرد:
«من به همان اندازه که از عوام فریبی [اشاره به مصدق [در امور سیاسی بیزارم، در مسایل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم [اشاره به آیت الله کاشانی]. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نمودند، لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته، زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف به هدر داده اند. من در عین احترام به تعالیم مقدسه اسلام، دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد...؛ وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم، مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند. این گونه آشوب گران، با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد... به عموم مردم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است. کشتی بان را سیاستی دیگر آمد».(18)
در حالی که دولت های انگلیس(19) و امریکا و ایادی داخلی آنها، به ویژه دربار،(20) به شدت از قوام السلطنه حمایت می کردند و فضای نسبتاً خفقانی ایجاد شده بود، آیت الله کاشانی در تاریخ 28/4/1331 طی اعلامیه به مضمون ذیل، پشتیبانی خود را از مصدق اعلام می کند:
«احمد قوام باید بداند که در سرزمینی که مردم رنج دیده آن، پس از سال ها رنج و تعب، شانه از زیر دیکتاتوری کشیده اند، نباید رسماً اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید کند. من صریحاً می گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر، کمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه، به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته، محال است و ملت مسلمان ایران، به هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آنها پایمال و نام باعظمت و پرافتخاری را که ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است، مبدل به سرشکستگی شود».(21)
به دنبال انتشار این اعلامیه، علاء از جانب دربار، برای باج دادن به آیت الله کاشانی، با وی ارتباط برقرار می کند. دو بار نیز دکتر امینی که وزیر کابینه مصدق هم بود، به دیدار آیت الله کاشانی رفت و تنها پاسخی که از وی شنید، این بود: «به قوام بگویید، سید از او دیوانه تر است و هرگاه ظرف 24 ساعت از نخست وزیری کنار نرود، کفن پوشیده و از خانه خارج می شود».(22) پس از وی، ارسنجانی از جانب قوام السلطنه به ملاقات آیت الله کاشانی می رود و از قول قوام به وی وعده می دهد که در صورت آرام کردن اوضاع، شش وزیر را با معرفی شما منصوب خواهم کرد! آیت الله کاشانی زیر بار نرفته، در تاریخ 29/4/1331 طی نامه ای به علاء وزیر دربار می نویسد:
«بعد از شما، ارسنجانی از جانب قوام السلطنه آمد و گفت، به شرط سکوت، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من می گذارد. همان طور که حضوری عرض کردم، به عرض اعلیحضرت برسانید، اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایید، دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم، متوجه دربار خواهم کرد».(23)
با فراخوانی آیت الله کاشانی، در روز 30/4/1331 به رغم وجود تانک ها، زره پوش ها، اتومبیل های حامل سربازان و...، تظاهرات اعتراض آمیز مردم در تهران و بسیاری شهرهای دیگر، با شعارهای یا مرگ یا مصدق، زنده باد کاشانی و... شکل گرفت. با وجود تیراندازی وحشیانه نیروهای شاه به روی مردم،(24) تظاهرکنندگان مقاومت کردند و نتیجه مقاومت، دستور شاه به نیروهای نظامی مبنی بر بازگشت به سربازخانه ها و استعفای اجباری قوام و نخست وزیری مجدد مصدق شد.(25)
7ـ3. اعلامیه آیت الله کاشانی در مورد انتشار اوراق قرضه ملی
زمانی که دولت مصدق، در شرایط تحریم قرار گرفته بود و دکتر مصدق از مردم تقاضا کرد که در خرید اوراق قرضه ملی سهیم شوند، آیت الله کاشانی، طی اعلامیه ای مردم را به این کار نیک دعوت کرد:
امروز ملت مسلمان ایران متفقاً و متحداً قیام کرده، تا سلطه فقر را از پیرامون حوزه طاهره اسلام منقطع کنند و ایادی بیگانه را از دخل و تصرف بر شئون سیاسی و اقتصادی مسلمانان ممنوع سازد... امروز آن روزی است که جهاد شما باید با بذل مال به عمل آید و به مناسبت این چنین ایامی است که قرآن مجید می فرماید: «لایستوی القاعدون من الموءمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه».(26)
8ـ3. نامه به هامر شولد، دبیرکل سازمان ملل
با روی کار آمدن دولت زاهدی که قرار بود، طی آن مسئله نفت حل شود، قرار بود انتخابات مجلس هجدهم برگزار شود. زاهدی به مجلس نیاز داشت تا به راحتی بتواند، آنچه را در سر داشت، پیاده کند. از همین رو لیستی از نمایندگانی را که باید رأی بیاورند (ولو فرمایشی) تهیه کرد. آیت الله کاشانی طی نامه ای در تاریخ 15/10/1332 به زاهدی اعلام کرد:
به طوری که مشهور و معروف است، دستگاه دولت مشغول تهیه مقدماتی است که انتخابات دوره هیجدهم را به طور فرمایشی و لیستی انجام دهد...؛ اگر انتخابات فرمایشی انجام بگیرد، هر قراردادی که در مجلس هیجدهم به تصویب برسد، از نظر ملت ایران، دارای ارزش و اعتبار نمی باشد و سرنوشت آن، مانند قرارداد تحمیلی نفت 1933 خواهد بود.(27)
به رغم همه توصیه ها و تهدیدهای آیت الله کاشانی، مجلس هیجدهم، در حالی کار خود را شروع کرد که مذاکرات نفت، محرمانه انجام می گرفت. در چنین شرایطی، آیت الله کاشانی چاره کار را نگارش نامه ای (در تاریخ 20/11/1332 به هامر شولد، دبیرکل سازمان ملل متحدد دید. برخی مضامین نامه آیت الله کاشانی به وی چنین است:
1. در این ایام که انتخابات مجلسین سنا و شورا جریان دارد، دولت تمام روزنامه های ملی را به نام مخالف توقیف کرده و با کنترل شدید چاپخانه ها به وسیله قوای مسلح، امکان انتقاد و نشر حقایق را از قاطبه ملت سلب کرده است و جرایدی که اکنون منتشر می شود، تحت سانسور شدید بوده... عدم آزادی به حدّی است که مخبرین خبرگزاری های خارجی، قادر به مخابره جریانات واقعی نبوده و با انواع سخت گیری ها دچار و با تهدید به اخراج از کشور، نمی توانند وظیفه خود را انجام دهند.
2. انتخابات شامل اشخاص غیرمعتمد مردم و اکثراً از بستگان کاندیداهای دولتی تشکیل گردیده... کاندیداهای دولتی به وسیله ادارات و موءسسات دولتی، به کارمندان و کارگران تحمیل و آنها را وادار کردند، بر طبق آن رأی دهند... تعداد زیادی رأی از اشخاص بی سواد یا بدون شناسنامه گرفته شده.
3. بدیهی است دولت حاضر در چنین شرایط و اوضاعی که تنها با توسل به وسایل غیرقانونی به حکومت خود ادامه می دهد، هر قول و قراری که بدهد و هر قراردادی را امضا کند یا قوانینی به تصویب برساند، به هیچ وجه از طرف ملت ایران رسمیت نخواهد داشت و هر دولت یا موءسسه خارجی که پولی به این دولت بپردازد، یا اعتباری برایش باز کند، ناگزیر بعداً باید برای استرداد و تسویه حساب، خود را با اشخاص طرف بداند.
4. غرض از این نامه آن است که اولاً توسط آن سازمان بین المللی، صدای اعتراض ملت ایران را به گوش دنیای آزاد برساند و در ثانی اعلام بدارد، دولت زاهدی... نمی تواند، مظهر اراده ملت و منبعث از ملت باشد. بنابراین هر قرار و تعهدی را بنماید...، فاقد ارزش و نفوذ قانونی بوده و ملت ایران خود را ملزم به احترام و اجرای آن نخواهد دانست.
5. این نامه به عنوان اطلاعیه قبلی تقدیم آن سازمان می گردد تا دولت های وابسته به آن سازمان و موءسسات تابعه آن دولت ها بدانند که از عدم اجرای قول و قرارهای این دولت، حق مراجعه و شکایت از ملت ایران را نخواهند داشت.
6. ملت ایران از آن سازمان... انتظار دارد، به احترام اصولی که میلیون ها نفر انسان به خاطر آن جان فدا کرده اند، خود را به حقایق اوضاع اسفناک کشور ما آشنا ساخته، برای تأمین جزئی منافع مادی که از معامله نفت ایران به دست می آید، حاضر نشوند که یک ملت زنده، تحت فشار قوای استعماری قرار گیرد و موجباتی پیش آید که متضمن عواقب وخیم برای صلح در این نقطه از جهان گردد.
7. به دلیل جلوگیری از مخابره تلگرافات و ارسال نامه پستی به وسیله دولت فعلی، این نامه توسط قاصد مخصوص به لبنان ارسال شد که از آنجا به سازمان ملل متحد فرستاده شود.(28)
9ـ3. اعلامیه علیه کنسرسیوم (قرارداد پیچ - امینی)
در دولت زاهدی و مجلس هجدهم، قرارداد کنسرسیوم یا فروش نفت و گاز در تاریخ 29/7/1333 به تصویب رسید. اعضای کنسرسیوم، هشت شرکت خارجی بودند که پشت سر آنها چهار کشور انگلستان، امریکا، فرانسه و هلند قرار داشتند. بر اساس این قرارداد، تمام اکتشافات، استخراج و پالایش نفت، به اعضای کنسرسیوم واگذار شده بود و تا پایان قرارداد هم اختیارات قابل فسخ نبود. شرکت نفت باید تمام موجودی انبارها، کلیه ماشین آلات و همه ابزار و دستگاه ها را به شرکت های عامل کنسرسیوم تسلیم می کرد. این امر بدین معنا بود که ایران ضمن اینکه بابت این دستگاه ها و تأسیسات، به شرکت نفت انگلیس غرامت سنگین پرداخت کرده بود، حال باید همه آنها را مجانی در اختیار شرکت های عامل کنسرسیوم قرار دهد!
بر اساس این قرارداد، ایران افزون بر اینکه حتی برای مصرف داخلی خود اجازه هیچ عمل تولیدی و پالایش نداشت، معافیت های مالیاتی و گمرگی نیز به کنسرسیوم داده شده بود؛ در حقیقت، با این قرارداد، امکان هرگونه سیاست مستقل نفتی از ایران سلب شد! این در حالی است که زاهدی با این استدلال که «تا هفت هشت سال دیگر، نیروی اتم جای نفت را می گیرد و ذخایر نفت ایران بی مصرف می ماند و بنابراین در این ده ساله، هرچه از کنسرسیوم بگیریم، وجهی بازیافتی است»، مدعی بود که «در واقع سر انگلیس و امریکا کلاه گذاشته ایم»!(29)
در چنین شرایطی، آیت الله کاشانی با انتشار بیانیه ای، مخالفت خود را با قرارداد کنسرسیوم که استقلال نفتی ایران را به باد می داد، اعلام کرد. برخی مضامین بیانیه ایشان، به این شرح است:
1. «یک قرن دولت انگلیس و نیم قرن سلطه استعماری شرکت سابق نفت، به پشتیبانی آن دولت، مظالم را به جایی رساند که امروز این ملت... اکثریت بیست میلیون نفوس آن، فقیر بیچاره مبتلا به امراض گوناگون و مصائب از حد فزون هستند».
2. «دولت امریکا که خود را پیشاهنگ اصول دموکراسی... و پشتیبان سازمان ملل می داند، در این معامله بی شرمانه و انتقام جویی وقیحانه با انگلستان مکار و حیله گر، همکاری می نماید و ساعی است به خاطر چند صد میلیون دلاری که از نفت ایران نصیب سرمایه داران استعمارچی امریکا می گردد، ملت مظلومی از آزادی و آزادی خواهی ناامید و نسبت به تمام ادعاهای دنیای غرب، بدگمان گردد».
3. «آیا از سرنوشت ممالکی که دائماً از فشار کمرشکن استعمار، به بلوک شرق ملحق و از جرگه نفوذ آنها خارج می شود، درس عبرت نمی گیرند؟ آیا وقت آن نرسیده که دولت انگلیس، از ارتکاب اعمال ضد انسانی و طمع کارانه گذشته دست برمی اشت و به خاطر رفع شدت انزجار و منفوریت خود و حفظ صلح بین المللی، از غرامت و سودهای دیگر صرف نظر می کرد؟... مگر نمایندگان کنسرسیوم، اعلامیه مفصل این جانب را در خصوص غرامت ندیده اند؟ به دلایل منطقی ما باید غرامت بگیریم؛ نه غرامت بدهیم».
4. مدت چهل سال می خواهند، طوق رقیت و بندگی را به گردن ملت بی پناه ستم کشیده ما بیندازند... ملت ایران اجازه نمی دهد، سرنوشت حیات اقتصادی وی در خارج از این مملکت، آن هم لندن معین بشود و هرگز قبول نخواهد کرد، برای چهل سال دیگر زیر نفوذ اقتصادی اجنبی باقی باشد... بر فرض اینکه این قرارداد شوم، هم به تصویب برسد... رسمیت ندارد و دیرزمانی نیابد [که [ملت ایران در اولین فرصت، به هر قیمتی باشد، یک بار دیگر از انگلیس و هم دستانش خلع ید خواهد کرد... دیگر اجنبی نمی تواند، بساط یغماگری و چپاول را در سرزمین ایران بگستراند».(30)
در مجموع می توان چنین قضاوت کرد که اگر آیت الله کاشانی و بیانیه ها، اعلامیه ها، مصاحبه ها، مذاکره ها و مهم تر از همه تهدیدهای وی، مثل تهدید انگلیس به صدور فتوای جهاد، تهدید شاه به معطوف کردن مبارزه به سوی دربار، تهدید مصدق به خروج از کشور و... نبود، شاید خیلی زود مصدق و دیگر یاران ملی وی، در برابر فشارهای بیگانگان، احزاب سیاسی مخالف، اوباش و... عقب می کشیدند و از ملی کردن صنعت نفت دست می کشیدند. برخی روزنامه های خارجی با صراحت به این مطلب اعتراف کرده اند:
1. مجله نیوز ویک: آیت الله کاشانی با روش تند و خشونت آمیز خود، تمام اقدامات مصلحانه دکتر مصدق را در راه حل مسالمت آمیز مسأله نفت عقیم گذاشته است. کاشانی که علاوه بر تنفر با انگلیسی ها، با امریکایی ها نیز کینه و دشمنی مخصوصی دارد، مخالف با هرگونه سازش بین ایران و دول غربی است.
2. روزنامه نیویورک تایمز: آیت الله کاشانی و دار و دسته وی، دست و پای دکتر مصدق را بسته واو را از انجام هرگونه اقدام اصلاحی مانع شده اند. باید دکتر مصدق را از این زنجیر نجات داد... آیت الله کاشانی می خواهد، جای خلیفه مسلمین را بگیرد.
3. روزنامه ژورنال دژیپت چاپ قاهره: دکتر مصدق معتقد است که برای جلوگیری از پیشرفت عناصر دست چپ، باید شاه را تقویت کرد؛ در صورتی که آیت الله کاشانی با تقویت دربار مخالف است. آیت الله کاشانی جدّاً با هرگونه سازشی در قضیه نفت مخالف است؛ در صورتی که دکتر مصدق می گوید، دیگر وقت لجاجت گذشته و برای رفع بحران اقتصادی و بهبود اوضاع کشور، باید به نحوی قضیه نفت با انگلیس و امریکا حل شود.(31)
4. اقدامات سایر علما پس از ملی شدن صنعت نفت
ضروری ترین مواردی که به حضور علمای شیعه، پس از ملی شدن صنعت نفت نیاز بود، مواردی بود که دولت ملی به گونه ای دچار مخمصه و فشارهای داخلی و خارجی می شد. برخی از این دست موارد، در زمان زمامداری دکتر مصدق، اهمیت انتخابات مجلس هفدهم، استعفای دکتر مصدق و روی کار آمدن قوام السلطنه، انتشار اوراق قرضه ملی و... است.
مجلس هفدهم برای تعیین سرنوشت، نتایج و پیامدهای ملی شدن صنعت نفت، بسیار مهم و حساس بود. مخالفان و موافقان ملی شدن صنعت نفت تلاش می کردند، تا کرسی های بیشتری را در مجلس صاحب شوند. علمای شیعه نیز که طرفدار ملی شدن صنعت نفت بودند، تلاش می کردند، تا نمایندگی مذهبی، با عِرق ملی وارد مجلس شوند تا با مقاومت در برابر دربار و بیگانگان، بتوانند تکلیف نفت را به نفع مصالح و منافع حل کنند. در همین راستا، علمای شیراز، در وجوب شرکت مسلمانان و متدینان در انتخابات مجلس هفدهم، بیانیه ذیل را در تاریخ 3/11/1330 صادر می کنند:
جامعه روحانیین شیراز برای ادای تکلیف الهی لازم می داند، اعلام دارند که بر فردفرد مسلمین و متدینین واجب و لازم است که در انتخابات این دوره، به تمام معنی شرکت کرده و نتایج این امر حیاتی را که در حکم دفاع از ناموس مقدسه دیانت است، جایز بشمرند و واجب است که دقت کنند، افرادی را به نمایندگی انتخاب نمایند که به تمام معنی متدین و پای بست عمل به احکام شریفه مقدسه بوده و به اوضاع روز و سیاست جهانی واقف.
آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری نیز برای تشویق مردم، برای شرکت در انتخابات و رأی دادن به کسانی که شایسته باشند و در فکر مصالح مردم باشند، بیانیه ذیل را (در تاریخ 19/9/1330) صادر کرد:
در این موقع حساس که دیانت و استقلال مملکت را خطراتی تهدید می کند، برای ادای وظیفه شرعی لازم است مسلمین با کمال جدّیّت در امر انتخابات شرکت کرده، وکلایی را که متدین و علاقمند به استقلال مملکت و واقف به مصالح عالیه کشور باشند، انتخاب نمایند و چنانچه در اثر مسامحه و سستی در این امر مهم، لطمه به دیانت و استقلال مملکت وارد شود، علاوه بر ذلت و نکبت دنیوی، در پیشگاه خداوند حکیم مسئول خواهند بود.(32)
در خصوص انتشار اوراق قرضه ملی نیز، وقتی دولت مصدق با تحریم اقتصادی انگلیس مواجه شد و مبادرت به انتشار اوراق قرضه ملی کرد، علما در شهرستان ها، با شریک شدن در خرید اوراق قرضه ملی و نیز تشویق مردم به این امر، به دولت ملی کمک کردند؛ برای مثال آیت الله سید نورالدین شیرازی با حضور در بانک ملی شعبه زند شیراز، اقدام به خرید اوراق قرضه ملی کرد و فتوای تاریخی خود را با این عبارت که «خرید قرضه ملی از اقسام جهاد است»، صادر کرد.(33)
در خصوص روی کار آمدن قوام السلطنه نیز پس از اینکه دکتر مصدق استعفا داد، همچنان که آیت الله کاشانی در تهران در حمایت از روی کار آمدن مجدد وی بیانیه داد و حتی شخص شاه را تهدید کرد، برخی علما در شهرستان ها، با برپایی تظاهرات و تحصن به این امر اعتراض کرده، خواهان روی کار آمدن دکتر مصدق شدند؛ برای مثال آیت الله آخوند ملا علی همدانی، در تاریخ 28/4/1331، در حمایت از روی کار آمدن مجدد دکتر مصدق، تلگراف ذیل را به آقای بروجردی ارسال می کند:
ما اهالی همدان از طبقات روحانیون و بازرگانان و اصناف قاطبه ملت، در اثر کناره گیری جناب آقای دکتر مصدق، تعطیل عموم نموده و در تلگرافخانه متحصن هستیم. محترماً از حضرت آیت الله که پیشوای روحانی عموم مسلمین می باشند، تقاضا داریم که در پیشگاه اعلیحضرت همایونی بخواهند، به احساسات عمومی احترام گذاشته، دست خائنین را از سر ملت ستمدیده کوتاه و دکتر مصدق را که قلوب همگانی متوجه جناب ایشان است، منصوب به زمامداری فرمایند.(34)
5. آسیب شناسی نهضت ملی شدن صنعت نفت
1. نهضت ملی شدن صنعت نفت، به رغم اینکه در ابتدا دارای پایگاه مردمی بود و بر مردم تکیه داشت، پس از ملی شدن صنعت نفت و پیش از تثبیت و تحکیم آن، پایگاه مردمی خود را از دست داد و در آن، شاهد نوعی «انتقال گرانیگاه قدرت از مردم به احزاب سیاسی» هستیم.(35) کمترین نتیجه سوء این انتقال قدرت، پذیرفتن قواعد بازی توسط رهبران ملی بود، تا جایی که مجبور شدند، بسیاری کسانی که در ابتدای نهضت در مقابل آنها ایستاده بودند، در حد وزارت مسئولیت دهند و بسیاری کسانی را که در ابتدای نهضت با آنها کار می کردند، عزل کرده، از دست بدهند؛ برای مثال می توان به انتصاب سرلشکر محمود بهارمست به ریاست ارتش و سرلشکر احمد وثوق به معاونت وزارت دفاع که هر دو از هواداران شاه و مورد اعتماد او بودند، اشاره کرد. مصدق این افراد را به دلیل پذیرش قواعد بازی سیاست و برای اینکه به شاه اطمینان خاطر بدهد، در کابینه خود راه می دهد.(36) چنان که دکتر مصدق برای اینکه خشم شاه را از قیام 30/4/1331 از بین ببرد، یک جلد کلام الله مجید برای شاه فرستاد و پشت آن نوشت: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم، برخلاف قانون اساسی عمل کنم و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند، من ریاست جمهوری را قبول نمایم».(37)
2. تحلیل رهبران دینی و ملی نهضت ملی شدن صنعت نفت، از سیاست های بین المللی انرژی که گمان می بردند، در صورت قطع نفت ایران، غرب جایگزینی برای نفت ما پیدا نخواهد کرد و در این شرایط استعلایی، ایران می تواند، خواسته های خود را پیش ببرد، اشتباه بود، چرا که غربی ها نه تنها توانستند، با افزایش تولید نفت عراق، این خلأ را به سرعت پر کنند، بلکه در نتیجه همکاری نوزده شرکت امریکایی، تحت سرپرستی دولت امریکا، علاوه بر اینکه کمبود نفت ناشی از ملی شدن صنعت نفت ایران جبران شد، همه عوامل موءثر در انگلستان و امریکا تجهیز گردید، تا ایران نتواند، نفت خود را به هیچ وسیله، جز سازش با شرکت های بزرگ، به بازارهای جهان برساند. سه سال و نیم طول کشید تا سرانجام دولت ایران متوجه وضع اضطراری(38) خود و لزوم قبول شرایط شرکت های بزرگ نفتی گردید و در طول این مدت، جریان نفت ایران به بازارهای جهان قطع شد(39)
3. تحلیل رهبران ملی نهضت ملی شدن صنعت نفت، از نقش شوروی در این نهضت نیز اشتباه بود، زیرا شوروی، نه به دلیل حمایت از بعد ضد استعماری نهضت نفت، بلکه از این حیث که با جانشینی امریکا به جای انگلیس در ایران مخالف بود، به میدان آمده بود و دراین حضور خود نیز به جبهه ملی کمکی نکرد، بلکه در صدد حفظ وضع موجود شد.
4. مهم ترین ضعف نهضت ملی شدن صنعت نفت و یکی از مهم ترین عوامل شکست آن، تفکیک دین از سیاست و جدایی هویت ملی از هویت شیعی، در مراحل پایانی آن بود. تجربه تاریخی ما نشان می دهد که حرکت های بریده از دین (چه رسد به حرکات ضد دین)، در جوامع دینی و مهم تر از همه در ایران، مطلقاً نمی توانند، دست آوردهای کلان داشته باشند. در نهضت ملی شدن صنعت نفت، اختلاف میان دو رهبر دینی و ملی از سویی و اساساً عدم اعتقاد رهبر ملی به توان دین در دستیابی به بهترین راهبرد سیاسی (اندیشه تفکیک دین و سیاست)، به بدترین وجه ممکن، موجب شکست آن شد. یکی از محققان تاریخ و اندیشه سیاسی معاصر در اندیشه رهبران ملی نهضت ملی شدن صنعت نفت را اندیشه ای تلفیقی نام گذاری کرده، ضمن اینکه این نهضت را «آخرین تقلای مشروطه خواهی در ایران» می داند، می نویسد:
نظام مشروطه برآیند تلفیق دو جریان است: جریانی که روح مدرنیته غربی را در آینده ایران می دانست و جریانی که سعی داشت، آن تجدد را با تمدن اسلامی تلفیق و آشتی دهد. آخرین تلاش مشترک این تلفیق در نهضت نفت بود. این دو جریان تلفیقی، در جمهوری اسلامی تحت عناوینی مانند روشنفکری دینی یا نیروهای ملی مذهبی در حال بازسازی خود هستند؛ ولی تاریخ ثابت کرده است که رهبری تلفیقی جنبش های اجتماعی در ایران، نتیجه ای جز کودتا ندارد؛ رهبری تلفیقی مشروطه به کودتای سوم اسفند و رهبری تلفیقی نهضت ملی به کودتای 28 مرداد ختم شده است.(40)
5. تکیه اساسی نهضت ملی شدن صنعت نفت بر مبارزه ضد استعماری، آن را از مبارزه همزمان با استبداد داخلی بازداشت؛ هرچند در مقطع ملی شدن نفت، استبداد داخلی چندان قوی نبود و اساساً پس از کودتای 28 مرداد بود که محمدرضا شاه، به ویژه با تأسیس ساواک، به رضاشاهی کوچک تبدیل شد؛ اما غفلت از پتانسیل دربار برای استبدادی مدرن و پیچیده، خود موجب غفلت از زمینه های نفوذ استعمار در استبداد داخلی شد. تفاوت نهضت ملی شدن صنعت نفت با نهضت امام خمینی (ره) در همین نکته است که نهضت امام خمینی نیز، به رغم اینکه یک نهضت ضد استعماری بود، نه تنها از کانون های نفوذ استعمار در داخل (استبداد درباری) غفلت نکرد، بلکه آگاهانه تحت عنوان «پایگاه داخلی استعمار» کوبید.
6. نهضت ملی شدن صنعت نفت در ترازوی تحلیل
1. این ادعا که نهضت ملی شدن صنعت نفت، «اوج و قله مبارزات ضد استعماری مردم ایران» است،(41) ادعایی مبالغه آمیز است؛ هر چند اگر منظور از مبارزات ضد استعماری ، تنها مبارزات اقتصادی باشد و نه حتی سیاسی، تا اندازه ای موجه می شود؛ چه، مبارزه اقتصادی نهضت نفت، در بدترین شرایط داخلی سیاسی شکل می گیرد و نسبتاً به شرایط خوبی ختم می شود. به لحاظ داخلی، بیش از یک دهه قبل از این تاریخ، شاهد اشغال ایران توسط متفقین، اخراج رضاشاه از ایران و روی کار آمدن محمدرضا شاه جوان و خام، به همراه کابینه های سست، متزلزل و کوتاه مدت، تأسیس حزب توده، اوج گیری جریان ضد دینی کسروی، بروز قحطی های مکرر، فضای هرج و مرج سیاسی ناشی از فقدان شاهی مقتدر و... هستیم و به لحاظ خارجی، شاهد ظهور امریکا در صحنه سیاسی بین المللی، به عنوان یک کشور قدرتمند و فاتح جنگ جهانی دوم از سویی، و دخالت های روسیه در امور داخلی ایران از طریق حزب تازه تأسیس، اما پرهیاهو و حتی پرنفوذ از سوی دیگر هستیم. در چنین شرایطی که به طور خلاصه می توان از آن با شرایط ضعف قدرت داخلی و نفوذ قدرت خارجی یاد کرد، مبارزه بر سر نفت که مسئله آن برای دنیای غرب و امریکا، حیاتی است، از اهمیت به سزایی برخودار است.
2. نهضت ملی شدن صنعت نفت، به دلیل مخلوط شدن با سه تلخی، در میان نهضت های یک و نیم سده قبل، از کمترین شیرینی در حافظه تاریخی ما برخوردار است: نخست اینکه این نهضت به کودتایی امریکایی(42) پایان پذیرفت و بخش قابل توجهی از میراث آن، در دامان کشوری بیگانه ریخته شد. دوم اینکه این نهضت آن چنان که نهضت تنباکو زمینه ساز انقلاب مشروطه و نهضت پانزده خرداد، زمینه ساز انقلاب اسلامی 57 شد، به هیچ انقلاب بزرگی ختم نشد. سوم اینکه نتیجه این نهضت، انزوای هر دو رهبر دینی و ملی آن (کاشانی و مصدق) شد و برعکس، موجب قدرت گرفتن هر دو رقیب داخلی و خارجی آن (دربار و امریکا) گردید.
3. نهضت ملی شدن صنعت نفت به لحاظ اندیشه ای لاغر و نحیف است. این نهضت، نه تنها به یک انقلاب اجتماعی بزرگ تر پایان نپذیرفت، بلکه ناشی از یک منظومه اندیشه ای هم نبود. در بستر نهضت نفت، هرگز رساله هایی اندیشه ای عمدتاً در حوزه فقه سیاسی ، فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی و... حداقل به آن میزان که در نهضت های قبل و بعد آن، مثل نهضت تنباکو، مشروطه و انقلاب اسلامی حضور داشت، نوشته نشد. حتی می توان ادعا کرد که نهضت نفت از نظر اندیشه سیاسی و حتی نظام سازی، چیزی بیش تر و فراتر از مشروطیت وجود ندارد، به همین علت باید نهضت نفت را به لحاظ اندیشه ای، حداقل یک نهضت پیرو و غیرآغازگر شمرد. این در حالی است که به میزانی که بعد اندیشه ای و فکری نهضت کمتر باشد، به همین میزان، اصالت آن نهضت هم کمتر خواهد بود. از همین روست که به ویژه احساس می شود، اصالت مذهبی دینی نهضت نفت، به اندازه سایر نهضت های ذکر شده نیست.
4. نهضت ملی شدن صنعت نفت، چشم اندازی ندارد. این نهضت، هیچ طرح اثباتی برای آینده ندارد و حتی به تعبیر یکی از محققان تاریخ و اندیشه معاصر، نهضت نفت، بن بست چشم انداز مشروطیت در ایران بود. نداشتن چشم انداز در فرهنگ دینی به شکل نظری و عملی، پشتوانه های هویت ملی را از یک نهضت می گیرد و این رخداد برای نهضتی که بخواهد، با استعمار مبارزه کند، فاجعه است. سرنوشت نهضت ملی شدن نفت، دلسوزان کشور را متوجه این مسئله کرد که ادبیات مشروطه، برای حرکت ایران، نمی تواند کارساز باشد.(43) البته ملی شدن صنعت نفت یک نهضت مستقل ضد استعماری و در نوع خود مثبت است؛ اما اینکه چنین چیزی آمال و نهایت هدف یک حرکت سیاسی بشود، برد نهضت را کوتاه و ارزش آن را کم مقدار می کند.
5. بیداری ملی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، بیداری اصیلی نیست. این بیداری بیش از اینکه معلول سیری از مجاهدت تاریخی باشد، خود معلول آزاد شدن و آزادسازی انرژی و توان ملی پس از یک دوره اختناق و سرکوب رضاشاهی است که البته این هم به نوعی فرایندی تاریخی را دربر دارد؛ اما نکته این است که عملکردهای پس از یک دوره اختناق، دقیقاً متناظر معکوس همان اختناق و کمتر دارای پشتوانه عقلی صحیح هستند. البته نوعاً چون عکس اختناق هستند، به طور طبیعی قابل دفاع خواهند بود و در بستر قابل دفاعی شکل می گیرند؛ اما همواره گرفتار این رنج و نقص هستند که شتاب زده و تند و تیزاند.
6. فقدان خودآگاهی تاریخی نسبت به غرب در نهضت ملی شدن صنعت نفت، یکی دیگر از ایرادهایی است که می توان بر آن گرفت. یکی از محققان تاریخ و اندیشه سیاسی معاصر، در این خصوص می نویسد:
در نهضت نفت با این توجه که قالب، قالب مشروطه خواهی است، کمتر توانستیم به یک درک ملی و خود آگاهی تاریخی بالا نسبت به مغرب زمین، به عنوان پشتوانه استعمار غرب پیدا کنیم. ما از شرایط در حال گذار، به مرحله نوین جهانی غافل ماندیم و دو قطبی شدن جهان جدید و حذف انگلیس وحل شدن آن را در دل امریکا ندیدیم و نتوانستیم تحلیل کنیم. این عدم تحلیل نسبت به برقرار کردن رابطه بین هویت ملی و خودآگاهی تاریخی با استعمار غرب و استعمار خارجی خودش زمینه ساز می شد، برای اینکه نهضت نفت از اصالت و هویت خود خالی شود.(44)
پی نوشت ها:
1. فوءاد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، (تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، چ 2، 1353)، ص 128ـ129.
2. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 385 ـ387.
3. چهره آیت الله کاشانی در آرشیو وزارت خارجه انگلیس این گونه معرفی شده است: کاشانی قائد مذهبی ایران که از اخلاف پیغمبر اسلام است، پدرش از پیشوایان مذهبی بود که با انگلستان خصومت دیرینه داشت و بر سر مبارزه با سیاست دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان به قتل رسید. مرگ پدر، آیت الله کاشانی را دشمن آشتی ناپذیر انگلستان ساخت و فعالیت های ضد انگلیسی او نه تنها در ایران، بلکه در سوریه، عراق و لبنان توسعه یافت. در جریان جنگ با مفتی اعظم و آلمانی ها، علیه انگلستان همکاری کرد و همین همکاری او موجب توقیف وی در سال 1941 گردید. کاشانی به عراق تبعید شد ولی آن قدر در ایران نفوذ داشت که در سال 1945 از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. آیت الله کاشانی در افکار و احساسات میلیون ها شیعیان ایران و پاکستان و حتی روسیه شوروی نفوذ و قدرت فوق العاده دارد. نفوذ کاشانی باعث شد که دکتر مصدق از راه مبارزه با انگلیسی ها منصرف نشود و دولت ایران شناسایی خود از اسراییل را پس بگیرد. آیت الله کاشانی از زنان خود دارای 36 فرزند است، باید از نزدیک مراقب او بود.
روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 30، ص 83 ـ 84.
4. روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 30، ص83ـ85.
5. غلام رضا کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1380)، ص 339. آیت الله کاشانی در این خصوص می گوید: می خواهند در مبارزه ما اخلال کنند. در این ایام نامه هایی با امضاء به من می رسد که چرا شما مشروب فروشی را نمی بندید؟ چرا زن ها را از ادارات اخراج نمی کنید؟ چرا دستور نمی دهید خانم ها چادر به سر کنند؟ این ها یا نوکران مستقیم انگلیس هستند یا مغرض اند یا نمی فهمند.
وقایع سی ام تیر 1331، ص 304.
6. نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، ص 469.
7. این آشوب در پی ورود میسیون هریمن آمریکایی به ایران به منظور حل بحران میان ایران و انگلیس بر سر مسأله خلع ید از شرکت نفت انگلیس و نیز دادگاه لاهه رخ داد. «اکثر عقیده داشتند که عمال اصلی این بلوا، سران حزب توده بودند و نقشه آنها به این منظور تنظیم شده بود که از امکان حل مسأله نفت جلوگیری شود تا بحران اقتصادی و هرج و مرج ناشی از آن به جایی برسد که زمینه برای برقراری رژیم کمونیست آماده گردد».
برای اطلاع بیشتر از این واقعه، ر.ک: تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، ص 189ـ191..
8. روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 38، ص 93ـ 94.
9. ر.ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 382 ـ 384.
10. تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، ص 126.
11. اساساًیک تفاوت عمده که میان فدائیان اسلام با دولت مصدق وجود داشت این بود که فدائیان اسلام در پی اجرای احکام اسلامی بودند، در حالی که دولت مصدق در پی تحقق این شعار نبود. به عبارت دیگر؛ دولت مصدق دغدغه تشکیل حکومت اسلامی را که آرزوی فدائیان بود نداشت و بنا به گفته مرحوم طالقانی در مقابل درخواست فدائیان برای اجرای احکام اسلام، مصدق می گوید «من نه مرد مدعی حکومت اسلامی هستم و نه می خواهم همیشه حاکم و نخست وزیر شما باشم. مجال دهید و بگذارید تا قضیه نفت را حل کنم».
سید هادی خسروشاهی، فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، (تهران: اطلاعات، 1375)، ص 170.
12. روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 20، ص 74.
13. روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 51، ص 171 ـ 172.
14. ر.ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، صص 405ـ413.
15. در سال 1901 م (1280 ش) ویلیام نوکس دارسی تبعه دولت بریتانیا موفق گردید امتیاز اکتشاف، استخراج، حمل و نقل و فروش نفت ایران را در سراسر کشور به استثنای پنج ایالت شمالی که زیر نفوذ روسیه تزاری بود، دریافت کند. این امتیازنامه پس از مهر و امضای اتابک امین السلطان صدراعظم وقت به صحه مظفرالدین شاه قاجار نیز رسید. به موجب فصول هشتم، نهم، دهم و شانزدهم امتیازنامه، دارسی متعهد شده بود طی دو سال پس از اخذ امتیاز، شرکت یا شرکت هایی برای بهره برداری از امتیاز نفت ایران ایجاد کند و از منافع خالص سالیانه خود، شانزده درصد باضافه مبلغ بیست هزار لیره انگلیسی نقداً و معادل بیست هزار لیره دیگر، سهام پرداخت شده به دولت ایران واگذار نماید. مدت امتیاز شصت سال بود و پس از انقضای دوره امتیاز، تمام وسایل و ابنیه و ادوات موجود شرکت، جهت ادامه بهره برداری به دولت ایران تعلق می گرفت.
غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، (تهران: شرکت سهامی انتشار، چ5، 1368)، ص 17.
16. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، صص 388ـ392.
17. شاه با حکومت مصدق از چندی قبل موافق نبود، منتها برکناری مصدق هم خالی از مخاطراتی نبود، به همین لحاظ برای جلوگیری از خطرات احتمالی، به دو سه نفر از اعضای جبهه ملی پیشنهاد شد که قبول زمامداری نمایند ولی چون مورد موافقت آن دو سه نفر قرار نگرفت، با وساطت سیاست خارجی، قوام برای جانشینی دکتر مصدق کاندیدا شد. حسین مکی، وقایع سی ام تیر 1331، (تهران: ایران، 1366)، ص 128.
18. جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، صص 223ـ224؛ سید حسن آیت، چهره حقیقی مصدق السلطنه، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، چ 2، 1363)، صص 275ـ277.
19. سام فال مأمور اطلاعاتی انگلیس در ایران، در کودتای 28 مرداد وظایف ذیل برعهده دارد: انتقال اخبار عادی و پشت پرده، گزارش ملاقات های رجال با یکدیگر و با شاه، بررسی راهکارهای سرنگونی مصدق و یافتن جانشین مناسب برای او، تشکیل جبهه مخفی از رجال پیر و سناتور علیه دولت مصدق و مذاکره با خبرچینان سفارت که رابطان مستقیم و حقوق بگیر بودند از قبیل: سید محمد سجادی، علی منصور، احمد متین دفتری، ظهیرالاسلام، قوام السلطنه، ابراهیم خواجه نوری، سید ضیاءالدین طباطبایی، فضل الله زاهدی، سید حسن امامی و... وی، از جمله کسانی که به عنوان جانشین برای مصدق معرفی می کند از حسین مکی، مظفر بقایی، حایری زاده و معظمی نام می برد اما گو اینکه دولت انگلیس به قوام السلطنه، سید ضیاءالدین، نصرالله انتظام، محسن ابتهاج و بوشهری تمایل داشته است. گرفته شده از سخنرانی دکتر تفرشی در همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 4.
20. قبل از واقعه استعفای دکتر مصدق در 25 تیر 1331، شاه از ارنست پرون تقاضای معرفی یک جانشین برای مصدق می کند و وی هم قوام السلطنه را معرفی می کند و او هم می پذیرد و از پرون می خواهد که این کار را پی گیری کند. پرون، سپس نزد قوام رفته و بعد از ساعاتی بحث، وی را برای پذیرش نخست وزیری متقاعد می کند.
گرفته شده از سخنرانی دکتر آیتی در همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 5.
21. جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، ص 226. بلافاصله پس از این اعلامیه، آیت الله کاشانی در تاریخ 29/4/1330 با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه هایی داشت که بسیار افشاگرانه است. محورهایی که آیت الله کاشانی در این مصاحبه ها روی آنها تأکید می کند به شرح ذیل است:
استعفای مصدق استعفایی غیراختیاری بوده است؛ روی کار آمدن قوام نقشه انگلیس است؛ انتخاب قوام به نخست وزیری در مجلس شورای ملی بر خلاف آیین نامه های داخلی خود مجلس صورت گرفته است؛ قوام در صدد است که دوباره متخصصان انگلیسی را بر شرکت نفت مسلط کند؛ اعلامیه قوام انسان را به یاد عهد شاه طهماسب و دستورات قلدرانه اش می اندازد؛ وقتی ملت قوام را نمی خواهد خواست مجلس و شاه حتی اگر بالاتفاق هم باشد سودی ندارد؛ «اگر کار سخت شود، خودم حاضرم کفن بپوشم»؛ امریکایی ها در سیاست همیشه خام هستند وگول انگلیسی ها را می خورند؛ و... وقایع سی ام تیر 1331، صص 188ـ194.
22. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 449.
23. خواب آشفته نفت؛ دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، ج 1، ص 475؛ چهره حقیقی مصدق السلطنه، ص 283.
24. برای اطلاع از تعداد کشته ها، وضعیت مجروحین، تأسیس مقبره یادبود شهدا، مساعدت و مقرری مادی برای خانواده شهدا و... ر.ک: روح الله بهرامی ، اسنادی از قیام سی تیر 1331، (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ1، 1382)، اسناد 8 ـ 43، صص 43ـ123.
25. وقایع سی ام تیر 1331، صص 211 ـ 219.
26. خاطرات دکتر محمود شروین، ص 224.
27. روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند60، ص 191.
28. گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، (قم: دارلفکر، بی تا)، سند 62، صص 194ـ197.
29. ر.ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، صص 542ـ547.
30. خاطرات دکتر محمود شروین، صص231ـ235.
31. روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 55، صص 182ـ184.
32. علمای مجاهد، ص 199.
33. برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام سید معز حسینی شیرازی فرزند آیت الله سید نورالدین حسینی شیرازی در همایش همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 5.
34. خبرنامه شماره 2 همایش نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، ص 7.
35. سرنوشت خود احزاب سیاسی عصر مشروطه را هم یکی محققین تاریخ معاصر چنین ترسیم می کند: گروه های اجتماعی درسال 1329 به حداقل ها راضی بودند اما ناگهان با افزایش توقعات، نخبگان نیز تحت تأثیر عوام، حداکثرگرا شدند و از نظر روانی زمینه را برای ایجاد نارضایتی آماده کردند. این امر به نوبه خود، فضایی را به وجود آورد که زمینه حضور سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی غرب که در این مقطع، بیشتر بر ایجاد انشعاب و شکاف میان نیروها و جریان های داخلی تأکید می کردند را افزایش داد. با فعالیت شکبه های جاسوسی و زمینه سازی های داخلی، فضای بی اعتمادی در کشور حاکم شد و گروه های سیاسی در وضعیت انشعاب قرار گرفتند.
برگرفته از سخنرانی دکتر ابراهیم متقی در هماییش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 3.
36. ر.ک: محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت؛ دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، ج 2، (تهران: کارنامه، چ 1، 1378)، صص 558 ـ 559.
37. از اظهارات دکتر مصدق ضمن پیام رادیویی به مردم ایران در 16/1/1332، نقل از: تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 466.
38. دلیل وضعیت اضطراری ایران این بود که یک هفته پس از روز خلع ید (29 /3/1330 روز تسلط ایران بر تأسیسات نفت)، حدود چهار هزار و پانصد نفر از کارکنان خارجی شرکت نفت استعفا دادند. دولت ایران سعی کرد از کشورهای دیگری مثل امریکا، هلند، سوئد و بلژیک کارشناس بیاورد ولی غالباً عذر خواستند. البته در 1330/4/5 هیأتی از کارشناسان ایتالیایی به ریاست معاون شرکت آجیب آمدند ولی معلوم شد که از شرکای همان شرکت سابق نفت هستند. کار تأسیسات فقط محدود به تهیه نفت مورد احتیاج داخل شد؛ زیرا کشتی های نفت کش هم از بارگیری نفت امتناع کردند و بالاخره در 8/5/1330 آخرین واحد پالایشگاه تعطیل شد. در این اوقات دولت کارگری در انگلیس زمامدار بود. محافظه کاران فشار داشتند که باید به آبادان قشون کشی شود ولی امریکا از امکان مقابله شوروی بر طبق عهدنامه 1921 نگران بود و تأکید بر مذاکره داشت.
تاریخ سیاسی ایران، ج 1، صص 365ـ396
39. تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، ص 142.
40. برگرفته از سخنرانی دکتر مظفر نامدار در همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 5.
41. گرفته شده از سخنرانی دکتر محمدحسن سالمی (نوه دختری مرحوم آیت الله کاشانی) در «همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا»، مندرج در: خبرنامه شماره 2 همایش نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، ص 3.
42. کودتای 28 مرداد یکی از حلقه های سلسله و زنجیره سیاست نفوذ انگلیس و امریکا در آن روزگار بود. پیش از این کودتا و در همان زمان، کودتای یونان، آلبانی (1950)، مصر (کودتای ژنرال نجیب در اول مرداد 1331) و... صورت گرفته بود. برخی شبکه های اقتصادی در ورای شبکه های اطلاعاتی اقداماتی انجام می دادند تا به دولت ها فشار آورند که طرح های کودتا را زودتر به تصویب رسانده و اجرا کنند.
برگرفته از سخنرانی عبدالله شهبازی در همایش همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 4.
43. برگرفته از سخنرانی دکتر موسی نجفی در همایش همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش مذکور، ص 4.
44. مصاحبه با دکتر موسی نجفی، نقل از: خبرنامه شماره 2 همایش بین المللی نفت، سلطه، کودتا (28 مرداد 1382)، ص 20.