دامن او را نمی گیرید؟
برچسپ ها: را ، او ، نمی گیرید ، دامن
2 - دامن او را نمی گیرید؟
شهر مدینه در جوش و خروش عجیبی می سوزد، عده ای با «ابوبکر» به عنوان جانشین پیامبر (ص) بیعت کرده اند، اما افراد زیادی هم که از بزرگان اصحاب ورؤسای مهاجران و انصار می باشند، زیر بار بیعت نرفته اند، آنان علی (ع) وفرزندانش، عباس بن عبدالمطلب و فرزندان وی از بنی هاشم، سعد بن عباده و فرزندو اعضای خانواده اش، حباب بن مندر و پیروانش، زبیر، طلحه، سلمان، عمار، ابوذر،
[141]
مقداد، خالدبن سعید، سعد بن ابی وقاص، عتبة بن ابولهب، براء بن عازب، ابی بن کعب، ابوسفیان بن حرب، عبدالله بن عمر، اسامة بن زید، عبدالله بن مسعود، حسان بن ثابت، مغیرة بن شعبه، محمدبن مسلمه و دیگران هستند(24).
آری، هم وضع عمومی شهر آشفته و خطرناک است، و هم اوضاع به زیان علی (ع) و حق مسلم او تمام می شود. قبل از آن هم رسول گرامی اسلام، این اوضاع خطرناک را پیش بینی کرده، و چند بار به علی (ع) فرموده بود: ضغاین فی صدور اقوام لایبدونها لک، الا من بعدی، «احقاد بدر» و «ترات احد»(25).
کینه هایی در سینه های افرادی نهفته است، که تا من زنده هستم آن را نسبت به توظاهر نمی کنند، اما بعد از من، کینه هایی که از «جنگ بدر» و «جنگ احد» در دلها نهفته است، ظاهر می گردد!
باری، رسوب افکار جاهلی را، رسول گرامی اسلام، در زمان حیات خویش، درافرادی سراغ می داشت، و از بروز و ظهور آن، بخصوص برای بعد از خود نگران بود، اما این راز وقتی فاش شد، که در «جنگ احد» بخاطر کوتاهی عده ای، برای ارتش اسلام شکستی رخ داد، و افراد دشمن شایع کردند که رسول خدا (ص) کشته شده است، و در آن زمان افراد زیادی راه فرار را پیش گرفتند!
قرآن کریم هم این راز نهفته را فاش نمود و اعلام کرد: گروهی از یاران به اندازه ای در فکر جان خویش بودند، که درباره خداوند و وعده های الهی، گمانهای ناحق زمان جاهلیت را داشتند، و می گفتند: آیا برای ما راه چاره ای هست؟ (26).
آری، این گمان پیامبر (ص) درباره افراد سست عنصر را قرآن کریم، افشا نمود ورسول گرامی اسلام (ص) ، از بروز این افکار جاهلی و خطرهای آن نگران بود(27).
[142]
باری، پس از رحلت رسول خدا (ص) عقده های پنهان چرکین سرباز کرد، و به غارت حق امامت علی (ع) انجامید، و گروهی از مهاجران و انصار مؤمن هم تا توانستند، ازاین حق مسلم دفاع کردند، ولی نتیجه چه شد؟ در ادامه بحث مطالعه کنیم.
اما این دفاع برای افراد دلسوز در آن روزهای بحرانی، وقت و زمان و مکان نمی شناخت، چنانکه وقتی علی (ع) بر «استر» رسول خدا (ص) سوار بود و از راهی عبور می کرد، و سلمان در میان گروهی حضور داشت، وقتی آن حضرت را مشاهده کرد، از جا برخاست و فریاد زد: الا تقومون تاخذون بحجزته، تسالونه. . . ؟
آیا از جا بر نمی خیزید و دامن او را بگیرید و از او سؤال کنید؟ سوگند به خدایی که دانه را می شکافد و انسان از را از نطفه می آفریند، کسی غیر از وی وجود ندارد، که شما را به راه و رسم پیامبرتان آگاه سازد، عالم ربانی در روی کره زمین فقط اوست ودلها با پناه بردن به او آرامش می گیرد.
آری، اگر علی (ع) را از دست دادید، علم و دانش انسانی را از دست داده اید، وانسانیت را به انکار و فراموشی سپرده اید! (28).
24. الغدیر، ج 7، ص 93 و 143؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 124؛ اسدالغابة، ج 4، ص 40.25. بحارالانوار، ج 28، ص 55 و 75.26. سوره آل عمران، آیه 155.27. مجمع البیان، ج 1، ص 532؛ السیرة النبویة، ج 3، ص 122.28. بحارالانوار، ج 22، ص 321؛ امالی شیخ صدوق، ص 327.