شعر و ادب و اخلاق
ارغوان داغ
ای مسیر کاروانت تا ابد آیینه پوش ارغوان داغ تو زد در بهار سینه جوش رفتم از دل تا بپرسم قصه ی اندوه چیست؟ این که در من شعله ها افروخته از داغ کیست؟
کبوتر بام حرم امام حسین بودیم...
... حقیقتا اصلا فکر نمی کردیم که با اوضاعی که در عراق پیش آمده بود، بتوانیم راهی کربلا بشویم. ولی از آنجایی که آقا سیّدالشهدا واقعا عنایت خاصی داشتند و ظاهرا رأی حضرت بر این قرار گرفته بود که ما شب اربعین را مهمان حضرت باشیم؛ لذا قصد سفر کردیم
جرعه نوشان غدیر
انبوه سرتراشیدگان از حج باز گشته، چون رودی خروشان در راه بودند. اشتران، در گرمای شدید، بار بر دوش، راه می پیمودند. زائران سیه چرده، با قلبهایی مالا مال از ایمان، افسار کشان می رفتند.
ساکن خانه وحی
اهل مدینه بود و ساکن خانه وحی. از کودکی، هم بازی علی اصغر بود و ستون خیمه گاهِ زین العابدین. شاهد عشق بود و در آغوش شکفتن. دلش یادگاری بود از عاشقانه های کربلا. کوچه کوچه، غم در دلش بود و با زخم و غربت، الفتی دیرینه داشت.
گنبد از نور تو روشن
مرد، دستش را به سمت مادرش دراز کرد و بی آنکه نگاهش را از گنبد درخشان امام رضا(ع) بردارد، مادرش را صدا زد. مادر خرناسی کشید و صدایش را نشنید. مرد، لحظه ای صورتش را از نرده های کلفت و چوبی ایوان به سمت مادرش برگرداند و با عجله گفت: مادر! نگاه کن...
بگذار شاعرت شوم بانو
خود را به پلک پنجره می¬کوبند این بغض¬های حل شده در باران
برترین اعمال [پیامی از برزخ]
برترین اعمال [پیامی از برزخ]
شعر_انتظار
کی به دنیا می کشی نقش پر طاووس را کی ز جا برمیکنی تزویر و هم سالوس را
امیر آفتاب
آقای من! ای غربت بی نهایت! پژواک صدایت دایره در دایره از فراسوی ازل تا ابد می رود و تا قیامت همه جا محشر کبرای تو خواهد بود؛ تو که یک جهان پنجره از بانگ رسایت بیدار شد.
خواب دیدم دست هایت را
دوباره خواب دیدم دست هایت را، گره کرده بر بلندای قله ی فریاد؛ به شکستن زنجیرهای بسته بر پای فلسطین. و خواب دیدم پیراهنت را، آغشته در خون؛ رقصان بر تن هزار شقایق نوخاسته