شعر و ادب و اخلاق
امیر مهربانی
کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می کرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
دست حمایت
چگونه باور کنم که امام کاظم(ع) هدیه ام را قبول نکرده باشد؟! لابد ارزشی ندارد؛ اما من آن خلعت را نه به عنوان چیزی پر ارزش، که به نشانة عرض ارادت به آن حضرت تقدیم کردم. انتظار داشتم که مورد پذیرش حضرتش قرار بگیرد.
جرعه نوشان غدیر
یعنی حیدرو برای پیشگیری از هر التقاط و اشتباهی دست جانشین خود را
فصل قرب
«عید قربان»، جلوه گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است.
بقیــع
«بقیـع»، مزرعه غم و کشتزار اندوه است.
فجر و شفق
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
مسافران کشتی نجات
نیمه شب بود و ابرهای سیاه روی ماه را پوشانده بودند. موجهای بلند با صدای وهم انگیز خود در دل دریای ظلمانی پیچ و تاب می خوردند. کشتی بزرگ بی محابا دل امواج را می شکافت و راه خود را باز می کرد. در قسمت جلوی کشتی مردی سبزپوش ایستاده بود که چراغی در دست داشت.
... کیست این عبد صالح؟
کاروان در کاروانسرایی بزرگ و قدیمی از حرکت باز ایستاد. مسافران خسته از چارپایان فرود آمدند و بارها بر زمین نهادند. من نیز پیاده شدم و باراندکم را کنجی گذاردم. کاروانسرا پر از مسافر بود.
مردی متفاوت
تو زیباتر از همسالانت بودی، رشیدتر، چابک تر و سرزنده تر.
آفتاب سامرا
ای که خورشید فلک محو لقای تو بود ماه را روشنی از نور ضیای تو بود