شعر و ادب و اخلاق
سکهها در آتش
جلو رفتم و آرام به شانهي مصادف زدم و پرسيدم: «مصادف آنها را ميبيني؟» و با انگشت به روبهرو اشاره کردم. مصادف جهت انگشتهايم را گرفت و به روبهرو خيره شد و آرام گفت
عزای حقیقت و سوگ عدالت
نوزدهم ماه مبارک رمضان، یکی از غمگین ترین روزهای حقیقت و عدالت است. در سحرگاه آن روز سرخ، محراب در عزای مردی گریست که تا آن روز، چنین گوهری را در آغوش خود نگرفته بود.
بشارت سبز
تا چشم کار می کرد بیابان بود و ریگ های تفتیده.
خدیجه، ای همه خوبی
خدیجه، ای همه خوبی... درودم بر تو باد ای دختر پاک «خویلد»
عید سعید مبعث حضرت رسول اکرم
صدای گرامی ات می لرزید. جان تو را پرنده های هیجان، بی قرار کرده بودند.
تجلی صبر
چشمانش را گشود و برای آخرین بار دیده در افق دوخت، افق خونینی که او را تا دردناکترین لحظات زندگیاش به پیش میبرد... آتش اشتیاق وجودش را به خاکستر بدل کرده بود و یاد برادر تمامی وجودش را از آن خود کرده بود.
امیر مهربانی
کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می کرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
دست حمایت
چگونه باور کنم که امام کاظم(ع) هدیه ام را قبول نکرده باشد؟! لابد ارزشی ندارد؛ اما من آن خلعت را نه به عنوان چیزی پر ارزش، که به نشانة عرض ارادت به آن حضرت تقدیم کردم. انتظار داشتم که مورد پذیرش حضرتش قرار بگیرد.
جرعه نوشان غدیر
یعنی حیدرو برای پیشگیری از هر التقاط و اشتباهی دست جانشین خود را
فصل قرب
«عید قربان»، جلوه گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است.