آیا علاقه به دنیا مذموم است؟!
برچسپ ها: دنیا ، زندگی ، مردم ، مذموم
«خردمندترین مردم کسی است که در تنظیم مخارج زندگی اجتماعی و خانوادگی دقت کافی به خرج بدهد.». بعبارت دیگر هرچه برنامه ریزی افراد جامعه برای تأمین رفاه مادی خود بهتر باشد، نشانگر رشد عقلانی و فرهنگ بیشتر است.
در نظام تعلیم و تربیت اسلامی نوع نگاه انسان به دنیا می تواند منجر به پیامدهای مثبت یا منفی شود.نگاه منفی و انزوا طلبانه نه تنها مورد تأکید نظام تربیت اسلام نبوده بلکه توسط معصومین علیهم السلام مورد مذمت نیز قرار گرفته است. از دیدگاه اسلامی، دنیا مذموم نیست بلکه زیبا و جذاب است. سوگند های قرآن کریم به همه انواع زنده و غیر زنده جهان طبیعت، نشانگر اهمیت مظاهر طبیعت و دنیاست. از نظر قرآن هر آنچه در این دنیا وجود دارد به بهترین شکل خود آفریده شده است (الذی أحسن کلَّ شیءٍ خَلقَه) (سجده/آیه ٧). بعلاوه،تصریح قرآن بر اینکه «ما آسمانها و زمین و هرآنچه ما بین آنها است را بازیچه نیافریدیم» (انبیاء/آیه ١٦)،ضمن هدفدار جلوه دادن آفرینش جهان، بخاطر آن بوده است که زمینه های کاوش و تحقیق و نیز بهره برداری و لذت جویی از مظاهر طبیعت را برای انسان فراهم نماید.
آیا علاقه به دنیا مذموم است؟
علاقه بشر به دنیا چیزی نیست که در اثر تربیت، عادت یا تلقین بوجود آمده باشد بلکه مطابق فطرت و نشانه سلامت روانی انسان است.
«عاصم بن زیاد»، در زمان خلافت علی علیه السّلام بطور عملی و با این فرض که بهره برداری از امکانات دنیا مذموم است، ترک دنیاکرد و گوشه نشینی را امری اسلامی، پسندیده و مایه تقرب الهی دانست و خانواده را رها کرد و در بیابان گوشه عزلت گزید. امام علی علیه السّلام به او فرمودند: «ای دشمن خود! شیطان پلید خواسته ترا سرگردان کند که به این راه ترا واداشته است و گوشه نشینی را در نظر تو آراسته کرده! آیا به زن و فرزند خود رحم نکردی؟ آیا باورت این است که خداوند برای تو پاکیزه ها را حلال کرده و کراهت دارد تو از آن بهره مند گردی؟!! تو پست تری از آنکه خداوند نعمتی را به تو حلال کند و نخواهد که از آن بهره ببری.»
دنیادوست خردمند!!
امیر المومنین علیه السّلام در تشریح خصوصیات فرد خردمند از نظر اسلام می فرمایند: «خردمند بلحاظ آینده نگری و عاقبت اندیشی، منفعت جو نیز هست.» بدین معنا که فرد خردمند بدنبال کاری که سود دنیوی و یا اخروی در بر نداشته باشد نمی رود. اگر به سفر نیز برود بدنبال اهداف سودجویانه است و کار بیهوده انجام نمی دهد: «عاقل به مسافرت نمی رود مگر برای سه هدف: امرار معاش، گام نهادن برای معاد (سفر حج و جهاد و...)، تفریح و کسب لذت از راه غیر حرام.»
عدم تأمین هرکدام از سطوح نیازهای بشر، به ضرر انسان بوده و باعث خدشه دار شدن سلامت روانی متربی می شود. چه بسا افرادی که بیماری افسردگی پیدا کرده و از عوامل موثر و زمینه ساز آن می تواند از دست دادن زمینه های علاقه به دنیا و نیز بسترهای تلاش و تحرک باشد.
همچنین امام علی علیه السّلام در تبیین اهمیت توجه به دنیا، کار و فعالیت اقتصادی می فرمایند: «خردمندترین مردم کسی است که در تنظیم مخارج زندگی اجتماعی و خانوادگی دقت کافی به خرج بدهد.».
بعبارت دیگر هرچه برنامه ریزی افراد جامعه برای تأمین رفاه مادی خود بهتر باشد، نشانگر رشد عقلانی و فرهنگ بیشتر است.
بعلاوه اینکه اگر علایق بشر به امور دنیوی نبود، نسل بشر تداوم پیدا نمی کرد و زندگی و تمدن انسانی پیش نمی رفت. همه غرائز و قوایی که در وجود آدمی نهاده شده است بخاطر ایجاد حرکت و کاری آفریده شده و نه تنها قابل قلع و قمع نیستند بلکه ریاضت و مجاهدت با نفس باعث پس رانده شدن این نیازها به ضمیر ناخودآگاه شده و بعدا ممکن است بصورت خطرناک در جای دیگری بروز کنند و یا تولید بیماریهای عصبی و روحی نمایند.
این بدان معنا است که عدم تأمین هرکدام از سطوح نیازهای بشر، به ضرر انسان بوده و باعث خدشه دار شدن سلامتی روانی متربی می شود. چه بسا افرادی که بیماری افسردگی پیدا کرده و از عوامل موثر و زمینه ساز آن می تواند از دست دادن زمینه های علاقه به دنیا و نیز بسترهای تلاش و تحرک باشد.
«عاقل به مسافرت نمی رود مگر برای سه هدف: امرار معاش، گام نهادن برای معاد (سفر حج و جهاد و...)، تفریح و کسب لذت از راه غیر حرام.»
این حالت می تواند گریبانگیر افراد بازنشسته، همسران بیوه، تاجران خسارت دیده یا ورشکسته و نیز مدیران، مجریان و سیاستمداران منزوی بشود.
سخن آخر
در میان مسلمین دو نگرش نسبت به دنیا وجود دارد. نگرش درست که می تواند اثرات رشدآور و تحرک بخش هم در بعد فردی و هم در سطح جامعه داشته باشد و دیگری، نگرش غلط نسبت به دنیا که می تواند اثرات مخرب و تخدیرکننده برای مردم در بر داشته باشد.
این تفکر که هرگونه فعالیت سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،هنری،علمی، لذت جویی،تفریح و...را دنیاپرستی تلقی کند،اثرات مخرب برای فرد و جامعه در بر دارد. رواج روحیه کسالت،افسردگی و بطالت، عدم رشد روحیه کار و تلاش و فقدان وجدان کاری در فعالیتهای اجتماعی و نیز متوقف کردن فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی توسط برخی مردان و زنان پس از دههء چهل و پنجاه زندگی و محروم کردن کشور و جامعه از نیروی فعال خود همه و همه می تواند نمونه ای از این اثرات مخرب باشد.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه ٢٠٠، حکمت ٣٨٢
- تعلیم و تربیت اسلامی، مرتضی مطهری