رقص در برابر مرگ!

برچسپ ها: شهید ، چمران

Print Friendly and PDF

شب را در بیمارستان صحرایی امام حسن(ع) که انگار در پناه کوهی ساخته شده، می مانیم. جای عجیبی است؛ انگار هنوز آنجا جنگ است و خیلی چیزها سادگی شان را از دست نداده اند. حتی خیلی از نمونه های فرهنگ جبهه را هم آنجا می توان دید: اینکه صبح بلند شوی و ببینی یکی کفشت را برایت واکس زده! اینکه تا لب تر کنی چند خادم شهدا بیایند به کمکت و اینکه... در اتاق نیایش بیمارستان هم صحنه های زیبایی می توانی ببینی: یک چاه نمادین کوچک، نیزار و چادر یک رزمنده و حتی سفرة هفت سین که با ظرافتی خاص و در میان تصویر شهدا چیده شده. راستی چه کسی می تواند بگوید شهدا مرده اند؟

 

به دهلاویه می رسیم؛ حد فاصل جادة سوسنگرد و بستان. همزمان با ورود ما، رئیس جمهور هم به منطقه می آید و دیداری کوتاه با چند کاروان می کند. در پشت بامِ ساختمان دهلاویه جمع می شویم. راوی شروع می کند: «چشم دل را باز کنید. چون تو این بیابونا، چشم ظاهر، خیلی جاها را نمی بینه.» راوی از جوان عرب زبانِ سوسنگردی گفت که تک و تنها می خواست مقابل لشکر سه هزار نفری تانک دشمن را بگیرد و عراقی ها زنده زنده آتشش زده بودند. بعد به پیام امام اشاره کرد که در جواب استاندار اهواز فرموده بود: «مگر جوان های اهواز مرده اند که عراقی ها اهواز را بگیرند.» می گفت: «امام گفته بود جنگِ ما عاشورایی بود.» و فرمانده، مثل شب عاشورا، همه را جمع کرده و گفته بود: «بچه ها! الآن آفتاب هست، ما نمی توانیم فانوسی خاموش کنیم، اما چشم هایمان را می بندیم. هر که خواست برود.» چشم ها را که باز کرده بودند، هیچ کس تکان نخورده بود.

راوی از زنان سوسنگردی که پابه پای مردهایشان مقاومت می کردند گفت و از حمله های شبانه و چند نفریِ رزمندگان ما که در شش ماه اول جنگ، خواب را از چشم بعثی ها گرفته بود. او چه دل پرخونی داشت از آنها که آثار مستند جنگ را یک به یک می برند و مناطق، کم کم دارند از حال و هوای جنگی می افتند و در عوض انگلیسی ها، سیگار چرچیل را نگه داشته اند و مردم صدهزار دلار می دهند تا...

راوی چه زیبا از چمران می گفت که هم نقاش خوبی بود و هم یتیم نواز خوبی و هم عالم و هم عارف.

 

پا به نمایشگاه دهلاویه می گذاریم که در و دیوار آن پر است از تصاویر و نوشته ها و نقاشی هایی از چمران. نقاشی هایش اغلب آیه های قرآن است که او آنها را به تصویر کشیده و معروف ترین آن «تابلوی شمع» است که یادم هست خوانده بودم چمران خود پای آن چنین نوشته بود: «من اگرچه شمع کوچکی هستم، اما با همین روشنایی اندکم، فرق میان نور و ظلمت را نشان می دهم.» گویا همین تابلو هم سبب ازدواج او با همسر لبنانی اش می شود.

وقتی به این همه عکس و دست نوشتة شهید چمران جمله ای که به خط او از پشت ویترین چشم را نوازش می دهد، نگاه می کنم، با خود می اندیشم: آیا بعد از ما هم کسانی به دیدن عکس ها و آثار و حتی دستنوشته هایمان خواهند آمد؟

 

سالن نمایشگاه کاملاً تاریک است. جمعیت رو به پردة سفیدی که فیلم «کوچ سرخ» از آن پخش می شود، نشسته اند. جذبة صدایی که در حال خواندن آخرین دست نوشته های چمران و گفت وگوی او با اعضا و جوارحش است، مرا به سمت خود می کشاند:

ـ ... در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید. من چند لحظة بعد به شما آرامش می دهم؛ آرامش ابدی! دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شما را استثمار نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید کرد. از بی غذایی، از گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. آرام و آسوده برای همیشه در بستر نرم خاک آسوده خواهید بود، اما... اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقا با پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ، باید زیبا باشد.

به عکس او که گوشة تصویر نشسته نگاه می کنم و حسرت می خورم به اطمینان او و به آرامشش بعد از مرگ. چمران می رود تا به آن آرامش ابدی که خود از آن می گفت، برسد؛ «به قربانگاه، یعنی دهلاویه رسید. رزمندگان بر گردش حلقه زدند و او سخن گفتن آغاز نمود. با همه وداع کرد و همه را بوسید، حتی آنانی را که خوابیده بودند؛ همراه با فرماندة جدید به نزدیک ترین نقطه به دشمن رفت و تأکید کرد که دیگر کسی نیاید؛ ولی نگفت چرا. چون لحظاتی بعد، آتش خمپاره های دشمن دل زمین را شکافت و صدای انفجار آن با صدای شکستن قلب های آکنده از محبت دکتر چمران، همراه شد. تصاویر روی پرده، بدن مطهر و پر خونِ چمران را نشان می دهد که همرزمان دورش را گرفته اند و هر کس با غم و اضطراب می خواهد کاری برایش بکند، بلکه دقایقی بیشتر کنارشان بماند، اما...

به جمعیت نشسته در تاریکی سالن نگاه می کنم. همگی سکوت کرده اند؛ سکوتی بهت آمیز. صدایی از دلِ پرده می خواند:

یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

عروس شهید 17 شهریور + عکس عروس شهید

عروس جوان خانواده، تنها زن شهید واقعه 17 شهریور بود و داماد خانواده هم کمتر از 3 سال بعد در حادثه هفتم تیر به شهادت رسید.

شهید مطهری مردی برای همیشه

در سی امین سالگرد شهادت آیت اللّه استاد شهید مرتضی مطهری و روز معلم، ضمن دیدار از خانه موزه استاد مطهری، خدمت همسر مکرمه ایشان رسیدیم و گفتگویی با این بانوی فاضله داشتیم، در بخش های مختلف این نوشتار نیز به یاد استاد شهید، از قلم زیبا و توانای این اندیشمند متفکر جهان اسلام بهره گرفته ایم و امیدواریم تلاش ما، هدیه ای هر چند اندک، بر روح بلند این عالم دلسوز بشریت باشد.

شهید مصلوب

خورشید كبود و نیلی و مخمل كوب دیدیم تو را چه دیر در سمت غروب

شهيد و شهادت

شهادت مرگي است، انتخاب شده، مرگي كه انسان به سوي آن مي‌رود نه آنكه به سوي انسان بيايد و اهميت و ارزش شهيد و شهادت نيز از همين جا سرچشمه مي‌گيرد.

شهید بهشتی، اسطوره ایثار و مقاومت

در هر عصر و نسلی، پرتو مشعشع ستارگانی از تبار خورشیدیان، هدایتگر گمرهانی می شود و قلم شیوا و زبان مرهم گونه شان، غبار جهل و غفلت را از چهره آنان می زداید

خورشید دهم، امام هادی علیه السلام

یک نفر شیعه وحشت زده خدمت امام هادی آمد و گفت: یکی از سرکردگان متوکل، نگین انگشتری نزد او آورده است که از آن انگشتری بسازم و این نگین نزد من شکست و دو نیمه شد. می دانم که او مرا می کشد. حضرت فرمودند: امید است که خداوند اصلاح کند. فردا، سرکرده متوکل کسی را فرستاد که میان زنها نزاع است، اگر می شود آن نگین را دو نصف کن و دو انگشتری بساز. او پول فراوانی گرفت و از نگین شکسته دو انگشتری ساخت. این است معنای فرمایش امام هادی(ع):«وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ یطَاعُ» یعنی؛ «پیوند با خدا، پیوند با اهل بیت و توسل به اهل بیت، قطعاً همه کارها را اصلاح می کند.»

خصایص درس آموزِ شهید بهشتی

یکی از ویژگی های بارز آیة الله بهشتی، توجه فراوان به نماز بود. هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از نماز اول وقت باز دارد. هنگام نماز، کارها را رها می ساخت و به سوی تکلم با خدا می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می کرد که موقع نماز است. برای عبادت خدا خودمان را آماده کنیم.

شهید بهشتی؛ مبتکر و نوآور

حرکت در سمت و سوی پیدایش جریان انقلاب و انقلابی، نیازمند انسان های توانا، متعهد و مخلص است. موجی که با نهضت حسینی حضرت امام خمینی(ره) در کشور پدید آمد

پر تلاطم اما آرام!

9 شهریور 1333 در خرمشهر متولد شد. از سیزده سالگی در فعالیت های دینی مساجد و هیئت های مذهبی از جمله کلاس های تفسیر قرآن شرکت می کرد. با گروه مبارز «حزب الله خرمشهر» آشنا شد و یکی از اعضای این گروه گشت. ساواک این گروه را شناسایی و دستگیر کرد. محمد به خاطر سن کمش، به یک سال زندان محکوم شد.

شهیدِ دانش‌مند

کودکی از محله‌های قدیمی...

اندیشه های یک "ملت"

شهید بهشتی، تنها فرزند پسر خانواده بوده و دو خواهر داشت. در سال 1311، تحصیلات خود را در سن چهار سالگی در خانه شروع کرد

آفتاب فروزان

به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت علّامه شهید آیت اللّه مرتضی مطهری و روز معلّم

درخت دل در باغ خرد

شهید مظلوم آیت اللّه دکتر بهشتی در زمره شخصیتهای نادر جهان تشیّع است که چون ستاره ای فروزان در افق انقلاب اسلامی ایران درخشید

خصایص درس آموزِ شهید بهشتی

یکی از ویژگی های بارز آیة الله بهشتی، توجه فراوان به نماز بود. هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از نماز اول وقت باز دارد. هنگام نماز، کارها را رها می ساخت و به سوی تکلم با خدا می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می کرد که موقع نماز است. برای عبادت خدا خودمان را آماده کنیم.

وصیت نامه شهید بهشتی

در وصیت نامه سید شهیدان انقلاب اسلامی آمده است: ما بی شناسنامه نیستیم؛ ساکن دهستان نیایش، بچه جنوب عشقیم و کبوتران قباپوشی هستیم که بال در خون شهیدان کربلا نهاده ایم.

شهید شیرخوار کربلا

شیخ مفید(ره) در کتاب الارشاد خود، هنگام نام بردن فرزندان امام حسین علیه السلام از امام سجاد علیه السلام با تعبیر علی اکبر و از حضرت علی اکبر با تعبیر علی اصغر یاد می کند و می نویسد:

شمع همیشه فروزان

چندین سال است بهانه مقدس شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری رحمه الله دست مایه قدردانی و تجلیل از معلم شده است؛ معلمی که انسان ساز و فرداپرداز است

باغبان

باغچه کوچکت همیشه بهاری! کلماتی که بر تخته سیاه می نویسی، ابرهای بهاری اند که باران را به تشنگی گلبرگ ها مهمان می کنند.

شهیدِ دانش‌مند

سال 1311 هجری شمسی بود. در خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، محله‌ی سرپولک، صدای گریه‌ی نوزادی که چند ثانیه از تولدش می‌گذشت، بلند شد. پدرش نام او را به عشق پیامبر رحمت، مصطفی گذاشت. چند سال بعد مصطفی برای گذراندن دوره‌ی ابتدایی در مدرسه‌ی انتصاریه، تا محله‌ی پامنار می‌رفت. دوازده سالش که شد باید به دارالفنون می‌رفت تا دبیرستان را پشت سر بگذارد.

او چطور زندگی کرد که بهشتی شد؟

زندگی او پر است از چگونه زندگی کردن‌هایی که وقتی آن‌ها را می‌خوانیم و بعد به روز شهادت و فقدانش می‌رسیم ناخودآگاه آهی گرم از عمق وجودمان پر می‌کشد به آهستانی که برای مردانی چون او در تاریخ تا ابد مرثیه‌سرایی می‌کنند.

عرشیان فرش نشین

تاریخ تشیع، پیوسته نظاره گر مظلومیت مجاهدانی است که همواره در سایه اندیشه و عمل، این مشعل فروزان را بر فراز جای رفعت آدمی، روشن نگاه داشته و با بذل هستی خویش، این سترگْ مذهب مبارزه را سرافراز و باشکوه، بر تارک تاریخ نشانده اند.

سفیر شهید

شخصیت حضرت علی بن محمد الباقر(ع) به سبب سیرة تبلیغی ایشان، در میان امامزادگان دارای جایگاهی والا است که با مطالعة آن می توان به درسهای آموزنده ای برای جامعة علمی و فرهنگی، به ویژه حوزه های علمیه دست یافت.

«حرمت استاد» در آیات و روایات

امام صادق علیه السلام یکی از وظایف‌ متعلمان را تـواضع مـعرفی کرده و فرموده است.«نسبت به کسی که از او علم می‌آموزید(استاد) فروتن باشید.

درخت دل در باغ خرد

شهید مظلوم آیت اللّه دکتر بهشتی در زمره شخصیتهای نادر جهان تشیّع است که چون ستاره ای فروزان در افق انقلاب اسلامی ایران درخشید و در فضایی که عوامل معاند، ضد انقلاب و نفاق، در صدد آن بودند که امت مسلمان را از این خورشید پر فروغ محروم سازند و در آسمان نهضت اسلامی تیرگی پدید آورند به پرتوافشانی پرداخت. وی را که اجتهاد، تفکر دینی، سیاست و تدبیر خویش را با واقع بینی و صداقت قرین ساخته و سعه صدر، استقامت و اهتمام را پیشه خود نموده بود، می توان از معماران بزرگ تجدید بنای تفکر مذهبی و تشکیلاتی انقلاب اسلامی به شمار آورد که تحت لوای رهبری امام امت به هدایت جامعه در جهت گرایش آنان به ارزشهای دینی و تعمیق شعائر مذهبی پرداخت.

بهشتی در خانه

پدرم در برخورد با بچه ها معتقد بود: بچه ها در عین حال که باید پرورش جهت دار پیدا کنند، ولی این پرورش باید در عین احساس انتخاب گری و آزادی در انتخاب باشد. برخورد ایشان با فرزندانشان خیلی ظریف بود. من از ایشان حتی برای یک بار نشنیدم یا ندیدم که به من یا خواهر یا برادرم بگویند: این مسأله باید این طور که من می گویم انجام بشود

آفتاب فروزان; نگاهی به زندگی، افکار و اندیشه های شهید مطهری

سخن از اندیشمندی سرخ صورت و سبز سیرت است که جویبارهای با طراوت ایمان و معنویت در روح و روانش جاری بود، او استواری اندیشه و صلابت ایمان را در وجود خویش شکوفا نمود و با چنین کیمیایی کرامت گونه تا قلّه قرب و یقین طی طریق نمود و چون ردای شهادت بر تن کرد خون پاکش بر این صفای روحانی مُهر تأیید زد و آثارش که از بیان و بنان آن متفکر وارسته تراوش می نمود عطر چنین معنویتی را در فضای اذهان مشتاق معرفت و حقیقت منتشر ساخت به همین دلیل حضرت امام خمینی در فرازی از پیام شان به مناسبت شهادت این راست قامت تاریخ معاصر فرمودند:

سفیر شهید

شخصیت حضرت علی بن محمد الباقر(ع) به سبب سیرة تبلیغی ایشان، در میان امامزادگان دارای جایگاهی والا است که با مطالعة آن می توان به درسهای آموزنده ای برای جامعة علمی و فرهنگی، به ویژه حوزه های علمیه دست یافت.

فضایل اخلاقی و رفتاری شهید رجایی

بیش از 32 سال از شهادت مردی 48 ساله می گذرد که رئیس جمهور و معلم بود و رئیس جمهور و معلم ماند.

شهید مدرس در سنگر مجلس

شهید آیة الله سید حسن مدرس در زمره نامورانی است که نسبش به حضرت امام حسن مجتبی (ع) می رسد . دوران صباوت وی در محیط کویری زواره و روستای کوچک سرابه (واقع در شرق اردستان و جنوب زواره) سپری گشت، جد و پدرش که از اهل فضل بودند و در محل به پارسایی و نیکوکاری شهرت داشتند به تربیت این طفل مبادرت ورزیدند . دوران نوجوانی و جوانی این شخصیت در قمشه، اصفهان و نجف در جهت کسب دانش دین و معارف اسلامی و تحصیل مکارم سپری گشت . در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی شخصیتی نمونه و برجسته و مجتهدی جامع الشرایط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود . هر چند حاضر به طبع و نشر رساله عملیه خود نشد ولی در علوم اسلامی خصوصا فقه و اصول آثاری عمیق از خویش برجای نهاد .

ویژگی‌های بارز استاد مطهری چیست ؟و چرا پس از ۴۰ سال هنوزخلاء وجود او احساس می شود ؟

در جهت پاسخگویی به این پرسش باید قبل از هر چیز به ویژگی‌های بارز استاد مطهری توجه کرد. . اهم این ویژگی‌ها به زعم حقیر عبارتند از: ۱-استعداد فوق العاده: با این ویژگی زمینه اجتهاد و نظریه پردازی در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی برای ایشان فراهم شد. ۲-گستردگی دانش: استاد به شاخه‌های اساسی علوم اسلامی چون تفسیر،کلام، فلسفه اسلامی، فقه و اصول، اخلاق و عرفان آشنا بود و در بعضی صاحب نظر و این گستردگی دانش سبب بهرمندی ایشان از ترکیب این مباحث در حوزه‌ نظریه پردازی‌های ایشان گردیده بود.

گفتار شهید مطهری درباره حفظ سلامت عمومی مردم

وقتی من فهمیدم بیماری و سلامتی مسئله ای واقعی است نه سلیقه ای، ناچار ازآن جهت که مسئول سلامت خود هستم باید حدودی را برای سلامت و بهداشت خود در نظر داشته باشم و از محدودیتهایی پیروی نمایم.

شهید مطهری و واقعه غدیر

بهترین تعبیر در باره استاد شهید مطهری، کلام امام خمینی - رضوان الله علیه - است: «شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری - قدس سره - ... که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود ... در عمر کوتاه خود اثرات جاویدی به یادگار گذاشت که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود.

قهرمان علم و جهاد

شهید دکتر مصطفی چمران در اسفند 1311 متولد شد. ایشان دارای مدرک دکترا در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما، از دانشگاه برکلی کالیفرنیا بود. در سال 1349 به دعوت امام موسی صدر و مبارزه با صهیونیسم به لبنان هجرت کرد و گروه «امل» را تأسیس نمود. وی بعد از انقلاب از سوی امام خمینی(ره) به وزارت دفاع منصوب گشت و در دوره اول مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به مجلس راه یافت. با شروع جنگ به جبهه عزیمت نمود و با همکاری مقام معظم رهبری ستاد جنگهای نامنظم را تشکیل دادند. سرانجام در 31 خرداد 1360 در دهلاویه شربت شهادت نوشید.

رقص در برابر مرگ!

شب را در بیمارستان صحرایی امام حسن(ع) که انگار در پناه کوهی ساخته شده، می مانیم. جای عجیبی است؛ انگار هنوز آنجا جنگ است و خیلی چیزها سادگی شان را از دست نداده اند.

شهیدِ دانش‌مند

سال 1311 هجری شمسی بود. در خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، محله‌ی سرپولک، صدای گریه‌ی نوزادی که چند ثانیه از تولدش می‌گذشت، بلند شد. پدرش نام او را به عشق پیامبر رحمت، مصطفی گذاشت. چند سال بعد مصطفی برای گذراندن دوره‌ی ابتدایی در مدرسه‌ی انتصاریه، تا محله‌ی پامنار می‌رفت. دوازده سالش که شد باید به دارالفنون می‌رفت تا دبیرستان را پشت سر بگذارد.

چمران مرد امروز و آینده

همیشه آدم های خیلی بزرگ رو نمی شه توی یکی دوتا مطلب معرفی کرد. به خاطر همینه که آدم های بزرگ؛ اونایی که به یه منبع انرژی لایتناهی وصل بودن بعد از ترک دنیای خاکی مبهمند. همه در موردشون مطلب می نویسند. کلی مصاحبه و مقاله و زندگینامه و ... در موردشون می نویسند و می گویند ولی آخرش شنیدن کی بود مانند دیدن. فقط می شه آه کشید و آرزو کرد. شاید توی اون دنیا ببینیمشون و شاید دستمون رو گرفتن و ...