شهید مصلوب
شهید مصلوب
خورشید كبود و نیلی و مخمل كوب
دیدیم تو را چه دیر در سمت غروب
در مغرب شانه های تركان سیاه
بی غسل و كفن به روی یك تخته ی چوب
روح القدسی كه بر صلیبت زده اند
ای كشته ی زهر، ای شهید مصلوب
این تخته ی پاره چیست! تابوت كجاست؟
در شهر شما مگر شده قحطی چوب؟
بر پیكرتان چقدر گل می ریزند!!
با چشم به خون نشسته نوح و یعقوب
با ضربه ی تازیانه ها روی تنت
شرح غم جانگدازتان شد مكتوب
در سوره ی صبر عمرتان آمده است
یك آیه ی كوتاه ز رنج ایوب
زنجیر به زخم ساق ها چسبیده
زنگار به مغز استخوان كرده رسوب
وحید قاسمی