مفهوم انفسنا در آیه مباهله چیست
مقدمه
شیعیان، براساس دلایل گوناگون عقلی، قرآنی، روایی و تاریخی، معتقدند که امام علی(ع) وصی و خلیفه بلافصل پیامبر اکرم(ص) است و حوادث بعد از رحلت نبی مکرم اسلام(ص) و خلافت سه تن از صحابه، هرگز به این جایگاه ایشان خدشه ای وارد نمی کند. یکی از دلایل روشن، بر وصایت امام علی(ع) «آیۀ مباهله» است. جریان «مباهله» زمانی مطرح شد که گروهی از مسیحیان نجران، نزد پیامبر(ص) آمدند و خواهان مباحثه و مناظره در زمینۀ حقانیت دین اسلام شدند. پیامبر(ص) با آنان محاجه کرد و آن چه آنان از استدلال و استناد طلب کردند، پیامبر ارائه کردند اما آنان مجاب نشده و حقانیت ادعای پیامبر(ص) را باور نکردند. در آن زمان رسم بر این بود که اگر دو نفر یا دو گروه بر سر مسئله ای اختلاف دیدگاه داشتند و نمی توانستند یکدیگر را قانع و حقانیت خود را اثبات کنند، براساس تشریفاتی، همدیگر را «نفرین» می کردند؛ پس از نفرین، هر فرد یا گروهی که بر حق نبود، مورد عذاب خداوند قرار می گرفت و حقانیت فرد یا گروه دیگر به اثبات می رسید. از این رو، پیامبر(ص) آنان را به مباهله فرا خواند (حاکم نیشابوری، 1396ق، ج1، ص50 و ابن کثیر، 1401ق، ج1، ص371). پس از این واقعه بود که آیۀ مباهله نازل شد. (فَمَنْ حَاجَّک فیهِ منْ بعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نسَاءَنَا وَ نِسَاءَکمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ)[1]
استدلال به این آیه برای اثبات عصمت، وصایت و خلافت امام علی(ع) به عبارت «و انفسنا و انفسکم» باز می گردد که خداوند امام علی(ع) را «نفس پیامبر(ص)» عنوان کرده است. بنابر دیدگاه بسیاری از اهل سنت، مقصود از «نسائنا»، حضرت فاطمه، مقصود از ابنائنا امام حسن و امام حسین و مقصود از «انفسنا» امام علی(ع) است و در واقع پیامبر اکرم(ص) در جریان مباهله، امام علی(ع) را «نفس خویش» معرفی کرده است.
دلالت نفس بر عصمت
همان گونه که گذشت، براساس روایات، بسیاری از اهل سنت بر این باورند که مقصود از انفسنا در آیۀ مباهله، امام علی(ع) است و این آیه با اثبات نفسیت امام علی (ع)، سند روشن و قویی بر عصمت امام علی(ع) است؛ زیرا معنا ندارد شخص غیر معصوم به عنوان نفس معصوم معرفی شود. از آن جا که پیامبراکرم(ص)، معصوم است، استناد انفسی امام علی (ع)، به پیامبر(ص) به عصمت این امام را اثبات می کند. این تفسیر هم با معنای لغوی کلمه همخوان است (فراهیدی، 1409ق، ج 7، ص270) و هم با روایات پرشمار اهل سنت تأیید می شود. با این حال، عده ای برای نپذیرفتن عصمت امام علی(ع) از طریق آیۀ مباهله، می گویند که مراد از «انفسنا » شخص پیامبر(ص) است، نه امام علی(ع). به زعم آنان تعبیر فراخواندن نفس (آوردن خود ) در بین عرب از قدیم معمول بوده و همواره در کلام شان به کار رفته است[2] ().
در پاسخ این ادعا باید چنین نگاشت که اولاً: چنان که گذشت، بسیاری از علمای اهل سنت، ذیل آیۀ مباهله معتقدند که مراد از «أَنفُسَنَا» پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) است؛ چنان که حاکم نیشابوری به سند صحیح به نقل از جابربن عبدالله انصاری، قصه ورود عاتب و سید و شرفیاب شدن به محضر رسول خدا (ص) را نقل کرده و سپس به نقل از جابر چنین می گوید: و در حق آنها نازل شد: (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ) مراد از «أَنفُسَنَا وأَنفُسَکمْ» رسول خدا و علی(ع) است و مراد از «أَبْنَاءنَا» حسن و حسین است و مقصود از «نِسَاءنَا» فاطمه است[3]. براساس آنچه تبیین شد، عدم اطلاق «انفسنا» نسبت به امام علی (ع)، نوعی اجتهاد در برابر نص محسوب می شود؛ زیرا طبق این روایت امام علی(ع)، نفس پیامبر (ص) شمرده شده است.
ثانیاً: چنان که برخی از علمای اهل سنت تصریح کرده اند، تفسیر مذکور (مراد از أَنفُسَنَا شخص پیامبر باشد) از لحاظ ادبی هم دارای اشکال است؛ چراکه عرفاً مقبول نیست انسان خودش را دعوت کند و بگوید: من، خودم می آیم، ولی بعداً دیگری را همراه بیاورد. از طرفی دیگر، اگر مقصود شخص پیامبر بود، به جای «انفسنا» واژۀ «نفسی» باید در آیه ذکر می شد؛ در حالی که ضمیر در آیه به صورت متکلم مع الغیر ذکر شده است؛ مگر این که چنین معنایی مجازاً در نظر گرفته شود و روشن است که همیشه اصل بر معنای حقیقی است تا آن که خلاف آن با قرینه، اثبات شود و در این جا قرینه ای بر معنای مجازی وجود ندارد.[4]
ثالثاً: این احتمال که انفسنا فقط شامل پیامبر اسلام(ص) باشد، درست تلقی گردد؛ لازمه اش آن است که تعبیر «أَنفُسَنَا و أَنفُسَکمْ» زائد و حشو باشد؛ زیرا حضور شخص پیامبر در جریان مباهله با جمله «تَعَالَوْاْ ندْعُ» بیان شده است.
براساس روایات فریقین و تحلیل هایی که گذشت، منظور از «أَنفُسَنَا» در آیۀ مباهله، پیامبر اسلام (ص) و امام علی(ع) است و هر تفسیر دیگری، خلاف مدلول روایات و حتی قواعد ادبی و بلاغی می باشد. براین اساس، وقتی اثبات گردید که امام علی(ع) نفس پیامبر (ص) است، از این تساوی نفسانیت، عصمت امام علی(ع) اثبات می شود؛ زیرا پیامبراسلام(ص) انسان معمولی نبوده و دارای مقام عصمت الهی است و لذا هر شخصی لیاقت ندارد که نفس پیامبر شمرده شود؛ مگر این که آن شخص هم به مثابه پیامبر اسلام (ص)، دارای مقام عصمت باشد.
تساوی در همۀ فضائل و کمالات
واضح است که مراد از اطلاق «نفس» به امام علی(ع)، به معنای عینیت حقیقی ذاتی امام علی(ع) و پیامبر نیست؛ زیرا چنین امری محال و ناممکن است و مستلزم شبهۀ اتحاد وجودی دو نفر می شود، لذا معنای لطیف دیگری در این جا مورد نظر است.
برخی از علمای اهل سنت، بر این باورند که اگر بر فرض بتوان پذیرفت که منظور از «أَنفُسَنَا» امام علی(ع) است؛ آن گاه نمی توان گفت که امام علی(ع) ذات و عین پیامبر است؛ زیرا واژۀ نفس به معنای قریب و شریک در ملت و دین، بسیار زیاد به کار رفته است؛ چنان که در قرآن کریم آمده است (لَوْ لاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیراً)[5]؛ «چرا هنگامی که آن نسبت ناروا را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود [=کسی که همچون خود آنها بود] گمان خیر نبردند؟!» با توجه به این مطلب، چون امام علی(ع) در نسب، دین و ملت با پیامبر برابر بود، تعبیر «أَنفُسَنَا» به کار رفته است.[6]
این اشکال را چنین می توان پاسخ داد که اگر پذیرفته شود منظور و معنای «نفس» این بوده که امام علی(ع) در دین و نسب یا سبب شریک پیامبر است؛ این پرسش می تواند مطرح گردد که چرا پیامبر عمویش، عباس یا ابوبکر و عمر و دیگران را برای مباهله دعوت نکرده است؟! با این که آنان نیز در دین و نسب یا سبب شریک پیامبر بودند! آیا این اقدام پیامبر که امام علی(ع) را از میان همۀ یارانش انتخاب کرد، دلیل بر افضلیت امام علی(ع) بر سایر اصحاب پیامبر نخواهد بود؟ از سوی دیگر اطلاق «انفسنا» نیز بر عمومیت در تساوی میان فضایل طرفین دلالت دارد، مگر این که دلیل خاصی عمومیت آن را الغا کند. در نتیجه باید پذیرفت که معنای «أَنفُسَنَا» در آیه، مساوات در فضائل و کمالات است و اگر چنین نباشد و مراد صرفاً همسانی در دین، نسب و ملت باشد، عمل پیامبر(ص) (آوردن امام علی(ع) و وانهادن عمو و دیگر یارانش) یا ترجیح مرجوح بر راجح و یا ترجیح بلامرجح خواهد بود که هر دو از پیامبر قبیح است! از این استدلال چنین برداشت می شود که در امام علی(ع) خصوصیت منحصر به فردی وجود داشته که از سوی پیامبر(ص) به عنوان «خویشتن»، معرفی شده است و آن خصوصیت، همان عصمت و امامت بلافصل امام علی(ع) است.
برخی علمای اهل سنت چنین برداشت کرده اند که اگر امام علی(ع) با پیامبر(ص) در تمام صفات مساوی باشد؛ پس علی(ع) هم باید دارای مقام نبوت باشد و اگر مراد، مساوات او با پیامبر در بعضی از صفات است نه در همۀ صفات پس نمی توان از آن بر استحقاق خلافت او استدلال کرد؛ زیرا مساوات امام علی(ع) در بعضی از اوصاف با پیامبر(ص) نمی تواند ایشان را بر تمام افراد، افضل و ارجح کند.[7]
در پاسخ به این استدلال باید چنین گفت:
اولاً: اطلاق «انفسنا » در آیه بر همۀ مراتب فضیلتی اشخاص با یکدیگر دلالت دارد؛ مگر این که در قرینه متصل یا منفصل دیگری، مواردی از این اطلاق خارج شوند، چنان که حدیث منزلت نیز این ادعا را تأیید می کند: «یا علی أنتَ مِنّی بمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنه لانبیّ بعدی»[8]
ثانیاً: در صورت متشابه دانستن دلالت «انفسنا » به عینیت در صفات، با مراجعه به دلایل محکم، این تشابه برطرف می گردد؛ چنان که در روایات دیگر به این عینیت اشاره شده است: بخاری در صحیح خود آورده است: «پیامبر فرمود: ای علی! تو از من هستی و من از توام!»[9]. در همان کتاب آمده است که پیامبر(ص) به امام علی(ع) فرمود: « تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی هستی؛ جز این که بعد از من پیامبری نخواهد بود!»[10]؛ از تشابه حضرت علی(ع) به حضرت هارون چندین نکته استفاده می شود:
هارون دومین شخصیت بعد از موسی در میان بنی اسرائیل بود؛ علی هم در میان امت پیامبر(ص) چنین بود.[11]
هارون برترین فرد قوم موسی نزد خدا و پیامبرش بود؛ علی نیز چنین بود (همان).
هارون عالم ترین فرد قوم موسی بود؛ علی هم به تصریح پیامبر(ص) عالم ترین فرد بعد از پیامبر(ص) بود.[12]
اطاعت از هارون بر یوشع بن نون (وصی موسی ) و امت موسی واجب بود؛ اطاعت از علی نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگری، بر آن ها واجب بود.[13]
هارون از خطا و نسیان معصوم بود؛ علی نیز چنین بود.[14]
براساس این حدیث، امام علی(ع) تمام کمالاتِ پیامبر اسلام (ص)، داراست؛ مگر نبوت را.
علاوه بر آن، بعضی از علمای اهل سنت، به این حقیقت تصریح کرده اند که امام علی(ع) در تمام کمالات، مگر مقام نبوت، با پیامبر برابر است. قاضی ایجی می گوید: «مراد از «أَنفُسَنَا» خود پیامبر نیست؛ زیرا انسان خودش را دعوت نمی کند؛ بلکه مراد از آن، امام علی(ع) است و اخبار صحیح و روایات ثابت شده نزد اهل نقل، دلالت دارد که پیامبر(، امام علی(ع) را برای این مقام دعوت کرد و یقیناً نفس علی همان نفس محمد، حقیقتاً نیست؛ بلکه مراد، مساوات آن دو در فضل و کمال است و تنها نبوت استثنا می شود و کلمه «أَنفُسَنَا» در باقی کمالات حجت است. پس امام علی با پیامبر(ص) در هر فضیلتی، جز نبوت، مساوی است؛ در نتیجه امام علی(ع) افضل امت است »[15]
دلالت نفس بر وصایت و خلافت
یکی از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(ع)، نزول آیۀ مباهله در شأن آن حضرت است. امام رضا(ع) این آیۀ شریفه را از جهت دلالت بر امامت حضرت امیرالمؤمنین(ع) بهترین و روشن ترین آیه در قرآن معرفی کرده و عالمان شیعه نیز به پیروی از امام خویش، برای اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) به این آیه استدلال می کنند. سیدمرتضی در کتاب «الفصول المختارة من العیون و المحاسن» روایت استناد امام رضا(ع) به آیۀ مباهله را به نقل از شیخ مفید آورده است.[16]
بر اساس این روایت شریف، حضرت امام رضا(ع) با استناد به آیۀ شریفۀ مباهله و عمل رسول خدا پس از نزول آن، اثبات می کند که امیرالمؤمنین(ع)، نفس پیامبر و با فضیلت ترینِ خلق خدا پس از رسول خدا است و بدین صورت، وجه دلالت آیۀ مباهله را بر امامت و خلافت بلافصل امام علی(ع) بیان می فرماید.
شیخ مفید، پس از بیان داستان مباهله، به منزلۀ نفس رسول الله بودنِ امام علی(ع) را نشانۀ نهایت فضیلت امام و مساوات ایشان با پیامبر در کمالات و عصمت دانسته و عنوان می کند که خداوند امیرالمؤمنین و همسر و فرزندانش(ع) را حجت پیامبر و برهان دینش قرار داده است و این فضیلتی است که احدی از این امت در آن با ایشان مشارکت ندارد.[17]
شیخ طوسی، آیۀ مباهله را یکی از شواهدی می داند که با آن بر فضیلت امام علی(ع) استدلال می شود.[18]
مجموع استدلال عالمان شیعه این گونه است که با توجه به اثبات اطلاق «انفسنا» به امام علی(ع)، آن حضرت در تمام کمالات به جز از نبوت با پیامبراسلام(ص) مشارکت دارد و همسنگ است، یکی از شئون پیامبر اسلام(ص) مسئله ولایت ایشان بر مردم است؛ در نتیجه بعد از رحلت رسول خدا، امام علی(ع) از شأن ولایت نسبت به مردم برخوردار است.
پی نوشت ها
[1] آل عمران:61.
[2] منهاج السنّة النبویّة، ابن تیمیه، 1406 ق، ج7، ص129
[3] الدر المنثور، سیوطی، 1404 ق، ج2، ص230 231 و آجری، 1420ق، ج5، ص2201.
[4] حاشیه محیی الدین شیخ زاده علی تفسیر القاضی البیضاوی، 1419ق، ج1، ص634.
[5] نور: 12.
[6] منهاج السنّة النبویّة، ابن تیمیه، 1406ق، ج7، ص124 125.
[7] منهاج السنّة النبویّة، ابن تیمیه، 1406ق، ج7، ص126.
[8] صحیح البخاری،1407ق، ج5، ص۱۲۹.
[9] بخاری، 1407ق، ج3، ص135.
[10] همان، ج4، ص1602.
[11] عبقات الانوار در اثبات امامت ائمه اطهار، میرحامد حسین، 1404 ق، ج۲، ص۸۶ – ۸۸.
[12] همان، ص۱۱۳- ۱۲۹.
[13] همان، ص۸۸ -۹۳.
[14] همان، ص۱۰۰ - ۱۰۴.
[15] شرح مواقف، ایجی، 1997 م، ج3، ص624.
[16] الفصول المختاره من العیون و المحاسن، علم الهدی، 1413ق، ص38.
[17] ارشاد مفید، 1376، ج1، ص169.
[18] تلخیص الشافی، طوسی، 1382، ج3، ص6 - 7.