مباهله سند برگزیدگی

برچسپ ها: مباهله ، سند ، برگزیدگی

Print Friendly and PDF

آیه مباهله یکی از جلوه های خاصّ اصحاب کساء در آیات نورانی قرآن کریم است که در این مقاله گوشه ای از این تجلّیات را با بهره گیری از احادیث معتبر و مستند پیشوایان معصوم(ع) ثبت می کنیم.

واژه مباهله

مباهله از ریشه «بهل» می باشد و بهل در اصل به معنای رها کردن، وانهادن و ترک نمودن است.1

«بُهلَه» و «بَهْلَه» به معنای لعنت کردن است، بَهَلَهُ: لَعَنَهُ، بَهْلَه الله: لَعنۀُ اللهِ.2

«أبتِهال» از باب افتعال به معنای تضرّع و تلاش در دعا است.3

«مباهَلَه» از باب مفاعله به معنای «مُلاعَنَه» یعنی: دو نفر، یا دو گروه در یک موضوع مورد اختلاف، با یکدیگر اجتماع کنند و از خدا بخواهند که لعنت خود را بر شخص یا گروه ستمگر قرار دهد.4

نیایشگری که جز خدا همه چیز را فرو نهاده، با یک اخلاص فقط به خدا توجّه می کند، نیایش او را «ابتهال» گویند.

دو طرف متخاصم پس از مباهله، یکدیگر را یله و رها کرده در معرض لعنت خدا قرار می دهند.

شخصی که از کسی بیزاری جسته، او را مورد لعن قرار می دهد، او را وانهاده، به حال خود ترک می کند.5

آیه مباهله

آیه 61 سوره مبارک آل عمران به «آیه مباهله» معروف است، زیرا در این آیه، پیامبر اکرم(ص)

مأموریت یافته که با نصارای نجران مباهله کند:

«پس هر که در این [باره] پس از دانشی که تو را [حاصل] آمده با تو محاجّه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم. سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»6

جایگاه نجران

سرزمین «نجران» در نقطه مرزی «حجاز» و «یمن» و تنها پایگاه نصارا در منطقه حجاز بود.

یک مبلّغ راستین مسیحیّت به نام عبدالله تامر اهالی نجران را به آیین مسیحیّت دعوت کرد، در طول زمان، اکثریت اهل نجران به کیش مسیحیّت درآمدند و نجران با 73 دهکده تابع خود به صورت پایگاه مسیحیّت درآمد.

پادشاه ستمگر نجران آنان را به رها کردن آیین مسیحیّت و بازگشت به آیین یهود دعوت کرد، نصارای نجران از پذیرش آن امتناع کردند و در آیین خود پابرجا ماندند.

پادشاه ستم پیشه گودالی کنده در آن آتش افروخته، پایمردان در آیین مسیحیّت را در آن گودال انداخته، طعمه حریق نمود.

تعداد این افراد را یاقوت 20000 نفر ثبت کرده است.7 از این واقعه دلخراش در قرآن کریم به عنوان «اصحاب اُخدُود»، یعنی شکنجه گران گودال آتش یاد شده است.8

مشروح این جنایت در همه کتب تفسیری آمده است.9

نصارای نجران در آیین خود محکم و پایدار و در معارف خود بینا و هشیار بودند، از این رهگذر نشانه های خوبی از روح انتظار پیامبر اکرم(ص) در تاریخ حوزه نجران در صفحات تاریخ ثبت شده، که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:

1. پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) یکی از اسقف های نجران به مکّه آمده، با جناب عبدالمطلب پیرامون اوصاف پیامبر اکرم(ص) سخن می گفت که ناگهان رسول خدا(ص) نزد عبدالمطلّب آمد، آن اسقف با دیدن حضرت در سنین کودکی، او را شناخت و گفت: ایشان همان پیامبر موعود است. آنگاه درباره حفاظت و حراست از آن حضرت سفارش نمود.10

2. در آستانه بعثت آن حضرت، عرو\ بن مسعود در یک سفر تجاری به نجران رفته بود، یک اسقف نجرانی که با او رفاقت داشت، به او گفت: زمان بعثت پیامبری در حرم شما مکّه فرا رسیده، او آخرین پیامبر از پیامبران الهی است، تا مبعوث شده به سوی خدا فرا خواند. به او ایمان بیاور.11

3. یک گروه 20 نفری از نصارای نجران، قبل از هجرت در مکّه معظّمه به محضر مقدّس آن حضرت شرفیاب شده به شرف اسلام مشرّف شدند.12

4. پیامبر اکرم(ص) هنگامی که به کسرا، قیصر و دیگر سران دول جهان نامه می نوشتند، نامه ای نیز به اسقف نجران نوشتند و آنها را به آیین اسلام دعوت کردند.13

5. هنگامی که نامه پیامبر(ص) به اسقف رسید، اسقف آن را به شرحبیل ارائه داد، وی گفت: این از محدوده معلومات من بیرون است، من فقط می دانم که خداوند به حضرت ابراهیم(ع) وعده داده که نبوّت را در نسل حضرت اسماعیل(ع) قرار دهد و من مطمئن نیستم که این شخص همان پیامبر موعود نباشد. آنگاه دیگر بزرگان نجران و 73 روستای تابع آن را گردآوردند و رایزنی کردند، قرار بر این شد که عدّه ای را به مدینه بفرستند و درباره آن حضرت تحقیق کنند.14

6. تعداد 60 تن از سران نجران برای ارزیابی اوضاع مسلمانان و تحقیق درباره پیامبر اکرم(ص) از نجران به سوی مدینه عزیمت کردند. 14 تن از اینها اشراف و رجال برجسته نجران بودند که اسامی آنها در کتب سیره و تراجم آمده است.15

7. سرپرست این هیئت، أیهم نام داشت که به سیّد معروف بود، او مردی مدیر و مدبّر بود که هیچ کاری بدون صلاحدید ایشان انجام نمی پذیرفت.

زمامدار نجران در آن زمان عبدالمسیح نام داشت که به عاقب معروف بود. اسقف اعظم آنها نیز ابوحارثـ[ بن علقمه بود که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود.

8. ابوحارثه برادری داشت به نام کوز که همراه او در حرکت بود، استر وی در مسیر مدینه آسیب دید، کوز گفت: دور باد.

ابوحارثه گفت: خودت دور باشی و هلاک شوی.

کوز گفت: چرا برادر جان؟

گفت: او همان پیامبری است که سال ها منتظرش بودیم.

کوز گفت: پس چرا در ایمان آوردن به او تعلّل می ورزی.

ابوحارثه گفت: نمی بینی که نصارای نجران چقدر به ما احترام می کنند، ما را عزیز می دارند و چقدر در حقّ ما فداکاری می کنند، اگر من به او ایمان بیاورم باید از همه این جاه و مقام و مال و منال بگذرم.

کوز اعترافات برادر را آویزه گوش کرده، به آن حضرت ایمان آورد و سخنان برادرش را انگیزه اسلام خود بیان می کرد.16

9. پس از استماع سخنان پیامبر اکرم(ص) شب را مهلت گرفتند و به رایزنی پرداختند، عاقب گفت:

ای ملّت نصارا شما به خوبی می دانید که محمّد پیامبر است و از سوی خدا مبعوث شده است، هر گروهی با پیامبری مباهله کند، کوچک و بزرگشان هلاک می شود، اگر نمی خواهید از آیین خود دست بردارید، تن به جزیه بدهید.17

10. پس از مشاهده چهره نورانی و ملکوتی پنج تن

آل عبا(ع)، بزرگ هیئت اعزامی نجران گفت:

ای گروه نصارا من چهره هایی را می بینم که اگر به سوی پروردگار توجّه کنند و از خدا بخواهند که کوهی را از زمین برکند، حتماً آن را می کند.

هرگز با اینها مباهله نکنید که هلاک می شوید و یک تن نصرانی تا روز قیامت در روی زمین نمی ماند، پس تن به جزیه بدهید و برگردید.

پس جزیه را پذیرفتند و مدینه را به قصد نجران ترک کردند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «سوگند به خدایی که جان محمّد در دست قدرت اوست، اگر اینها مباهله می کردند خداوند اینها را به خوک و بوزینه مسخ می کرد و بر همه صحرا آتش می بارید و همه اهل نجران را از روی زمین برمی داشت.»18

در حدیث بالا و ده ها حدیث دیگر به صراحت آمده است که منظور از آن چهره های نورانی وجود مقدّس پیامبر اکرم(ص) امیرمؤمنان(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) بودند.

پی نوشت ها:

منبع: روی دست آسمان، صص 183 189.

1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 311.

2. ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص 522.

3. خلیل، کتاب العین، مادّ\: بهل.

4. ابن اثیر، نهایـ[، ج1، ص 167.

5. راغب اصفهانی، مفردات، ص 63.

6. «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَۀُ اللهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ.»

7. یاقوت، معجم البلدان، ج 5، ص 268.

8. سوره بروج (85)، آیه 4.

9. طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 707.

10. ابونعیم، دلائل النبوّه، ج 1، ص 165، ح 100.

11. همان، ج 2، ص 533، ح 461.

12. ابن اسحاق، السّیره، ص 218.

13. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 56.

14. ابن کثیر، التفسیر، ج 1، ص 324.

15. ابن کثیر، البدایـ[ و النهایـ[، ج 5، ص 56.

16. ابن هشام، السّیر\ النبوّیـ[، ج 3، ص 113.

17. همان، ص 125.

18. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمّه، ص 25.

 

اشتراک گذاری


مطالب مرتبط

حق با شماست

چشم‌هایشان را بسته‌اند بر طلوع خورشید؛ زبان منطق و استدلال را در نمی‌یابند، دعوتشان کن به مباهله تا بدانند زمین بر مدار تو می‌چرخد؛ تا بدانند که درختان و سنگریزه‌ها شهادت خواهند داد به حقانیت تو. دعوی تو شک بر نمی‌دارد.

هیئت نجران و داستان مباهله

از جمله هیئتهایی که در این سال به مدینه آمدند هیئت نصارای نجران بودند که به دنبال نامه ای که پیغمبر اسلام به کشیش بزرگ آنجا نوشت و او را به اسلام دعوت فرمود آنها به مدینه آمدند تا از حال آن حضرت از نزدیک تحقیق کنند.

آیه مباهله، سند افتخار

«فمن حآجک من بعد ما جآءک من العلم فقل تعالو ندع ابناءنا وابناء کم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکذبین » پس هر کس بعد از دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده است با تو به ستیز و محاجه بر خیزد (و ازقبول حق شانه خالی کند) بگو:بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم و شما فرزندان خود را وما زنان خود را بخوانیم و شما زنانتان را و ما نفوس خود رابخوانیم و شما نفوستان را پس لعنت خدا را بر دروغگویان قراردهیم.

چهره های آسمانی

یکباره سکوت مسجد،مانند حبابی شکست.چشمان نماز گزاران،از حیرت و تعجب به روی سجاده هایشان خیره ماند.نجواهایی فضای مسجد را پر کرد و صداها درهم شد.هر کس چیزی می گفت.این چه صدایی بود که به گوش می رسید؟ صدای ناقوس ؟ آن هم در مسجد پیامبر؟!

در روز مباهله چه گذشت؟

مباهله، سندی قطعی بر فضیلت و امامت امیرالمومنین(ع)

چهره های آسمانی

یکباره سکوت مسجد،مانند حبابی شکست.چشمان نماز گزاران،از حیرت و تعجب به روی سجاده هایشان خیره ماند.نجواهایی فضای مسجد را پر کرد و صداها درهم شد.هر کس چیزی می گفت.این چه صدایی بود که به گوش می رسید؟ صدای ناقوس ؟ آن هم در مسجد پیامبر؟!

دلالت آیه مباهله بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین

به سبب دلالت روشن و صریح آیه مبارکه مباهله، عالمان شیعه همواره برای اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السـلام بـه ایـن آیه استناد و استدلال می کنند؛ چنان که پیـشوای هـشتمِ ایشان حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثنا ـ این آیه شریفه را از جهت دلالت بر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام بـهترین و روشـن تـرین آیه در قرآن دانسته اند و با استناد به این آیه و عـمل رسول خدا ص پس از نزول آن، ثابت می کنند که امیرالمؤمنین علیه السلام پس از رسول خدا ص بافضیلت ترین خـلقِ خـداوند سـبحان است.

فضیلت و اعمال روز مباهله

روز بیست وچهارم ذیحجه بنابر اشهر روزی است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله با نصارای نجران مباهله کرد، و پیش از مباهله عبا بر دوش مبارک گرفت، و حضرت امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را زیر عبا جا داد

روز مباهله

مردان بزرگ مسیحی تازه به شهر مدینه رسیده بودند. آن‌ها 60 نفر بودند و با غرور راه می‌رفتند. بر تن هر کدام لباسی گران‌قیمت با جنس ابریشم و طلا بود

پیروزی بزرگ

نسیم ملایمی از فراز قلّه کوه ها به سوی دامنه ها می وزید و با عبور از میان شاخه های درختان خرما و سایر درختان به فضای منطقه،طراوت لذّت بخشی می دمید.مردم زندگی عادّی خود را می گذراندند، که با ورود یک هیأت،که حامل نامه ای بود،در منطقه ولوله و هیجانی به وجود آمد.

مفهوم انفسنا در آیه مباهله

مفسران شیعی و بسیاری از مفسران اهل سنت، در تفسیر آیۀ مباهله، امام علی(ع) را نفس پیامبر(ص) شمرده اند. البیته این که امام علی(ع) نفس پیامبر(ص) است؛ به معنای حقیقی عینیت ذاتی دو نفس نیست، بلکه مراد از نفسیت امام علی(ع)، مساوات آن حضرت با پیامبر در فضائل و کمالات است. از این تساوی، عصمت امام علی(ع)، نیز استفاده می شود. به زعم برخی از علمای اهل سنت در تفسیر آیه، واژۀ «انفسنا» به شخص رسول خدا(ص) منحصر است و شامل امام علی(ع) نخواهد شد. نگارنده با روش توصیفی تحلیلی، بعد از نقد این دیدگاه، نظریۀ اطلاق «انفسنا» نسبت به امام علی(ع) را اثبات می کند.

تا پای جان استوار (مباهله)

در حالی که شلاقش را محکم بر مرکب فرود می آورد، با عصبانیت با خود حرف می زد. من که تا آن زمان خیال می کردم برای تجارت به یثرب می رود، دچار شک شدم.

ماجرای مباهله در کلام امام صادق علیه السلام

إنّ نَصاری نَجْرانَ لَمّا وَفَدوا علی رسولِ اللّه. صلی الله علیه و آله و کانَ سیّدُهُم الأهْتَمَ والعاقِبَ والسَّیّدَ...فقالوا: إلی ما تَدْعون؟ فقالَ: إلی شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلّا اللّه. وأنّی رسولُ اللّه.

روز به یاد ماندنی در تاریخ اسلام

پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) هم زمان با مکاتبه با سران حکومت های جهان و مراکز مذهبی، نامه ای به اسقف نجران نوشت و در آن نامه از ساکنان نجران خواست که یا اسلام را بپذیرند و یا به حکومت اسلامی جزیه (مالیات) بپردازند و در غیر این صورت، به آنان اعلام خطر می شود. پیامبر گرامی اسلام تنها کسانی را که همراه خود برای مباهله برد: فرزندانش، حسن و حسین (علیهما السلام) (ابناءنا) و دخترش فاطمه (علیها السلام) (نساءنا) و از میان مردان تنها علی بن ابی طالب (علیه السلام) (انفسنا) بودند.

مفهوم انفسنا در آیه مباهله چیست

مفسران شیعی و بسیاری از مفسران اهل سنت، در تفسیر آیۀ مباهله، امام علی(ع) را نفس پیامبر(ص) شمرده اند. البیته این که امام علی(ع) نفس پیامبر(ص) است؛ به معنای حقیقی عینیت ذاتی دو نفس نیست، بلکه مراد از نفسیت امام علی(ع)، مساوات آن حضرت با پیامبر در فضائل و کمالات است. از این تساوی، عصمت امام علی(ع)، نیز استفاده می شود. به زعم برخی از علمای اهل سنت در تفسیر آیه، واژۀ «انفسنا» به شخص رسول خدا(ص) منحصر است و شامل امام علی(ع) نخواهد شد. نگارنده با روش توصیفی تحلیلی، بعد از نقد این دیدگاه، نظریۀ اطلاق «انفسنا» نسبت به امام علی(ع) را اثبات می کند.

فرزندان خورشید

نسیمی که، از جانب نخلستان، به سوی شهر می وزید، مانند پرنده ای تازه وارد، در کوچه پس کوچه ها،بال بال می زد و به این سو و آن سو می رفت.مادر، دلش می خواست، با نسیم هم سخن شود و او را میهمان کاشانه اش کند، تا شاید، اندکی، از تب و گرمای فرزندانش کاسته شود.مادر، همچنان به کوچه ها می نگریست، کوچه های خالی مدینه،گویا که کوچه ها و آن خانه های کاهگلی و رنگ پریده نیز،تب داشتند.

در روز مباهله چه گذشت؟

مباهله، سندی قطعی بر فضیلت و امامت امیرالمومنین(ع)

*یک سند ارزشمند حقوقی وتربیتی از امام سجّاد* (یادداشت ویژه)

از میراث گرانبهای معنوی امام سجّاد، میراث حقوقی آن بزرگ‌حق‌شناس وحق‌طلب روزگار است که گستره‌ی آن، از حقوق خدا بر انسان، حقوق انسان‌ بر خویشتن، تا حقوق انسان بر همدین و همنوع، تا حقوق هر جاندار وبیجان را دربرمی‌گیرد و در حقیقت شاهراهی است برای رهایی از بندهای خرافه وتحریف و جهل و فریب و زورسالاری ورسیدن به فراخنای آزادگی وآزادی و عدالت و دست‌یافتن به حقوق وکرامت انسانی.